گنجور

 
هلالی جغتایی

بخش ۱: ای وجود تو اصل هر موجود - هستی و بوده‌ای و خواهی بود

بخش ۲ - مصایب مصنف و مناجات: ای دوای درون خسته‌دلان - مرهم سینه شکسته دلان

بخش ۳ - مناجات: سال‌ها شد که مهر عالم‌سوز - تیغ کین تیز می‌کند هر روز

بخش ۴- در نعت سیدالمرسلین صلی‌الله علیه و سلم: از خدا گر ره خدا طلبی - مطلب جز محمد عربی

بخش ۵ - وصف معراج رسول‌الله و صحابه کبار آن: ای خوش آن شب که جبرئیل امین - سویش آمد ز آسمان به زمین

بخش ۶ - در منقبت حضرت شاه اولیا علیه‌السلام: در دریای سرمدست علی - جانشین محمدست علی

بخش ۷ - تعریف کلام فصیح و شعر: گوهر حقه دهان سخنست - جوهر خنجر زبان سخنست

بخش ۸ - سبب تصنیف کتاب: روزی از روزهای فصل بهار - که تفاوت نداشت لیل و نهار

بخش ۹ - خطاب هلالی با مدعی: ای که با من سر سخن داری - گفتگوی نو و کهن داری

بخش ۱۰ - آغاز قصه شاه و درویش: سخن‌آرای این حدیث کهن - این‌چنین می‌کند بیان سخن

بخش ۱۱ - در آزاد شدن شه‌زاده از مکتب و ملول بودن درویش: یار هرگه درو نظر می‌کرد - او نظر جانب دگر می‌کرد

بخش ۱۲ - حال گدا به وقت شب در جدایی شاه‌زاده: چون شب تیره در میان آمد - دل درویش در فغان آمد

بخش ۱۳ - حالات شاه و گدا در مکتب: صبح دم کز نسیم مهرافروز - دور شد طره شب از رخ روز

بخش ۱۴ - در فسون‌سازی شه‌زاده به معلم به جهت دلداری درویش: شاه چون در گدا نظر می‌کرد - مهر او در دلش اثر می‌کرد

بخش ۱۵ - حال عشق شاه‌زاده با گدا: باز چون ظلمت شب آمد پیش - مبتلای فراق شد درویش

بخش ۱۶ - افشای راز عشق و ملامت عوام: باز چو مهر از فلک سر زد - شاه از خواب ناز سر بر زد

بخش ۱۷ - خبردار شدن مردم از حال درویش و پیدا شدن رقیب کافرکیش بداندیش: اهل مکتب شدند واقف حال - گفتگو شد میانه اطفال

بخش ۱۸ - راندن کوئوال گدا را از مکتب به رقابت خود: هیچ جا در جهان حبیبی نیست - که به دنبال او رقیبی نیست

بخش ۱۹ - رفتن گدا به شب بر در شاه‌زاده: یک شب القصه رو به شاه آورد - رو به شاه جهان پناه آورد

بخش ۲۰ - نالیدن درویش در کوی شاه: آن شب آفاق همچو گلشن بود - شب نبود آن، که روز روشن بود

بخش ۲۱ - دیدار شاه از بام در شب ماه روشن: آمد و جا گرفت بر لب بام - روی بنمود همچو ماه تمام

بخش ۲۲ - در صفت کبوتربازی شاه و نظاره کردن درویش: صبح چون ریخت دانه انجم - آسمان گشت تیر و مشعله دم

بخش ۲۳ - سر راه گرفتن رقیب درویش را: چند روزی که شاهزاده عصر - آمد و جا گرفت بر لب قصر

بخش ۲۴ - جستن کبوتر شاه بر درویش و نامه نوشتن به بال او: بود شه را کبوتری که فلک - نه پری دید مثل او نه ملک

بخش ۲۵ - رفتن شاه‌زاده به میدان: روز دیگر که آفتاب منیر - همه روی زمین گرفت به زیر

بخش ۲۶ - در تعریف کمان شاه گوید: بر سر دست شه کمانی بود - که مه نو ازو نشانی بود

بخش ۲۷ - مناظره تیر و کمان با یکدیگر: شاه تیری که در کمان پیوست - چون فکندش بر آسمان پیوست

بخش ۲۸ - جواب دادن کمان به تیر و صلح کردن: چون کمان این سخن شنید از تیر - بر دلش زخم‌ها رسید از تیر

بخش ۲۹ - واقف شدن مردم از عشق‌بازی و دلداری درویش و بهانه ساختن رقیب شکار را به جهتجدایی آن‌ها: چند روزی که شاه بنده‌نواز - سوی درویش جلوه کرد به ناز

بخش ۳۰ - حیله کردن رقیب و خبردار نمودن شاه گدا را: روز دیگر که وقت میدان شد - باز شه را هوای جولان شد

بخش ۳۱ - رفتن درویش به صحرا و ساکن شدنش در کوهی و منتظر بودنش به مقدم شاه: بود کوهی و بوالعجب کوهی - کوه دردی و کان اندوهی

بخش ۳۲ - وصف غزال کوهی: در صف آهوان غزالی بود - کش عجب نازنین جمالی بود

بخش ۳۳ - بزم‌آرایی لشکر به شکار: چون ز بهر نشاط نوروزی - شد چمن پر بساط فیروزی

بخش ۳۴ - تعاقب شاهزاده غزال را و رسیدن هر دو پیش گدا: آن غزالی که گفته شد زین پیش - که با او انس داشت درویش

بخش ۳۵ - بزم‌آرایی شاه و نظر کردن گدا: شب که در بزم‌گاه مینا رنگ - زهره با چنگ راست کرد آهنگ

بخش ۳۶ - رفتن شاه‌زاده به دیدن درویش: روز دیگر که با هزار شکوه - رخ نمود آفتاب از سر کوه

بخش ۳۷ - به شهر آمدن شه‌زاده: بار دیگر که خسرو انجم - سرطان را گرفت در قلزم

بخش ۳۸ - اقامت شاه‌زاده بر لب دریا و کدا بر کوه: بود چون بحر و کان ز معنی پر - این یکی لعل دارد و آن یکی در

بخش ۳۹ - رفتن شاه پیش گدا و بشارت تخت‌نشینی: از قضا دور چرخ کاری کرد - شاه اندیشه شکاری کرد

بخش ۴۰ - نامه نوشتن خسرو و خواستن شه‌زاده را از سیاحت کنار دریا: خوشنویسی که این رقم زده بود - بر ورق این‌چنین قلم زده بود

بخش ۴۱ - آمدن شه‌زاده به شهر و کیفیت استقبال او: شاه تا نامه پدر برخواند - نیت شهر کرد و مرکب راند

بخش ۴۲ - در صفت خزان و وفات کردن خسرو: این بود اقتضای لیل و نهار - که رسد افت خزان و بهار

بخش ۴۳ - وصیت خسرو و وفات و تجهیز و تدفین او: شاه را خواندی سوی خود خسرو - گفت از من وصیتی بشنو

بخش ۴۴ - ایضا فی الموعظه النصیحه: لاله‌زار جهان عجب باغی‌ست - که از آن باغ هر نفس داغی‌ست

بخش ۴۵ - بر تخت نشستن شاه و توفیه عهد با درویش: دور او همچو دور می خوش بود - همه عالم به دور وی خوش بود

بخش ۴۶ - آمدن گدا به دربار شاه: چون ز الطاف شاه نیک‌اندیش - خبر آمد به عاشق درویش

بخش ۴۷ - به وصل رسیدن درویش و دوری او بار دیگر به جور رقیب: گفت راوی که شاه هر نفسی - آن گدا را همی نواخت بسی

بخش ۴۸ - عزیمت کردن شاه بر سر خصم و ظفر یافتن او بر دشمن و کشته شدن رقیب: باز چون موسم زمستان شد - آتش از خرمی گلستان شد

بخش ۴۹ - عمر به سر کردن شاه و گدا با یکدیگر: چون سر زلف شب به دست آمد - قرص خورشید را شکست آمد

بخش ۵۰ - در بی‌وفایی عمر: آه ازین منزلی که در پیش‌ست - که گذرگاه شاه و درویش‌ست

بخش ۵۱ - در خاتمه کتاب گوید: شکر لله که این خجسته کلام - شد به کام دل شکسته تمام

بخش ۵۲ - حکایت به طریق تمثیل: کرکسی ژاژخای بی‌معنی - با همایی فتاد در دعوی

بخش ۵۳ - مناجات: کردگارا به بی‌نیازی خویش - به کریمی و کارسازی خویش

این آمار از میان ۱٬۳۴۲ بیت شعر موجود در گنجور از اشعار این بخش استخراج شده است.

توجه فرمایید که این آمار به دلایلی از قبیل وجود چند نسخه از آثار شعرا در سایت (مثل آثار خیام) و همینطور یک بیت محسوب شدن مصرع‌های بند قالبهای ترکیبی مثل مخمس‌ها تقریبی و حدودی است و افزونگی دارد.

آمار همهٔ شعرهای گنجور را اینجا ببینید.

وزن‌یابی دستی در بیشتر موارد با ملاحظهٔ تنها یک مصرع از شعر صورت گرفته و امکان وجود اشکال در آن (مخصوصاً اشتباه در تشخیص وزنهای قابل تبدیل از قبیل وزن مثنوی مولوی به جای وزن عروضی سریع مطوی مکشوف) وجود دارد. وزن‌یابی ماشینی نیز که جدیداً با استفاده از امکانات تارنمای سرود اضافه شده بعضاً خطا دارد. برخی از بخشها شامل اشعاری با بیش از یک وزن هستند که در این صورت عمدتاً وزن ابیات آغازین و برای بعضی منظومه‌ها وزن غالب منظومه به عنوان وزن آن بخش منظور شده است.

ردیف وزن تعداد ابیات درصد از کل
۱ فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون) ۱٬۳۴۲ ۱۰۰٫۰۰

آمار ابیات برچسب‌گذاری شدهٔ این بخش با قالب شعری در گنجور به شرح زیر است:

ردیف قالب شعری تعداد ابیات درصد از کل
۱ مثنوی ۱٬۳۴۲ ۱۰۰٫۰۰