گنجور

 
مولانا

آفتابا بار دیگر خانه را پرنور کن

دوستان را شاد گردان دشمنان را کور کن

از پس کوهی برآ و سنگ‌ها را لعل ساز

بار دیگر غوره‌ها را پخته و انگور کن

آفتابا بار دیگر باغ را سرسبز کن

دشت را و کشت را پرحله و پرحور کن

ای طبیب عاشقان و ای چراغ آسمان

عاشقان را دستگیر و چاره رنجور کن

این چنین روی چو مه در زیر ابر انصاف نیست

ساعتی این ابر را از پیش آن مه دور کن

گر جهان پرنور خواهی دست از رو بازگیر

ور جهان تاریک خواهی روی را مستور کن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۹۶۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
صائب تبریزی

زلف مشکین را ز صبح عارض خود دور کن

چون چراغ روز، گل را در نظر بی نور کن

سرنوشت عشق از پیشانی من روشن است

چون توان با آب گفتن عکس را مستور کن؟

شعله چون برگ خزان از آه سردم رنگ باخت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه