عاطفه یانپی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۲۴ دربارهٔ محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۷۵ - مزیّن به اسم مبارک نبی و وصیّ صلی الله علیه و آله و سلم:
این زمستان را نبین ما هم بهاری داشتیم زمستان ۴۰۳
nacm S در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
شعر سعدی یطوریه تو هر مرحله از زندگی یکی ازونها رو کامل درک میکنی و ناخودگاه تو ذهنت میاد...
ب دلارام در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - آئین آینه:
با سلام، متاسفانه هردو خواننده بیت آخررا غلط می خوانند، درست آن به صورت زیر است:
پروین نشان دوست درستی و راستیست
وگرنه وزن به هم ریخته تبدیل به نثر می شود
برمک در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۱ - پند دادن گرشاسب نریمان را:
نکوکار با چهره زشت و تار
فراوان به از نیکوی زشتکار
محمدرضا خوشدل در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷:
سلام لطفا تکلیف غزل ۱۲۷ جناب وحشی رو روشن کنید از بابت اینکه در خوانش ها آقای جراح زاده حدود ۷ بیت اضافه بدون تخلص در ادامه بیت آخر خیلی هم زیبا خوانش میکنند و در حاشیه ها دوستانی این غزل را عرفی شیرازی یا حکیم سبزواری یا دیگری نسبت داده اند و حتی در قسمت تصاویر هم بجای تصویر غزل ۱۲۷ تصویر غزل ۱۳۷ نمایش داده شده.
با سپاس
کوروش در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۶ - صفت کشتن خلیل علیهالسلام زاغ را کی آن اشارت به قمع کدام صفت بود از صفات مذمومهٔ مهلکه در مرید:
خاصه عمری غرق در بیگانگی
در حضور شیر روبهشانگی
روبه شانگی یعنی چه
کوروش در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۶ - صفت کشتن خلیل علیهالسلام زاغ را کی آن اشارت به قمع کدام صفت بود از صفات مذمومهٔ مهلکه در مرید:
از خدا غیر خدا را خواستن
ظن افزونیست و کلی کاستن
یعنی چه ؟
کوروش در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۵ - در بیان آنک ما سوی الله هر چیزی آکل و ماکولست همچون آن مرغی کی قصد صید ملخ میکرد و به صید ملخ مشغول میبود و غافل بود از باز گرسنه کی از پس قفای او قصد صید او داشت اکنون ای آدمی صیاد آکل از صیاد و آکل خود آمن مباش اگر چه نمیبینیش به نظر چشم به نظر دلیل و عبرتش میبین تا چشم نیز باز شدن:
بر کنم من میخ این منحوس دام
از پی کامی نباشم طلخکام
منظور از مصرع دوم چیه
کوروش در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۵ - در بیان آنک ما سوی الله هر چیزی آکل و ماکولست همچون آن مرغی کی قصد صید ملخ میکرد و به صید ملخ مشغول میبود و غافل بود از باز گرسنه کی از پس قفای او قصد صید او داشت اکنون ای آدمی صیاد آکل از صیاد و آکل خود آمن مباش اگر چه نمیبینیش به نظر چشم به نظر دلیل و عبرتش میبین تا چشم نیز باز شدن:
تو ببین پس قصهٔ فجار را
پیش بنگر مرگ یار و جار را
قصه فجار چیه ؟
ابوتراب. عبودی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷:
سفید در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل چهل و نهم - گفت ما جمله احوال آدمی را یک به یک دانستیم:
«نفس نیز اگر دعوی بندگی کند بی امتحان ازو قبول مکن.»
سفید در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل سی و نهم - سؤال کرد جوهر خادم سلطان که به وقت زندگی:
«اکنون هرچه تو را پیش آید نفسِ خود را ادب کن تا هر روز با یکی جنگ نباید کردن.»
