شاه چون در گدا نظر میکرد
مهر او در دلش اثر میکرد
خواست تا پیش خویش خواند
گفت درویش پیش من خواند
کس نگوید به غیر من سیقش
ننویسد کس دگر ورقش
هر که بر حرف او نهد انگشت
کنم انگشت او برون از مشت
هر که بر لوح او رقم سازد
تیغ من دست او قلم سازد
بعد از این گفتگو به پیشش خواند
ساخت تقریب، نزد خویشش خواند
بهر تعلیم چون تکلم کرد
عاشق از شوق دست و پا گم کرد
دال میگفت و او الف میخواست
که یکی بود پیش او کج و راست
شاه زان هیچ برنمیآشفت
نرم نرمک به او سبق میگفت
شاه درویش دوست میباید
تا از او عالمی بیاساید
خاصه شاهان ملک دین یعنی
پادشاهان صورت و معنی
آه از این کافران سنگیندل
که بلای دلند، مسکین دل!
هر زمان فتنهای برانگیزند
بیگنه خون عاشقان ریزند
هر نفس آتشی برافروزند
بیسبب جان بیدلان سوزند
شهسواران عرصهٔ جانها
آفت عقلها و ایمانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.