گنجور

حاشیه‌ها

یوسف شیردلپور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷:

خدایا چطو به ذهن شاعر راه پیدا کرده این زیبایی به این ردیفی به این سادگی در حالی که فوق العاده پرمعناست در خور همه وهمه و همه جوانی هم بهاری بود و بگذشت 🤔🤔😓😓😓😓 و چه زود هم بگذشت زود تر از آن‌چه که فکرشا بکنیم 😓

یوسف شیردلپور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۴۰:

دلا خوبان دل خونین پسندند

دلا خون شو که خوبان این پسندند

متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست

گروهی آن گروهی این پسندند.. 

به همین صورت با احترام 

 

تا اوج کهکشان ها تا بیکران ها می‌گذازاند این شعر و دوبیتی بانوای جانسوز استاد شجریان چققققد زیبا چقدر دلنشین وای وای 💞💞👍👍

همایون در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۲:

بهترین چیزی که از شمس بدست جلال‌دین آمده‌است همانا بیخودی است، سایه با بیخودی آفتاب میشود

همایون در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۵:

بیخودی تمام در این غزل هویدا است دیگر هیچ فرقی میان باده انگوری و باده منصوری نیست میان سنگ و لعل نیست میان راهب و شمس نیست 

مبارکه عابدپور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » خاتمهٔ گلستان:

یا ناظراً فیه سَل باللهِ مرحمةً

علی المصنفِ و استَغفِر لصاحِبِه

ای نظر کننده در این کتاب در خواست کن از خداوند رحمت رابر مضف آن و طلب مغفرت کن برای دارنده آن

و اَطلُب لِنَفسِکَ مِن خیرٍ تُریدُ بها

مِن بعدِ ذلِکَ غُفراناً لکاتبه

برای خودت نیز بخواه از هر چیزی که اراده می کنی و بعد از آن آمرزش کن برای نویسنده آن

 

مبارکه عابدپور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » خاتمهٔ گلستان:

والله المستعان=و از خدا باید یاری خواست

تلفیقی نرفت=با هم آورده نشد

بطریق استعارت= به راه پیشینیان 

رسم مولفات=رسم گرد آورندگان

لباس کهنه خودت را اراسته کنی بهتر از لباسیه که قرض بگیری

طرب انگیز =شادی آور

طیبت آمیز=امیخته به شوخی و مزاح

طعن=سرزنش

مغز دماغ بیهوده بردن= نیروی فکری و مغزی را به عبث صرف کردن

دُر موعظه های شافی= مروارید نصیحتهای شفا بخش

سلک عبارت =رشته سخن

ملول=خسته

 

همایون در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸۸:

غزل بیخودی، جلال‌دین اینجا هم صلاح‌دین است هم شمس‌دین در بیخودی فتادن استاد کارکشته شده است

در بیخودی به بزرگی هستی و سبکی باد و ناپیدایی پری درآمده است

همایون در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۳:

مجلس ها و هم‌نشینی ها هنگامی جاندار میشود که مستی بیاید و روشنی پیدا شود زمان نقد میشود بخت آشکار میگردد، زمان همان بیخودی است که کار میکند 

برنرین هنر ما بیخودی ماست 

همایون در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰:

شمس فضای گسترده بیخودی به جلال‌دین بخشید خوشا کسی که بتواند چیزی و کسی بیابد که بیخود شود تازه به هستی در می‌آید این بیخودی در فردوسی نیز پدید آمد هنگامی که دوستی کتابی به او داد و او می‌بایست آنرا به نظم درآورد 

همایون در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۵:

بیخودی را نمیتوان تعریف کرد لیکن میشود تجربه کرد

هستی از جنس بیخودی است و آفرینش از بیخودی می آید هنر نیز از بیخودی است و از همه مهم تر سخن است که از بیخودی میزاید 

بیخودی همان زمان است که علم میخواهد آنرا اندازه گیری کند و از آن سود ببرد بدون آنکه آنرا بشناسد

مبارکه عابدپور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۴:

بلطف=به خوشی

طیبت نفس=رضای خاطر

مزد سرهنگی=حق مامور

 

مبارکه عابدپور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۲:

در کتاب پیشروی من بیت به لینصورت درج شده

آن که حظ آفرید و روزی سخت

یا فضیلت همی دهد یا بخت

ودر جایی دیگر اینگونه دیدم 

آنکه شخصی آفرید و بازوی سخت

یا فضیلت همی دهد یا بخت

امین مروتی در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۵:

 

 

شرح غزل شمارهٔ ۱۵۳۵ دیوان شمس (بیا تا قدرِ یکدیگر بدانیم)

 

            مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

 

این غزل، فراخوانی ساده و انسانی است برای محبت ورزیدن به یکدیگر قبل از آنکه یکدیگر را از دست بدهیم. غزل ابیاتی با مضامینی تاثیرگذار دارد:

بیا تا قدرِ یکدیگر بدانیم

که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم

 

چو مؤمن آینه‌یْ مؤمن یقین شد

چرا با آینه ما روگرانیم؟

مومنان باید آینه اصلاح یکدیگر باشند و از هم روی نگردانند. اگر طبق خدیث نبوی مومن آینه مون است، چرا ما باید از یکدیگر روگردان باشیم؟

 

کریمان جان فدایِ دوست کردند

سگی بگذار، ما هم مردمانیم

اهل کرم، جانشان را فدای دوست می کنند. به عکس سگ صفتانی که دائماً می خواهند یکدیگر را گاز بگیرند.

 

فسون قل اعوذ و قل هو الله

چرا در عشق همدیگر نخوانیم؟

همچنان که از شیطان به خدا پناه می بریم، با خواندن معوذین، عشق را نیز از شر بدی ها و بدخواهان و شیاطین محافظت کنیم.

 

غرض‌ها تیره دارد دوستی را

غرض‌ها را چرا از دل نرانیم؟

غرض و مرض و بدخواهی دشمن دوستی هایمان است.

 

گهی خوشدل شوی از من که میرم

چرا مرده‌پرست و خصمِ جانیم؟

چرا باید مرده پرست باشیم و پس از مرگ دوستان مان، بخواهیم با آنان دوست شویم؟

 

چو بعدِ مرگ خواهی آشتی کرد

همه عمر از غمت در امتحانیم

تا آخر عمر از آشتی دیرهنگام و بعد از مرگ در عذاب خواهیم بود.

 

کنون پندار مُردم، آشتی کن

که در تسلیم، ما چون مردگانیم

من مثل مرده ها تسلیم هستم. پس همین الآن با من آشتی کن نه پس از مرگ من.

 

چو بر گورم بخواهی بوسه دادن

رُخم را بوسه ده، کاکنون همانیم

به جای اینکه بر گورم بوسه زنی، بر رویم بوسه ده.

 

خمش کن مرده‌وار ای دل، ازیرا

به هستی متهم ما زین زبانیم

"خمش" تخلص مولانا هم هست. مولانا در مقطع غزل به خود می گوید مثل مرده ها خاموش باش زیرا که این زبان نشانه هستی و ادعای وجود ماست. هستی اتهامی است که به دلیل زبان داشتن برای ما ثابت می شود.

 

 

9 آذر 1403

مبارکه عابدپور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۲ در پاسخ به A.B.B.O دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

چه کاری مهمتر از رشد انسانی و جمعی همه ما پدر و مادر دوبالند برای رشد کودک و نمیشه گفت مادر مهمتر از پدره و انسان ساز بودن رو فقط وظیفه زن یا مادر دونستن بی خردیه

علی . در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۱۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۴:

معنی«به سر درآید» یعنی چی 

فرامرز عبداله پور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲ - (مناجات اول) در سیاست و قهر یزدان:

سنله یارانمیش هامی پیدا اولوب
سنله سو  توپراقدی توانا  اولوب

بایراقون آلتدا اوتوریب کائنات
بیزهامی قائم سنه قائم به ذات

وارلیقووین صورتی یوخدور باری
یوخ سنه تای کیمسه سنون اوخشاری

او کی عوض لنمه  گوتورمز سنن
او کی دیری قالمیش هِچ اولمز سنن

بیز هامی فانی و بقا تک سنن
پاک و تعالی و مقدس سنن

امروویلان توپراق اولوبدور سکون
حکموویلان قوببا دوروب بیستون

سنله فلکلردی کی دوران توتوب
سنله جسد صاندیقیدیرجان توتوب

چون قدمون آغ قره یه سوز وئرر
غیر تو کیمدیر کی اناالحق دئیر

درگاهو وا گلمیشم الان سنون
طاقتِ عشق آلدیم آدوننان سنون

تا کرمون دنیایا احسان یاپیب
یئر اوزی قیمت گوتریپ جان تاپیب

گر کرمون ساخلیاسان جان آلار
قحطی اولار یئر اوزی قیرران سالار

عقد پرستش سنیلن دیر نظام
غیرِ سنه جمله پرستش حرام

هرکیم آدون سسله مسه خواردیر
کیم سنی یاددان چئخادا زاردیر

ساقی گئجه می جامی سندن وئرر
اسمینی قوشلاردا سحر سؤیله یر

پرده گوتور بیزلره گوردیر گینن
گر منم اول پرده کی سیندیرگینن

اول فلک عجزین فلکین اوسته ساچ
دنیانین عقدینده بو دنیاده آچ

نسخ ایله بو آیتِ ایامی سن
مسخ ایله بو صورتِ اجرامی سن

وئر قلمه دیل دانیشان سوزلری
سال عدمه یِئر ایلیه ین قرضلری

ظلمتیان ریشه سی بی نور ایله
جوهریان لاردان عَرَض دور ایله

آلتی گوشه کرسینی سیندیرگینان
دوققوز ایاق  منبری  آتدیرگینان

(ترجمه شعر نظامی از زبان فارسی به زبان ترکی)

فرامرز عبداله پور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

ساقی دو باده نوریله یاندیر بو جامیمیز

مطرب دئنن کی دونیا شیرین لتدی کامیمیز

 

بیز جام می ایچینده ده یار عکسی گورمیشیک

ای بیلمیین کی لذَّتِ شُربِ مدامیمیز

 

اُلمز او کس کی کونلو دیریلمیشدی عشقیلن

یازقیندی عالمین یازیسیندا دوامیمیز

 

حددن چوخیدی قددی اوزونلار کریشمه سی

تا جلوه ایتمه میشدی صنوبر خُرامیمیز

 

ای یِل اگریولون دوشه دوست گولستانینه

جانانه سویله سن بیزیم حتما پیامیمیز

 

دئینن بیزیم آدی نیه عمداً آپارمیسان

بیر گون اولار چئخار اوزی یاددان اسامیمیز

 

دلبندیمین گوزینده کی خوشدور بو کئفلی لیک

اوندان اوتیر بو مست لیک آلیپدیر زُمامیمیز

 

چوخ قورخورام کی اوستین اولا بازخواست گونی

شیخین حلال چورگینه آبِ حرامیمیز

 

شاعیر گوزون یاشیندان ایکی قطره اشک سئخ

شاید کی وصل قوشی ائده قصد دامیمیز

 

یاشیل دنیزیله فلکی یئکّه کشتینی

غرق ایله یوبدی نعمته حاجی قوامیمیز

(شعر حافظ را ازفارسی به ترکی ترجمه کردم)

فرامرز عبداله پور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

ساقی دو باده نوریله یاندیر بو جامیمیز

مطرب دئنن کی دونیا شیرین لتدی کامیمیز

 

بیز جام می ایچینده ده یار عکسی گورمیشیک

ای بیلمیین کی لذَّتِ شُربِ مدامیمیز

 

اُلمز او کس کی کونلو دیریلمیشدی عشقیلن

یازقیندی عالمین یازیسیندا دوامیمیز

 

حددن چوخیدی قددی اوزونلار کریشمه سی

تا جلوه ایتمه میشدی صنوبر خُرامیمیز

 

ای یِل اگریولون دوشه دوست گولستانینه

جانانه سویله سن بیزیم حتما پیامیمیز

 

دئینن بیزیم آدی نیه عمداً آپارمیسان

بیر گون اولار چئخار اوزی یاددان اسامیمیز

 

دلبندیمین گوزینده کی خوشدور بو کئفلی لیک

اوندان اوتیر بو مست لیک آلیپدیر زُمامیمیز

 

چوخ قورخورام کی اوستین اولا بازخواست گونی

شیخین حلال چورگینه آبِ حرامیمیز

 

شاعیر گوزون یاشیندان ایکی قطره اشک سئخ

شاید کی وصل قوشی ائده قصد دامیمیز

 

یاشیل دنیزیله فلکی یئکّه کشتینی

غرق ایله یوبدی نعمته حاجی قوامیمیز

(شعر حافظ را ازفارسی به ترکی ترجمه کردم)

فرامرز عبداله پور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:

ال چکمم ایستگیمدن تا کام آلینجا سندن

یا یاره تن یئتیررم یا جان چئخاربدندن

 

آچ توپراقیم اُلَندن سونرا مزاریمه باخ

ایچیمین آتشیندن دود قوزانیر کفندن

 

گوستر اوزون جماعت والیه اولا لاحیران

آچ لب اوجالسین هایهوی آرواد کیشی سسیندن

 

جانیم چاتیپ دوداقا حسرت اورکده قالمیش

کام آلمامیش دوداقدان بو جان چئخا بدندن

 

آغزینین حسرتیندن گلمیشدی تنگه جانیم

بیلمم نه وقت یازیقلارکامی چئخاردهندن

 

قوخولاییر باغ ایچره سن تک گول اوزلی تاپسین

هردم گلیر سرین یِل هی آختاریر چمندن

 

سویلرله ذکر خیرین عاشقلرین ایچینده

هر یئرده عاشق آدی سسلنسه انجمندن

(ترجمه شعر حافظ ازفارسی به ترکی)

 

فرامرز عبداله پور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲ - تتبع خواجه:

بو کی مِئی خانیه چاتدیم اوزیم عریان اِئله دیم

چون جِئریق پالتاری رهنِ مِئیِ رندان اِئله دیم

 

اِئتمه دون جرعه ده احسان منه آخشام هر چند

شمع تک گوزلریمین یاشینی افشان اِئله دیم

 

بیر عُمِر هر نه اورک علم و عمل جمع اِئله ییب

هامِسین فدیه ی اول زلفِ پریشان اِئله دیم

 

فلکین ایری چماقی چکیب امّید الیمی

هر نه وقت کی الیمی سویِ زنخدان اِئله دیم

 

منی مِئی جرمینه قورخوتما اوتینان زاهد

هر نه عهدِ ازل امر اِئتدی من اوندان اِئله دیم

 

بو جِئریق خرقه مه دُگمه کیمی صف باغلِییری

اُ دوگون کی یاخادان تا تهِ دامان اِئله دیم

 

مُژده ی وصلی یِئتیر قاپ باجاسیندان دوشسین

منزلِ قلبه کی سوداویله ویران اِئله دیم

 

حور و جنّت هوسیله کی اورک آزمیشیدی

اونی امّیدِ وصالونلا پشیمان اِئله دیم

 

وصلِ دلدار اگر ایستیرسن اوزون فانی اِئله

بو چتین قصه نی باخ گور نئجه آسان اِئله دیم

(ترجمه شعرامیرعلیشیر نوایی به ترکی)

(۲۰۱/۱۴۰۳/۰۹/۰۸)

۱
۲۳۹
۲۴۰
۲۴۱
۲۴۲
۲۴۳
۵۴۷۹