گنجور

حاشیه‌گذاری‌های ,,شاهرخ کاظمی

,,شاهرخ کاظمی

دوست دارم درباره ابیات مولوی نظر

بدم


,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

سلام

مولانای کبیر

یک هوشیاری که تمام عالم را خلق کرده

اکر چه آخرین مخلوق خداوند انسان

است از لحاظ عقل وشعور اولین

است. حزو عقل خرد, بقیه انسان

همان اجزائ خاکه. وانسان. چون

 

دایم با دنیای. ماده وجسم کار داره

هوشیاری جسمی داره 

وفراموش کرده او جسم نیست

همان روح خدائی است

ومولوی به این درجه رسیده

که جنس اصلی بشر خدائ, است

وباید انسان همش عشق ومحبت

ومثل نور پاک باشه

خدا به همه ماها یک جو معرفت

عنایت فرمایند

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:

سلام

ای خواجه. ای آقا وای آقا روز قیامت را ببنید

لحظه ای ما با هیچ چیز این دنیا هم هویت

نشویم. مقام وعزت واقعی با خدا یکی

شدن است شغل مقام پول سرجای خود

محفوظ ولی, تمام فکر ذکر ما باید

خود خداوند است در هر شریطی

باید تسلیم ورضا به خداوند باشیم

راضی بودن او. بزرگترین مقام

وقیامت ماست بقیه اش, رتق وفتق

مسائل مادی این دنیاست. مرکز ما عدم

یا خداوند باشه. دنبال کار دنیائی هم

هستیم. وموفقتر می شویم

هر چه باشیم با او باشیم

برنده ایم

وکرنه کار دنیا یک بازی است

بزرگی در معیت او بودن است

وصفات خدائی پیدا کردن

سخته. ولی هدفراز خلقت همینه

 

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۹ - قصهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه می‌کرد:

یک فتون نور خورشید 

همان. خاصیت خورشید را

داره

حضرت مولانا جان

واقعا اینرا اثبات کرده

جنس اصلی انسان همان

جنس,خداونده

ولی اراده آزاد به انسان داده

دنبال اصل خودش باشه

یا دنبال ذهن وفکرش. که سرانجام

یک جسم فساد پذیر است که

خاکش می کنند انتخاب با شما

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۹ - قصهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه می‌کرد:

سلام

با عنایت به اینکه 

فقط. ابیات مولوی را. معنی ادبی

کردن. ادای. هدف مولانای کبیر را

نمی کنه

همانطور. تحریف شد. قدیم

با دختر جوان زیبا یک زنی

بود, اکر مرد, جوانی حتی, خواستگار

این شاهد, بود .

باید, دم لا لارا می, دید

منظور ازتن همان ذهن ونفس است

که. فقط می, خواهد

شاهد, همان هوشیاری حضور است

نمی, توان نفس, را گشت یا باهاش

گشتی, گرفت. ولی به دستوراتش میشه

عمل نکرد. مثل عرض در یک جمعی

بساط, غیبت پهنه. دائم وسوسه غیبت

داریم کار نفسه. به وسوسه نگاه می

کنیم ولی عمل نمی. کنیم یک

قدم به شاهد, اصلی, خداوند

که در درون ماست نزدیکتر می 

شویم آنقدر روی, خودمان کار

می کنیم. با کمک مولانا تا

هرچه میشه به دوست نزدیکتر

بشیم

هوشیار ی جسمی کم بشه

حضور زیادتر بشه

موفق باشید

 

 

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۰:

سلام

مولانا انسان را امتداد خداوند

می داند وعین حکمت است 

اساسا, جزو خداوند چیزی وجود

نداره انسان خلق شده به خدا

زنده بشه. وهمه چیز. فنا پذیره

ما باید, روی خودمان کار کنیم

به این درجه برسیم. بعد

دو تا خاصیت خداوند. ریشه

بینهایت وابدیت را درک

می, کنیم انسان باید پاک

مطلق. باشه تا عشق را درک

کند تمام غزلها یکی, هستند

باید, خواند, وعمل کرد

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:

