گنجور

حاشیه‌ها

غزل ارغوان در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۹:

آقای وحید تاج به رهبری آقای آرش فولادوند این اشعار رو در کنسرتی اجرا کردند و واقعا زیبا و کم نظیر است ...

پیشنهاد میکنم در یوتیوب سرچ کنید و از دیدنش لذت ببرید 

رضا از کرمان در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۸ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۵ - در بیان آنک ما سوی الله هر چیزی آکل و ماکولست هم‌چون آن مرغی کی قصد صید ملخ می‌کرد و به صید ملخ مشغول می‌بود و غافل بود از باز گرسنه کی از پس قفای او قصد صید او داشت اکنون ای آدمی صیاد آکل از صیاد و آکل خود آمن مباش اگر چه نمی‌بینیش به نظر چشم به نظر دلیل و عبرتش می‌بین تا چشم نیز باز شدن:

درود

هر ماکولی(قابل خوردن _خورده شونده) هرچند در جای امنی پناه گرفته وتصور میکند که در حاشیه امن است ولیکن در نهایت خورده میشود  پس به درگاهی پناه ببر که به طعام نیاز ندارد 

شاد باشی عزیز 

رضا از کرمان در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۵ - در بیان آنک ما سوی الله هر چیزی آکل و ماکولست هم‌چون آن مرغی کی قصد صید ملخ می‌کرد و به صید ملخ مشغول می‌بود و غافل بود از باز گرسنه کی از پس قفای او قصد صید او داشت اکنون ای آدمی صیاد آکل از صیاد و آکل خود آمن مباش اگر چه نمی‌بینیش به نظر چشم به نظر دلیل و عبرتش می‌بین تا چشم نیز باز شدن:

درود 

یعنی من این میخ دام بر آوردن خواسته نامعقول خودم را از جا برمیکنم که متحمل عذاب بعدی نگردم وشقی نشوم.

در غزل شماره  ۶۵۲ داریم 

باری تو بهل کام خود ونور خرد گیر 

کین کام تو را زود به ناکام رساند 

شاد باشی عزیزم

حامد فرجی در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۳۳:

در حالی که در روزگار ما، دولتک جعلی استالین-ساخته‌ای که نام "آذربایجان" واقعی که در همۀ نقشه های تاریخی پیش از جعل بزرگ در 1916، همواره در جنوب رود ارس قرار داشته را دزدیده است و بر خود نهاده است، مدام برای مفاخر ملی ایران نقشۀ مصادره می‌کشد و برای شاعران ایرانگرا، اشعار پانترکی جعل می‌کند و نظر به خاک ایرانشهر نیز دارد، سخت در پی خاک پاشیدن در چشم حقیقت است؛ اشارۀ اسناد تاریخی اینچنینی به "گنجه" و "اران" و جای‌نام های تاریخی و اصیل اراضی ایرانشهر بزرگ باید از سوی میهندوستان و جنگجویان حقیقت، جدی گرفته شود.

برمک در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۸ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۲ - جغد جنگ:

در این چکامه این رج ها پارسی بیخته است


فغان ز جغد جنگ و مرغوای او

که تا ابد بریده باد نای او

بریده باد نای او و تا ابد

گسسته و شکسته پر و پای او

ز من بریده یار آشنای من

کزو بریده باد آشنای او

به گوش‌ها خروش تندر اوفتد

ز بانگ توپ و غرش و هرای او

جهان شود چو آسیا و دم به دم

به خون تازه گردد آسیای او

همی خزد چو اژدها و درچکد

به هر دلی شرنگ جانگزای او

چو پاره پاره ابرکافکند همی

تگرگ مرگ، ابر مرگزای او

نماند ایچ جانور به جای بر

نه کاخ و کوخ و مردم و سرای او

تو گفتی آنکه دوزخ اندرو دهان

گشاد و دم برون زد اژدهای او
-

زهی کبوتر سپید آشتی

که دل برد سرود جانفزای او

برین چکامه آفرین کند کسی

که پارسی شناسد و بهای او

برخی واژگان

مرغوا ، مرغوا  از واژه مرغ/مرو همان  شاخه بزرگ  جانوران است که بیشینه انان پرنده اند