سفید در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل هشتم - گفتیم آرزو شد او را که شما را ببیند:
«همه آرزوها و مهرها و محبتها و شفقتها که خلق دارند بر انواع چیزها به پدر و مادر و دوستان و آسمانها و زمینها و باغها و ایوانها و علمها و عملها و طعامها و شرابها؛ همه آرزوی حق دارند و آن چیزها جمله نقابهاست...
چون ازین عالم بگذرند و آن شاه را بی این نقابها ببینند، بدانند که آن همه، نقابها و روپوشها بود. مطلوبشان در حقیقت آن یک چیز بود...
همه مشکلها حلّ شود و همه سؤالها و اشکالها را که در دل داشتند جواب بشنوند و همه عیان گردد
و جواب حق چنان نباشد که هر مشکل را علیالانفراد جدا جواب باید گفتن؛ به یک جواب همه سؤالها به یکباره معلوم شود و مشکل حل گردد...»
سفید در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل پنجم - این سخن برای آنکس است که او به سخن محتاج است:
«چراغ اگر بالایی طلبد برای خود طلب نکند، غرض او منفعت دیگران باشد تا ایشان از نور او حظّ یابند و اگر نه هرجا که چراغ باشد خواه زیر خواه بالا، او چراغ است...»
نجفی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۸:
درود . دربیت اول بماندم من وتو ... چرا نگفته بماندیم من و تو ؟ ..لطفا اگرکسی میدونه معنا کنه باتشکر.
مسیح غلامرضایی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۵ در پاسخ به هورام دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۵:
کاملا درست است . شکست وزنی وجود دارد و هر کس که می گه این مشکل نیست قطعا از عروض و قافیه چیزی نمی دونه
سبحان پناهنده پور در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۲ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:
شکر و شیرین دارای تناسب است!در داستان خسرو و شیرین شخصی به نام شکر که کنیزی اصفهانی بوده وجود دارد
خلیل شفیعی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
🔹 نگاه دوم: عناصر برجستهی غزل ۲۳۱
1️⃣ صبر و امید:
در سراسر این غزل، دعوت به شکیبایی و امید به آینده دیده میشود. عاشق (سالک) باید بداند که سختیها موقتیاند و زمان وصال در وقت مقرر فرا خواهد رسید.2️⃣ بندگی و تسلیم:
یکی از پیامهای مهم این غزل، تأکید بر بندگی و تسلیم در برابر ارادهی معشوق (حقیقت مطلق) است. عاشق حقیقی باید خود را به سرنوشت بسپارد و در مسیر عشق پایداری کند.3️⃣ جبر و اختیار:
سوالات عاشق نشانهی تلاش او برای درک تقدیر خویش است، اما پاسخهای معشوق او را به پذیرش مشیت الهی دعوت میکند. این تقابل میان جبر و اختیار، از مفاهیم کلیدی عرفانی است.4️⃣ زیبایی بهعنوان راهنما:
در این غزل، زیبایی معشوق (زلف، لعل، خیال) در نگاه عاشق ابتدا سبب سرگردانی میشود، اما در نهایت خود راهنما و هدایتگر است. این نشانهی آن است که عشق، هم میتواند انسان را دچار حیرت کند و هم او را به کمال برساند.5️⃣ ناپایداری دنیا:
در بیت پایانی، شاعر به پایانیافتن دوران خوشی اشاره میکند و معشوق او را به خاموشی دعوت میکند، زیرا همانطور که شادیها ناپایدارند، غمها نیز گذرا هستند.6️⃣ عرفان و رازپوشی:
در پاسخهای معشوق، نوعی رازآلودگی و اشارهی ضمنی به حقایق پنهان هست. حقیقتی که باید در سکوت و تأمل به آن دست یافت، نه با سوالهای آشکار.7️⃣ دیالوگ عاشق و معشوق:
ساختار گفتوگویی این غزل باعث شده که مانند مکالمهای میان انسان و حقیقت برتر (خداوند یا معشوق الهی) باشد. پرسشهای عاشق، نشاندهندهی دغدغهها و تردیدهای انسانی است، و پاسخهای معشوق، بیانگر حکمت الهی.8️⃣ چرخهی وصال و فراق:
این غزل نشان میدهد که عاشق همواره در جستجوی وصال است، اما رسیدن به آن به آمادگی روحی و ارادهی معشوق بستگی دارد. هر فاصلهای در مسیر عشق، زمینهساز رشد و بلوغ معنوی است.🎤 نتیجه:
این غزل سفری از ناامیدی به امید، از شک به یقین و از سرگردانی به تسلیم در برابر حقیقت را به تصویر میکشد. پیام نهایی آن، صبر، بندگی و اعتماد به حکمت الهی در مسیر عشق است.
خلیل شفیعی
بهمن ماه ۱۴۰۳
خلیل شفیعی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
🔹 نگاه اول: شرح غزل ۲۳۱
📌 وزن غزل:
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (بحر مضارع مثمن اخرب)
شعر بحر مضارع:
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن
بحر مضارع است این ای هوشیار دانا
دل می رود زدستم صاحبدلان خدا را
🔹 بیت ۱
گفتم غمِ تو دارم گفتا غمت سرآید / گفتم که ماهِ من شو گفتا اگر برآید
📖 معنی واژهها:
سرآید: پایان یابد. برآید: طلوع کند، ممکن شود.
📝 معنی بیت:
گفتم که غم عشق تو را در دل دارم، گفت که این غم روزی پایان خواهد یافت. گفتم همچون ماه در آسمان زندگی من بتاب، گفت که اگر زمانش برسد، چنین خواهد شد
🎭 آرایهها:
مراعات نظیر: (غم، ماه، برآید، سرآید)
ایهام: "برآید" (۱. طلوع کند، ۲. ممکن شود)
🔍 مفهوم عرفانی و معنوی:
غم عشق، مقدمهای برای رسیدن به حقیقت است. وصال، نه با خواست عاشق، بلکه در زمان مقرر و با آمادگی روحی امکانپذیر است.
🔹 بیت ۲
گفتم ز مِهروَرزان رسمِ وفا بیاموز / گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
📖 معنی واژهها:
مهروَرز: عاشق حقیقی.
خوبروی: زیبارو، معشوق.
📝 معنی بیت:
گفتم که از عاشقان حقیقی، شیوهی وفاداری را بیاموز، گفت که از زیبارویان کمتر میتوان انتظار وفا داشت.
🔍 مفهوم عرفانی و معنوی:
در راه حقیقت، نباید از حقایق جهان هستی توقع ثبات داشت، چرا که دنیا ناپایدار است و تنها عشق الهی وفادار است.
🔹 بیت ۳
گفتم که بر خیالت راهِ نظر ببندم / گفتا که شبرو است او از راهِ دیگر آید
📖 معنی واژهها:
خیال: یاد و تصور معشوق.
شبرو: راهزن، کسی که پنهانی میآید.
📝 معنی بیت:
گفتم که راه ورود خیال تو را به ذهنم ببندم، گفت که خیال من مانند شبرو، از راهی دیگر به دلت نفوذ خواهد کرد.
🎭 آرایهها:
تشبیه: خیال به شبرو.
ایهام: "راه دیگر آید" (۱. از راه دیگری در ذهن عاشق جای میگیرد، ۲. به شیوهای متفاوت بازمیگردد.)
🔍 مفهوم عرفانی و معنوی:
عشق الهی، هرگز از دل سالک بیرون نمیرود. حتی اگر انسان بخواهد از یاد خدا غافل شود، عشق او از راهی دیگر بازمیگردد.
🔹 بیت ۴
گفتم که بویِ زلفت گمراهِ عالَمَم کرد / گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
📖 معنی واژهها:
گمراه: سرگردان، بیقرار.
رهبر: راهنما.
📝 معنی بیت:
گفتم که بوی گیسوانت مرا گمراه و سرگردان کرده است، گفت که اگر حقیقت را درک کنی، همین گیسوان راهنمای تو خواهد شد.