وجز عرفان انسان راهی نداره

تمام مکافات زندگی, مادی حذف

خداوتد, از زندگی, است

وانسان ذهنی به سمت نابودی

خودش, وتمام زمین پیش میره

مولوی یک فیلسوف حکیم وعارف

بود, وتقلید از, او عین وارستگی

وسعادت است

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:

سلام

یک مثل من می, زنم

قلب انسان در شبانه روز

صد, هزار بار می زند درهر

دقیقه 5 لیتر خون پمب, می کند

ولی, یک متخصص قلب, فقط, می

تواند, بگوید, در, باره قلب, خیلی

نمی, داند, عظمت علمی مسئله

مورد, نظر است

ولی, ما مردم عادی, هم چیزی 

در باره قلب نمی دانیم

ولی همه حکیم هستیم

چون به منظمی, قلب, ما کار 

می, کند, کی, این کار, را می کند

یک هوشیاری, که کل عالم هستس را

می,, چرخاند, پس, اصل ما ان هوشیاری

یا جان یا زندگی, است. یا خداوند

پس, ما ب القوه امتداد, خداوند هستیم

به فعل در آوردنش باید, روی خودمان

کار کنیم وبه صفات خداوند, مزیین

بشویم آنموقع دلمان باز بازتر

می شود, ومرکز, عدم پیدا می

کنیم شاید, یک لحظه به خداوند

زنده شویم

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:

با عرض ادب وسلام

خاک را انکار از کجا

نطفه را خصمی از کجا

انسان از نظر مادی, خوب, بررسی شده

تمام عناصر در عالم در بدن انسان هست

تمام قانون فیزیک وشیمی در انسان هست

ودر حیوان هم هست ولی کسانی که

منکر خداوند, هستند این ترکیب خاک

نطفه را کی شعور وعقل داده. ویا از

روح خود, در انسان دمیدیم. ولی 

انسان چون با جهان مادی همانیده

شده. مادی فکر می کنه وهوشیاری

جسمی داره دائم فکر می کنه. واز

اصل خودش, که خداونده دور افتاده

اقلیتی, فهمیدن. که انسان ماده نبست

البته بعد, مادی انسان نیاز مادی داره

در حد, توازن. برایش سعی وتلاش

هم می کنه ولی ذهن وفیزیک انسان

فنا پذیر است. آن چیری در, انسان

فنا, ناپذیر, است. اصل انسان

وروح خداوندی, در انسان است

مولانا هم اخص بود. خدا چیست

را نمی توان. توضیح داد. مگر خود

خداوند بخواهد. ولی تمام عمر ما

باید, روی خودمان کار کنیم وخودمان

را اصلاح. کنیم واین پروسه. دل

ما را بزرگتر وبزرگتر می کنه بحت

زیاده. هدف مولوی تفسیر ادبی ابیات

نیست. انهم جای, خود محفوظ هدف

عمل کردن به استنتاج از, غزلها است

انسان باید پاک مطلق باشه واختیار

داره فقط, دنبال امیال دنیا باشه

که باخته. ویا در هر کاری اول خداوند

را در نظر بگیره. چون بدون خداوند

انسان هیجی, نیست با خداوند

امتداد خداونده وقطره ای از آن

دریاست بر می کرده به دریا

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:

سلام

مباحث عرفانی فیزیو لوژی یا پاتولوژی

نیست. که مورد بحث. جملات قرار بگیرد

یک. هوشیاری خارج از ذهن است

خداو من  شناختنی نیست تبدیل

شدنی, است. اینها هم حرفه حربه

دیگری ما نداریم. حتی ابیات

مولوی کبیر. هم ذهنی بود

وانگشت اشاره به ماه است نه

خود, ماه. ولی جامعترین وکاملترینه

صد البته ما باید, از, این, آثار, به عنوان

راهنما. استفاده کنیم ودستورات

عملی آنرا اجرا کنیم تا اخر

لحظه ای فضا باز بشه برای

حتی یک لحظه وآن هم خواست

حضرت دوست است

که. پی به گنچ ویران در خرابه

ذهن زنده بشویم. عرفان تا نوری

بالای دری

صبر وشکر وپرهیزگاری مثلت زندگی

ما باشه. راه عشق سخته. ولی

برای رهائی از ذهن پر از آشوب

ورستگاری راه دیگه ای وجود 

نداره

 

