بود به لفظ فرانسی ایا نگار جمیل
خدا دیو پرفت انبیا و گید دلیل
امی، صحابه سیل آسمان، و غبرا تر
پلاس جای و پارادی جنان سقز آنفر
آتش است و قیامت شمار «سوپرم ژور»
ویزاژ، چهره پومن، شش ثقیل باشد لور
گوئیس ران و تالن پاشنه است و لانگ زبان
چنانکه لور لب است و نه انف و بوش دهان
لارنکس حلق و ژنو، زانو است و کو، گردن
چو ایل چشم و بی پا و دست باشد من
دوو، پر است و مثل مغز و سورسیل ابرو
آواز، مرغ و اوا، بط پوال باشد مو
پواترین بودت سینه واریه گوش
چنانکه گله، تت و گربه شاو سوری موش
شوال اسب بود موله بغل و شامه شتر
جرس گرله و سل زین و مرگ باشد مر
ام است مردوفم آمد زن و ابوزوج است
چنانکه بکنابیز است و واک خود موج است
قنات آکدک و سورس چشمه لای چوفانژ
وریته صدق و پیوپارسا فریشته آنژ
پرنس زاده شاه است و پادشاه روا
چو لیر بربط و ویل است شهر و شهرموا
دروغ باشد مانسنژووتر دان امپر
دینی حقیق و پرنه بکیر و آهن فر
درآی انتره سوفرانس رنج و دولر درد
سیه نوار بود روژ سرخ و ژن شد زرد
فیور تب بود و زیر سو و بالا سور
اس استخوان و نقاهت مل و زکی دان پور
ولیک پیر، ویو باشد و جوان ژن شد
ضیاء لومیر است و افق هریزن شد
لژه سبک بود ارژان لجین اتن ارزیز
پلمب سرب و ذهب ار، رزن سگ، است مویز
کوثیور، مس شمرو ویتر، شیشه شد بی قین
چنانکه روی بودزنک و هست معدن مین
متاع ارزان بنمارشه و گران شردان
برادر است فرر، مام مر، پدر پر، دان
چو ارک قوس و فلش تیر و دام میدان پژ
مط پلوئی، نواژ، ابر و برف باشد نژ
کت دمای، زره باشد ارنمان زیور
حسام قاطع سبر است و بوکلیه اسپر
غبار پوسیرونرف پی تره پیکان
حزام سانگل بود دهنه زن، برید عنان
بت ایدل است و شمن ایدلاتر، و خانه مزن
در سرای بود پرت و هست پنبه کتن
کراست سورد، توان فرس و خستگی مالز
ترانش پاره نان پاره آتش است برز
بته جمال و لذدر قبح و سرمه کالامین
چنانکه جامه ابی، مبل، اثاث و پات عجین
چو سقف و عرش پلافن، همید، ترسک، خشک
قلم پلوم و مداد آنکر موسک باشد مشک
چو رزق پرسین و توشه هست «مونی سین »
گران بزرگ و پتی خرد و خوب باشد بن
خر، آن و فیل، الفان و سمک پواسن دان
پوازن است همان زهرومی بواسن دان
بف است گاو نر و واش ماده سرپان مار
و، عجل و گرگ لو، و آنن است کره حمار
پن است نان و ویاند است لحم و عاقل ساژ
پتی له دوغ، و له شیر و پنیر دان فرماژ
با تایه جنگ و پ صلح است و پشه شد کوسن
پروری حکه سوری خنده ابن عم کوزن
شکار شاش بود ژور روز نوئی شب
سلیل، نیراعظم برویری است غضب
اپوز زوجه ماری شوهر و دوثرکابین
سمانس تخم ورامه شاخه بیخ اوراسین
نر است مال و بله گندم است و میل ارزن
گشاده آب دوی دان شراب باشد ون
برانش، شاخه با برگ و میوه دان فروئی
نو، ما، ژمن، تو، تواوو، شما و این سلوئی
مراست بحر و کنارش براست و قعرش فن
و سه سفینه اشل نردبان و قنطره پن
غزال شوری مرس است خوی وتر، مویور
چو شان مزرعه و برزگر مواستر
تروئه روزنه سوزن اگی ورشته سوا
بطانه، دوبلر وروت است کو چه چوب بو
وپو، است کهنه و هاین، دریده و تمان رخت
چو عرقه بار پروریده پرده باربر، درخت
پلر سرشک بصردان و مرو، آب دماغ
پاساز معبر ورا مپار برج وژاردن باغ
فوا، جگر بود انفینی، بیش و پ، اندک
کثیر انفینمان، فیرمامان شمار فلک
پلاس درم، صف رزم و نامه باشد لتر
س، مرد ابله و بت چکمه است و هستی اثر
دوات انکریه کالکول شمار و حساب
بکو تمام و لوان دو رو لیور هست کتاب
رزن عنب شد و وینی بود درخت رزان
بهار هست پرنتان اتن شمار خزان
هیور زمان زمستان و فصل صیف اته
چو جیب کالسن و گنگ موئه جنب کته
قلمتراش کنیف است و گوته باشد کارد
مه نانخورش بود و ساله شور و فارین آرد
پم است سیب و گلابی پوار و فیک انجیر
اناردان گرناد و براوه مرد دلیر
تبوید، دان سل، پیلی بلان شد اسفیدار
چنانکه موریه توت و پلاتان است چنار
چو نخل پالمبه و برگ فوی و ارژشعیر
چو ساشه توبره و مانژوار آخورگیر
شد آکلاد تعاتق مصافحت بن ژور
چو منتر ساعت و آمپش ز خویش کردن دور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
شبی چو روز فراق بتان سیاه و دراز
درازتر ز امید و سیاه تر ز نیاز
ز دور چرخ فرو ایستاده چنبر چرخ
شبم چو چنبر بسته در آخرش آغاز
برآمده ز صحیفه فلک چو شب انجم
[...]
گرفت مشرق و مغرب سوار آتش و آب
ربود حرص امارت قرار آتش و آب
همی شکنجد باد و همی شکافد خاک
به جنبش اندر دود و بخار آتش و آب
به خشگ و تر به جهان دربگشت ناظر عقل
[...]
خری سبوی سرو روده گوش و خم پهلو
کماسه پشت و کدو گردن و تکاو گلو
چو آمد آید با او سبوی و روده و خم
چو شد کماسه رود با وی و تگا و کدو
خری سرش ز خری چون کدوی بیدانه
[...]
زهی بمشرق و مغرب رسیده انعامت
شکوه خطبه وسکه زحشمت نامت
زتست نصرت اسلام از آن فلک خواند است
حسام دولت و دین و علاء اسلامت
بزرگ سایه یزدان و آفتاب ملوک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.