گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ایرج میرزا

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «بر سر و مغزت دگنک می‌زند» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «د» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
د
ر
ش
گ
ل
م
ن
ه
ی

شماره ۱ - در ستایش نظام‌السلطنه مافی و اسب خواستن از وی: خواب دیدم که خدا بال و پری داده مرا - در هوا قوت سیر و سفری داده مرا

شماره ۲ - دیدار: دیدم اندر گردش بازار عبدالله را - این عجب نبود که در بازار بینم ماه را

شماره ۳ - در رثاء مرحومه درة المعالی: ز درج دیده در آورده ام لالی را - نثار مقبره ی درة المعالی را

شماره ۴ - در مدح امیرنظام گروسی در زمان حیات پدر گفته: حسب مرد هنرمند به فضلست و ادب - شکر ایزد که مرا فضل و ادب گشته حسب

شماره ۵ - در طلب اسب از نظام السلطنه: چشمم سپید شد به ره انتظار اسب - پیدا نشد ز جانب سوران سوار اسب

شماره ۶ - حسب الامر جناب جلالت مآب اجل اکرم آقای قائم مقام مدظله العالی محض فرح خاطر مبارک حضرت اجل روحی فداه عرض شد: دلا ز بخت بد من علی قلی خان رفت - دریغ و درد که از دست بیست تومان رفت

شماره ۷ - در مدح اعتضادالسلطنه: مقبول باد طاعت شهزاده اعتضاد - عید سعید فطر بر او فرخجسته باد

شماره ۸ - در مدح نصرة الدوله عم زاده ناصرالدین شاه در تبریز گفته: برخیز که باید به قدح خون رز افگند - کامد مه فروردین تا شد مه اسفند

شماره ۹ - در هجو شیخ فصل الله نوری: حجة‌الاسلام کتک می‌زند - بر سر و مغزت دگنک می‌زند

شماره ۱۰ - انتقاد از حجاب: نقاب دارد و دل را به جلوه آب کند - نعوذبالله اگر جلوه بی نقاب کند

شماره ۱۱ - شب جمعه خدمت حاج امین: رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود - اگر بهشت شنیدی بساط دوشین بود

شماره ۱۲ - شکوۀ دوستانه از ملک الشعرای بهار: ملکا با تو دگر دوستی ما نشود - بعد اگر شد شده است ، اما حالا نشود

شماره ۱۳ - در مدیحه و تبریک عروسی: برآمد بامدادان مهر انور - جهان را کسوت نو کرد در بر

شماره ۱۴ - در تهینت فرزند یافتن نصرة الدوله: ساقی سیم بر بده ساغر - که جهان یافت رونق دیگر

شماره ۱۵ - اندرز و نصیحت: فکر آن باش که سال دگر ای شوخ پسر - روزگار تو دگر گردد و کار تو دگر

شماره ۱۶ - در ورود مظفرالدین میرزا ولی عهد به تبریز و مدح امیر نظام: چو شاه بنند دل در جهان به رشف ثغور - چگونه یارد بستن کمر به حفظ ثغور

شماره ۱۷ - خوشامد به شاه در مهمانی وزیر: تا شهنشاه جهان گردید مهمان وزیر - متفق دید آسمان بخت جوان با رای پیر

شماره ۱۸ - مزاح با یکی از وزیران: بیضه‌ام رنجور شد از بیضه‌ات دور ای وزیر - پرسشی کن گاه‌گاه از حال رنجور ای وزیر

شماره ۱۹ - مطایبه: پدرش گفته که با من ننشیند پسرش - مردم از غصه خدا مرگ دهد بر پدرش

شماره ۲۰ - در مدح امیر نظام: هر که را با سر زلف سیه افتد کارش - چون سیه کاران آشفته بود بازارش

شماره ۲۱ - مزاح با ابوالحسن خان: ای بر کچلان دهر سرهنگ - حق حفظ کند سر تو از سنگ

شماره ۲۲ - شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام: زان همه امیدها که بودم در دل - نیست کنون غیر ناامیدی حاصل

شماره ۲۳ - در نعت نبی خاتم: نه عاقل است که دارد در این سرای رحیل - قصیر عمر خود اندر امید های طویل

شماره ۲۴ - در مدح امیر نظام: چونان شدم ضعیف که گر نه سخن کنم - در مجلسی ، کسی بنبیند که این منم

شماره ۲۵ - وسوسه: دیدم و گفتم نادیده‌اش انگار کنم - دل سودا زده نگذاشت که این کار کنم

شماره ۲۶ - امتحان خط و سخن: امیر کرد مرا امتحان به خط و سخن - به روز غرۀ شوال عید روزه شکن

شماره ۲۷ - شکوه از چرخ و شکایت از مرگ پدر: شکوه بر چرخ برند از دشمن - عجبا چرخ بود دشمن من

شماره ۲۸ - مدح ناصرالدین شاه: مباش ایمن ز کید چرخ ریمن - که از کیدش نشاید بود ایمن

شماره ۲۹ - در مدح امیرنظام: مردم از حسرت آهوروشان و رمشان - می ندانم به چه تدبیر به دام آرمشان

شماره ۳۰ - در مدح حضرت مولای متقیان: گفتم رهین مهر تو شد این دل حزین - گفتا حزین دلی که به مهری بود رهین

شماره ۳۱ - سیه‌چشم نامهربان: ای سیه‌چشم چه دیدی تو از این دیده گناه - که نگاهت چو کنم خیره کنی چشم سیاه

شماره ۳۲ - شکایت از دوری امیر نظام و مدح قائم مقام: به حکم آن که ز دل ها بود به دل ها راه - دل امیر ز سوز دل من است آگاه

شماره ۳۳ - در مدح مولای متقیان: خوش آن که او را در دل بود ولای علی - که هست باعث رحمت به دنیی و عقبی

شماره ۳۴ - شکایت از دوری یار: چندی گزیده یار ز من دوری - افزوده شور بخت مرا شوری

شماره ۳۵ - تسلیت به دوست پدر مرده: سخت است گرچه مرگ پدر بر پسر همی - هان ای پسر مخور غم از این بیشتر همی

شماره ۳۶ - در مدح امیرنظام: جانا چه شود گر تو در مهر گشایی - وز در به در آیی و چو جانم به بر آیی