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱:

سلام

ماه خداونده. وستارها فکر همانیده

ما به به دنیای مادی است

ما روی, خودمان کار, کنیم وبه هیچ

چیزی, در, دنیای مادی هویت ندیم

ومرکزمان را عدم کنیم از لطف خداوند

دل سنگ ما تبدیل به گوهر می, شود

وقتی به بینهایت او وصل بشیم

دائم. خیر برکت بر سر ما می بارد

وجاویدان بودن خودمان را می بینیم

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۷:

سلام

حضرت مولانا انسان را امتداد خداوند

می, داند نمادها راعوض می کنه 

اینجا هم خورشید, وهم ماه خداونده

اکر مرکز عدم باشه. عدم همان خداونده

اکر مرکز عدم بشه از غم غصه نگرانی

وغیبت قضاوت ودروغ خالی بشه

وذهن خاموش بشه برکات مثل عقل

وخرد, هدایت از, مرکز, عدم

میاد, یعنی, خشم حسادت تصمیم

نمی گیره نم نم خداست که در

کارهای ما تصمی می گیره

ولی اکر ذهن بدون خداوند تصمیم

بگیره انسان محیط, زیست وخودش

را نابود, می کنه. که اوضاع دنیا

را ببینید و اسرار می گوید 

که به ان ماه یا خورشید

می, توانید ارتباط, داشته

باشید تمام ابیات یک چیزرا

می, گوید انسان به اصل خودش

برکرده با اراده ازاد بحث ساعتها

وقت می طلبه اسم را ول کن

مسمی را بچسبه صفاوت خداوند

را باید, انسان داشته باشه

وکرنه نتیجه ای نمی گیرریم

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

سلام

با ادب عشق یکی شدن با خداوند

که بحث بسیار مفصلی را می طلبه

منظور از شمس همان خداونده

منظور از تبریز, فضای یکتائی این

لحظه است

انسان در این دنیا

دو تا خاصیت خداوند ابدیت

وریشه بینهایت خداونده

باید بهش برسه وکرنه

عمر را به فنا داده

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:

سلام

بطور کلی ما شخصیتی در ذهن با

فکر ایجاد, کردیم. وبه فکرهایمان

هویت. می دهیم واز فکر به فکر

دیگر می پریم این ذهن فکر را

چرغ شتابی می فرمایند باده

یا اگاهی بیشتری بده این چرخ

را از کار بیندارزه. فکر کردن در

باره هر چیز فناپذیر ودردناک

است انسان امتداد, خداونده

برای همین خلق شده دیگه 

غمی وجود, نداره

احتیاج به شادی دنیا نداره

اکر چه بهترین جوکر دنیا یا

نوازنده دنیا باشه

مرکز با عدم یا خداوند باشه

انسان موغ دنیا نیست زودتر

به دریا مثل مرغابیندازش

زودختر ما را آگاه کن

 

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۵:

بانام خداوند

بطور کلی حضرت مولانا

می فرمایند مرکز, شما انسان

باید, عدم یا خداوند باشد

غیر از خداوند هر چیز دکری باشد

جزو اغیار وبزودی خداوند انرا

می گیرد  واین از, غیرت خداونده

که حافظ, خودش در انسان 

هست. انسان امتداد خداونده

ولی چیزهای دکر را در مرکزش

قرار داده وتمام معظلات دنیا

بخاطر همینه 

دنیا مثل زن بدکاره است

که نباید عاشقش شد

واکر غیر خدا مرکزش باشه

بلاخره. بوی گندش در میاد

متل کسی ازش باد خارج

بشه بی صدا ولی بوی این

عمل در میاد

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۳ - داستان مشغول شدن عاشقی به عشق‌نامه خواندن و مطالعه کردن عشق‌نامه درحضور معشوق خویش و معشوق آن را ناپسند داشتن کی طلب الدلیل عند حضور المدلول قبیح والاشتغال بالعلم بعد الوصول الی المعلوم مذموم:

سلام

منظور مولوی این است عاشق معشوق

بهم رسیدن گام بگیرن موقع نامه خواندن

نیست

انسان به خدا رسیده

معنوی ومادی کمک بخواهد

گله مند, نباشه

 

sunny dark_mode