 ابد / اپد  ا+پد ، پد/پاد/ پای/پی  سر و پای  دو سوی چیزهاست  و اندامی است در جانوران که تن بر آن استوار است  پیشوند ا در پهلوی به چم نا است  اپد بی پایانی است و اسر بی سری و این دو واژ در پهلوی بسیار امده

۳-  توپ  ، توفان و توفند و توپیدن و تفگ/تفنگ و تف و دف و لاف(موج و سیل)  از ان امده  همچنان توپ واژی قبطی بچم گوی است

رضا از کرمان در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۴ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۵ - در بیان آنک ما سوی الله هر چیزی آکل و ماکولست هم‌چون آن مرغی کی قصد صید ملخ می‌کرد و به صید ملخ مشغول می‌بود و غافل بود از باز گرسنه کی از پس قفای او قصد صید او داشت اکنون ای آدمی صیاد آکل از صیاد و آکل خود آمن مباش اگر چه نمی‌بینیش به نظر چشم به نظر دلیل و عبرتش می‌بین تا چشم نیز باز شدن:

درود

فجار جمع کلمه فاجر  به معنی تبهکاران است 

قصه فجار عزیزم قصه خاصی نیست  وهمون نقل حکایتی است که مولانا داره یادآوری میکنه که ما از عاقبت کار این تبهکاران ومرگ همسایگان(جارجمع جیران) ونزدیکان باید عبرت بگیریم  ببینید خداوند که در هر لحضه قرین توست چگونه هریک از تبهکاران را بدون هیچ وسیله محسوسی هلاک میکند 

ستد باشی

 

رضا از کرمان در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۵ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۶ - صفت کشتن خلیل علیه‌السلام زاغ را کی آن اشارت به قمع کدام صفت بود از صفات مذمومهٔ مهلکه در مرید:

درود 

در دعاهایت از خداوند بجز خواستن وصل به آستان او ولقای حضرت حق  چیز دیگری را خواستن ،گرچه برایت منافعی داشته باشد ودر گمان تو برایت سود فراوان دارد ولی یک نقیصه است و داری سرمایه عمرت را هدر میدهی

رضا از کرمان در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۱ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۶ - صفت کشتن خلیل علیه‌السلام زاغ را کی آن اشارت به قمع کدام صفت بود از صفات مذمومهٔ مهلکه در مرید:

 درود برشما 

  در حضور شیر روبه شانگی تقریبا مترادف این ضرب المثل است  ( جلوی قاضی ملق بازی ) 

 میگه  خصوصاً عمر طولانی که در تحصیل کمالات روح نباشد به چه کار می آید  فیلم بازی نکن  جلوی قاضی ملق بازی در حضور خیر الماکرین  ، مکاری   این طول عمرو تاخیر در اجل  بجز واپس رفتن ثمری برایت ندارد. 

در دفتر دوم: 

با دل وبا اهل دل بیگانگی

با شهان تزویر وروبه‌شانگی

همچنین دیوان شمس:

چو شیر مست بیرون جه نه اول دان ونه آخر

که آید ننگ شیران را ز روبه شانگی کردن

شاد باشی

سعید در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۰:

با سلام .برای جمله اول حکایت عزیزان را ارجاع میدهم به سند باد نامه ظهیری سمرقندی که به لطف گنجوریان عزیز موجود شده است :

مثل الملک الذی یعمر خزانته من اموال رعیته کمثل من یطین سطح بیته بما یقتلع من اساس بنیانه و روزگار این بیت فرو خواند:

از رعیت شهی که مایه ربود

بن دیوار کند و بام اندود

سعید در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۱ در پاسخ به منصور پویان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان:

قیاس مع الفارق.

افشین بلالایی در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۱۰ در پاسخ به Roya دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷:

همون عبارت «بگه» درست و به معنی پگاه و صبح زود هستش

بگاه
لغت‌نامه دهخدا
بگاه . [ ب ِ ] (ق مرکب ) پگاه . بوقت . (ناظم الاطباء). بوقت و زود.(رشیدی ). معنی ترکیبی آن بروقت است زود و شتاب . (آنندراج ). و بگ

مهتاب در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۵۴ دربارهٔ قاسم انوار » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸:

سلام. نمیدونم بیت چهارم چه جوری خونده میشه:

اصل این جمله...

محمد سلماسی زاده در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۲:

در ابیات :

ای ساقی روشن دلان بردار سغراق کرم

کز بهر این آورده‌ای ما را ز صحرای عدم

تا جان ز فکرت بگذرد وین پرده‌ها را بردرد

زیرا که فکرت جان خورد جان را کند هر لحظه کم

 

سغراق به معنای پیاله شراب است

خداوند به کرم خویش ما را زصحرای عدم بهر آن آورد که از می حضورش مست گردیم ، پرده‎‌ های اوهام بردریم و از فکرت ( افکار ناخواسته ) بگذریم زیرا که فکرت جان خورد ، جان را کند هرلحظه کم

 

کوروش در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:

دیدهٔ دل کو به گردون بنگریست

 

دید که اینجا هر دمی میناگریست

 

قلب اعیانست و اکسیری محیط

 

ایتلاف خرقهٔ تن بی‌مخیط

 

یعنی چه ؟

سفید در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۷۰:

 

بار غمی که می‌شکند کوه را کمر

قربان دل شوم که به مردانگی کشید

 

 

سفید در ‫۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل بیست وپنجم - فرمود لطف‌های شما و سعی‌های شما و تربیت‌ها که می‌کنید:

 

«چون کار دنیا بی‌ رنج میسر نمی‌شود و کار آخرت همچنین، باری این رنج را سوی آخرت صرف کن تا ضایع نباشد.» 

 

 

ابوتراب. عبودی در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷:

با سلام و عرض ادب.

به لطف حضرت حق فرّ و جاهی کرده ام پیدا
نهان انــدر دل خود جایگاهــی کــــرده ام پیدا

بسوزد عالمـــــی گـر از دل تنگم کشم آهی
من از غمهای دل در سینه آهی کرده ام پیدا

اگر چه آسمان دل ز دود آه تاریک است
در آن تاریکــــی انبوه ماهــــی کرده ام پیدا

در این ویرانسرای دل که سرشارِِغم عشق است
میان خیل غم ،خوش دیدگاهی کرده ام پیدا

بـــــــرای سیـــر انفس در ورای عالم امکان
من از دروازهٔ دل شاهـراهی کرده ام پیدا

از آن ره سوی مقصد طرفة العینی گذر کردم
وز آن سیر و سفر بیچون نگاهی کرده ام پیدا

چه غم دارم(عبودی)زین همه غمهای بی پایان
که بین آن همه غم پادشاهــی کـــرده ام پیـدا

با احترام 
دیوان ابوتراب عبودی،چاپ دوم.

افشین آرامش در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:

اخیرا روایتی شندیم که این غزل در وصف ابوالفضل العباس سروده شده ست . 

Bijan G بیژن در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

هوش مصنوعی در این بیت اشتباه کرده و من توضیح پا ئین را نوشتم در آن قسمت  ولی ذخیره نشد.

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم   جور از حبیب خوشتر کز مدّعی رعایت

اگرچه آبرویم را لگدمال کردی و حیثیتم را خدشه‌دار نمودی، امّا هنوز هم از درگاهت دست نمی‌کشم و راه وفاداری را ترک نخواهم گفت. چرا که ستم دوست، هر چند جانکاه، از مهربانی دشمن برایم شیرین‌تر است.

جعفر عسکری در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۶ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۷:

دعا اثر نکند گر بر آسمان رفته

و

مزاج فهم به مسند ز آستان رفته

۱
۲۲۳
۲۲۴
۲۲۵
۲۲۶
۲۲۷
۵۵۵۰