گنجور

حاشیه‌ها

خاتون در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۳:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۵:

آرامشی که با هر بار خواندنِ این غزل نصیبم می شود، قابل وصف نیست ❤️ 

کوروش در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۰ - بیان این خبر کی کلموا الناس علی قدر عقولهم لا علی قدر عقولکم حتی لا یکذبوا الله و رسوله:

این جوانی را بگیر ای خر شعیر

معنی این مصرع چی میشه ؟

طوقدار در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۹ - در بیان این خبر کی انهن یغلبن العاقل و یغلبهن الجاهل:

با تقدیم سلام و عرض ادب خدمت مدیران یایت معروف و مشهور گنجور به نظر میرسد اساتیدی مثل جناب مهدی کاظمی مدتی است بر اشعار مولانا حاشیه نمی گذارند و این باعث نگرانی و دلواپسی برای دنبال کنندگان و ادب دوستان این سایت گرانقدر گردیده است لذا از زحمتکشان این مجموعه تقاضای پیگیری و تجسس مینمایم با درخواست بخشش و طلب توفیق برای شما.

حمید رضا۴ در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:

می گوید: آفریننده، جهان را بر پایه ی قواعد و قوانینی معین و منظم بنیان نهاد و دخالتی در روند آن نمیکند.

به یاد ویروس کرنا افتادم که برای زیستن، خود را به جان هر انسانی که میتواند می اندازد. 

برای آفریننده هم تفاوتی نمی کند که آن انسان چه نژاد، ملیت، مذهب، باور و شخصیتی را داراست، و اینکه آیا آن فرد، عاشق و ستایشگر و شکرگزار اوست و یا ناسزاگو به او. او دخالتی نمیکند.

اما این را میبینیم  که هر جا مردمانش بدور از ایدئولوژی و باورهای عجیب و غریب، با یکدیگر با مهربانی و احترام و درک برخورد کرده اند و عقل خود را به درستی بکار گرفته اند، آنجا درد و رنج و آسیب کمتری از این بیماری وجود دارد.

شاید پیام آفریننده این است که «لازم نیست» عاشق و ستایشگر و شکرگزار من باشید. «کافیست» با هر آنچه آفریده ام خوب باشید!

اگر آنچه «کافیست» انجام شد، میتوان آنچه «لازم نیست» را نیز انجام داد. 

Ouchen در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۷:

 

💜غزلی ناب و آهنگین که سرتاسر شور و هیجان است. یکی دیگر از مناجات های حضرت #مولانا با معشوق. این بار #مولانا از معشوق می‌خواهد که مراقب دلش باشد، دلی که بی پرده متعلق به معشوق است نه دل احساسی و ذهنی که همگان دارند. #مولانا وقتی از دل حرف می‌زند،عموما دو معنا از دل را گسترده می‌کند، یکی دلی که همگان می‌شناسیم که مرکز عواطف و احساسات و هیجانات است و دیگری دلی که از عواطف و احساسات و هیجانات پست (نه متعالی) فارغ شده و به آفریننده متصل شده است و در این‌جا منظور همین دومی ست. چرا که پس از وصف‌های آهنگین در چند بیت، سرانجام جایگاه دلی که منظور سخن است را در بیت چهارم و پنجم به روشنی بیان میکند:فوق ثریا دل من و بر لب دریا دل من.اینجا سخن از دلی ست که مقامش بالاتر از فلک است و پس از تحمل رنج سوختن اینک در لبه ی دریا مأوا گرفته است. دریا در ادبیات عرفانی بزرگانی چون #مولانا و #عطار نماد حقیقت ذات پاک الهی ست که سرچشمه ی پاکی ها و معدن همه ی گوهرهای شناخت و معرفت است. #مولانا وقتی سخن از دلی که در ساحل این دریاست می‌زند، شاید می‌خواهد جایگاه فعلی خود در وادی عرفان را به مخاطب بشناساند، یک قدم تا فنای در ذات پاک الهی که همان غرق شدن در دریا و یکی شدن در آن است. هر چند که #مولانا در بسیاری از سروده هایش از مقام فنای خود نیز پرده برمی‌دارد اما نقداً در این غزل خود را در ساحل این دریا می‌بیند. و باز در بیت واپسین به شیوه ی بسیاری از سروده هایش، مهر خاموشی بر لب می‌زند و از پرده افکنی بیشتر دست می‌کشد ، آنجا که خطاب به خود می‌فرماید که بیش از این سخن مگو چرا که زبان، حجاب دل است،کاش که اصلاً زبانی نداشتم تا دلم به واسطه‌ی آن پرده از اسرار بردارد.