🎭 آرایهها:
تضاد: (گمراه - رهبر)
🔍 مفهوم عرفانی و معنوی:
همان چیزی که ممکن است انسان را سرگردان کند (مانند دنیا)، اگر با دیدی درست به آن نگریسته شود، میتواند راهنمای حقیقت باشد.
🔹 بیت ۵
گفتم خوشا هوایی کز بادِ صبح خیزد / گفتا خُنُک نسیمی کز کویِ دلبر آید
📖 معنی واژهها:
هوا: نسیم، باد خوش.
خُنُک: خوشا، مبارک.
📝 معنی بیت:
گفتم چه هوای خوشی است که با باد صبحگاهی برمیخیزد، گفت که خوشا نسیمی که از کوی معشوق بوزد.
🎭 آرایهها:
مراعات نظیر: (خنک،هوا، باد، نسیم)
ایهام: "خُنُک" (۱. خوشا، ۲. خنک بودن هوا)
🔍 مفهوم عرفانی و معنوی:
لذتهای دنیایی در برابر لذت ارتباط با حقیقت مطلق (خداوند) بیارزشاند.
🔹 بیت ۶
گفتم که نوشِ لَعلَت ما را به آرزو کشت / گفتا تو بندگی کن کاو بندهپرور آید
📖 معنی واژهها:
نوش لعل: شراب دهان معشوق، بوسه.
بندهپرور: مهربان با عاشقان.
📝 معنی بیت:
گفتم که آرزوی چشیدن بوسهای از لبان تو مرا کشت، گفت که تو بندگی کن، زیرا او مهربان است و پاداش خواهد داد.
🎭 آرایهها:
تشبیه: لب به لعل.
ایهام: "بندهپرور آید" (۱. به عاشقان لطف میکند، ۲. سرانجام بوسه می دهد .)
🔍 مفهوم عرفانی و معنوی:
انسان باید به جای طلب وصال عجولانه، در مسیر بندگی ثابتقدم باشد، زیرا رحمت الهی نصیب بندگان شایسته خواهد شد.
🔹 بیت ۷
گفتم دلِ رحیمت کِی عزمِ صلح دارد؟ / گفتا مگوی با کس تا وقتِ آن درآید
📖 معنی واژهها:
رحیم: مهربان .
عزم صلح: تصمیم به آشتی.
📝 معنی بیت:
گفتم که دل مهربان تو چه زمانی قصد آشتی دارد؟ گفت که به کسی نگو، زیرا این زمان خودش خواهد آمد.
🎭 آرایهها:
ایهام: "وقت آن درآید" (۱. زمانش برسد، ۲. شرایط مناسب فراهم شود.)
🔍 مفهوم عرفانی و معنوی:
زمان رسیدن به حقیقت و آشتی با معشوق حقیقی را باید به ارادهی الهی سپرد، نه اینکه خود تعیین کرد.
🔹 بیت ۸
گفتم زمانِ عِشرَت دیدی که چون سر آمد؟ / گفتا خموش حافظ کـاین غصّه هم سر آید
📖 معنی واژهها:
عشرت: خوشی و شادی.
سر آمد: به پایان رسید.
📝 معنی بیت:
گفتم دیدی که دوران خوشی چگونه پایان یافت؟ گفت که سکوت کن، زیرا این غصه نیز روزی تمام خواهد شد.
🎭 آرایهها:
تضاد: (عشرت - غصه)
🔍 مفهوم عرفانی و معنوی:
همانطور که شادیها پایان مییابند، رنجها نیز گذرا هستند و با صبر و ایمان میتوان به آرامش رسید.
🎤 جمع بندی::
این غزل، مکالمهای میان عاشق و معشوق است که در لایهای عرفانی، گفتوگویی میان انسان و حقیقت مطلق (خداوند) را بازتاب میدهد. محور اصلی آن صبر، بندگی و درک حکمت الهی در مسیر عشق است.
خلیل شفیعی
بهمن ماه ۱۴۰۳
جعفر عسکری در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۵: