ای بر کچلان دهر سرهنگ
حق حفظ کند سرِ تو از سنگ
ای آکچل، ای ابوالحسنخان
ای تو وزغ و حسین خرچنگ
من چون تو کچل ندیدهام هیچ
نه در کَن و سولَقان، نه در کَنگ
ماهِ فلکی نموده تقلید
از زِفتِ سرت به شکل و از رنگ
باشد کچلی نهان به فرقت
چون نشوه که مُضمَرَ است در بَنگ
آید چو نسیمِ ری به مشهد
از بویِ سرِ تو میشوم منگ
مدهوش کند مسافرین را
بویِ سرت از هزار فرسنگ
گفتی در شعر خود که هستم
من سائسِ صد هزار الدَنگ
رفتی که کنی ز بنده تعریف
هجوَم کردی تو، ای قُرُم دَنگ
سائس یعنی که کارفرما
یا راهنما به صلح یا جنگ
معنایِ سیاست امر و نهی است
خوب است نظر کنی به فرهنگ
کی الدَنگان به من مطیعند
زین نسبت بد بُوَد مرا نَنگ
گر شعرِ دگر کلان جَفَنگ است
شعرِ تو کچلکلاچه اَجفَنگ
ماشاءَالله رفته رفته
خطّت شده مثلِ خطِّ خرچنگ
اینها همه طیبت و مزاح است
از من نشوی ، رفیق ، دلتنگ
در شعر، نه کس تو راست همدوش
در خط، نه کسی تو راست همسنگ
بر چنگ چو پنجه برگشایی
از پنجهٔ بار بَد فُتَد چنگ
سازِ تو عجیبتر ز درویش
نقشِ تو غریبتر ز ارژنگ
تو نی کچلی، سرت پر از موست
وانگاه چه مویِ خوبِ خوشرنگ
تازی تو به علم همچو خرگوش
دیگر متعلّمان چو خرچنگ
اِن شاءَاللّه پیر گردی
گوزم شود از سِبیلت آونگ
از بردن اسمِ داش کاظم
گردید دلم چو قافیه تنگ
صد حیف از آن رفیقِ یکروی
افسوس از آن رفیقِ یکرنگ
تا صبح مرا نمیبَرَد خواب
آید چوخیالِ او شباهنگ
افسوس که رفت و دوستان را
دیگر نرسد به دامنش چنگ
ما نیز رویم از پی او
یعنی که برندمان به اُردَنگ
راهیست که طی نماید آن را
هم اسبِ رونده، هم خرِلنگ
هم آنکه به چاه کرد منزل
هم آنکه به ماه بُرد اورنگ
هم آنکه وزیر شد به تزویر
هم آنکه وکیل شد به نیرنگ
در هم کوبد زمانه ما را
ماییم برنج و آسمان دنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است دربارهٔ کچل بودن و ویژگیهای ظاهری و روحی شخصیتهایی که به آنها اشاره میشود. شاعر به نوعی با شوخی و طنز به کچلها و خصوصیاتشان میپردازد و در عین حال به دوستیهای از دست رفته و احساسات خود دربارهٔ رفقای قدیمی نیز اشاره میکند. بخشهایی از شعر به تفاوتها و شباهتهای میان انسانها و نقشهای اجتماعی اشاره دارد و در نهایت بهرهبرداری از تجربه و زمان را به چالش میکشد. شاعر با حسرت به گذشته نگریسته و آرزوی تداوم دوستیها و ارتباطات نزدیک را دارد. این اثر به نوعی نمایانگر فرهنگ و هویت اجتماعی است.
هوش مصنوعی: ای بر کچلان زمان، رئیس حق تو را از خطرات محافظت کند و از آسیبها دور نگه دارد.
هوش مصنوعی: ای آکچل، ای ابوالحسنخان، تو همانند وزغ و حسین خرچنگ هستی.
هوش مصنوعی: من هیچکس را مانند تو که کچل باشد، ندیدهام؛ نه در کَن و سولَقان و نه در کَنگ.
هوش مصنوعی: ماهِ آسمانی مثل رنگ و شکل سر زِفت (مردی سرسخت) را تقلید کرده است.
هوش مصنوعی: شاید کچلی در جدایی مانند نشوه پنهان باشد، چرا که در دیوانگی نهفته است.
هوش مصنوعی: وقتی که نسیم خوش بوی ری به مشهد میوزد، بوی سر تو مرا به شدت مست و سرمست میکند.
هوش مصنوعی: بوی موهایت آنقدر خوشبو است که حتی از هزار فرسنگ دورتر هم میتواند مسافران را شیفته و مدهوش کند.
هوش مصنوعی: گفتهای در اشعار خود که من مربی و راهنمای هزاران آدم ناتوان و بیتجربه هستم.
هوش مصنوعی: تو رفتی تا از بنده تعریف کنی، اما در واقع با حرفهایت مرا به تمسخر کشیدی، ای عجب آدمی!
هوش مصنوعی: سائس به معنای کسی است که مسئولیت هدایت و مدیریت دارد، چه در شرایط صلح و چه در شرایط جنگ.
هوش مصنوعی: سیاست به معنای فرمان دادن و هدایت کردن است. بهتر است به فرهنگ خود توجه داشته باشی.
هوش مصنوعی: افرادی که اصول و قواعد را زیر پا میگذارند، هیچگاه نمیتوانند به من گوش فرا دهند؛ چنین نسبتی برای من ننگین است.
هوش مصنوعی: اگر دیگر شعرها بیارزش و بیمعنی هستند، شعر تو هم به اندازهی آنها بیمحتوا و ناپخته است.
هوش مصنوعی: چه خوب که خطّ تو کمکم دارد مثل خطِ خرچنگ شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: اینها همه داستانها و شوخیهای نیکو است، پس از من دور نشو، دوست عزیزم، که دلتنگ میشوم.
هوش مصنوعی: در شعر، هیچکس نمیتواند به اندازه تو در کنار تو باشد و هیچکس هموزن تو نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که در زندگی با مشکلات و سختیها روبهرو میشوی و از آنها عبور میکنی، در نهایت از آن گرفتاریها رها میشوی و به آرامش میرسی.
هوش مصنوعی: آهنگ تو بسیار جالبتر از ساز درویش است و تصویر تو نامانوستر از شگفتیهای طبیعت به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: تو مثل نی هستی که کچل شده، ولی سرت پر از موهای زیبا و خوشرنگ است.
هوش مصنوعی: تو در علم مانند خرگوشی هستی که سریع و چابک به جلو میرود، اما دیگران مانند خرچنگ به آرامی و کندی پیشرفت میکنند.
هوش مصنوعی: اگر خدا بخواهد، وقتی که به سن پیری میرسی، دندانهایت از داشتن سبیل، آویزان خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی نام داش کاظم را میبرم، دلم به شدت ناراحت و دلگیر میشود، شبیه تنگی قافیه.
هوش مصنوعی: بسیار متأسفم از رفیق یکچهره، افسوس که او تنها یکرنگ دارد.
هوش مصنوعی: تا صبح خواب به سراغم نمیآید، چون یاد او مانند خیال شبهنگام در ذهنم است.
هوش مصنوعی: متأسفم که او رفت و دیگر دوستان نمیتوانند به او دسترسی داشته باشند یا او را در آغوش بگیرند.
هوش مصنوعی: ما هم به دنبال او میرویم، یعنی اینکه ما را به سفر و مقصدی خاص میبرند.
هوش مصنوعی: این مسیر به گونهای است که هم اسب تندرو و هم الاغ آرام میتوانند آن را طی کنند.
هوش مصنوعی: کسی که در چاه زندگی میکند و کسی که به بالاترین مقامها میرسد، هر دو در نهایت یکسانند.
هوش مصنوعی: شخصی که به وسیله فریب به مقام وزیری رسید، همان کسی است که با نیرنگ و حقهبازی وکیل شد.
هوش مصنوعی: زندگی ما را زمانه به هم میریزد، اما ما مثل برنج درون یک ظرف هستیم و آسمان مثل دنگی است که بر روی ما قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زان پیش کاجل فرا رسد تنگ
و ایام عنان ستاند از چنگ
ای عشق تو با وجود هم تنگ
در راه تو کفر و دین به یک رنگ
بی روی تو کعبهها خرابات
بی نام تو نامها همه ننگ
در عشق تو هر که نیست قلاش
[...]
چون کار بنام آید و ننگ
بر آتش چون کباب و بر تیغ چوزنگ
تنگ آمدم از وجود خود، تنگ
ای مرگ، به سوی من کن آهنگ
بازم خر ازین غم فراوان
فریاد رسم ازین دل تنگ
تا چند آخر امید یابیم؟
[...]
برخیز ز خواب و ساز کن چنگ
کان فتنه مه عذار گلرنگ
نی خواب گذاشت خواجه نی صبر
نی نام گذاشت خواجه نی ننگ
بدرید خرد هزار خرقه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.