گنجور

 
حافظ

خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم

شطح و طامات به بازار خرافات بریم

سوی رندان قلندر به ره آورد سفر

دلق بسطامی و سجاده طامات بریم

تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند

چنگ صبحی به در پیر مناجات بریم

با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم

همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم

کوس ناموس تو بر کنگره عرش زنیم

علم عشق تو بر بام سماوات بریم

خاک کوی تو به صحرای قیامت فردا

همه بر فرق سر از بهر مباهات بریم

ور نهد در ره ما خار ملامت زاهد

از گلستانش به زندان مکافات بریم

شرممان باد ز پشمینه آلوده خویش

گر بدین فضل و هنر نام کرامات بریم

قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند

بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم

فتنه می‌بارد از این سقف مقرنس برخیز

تا به میخانه پناه از همه آفات بریم

در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی

ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم

حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریز

حاجت آن به که بر قاضی حاجات بریم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۳۷۳ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۷۳ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۳۷۳ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۷۳ به خوانش فاطمه نیکو ایجادی
غزل شمارهٔ ۳۷۳ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
خواجوی کرمانی

تا ببینند مگر نور تجلی جمال

همچو موسی ارنی گوی به میقات آیند

حافظ

همین شعر » بیت ۴

با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم

همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم

فیض کاشانی

خیز تا چاره این غم به مناجات بریم

حاجت خود به بر قاضی حاجات بریم

مقصد اصلی دل را که لقای مهدی است

همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم

از خدا خدمت او را به تضرع طلبیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
آشفتهٔ شیرازی

نیست راهی به حرم تا که مناجات بریم

رخت ناچار سوی دیر خرابات بریم

خرقه آلوده به می سینه پر از شرک و ریا

با چه رو روی به حق بهر مناجات بریم

حکمت فلسفی و دفتر بی معنی فقه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه