گنجور

حاشیه‌گذاری‌های پرویز شیخی

پرویز شیخی


پرویز شیخی در ‫۹ روز قبل، چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

دوستان عزیز و ادمین  محترم .... باتوجه به بیت دوم که گفته شده از خاک برآیید سماوات بگیرید.... در  بیت سوم این شعر میبایست بجای نفس از کلمه تن استفاده کرد تا شعر معنی پیدا کند....  بمیرید بمیرید و از این تن ببرید .... که این تن چو بند است و شما همچون اسیرید..... از طرفی مولانا گفته... ما بدانستیم که ما این تن نه ایم .... از ورای تن به یزدان میزییم

 

 

پرویز شیخی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:

 

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت

با من راه نشین باده مستانه زدند

 

دوستان عزیز ، این ابیات در مورد خلقت آدمیست که شاهکار خلقت هاست  ولی ساکنان ملکوت خداوند ، دیدند که نوزاد بشر بر خلاف نوزاد جانوران ، هیچ عقل و فهمی ندارد و بسیار ناتوان است ؟... نوزاد جانورانی مثل ، گاو ، بز ، اسب ، گوزن و یا زرافه ، حدود دوساعت بعد از تولدشان می توانند روی پاهای خود بایستند تا بتوانند شیرمادرشان را بنوشند و بعد از چند ساعت میتوانند همپای مادر و گله بدوند ، یعنی جانوران بعد از تولدشان  دارای درک و فهم هستند و مادرشان را می شناسند و میدانند چه چیزی بخورند و یا در کجا زندگی کنند و یا چه زمانی و به کجا مهاجرت کنند ، در چه فصلی جفت یابی و جفت گیری کنند و چه مدت از توله های خود مراقبت کنند حتی اگر جانوری بعد تولدش از مادر و گله اش جدا شده باشد باز هم همانند دیگر جانوران گونه خود رفتار وعمل می کند....

.

اما نوزاد انسان بعد از تولد ، هیچ عقل و شعوری ندارد و چیزی نمی داند و حتی مادرش را نمی شناسد ، او بسیار ناتوان است  و حتی ، ماه ها نمی تواند بنشیند و یا روی پای خود بایستد...

درواقع تن و بدن انسانها و حیوانات مانند یکدیگرند و در مغز آنها برنامه هایی تعبیه شده که اعضای حیاتی بدن مانند قلب و شش را کنترل می کنند و همچنین مغز آنها با ترشح هورمونهای مختلف ، باعث ایجاد عشق ، شهوت ، گرسنگی ، تشنگی ، خواب و نیازهای دیگر جسمی می شود....

اما علاوه بر موارد فوق ، در مغز حیوانات «دستورات و اطلاعاتی» تعبیه شده  که رفتار و تصمیم گیری حیوانات بواسطه پیروی از آنهاست ، اما هیچ «دستور و اطلاعاتی» در مغز انسانها تعبیه نشده تا رفتار انسانها را کنترل کند....

 

و چون ساکنان ملکوت خداوند ، چیز خاصی در بشر ندیدند ، خودشان را برتر از او پنداشتند.... لذا خداوند بعد مدتی که بشر تبدیل به آدم شد ، مسابقه ای بین فرشتگان و آدمی گذاشت :

 

.... خداوند اسم هایی  را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست می‌گویید، از این اسامی به من خبر دهید؟.. گفتند: ما جز آنچه به ما آموخته‌ای، هیچ دانشی نداریم..... ولی آدم‌ از آن اسماء به فرشتگان خبر داد....

.

در مدرسه آدم با حق چو شدی محرم

بر صدر ملک بنشین تدریس ز اسما کن «مولانا»

.

.

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه کار به نام من دیوانه زدند

.

پس فرشتگان نتوانستند بار امانت خداوند که همان « اختیار و آزادیست» را بدوش بکشند ، اما بشر از دوران شیرخوارگی  تلاش می کند تا «عقل و خرد » را در خودش پرورش دهد ...

.

عقل و خرد ، فقیرتو پرورشش ز شیر تو

«مولانا»

.

زیرا چنانچه همین نوزاد نادان و ناتوان بشر را با دقت زیر نظر بگیریم ، خواهیم دید که  او بوسیله هوش و حواس پنجگانه خود مانند یک دانشمند کوچک در مورد افراد و اشیاء اطراف خود شروع به تحقیق میکند ؟.. اوهر چیزی را با دهان خود مزه می کند و با دیدن دقیق و گوش دادن و لمس کردن و بوکردن ، میتواند افراد و اشیاء اطراف خود را بشناسد و تفاوت مزه ها وطعم ها را تشخیص دهد...

همچنین خواهیم دید ، کودک انسان از مرحله حسی گذر کرده و گامهای بلندی  در زمینه تفکر و استدلال برمیدارد ، او به نحوه بیان کلمات اطرافیانش دقت کرده و سپس شروع به بیان کلمات ساده و درک معانی آنها میکند ، او در حین انجام این تجربه ها ، به خود آگاهی میرسد و در تعامل با دنیای اطراف خود ، به طور مداوم ، هر مطلب و سخنی را با عقل خود می سنجد و می تواند حقیقت از دروغ  را تشخیص دهد و به این ترتیب او به بلوغ «عقلی و فکری» می رسد...

.

.

اما همیشه این شرایط برای نوزاد بشر فراهم نیست و نمی تواند «عقل و خرد»  را در خود پرورش دهد و به تکامل برسد؟... چون همیشه عده ای از جمله والدین ،عقل را به کودکان تدریس می کنند ؟.. و به این ترتیب باعث عدم پرورش «عقل و خرد»  در کودکانشان می گردند....

.

عقل دو عقلست، اول مکتبی / که در آموزی،چو در مکتب صبی

پیش‌بینی این خرد تا گور بود / این خرد از گور و خاک نگذرد

عقل زاغ استاد گور مردگان / عقل مازاغ است «نور» خاصگان «مولانا»

.

عقل تحصیلی همان عقل حیوانات است ، اما عقل استخراجی و پرورشی ، عقل واقعیست و ما را بسوی «نور» می برد (همچنانکه تن و بدن ما فعل و فعالیت ماست ، «نور» نیز فعل و فعالیت ما برای زندگی جاودانه است)....

سرچشمۀ کارهای آدمی «عقل و خردیست»  که در مغز خود پرورش داده ، اما اگر«عقل و خرد» توسط خودمان پرورش نیابد ، مغز تابع اندیشه‌های پراکنده‌ایست که در آن جا می‌گیرد و این اندیشه‌های پراکنده است که مغز را اداره می‌کند....بنابراین ما باید به تمامی  داستان ها ، مطالب ، افکار، باورها و نگرش‌های دیگر انسانها که در مغزمان ذخیره شده شک کنیم ... و بدنبال حقیقت باشیم ، البته کاری بسیار سخت است....

.

جُنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

.

.

چنانچه ما بتوانیم ، عقل و خرد واقعی را در خودمان پرورش دهیم ، می فهمیم که ما از تن و بدنی که داریم جدا هستیم و باید خود واقعیمان را بسازیم ، همچنانکه در این شاه بیت مولانا آمده:

.

ما بدانستیم که ما این تن نه ایم

از ورای تن به یزدان میزییم

.

پس ما میبایست  وجهه دوم خودمان را که همان هویت ، شخصیت  و خود واقعی متفکر و باشعورمان است را خلق کنیم و بسازیم...

.

ای خنک آنکه ورای تن ، خود را بساخت

هرکه خود را ساخت ، یزدان را شناخت

.

و خداوند مشتری چنین خودیست که خودمان خلق کرده ایم و ما از خداوند می خواهیم تا ما را در ازای «نور»  بخرد:

 

مشتری من خدایست او مرا / می‌کشد بالا که آلاله اشتری

دست گیر از دست ما، ما را بخر/ پرده را بر دار و پردهٔ ما مدر

باز خر ما را ازین نفس پلید / کاردش تا استخوان ما رسید «مولانا»

 

.

تا اینکه خداوند ما را می خرد و ما در نور به حیات جاودانه می رسیم.... صلح بمعنی خرید و فروش است:

.

دوش وقتِ سَحَر از غُصّه نجاتم دادند

واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند

شکر که میان من و او صلح افتاد

صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند

.

.

آدمی چون «نور» گیرد از خدا / هست مسجود ملایک ز اجتبا

مرگ تن هدیه‌ست بر اصحاب راز/ زر خالص را چه نقصانست گاز

نه چنان مرگی که در گوری روی/مرگ تبدیلی که در «نوری»  روی

چون بمیرد میشود جاری چو آب / «نور» می گردد میان آفتاب

 

پرویز شیخی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۳:

هیچ انسانی برخلاف جانوران  در زمان تولد دارای عقل و خرد نیست ...  چون خداوند انسان را آزاد آفریده و هرکسی از بدو تولد با هوش و حواس پنجگانه اش میتواند عقل و خرد را در خود پرورش دهد .....

 

پرویز شیخی در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۴ در پاسخ به محسن جهان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:

دوست محترم نور یکی از نامهای خداوند است و او بوسیله نور خود در جهان جلوه می کند

 

پرویز شیخی در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۱ در پاسخ به امیر علی نژاد خرم دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

فردوسی درقرن چهارم بوده و از قرن دهم به بعد اسم طبرستان به مازندران تغییر پیدا کرده ، مازندران در شاهنامه توسط محمد علی فروغی و سعید نفیسی و دارودستشون ، بجای ترکان و تورانیان قرار داده شده .... همچنین فصل های مربوط به کورش و داریوش و خشایارشا توسط همان فراماسونها حذف شده .... این تحریفات بخاطر تغییر نام پرشیا به ایران انجام گرفته

چو میروی طَبری و چون ارمنی

به جنگ‌اند با کیش آهرمنی

 

پرویز شیخی در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۴ در پاسخ به مهدی رفیعی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱:

دوست محترم

موسی برگزیده و خلیفه خداوند در زمین است که او را با نام «روح القدس» می شناسیم، کورش پاسارگاد را ساخت و موسی ، شبهای یلدا در آنجا فرود می آمد و به کسانی که با او صلح می کردند ، نور عطا میکرد تا به حیات جاودانه برسند.... پاسارگاد توسط زرتشت زمانیکه خود را بدروغ بردیا پسر کورش جا زده بود تخریب و با خاک یکسان شد .... داریوش ، متوجه دروغ زرتشت میشه و اونو میکشه ، سپس معبد مقدس که خانه خدا در آن بود رو بازسازی میکنه.... تا اینکه محمدرضاپهلوی ، بخاطر اینکه خودش رو به کورش بچسبونه ،در جشنهای 2500 ساله ، معبد مقدس رو تخریب میکنه و خانه خدا رو بعنوان مقبره کورش جعل میکنه و میگه کورش آسوده بخواب که ما فرزندانت بیداریم!...درحالیکه کورش هرگز ایرانی و آریایی و زرتشتی نبود و از همه مهمتر او زنده ای جاودانه است...

منابع:

سنگ نوشته های بیستون

سنگ نوشته های پارسه

کتاب مقدس

قرآن

شاهنامه

اشعار مولوی ، سعدی و حافظ و افسرالملوک عاملی

 

پرویز شیخی در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۸:

 

کنون نو شود در جهان داوری

چو موسی بیاید به پیغمبری

پدید آید آنگه به خاور زمین

نگر تا نتابی بر او بر به کین

بدو بگرو آن دین یزدان بود

نگه کن ز سر تا چه پیمان بود

تو مگذار هرگز ره ایزدی

که نیکی ازویست و هم زو بدی

.

دوستان محترم

موسی برگزیده و خلیفه خداوند در زمین است که او را با نام «روح القدس» می شناسیم، کورش پاسارگاد را ساخت و موسی ، شبهای یلدا در آنجا فرود می آمد و به کسانی که با او صلح می کردند ، نور عطا میکرد تا به حیات جاودانه برسند.... پاسارگاد توسط زرتشت زمانیکه خود را بدروغ بردیا پسر کورش جا زده بود تخریب و با خاک یکسان شد .... داریوش ، متوجه دروغ زرتشت میشه و اونو میکشه ، سپس معبد مقدس که خانه خدا در آن بود رو بازسازی میکنه.... تا اینکه محمدرضاپهلوی ، بخاطر اینکه خودش رو به کورش بچسبونه ،در جشنهای 2500 ساله ، معبد مقدس رو تخریب میکنه و خانه خدا رو بعنوان مقبره کورش جعل میکنه و میگه کورش آسوده بخواب که ما فرزندانت بیداریم!...درحالیکه کورش هرگز ایرانی و آریایی و زرتشتی نبود و از همه مهمتر او زنده ای جاودانه است...

منابع:

سنگ نوشته های بیستون

سنگ نوشته های پارسه

کتاب مقدس

قرآن

شاهنامه

اشعار مولوی ، سعدی و حافظ و افسرالملوک عاملی

 

پرویز شیخی در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۵۹ در پاسخ به دوست دار شاهنامه دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۸:

دوست محترم

موسی برگزیده و خلیفه خداوند در زمین است ، کورش پاسارگاد را ساخت و موسی در شبهای یلدادر آنجا فرود می آمد و به کسانی که با او صلح می کردند ، نور عطا میکرد تا به حیات جاودانه برسند.... پاسارگاد توسط زرتشت زمانیکه خود را بدروغ بردیا پسر کورش جا زده بود تخریب و با خاک یکسان شد .... داریوش ، متوجه دروغ زرتشت میشه و اونو میکشه ، سپس معبد مقدس که خانه خدا در آن بود رو بازسازی میکنه.... تا اینکه محمدرضاپهلوی ، بخاطر اینکه خودش رو به کورش بچسبونه ،در جشنهای 2500 ساله ، معبد مقدس رو تخریب میکنه و خانه خدا رو بعنوان مقبره کورش جعل میکنه و میگه کورش آسوده بخواب که ما فرزندانت بیداریم!...درحالیکه کورش هرگز ایرانی و آریایی و زرتشتی نبود و از همه مهمتر او زنده ای جاودانه است...

منابع

سنگ نوشته های بیستون

سنگ نوشته های پارسه

کتاب مقدس

قرآن

شاهنامه

اشعار مولوی ، سعدی و حافظ و افسرالملوک عاملی

 

پرویز شیخی در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۰:

صبوری کن مکن تیزی ز شمس الدین تبریزی

بشر خسپی ملک خیزی که او شاهیست بس مفضل

در برابر نوردین (روح القدس) متانت داشته باش و تند خویی و قهر نکن ... زیرا او شاه جهان و خلیفه خدا در زمین است که فضل زیادی دارد و چنانچه با او پیمان ببندی ، او به شما «نور»  عطا می کند ، آنگاه تو که یک بشر فانی با جسم خاکی هستی ، مانند همیشه می خوابی ، اما بصورت «نور» بیدار میشوی که در آنصورت «ملک و شاه» نامیده میشوی و جاودانه نزد خداوند زندگی خواهی کرد

.

وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ

وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ

و با رسول او(روح القدس) پیمان ببندید تا از رحمت خویش شما را دو بهره عطا کند و برای شما نوری قرار دهد تا فعل و فعالیت شما باشد و شما را ببخشاید [سوره حدید: 28]

 

پرویز شیخی در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۴ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳:

 

دوست محترم ، شاید این کمترین حقیقتی گفته باشد که نیروهای تاریکی همیشه در انکار او هستند ... کافیست به اشعار مولانا دقت کنید ؟.. چون او شمس الحق را بارها بعنوان خدا ، شهِ دو عالم ، کعبه عشاق و نور.... نامبرده و با عرض معذرت ، مولانا می گوید:

 شمس تبریز را بشر بینند

چون گشایند دیده‌ها کفار

همچنین مولانا در مورد یکتا برستان می گوید:

شمس الحق تبریز چو بگشاد پر عشق

جبریل امین را ز پی خویش دوان کرد

آن‌ها که بگفتند که ما کامل و فردیم

سرگشته و سودایی و رسوای جهان کرد

 

پرویز شیخی در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۵۶ در پاسخ به همایون دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳:

دوست محترم ، «شمس الحق» ، انسان نیست بلکه خداوند حقیقی و حضرت اعلی است که در این دنیا تجلی می کند .....

شمس : بمعنی نور خداوند است

الحق : بمعنی حقیقی و واقعی و زنده است

تبریزی : تبری + زی بمعنی « بیزار از زندگی این دنیا » تخلص مولویست

شمس الحق تبریزی : نور حقیقی خدای من بیزار از زندگی این دنیا

 

پرویز شیخی در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۳:

درود خدمت عزیزان - در شاهنامه فردوسی اغلب جنگها ، بین ترکان چین و ایرانیان است .....

پس در مصرع دوم بیت 64 ، بجای «لشکر تازیان» میبایست « لشکر تازان» به معنی لشکر در حال تاخت نوشته شود . در مصرع اول بیت 68  نیز بجای «تازیان» میبایست «ایرانیان» نوشته شود.....شکست آمد از ترک بر ایرانیان.....

بیت 73 هم بدین شکل پیشنهاد می شود.....دریغ‌ است ایران که ویران شود .... بکام پشنگان و دیوان شود

 افراسیاب از نژاد پشنگ بود....

 

پرویز شیخی در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۶ در پاسخ به ناظر دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

انسان با حروف ابجد می شود 666 که عدد شیطان 😈 است ....  پس آدمم آرزوست درسته

 

پرویز شیخی در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:

در بیت چهارم . مصرع دوم ... از ابر برا... درسته.... ابر به معنی  سفینه هست

 

پرویز شیخی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۲ - فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام:

این ابیات از سعدی نیست

 

پرویز شیخی در ‫۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۴۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۷:

محمد mahmad نام روح خداست

 

پرویز شیخی در ‫۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۴ - دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا:

در بیت 78 عقل تقلیدی درست است