بخش ۴۸ - عزیمت کردن شاه بر سر خصم و ظفر یافتن او بر دشمن و کشته شدن رقیب
باز چون موسم زمستان شد
آتش از خرمی گلستان شد
همه کس رو به آفتاب نشست
همه عالم شد آفتابپرست
بس که افسرده چون یخ افتادند
در تمنای دوزخ افتادند
مهر زود از فلک به در میرفت
تا شود گرم زودتر میرفت
بلکه مهر جهانفروز نبود
همه شب بود و هیچ روز نبود
قدر آتش فزونتر از گل شد
دود او شاخ و برگ سنبل شد
در زمستان زدند شعله بخار
تا دروگل دمد چنان که بهار
آب از یخ قبای آهن ساخت
موجش از سهم قوس جوشن ساخت
یخ چو آیینهای مشکل شد
نعل مرکب ز سیم صیقل شد
بر یخ آن مرکبی که گام زدی
سکه بر نقرههای خام زدی
رعد زد بانگ و در ستیز آمد
ژاله زد سنگ و رعد تیز آمد
در چنین موسمی که چلهٔ دی
تیر باران نمود پی در پی
شاه ترک دیار خویش گرفت
با عدو راه جنگ پیش گرفت
لشکر انگیخت سوی کشور او
تا به حدی که راند بر سر او
راست کردند صف ز هر طرفی
خیل دشمن صفی و شاه صفی
هر طرف تیغ تیز پیدا شد
فتنهٔ رستخیز پیدا شد
زره از خنجر ستیز شکافت
سبزهٔ تر ز آب تیز شکافت
تیغها چون ز هم گذر کردند
همچو مقراض قطع سر کردند
نیزه بر دوش سرکشان به غرور
چون عصای کلیم بر سر طور
گرد سوی سپهر کرد آهنگ
شد زمین هم با آسمان در جنگ
بر سر چابکان کوه شکوه
گرد میدان چو ابر بر سر کوه
هر که بر خصم تیغ بیم زدی
خصم را از کمر دو نیم زدی
بر سر هر که تیغ کین خوردی
زو گذشتی و بر زمین خوردی
ابروی خصم در سپر نایاب
همچو کشتی فتاده در گرداب
مرد و مرکب فتاده زیر و زبر
کاسهٔ سیم گشته کاسهٔ سر
باد از آن عرصه چون گذر کردی
خاک در کاسههای سر کردی
بس که روی زمین پر از خون شد
موج آن چون شفق به گردون شد
شفقی کو به اوج گردونست
اثر سرخی همان خونست
بود درویش در همان منزل
داده شه را میان جان منزل
روی خود را بر آسمان کرده
به دعا دستها برآورده
نصرت شاه خویش میطلبید
زانچه گویند بیش میطلبید
ناگهان خصم در گریز افتاد
رخنه در لشکر ستیز افتاد
پشت ان کس که پشت داد به جنگ
پشتهای شد تمام تیر خدنگ
طرفه حالی که چون نبرد کنند
دشمنان از نهیب گرد کنند
طرفهتر آن که زان همه لشکر
که شه آورد سوی آن کشور
کس نگردید جز رقیب هلاک
گر رقیبی هلاک گشت چه باک
شاه و لشکر اگرچه شد غمگین
لیک سگ کشته شد، چه بهتر ازین
به همین یک فسون ز دست مرو
زین نکوتر فسانهای بشنو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.