ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد دل به گوشهٔ چشمی دوا کنیم
در حبس صورتیم و چنین شاد وخرمیم
بنگر که در سراچهٔ معنی چه ها کنیم
رندان لاابالی و مستان سرخوشیم
هشیار را به مجلس خود کی رها کنیم
موج محیط و گوهر دریای عزتیم
ما میل دل به آب و گل آخر چرا کنیم
در دیده روی ساقی و بر دست جام می
باری بگو که گوش به عاقل چرا کنیم
از خود بر آ و در صف اصحاب ما خرام
تا سیدانه روی دلت با خدا کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دنیای عشق و خوشی اشاره میکند و میگوید که میتوانیم با نادیده گرفتن مشکلات و دردها، به شادی و لذت بپردازیم. او به شادی رندان و مستان اشاره میکند و این سؤال را مطرح میکند که چرا باید به مسائل و محدودیتها توجه کنیم وقتی میتوانیم از زیباییهای زندگی بهرهمند شویم. شاعر دعوت میکند که به جمع عاشقان بپیوندیم تا به نزدیکی با خدا برسیم. در واقع، این شعر به آزادگی، خوشی و ارتباط با معانی عمیق زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ما میخواهیم با ارزش و با اهمیت، حتی خاک راه را به گنجی بدل کنیم و با دردهای فراوانی که داریم، در نظر کوچک دیگران، تسکینی بیابیم.
هوش مصنوعی: ما در دنیای محدود و ظاهری زندگی میکنیم، اما با وجود این محدودیتها، شادی و خوشحالی داریم. نگاهی به عمق وجودمان بینداز که در آنجا چه کارهای شگفتانگیزی میتوانیم انجام دهیم.
هوش مصنوعی: ما انسانهای خوشگذرانی هستیم که نگران هیچ چیز نیستیم و در جمعی پر از شادی و سرزندگی قرار داریم. در این مجلس، هیچگاه اجازه نمیدهیم کسی که هوشیار و متفکر است، به راحتی ما را ترک کند و از این لحظهی لذتبخش جدا شود.
هوش مصنوعی: ما مانند موج دریا و گوهر در آن هستیم و چه نیازی به دلبستگی به امور مادی مانند آب و گل داریم؟
هوش مصنوعی: در چشمان ساقی زیبایی و در دستانش جام شراب است. بگو چرا باید به حرفهای عاقل گوش بدهیم؟
هوش مصنوعی: از خودت جدا شو و به جمع دوستان ما بپیوند، تا به آرامش روحی دست پیدا کنیم و با خداوند رابطهای نزدیک داشته باشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم
بیمغز بود سر که نهادیم پیش خلق
دیگر فروتنی به در کبریا کنیم
دارالفنا کرای مرمت نمیکند
[...]
آن به که روز عید به می التجا کنیم
عیش گذشته را به صبوحی ادا کنیم
با پیر می فروش برآریم خلوتی
یک چند خانقاه به شیخان رها کنیم
از صوت نای و نی بستانیم داد عید
[...]
ای دل بیا بکوی خرابات جا کنیم
با پیر میفروش بجان اقتدا کنیم
بر آستان پیر خرابات سرنهیم
بر عهد بندگی و ارادت وفا کنیم
خود را ز قید زهد و ریایی برون بریم
[...]
برخیز تا زیارت ماتمسرا کنیم
جان را برای قطره اشکی فدا کنیم
بر مرهم مسیح بخندیم و بگذریم
هر درد را به حسرت دردی دوا کنیم
داغیم و کار ما سفر ملک سینههاست
[...]
ای دل بیا که تا بخدا التجا کنیم
وین درد خویش را ز در او روا کنیم
امید بگسلیم ز بیگانگان تمام
زین پس دگر معامله با آشنا کنیم
سر در نهیم در ره او هرچه باد باد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.