 

احسان در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۱ - نیایش و عرض شکوی:

سلام

اصلاحیه

بیت ششم مصرع اول،

زاهد گر باهشی، باده کش و توبه کن

اگر گردد "اگر" با "گر" دگرگون     شود این مصرع و آن بیت موزون

 

و در بیت پایانی سوخه شاید سوخته باشد.

جهن یزداد در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۲:

تور و ترک هردو یکی است  مانند تازی و تازیک - اما ترکان شاهنامه هیچ پیوندی با ترکان چین که غزها و مغولان از انان هستند و  در سده  سه و چهار هجری  به کاشغر امدند و سپس از سیحون گذشتند پیوندی با ترکان و توران ایرانی ندارد

جهن یزداد در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۲:

این داستان از زیباترین شاهکارهای فردوسی  در شهنامه است بنگرید که چگونه پور دستان را از گرز سام می شناسند و هنوز نام رستم را نمی دانند
-
دگر وازه هنگ است که چه زیباست -  این وازه را هنوز در استان فارس استفاده میکنند

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:

سلام .

این شعر بسیار زیبا هست مثل تمامی اشعار دیگر استاد سخن ،سعدی .به زیبایی تمام عشق را به پرده شعر نمایان کرده ... .

بیت اول :به وفاداری عاشق به یار اشاره میکند :آن لحظه ای که بمیرم و در حال مرگ هستم باز هنوز در آرزو وصال با تو (یار )هستم و به این امید جان میدهم و میمیرم که مرگ من نشانه مرگ در راه تو باشد.

بیت دوم :اشاره به روز قیامت کرده و همچنین اشاره به مرحله دوم قیامت که یکی از وقایعی که رخ میدهد زنده گشتن تمامی انسان هاهست:در زمان قیامت که از خاک قبر خویش بلند میشوم به جستجوی تو هستم و به گفتگو با تو بلند میشوم .

بیت سوم :در آن جمعی که شاهدان روز قیامت هستند از هر دو عالم ،من در آن روز و در آن جمع تنها به تو نگاه کرده و تنها غلام تو میباشم .

بیت چهارم :هنگامی که نیستی تمام عالم را فرا گرفته اگر من هزاران هزار سال بخوابم ، به بوی موی تو اگر آگاه گردم از خواب بلند میشوم.

بیت پنجم:من به از احادیث مجالس وعظ و روضه ها ... نمیگویم،گل های بهشتی را نمیبویم ،به دنبال حورالعین یا پری روی بهشتی نیستم و تنها به سوی تو هستم (به سوی تو دوان هستم ) در واقع اشاره میکند که عاشق به دنبال زیبایی های بهشت نخواهد بود در حالی که زیبایی ای بیشتر از آن هستد و آن عشق است ... .البته امیدوارم معنی من را نوع دیگری قلمداد نکنید ؛

بیت ششم:در بهشت می ننوشم از دست ساقی خشنود یا نگهبان بهشت ،مرا به باده و می و شراب حاجت و نیازی نیست حال آنکه مست روی تو (یار )هستم .اینجا به مستی یار اشاره کرده است .

بیت هفتم :هزار بیابان و صحرا دراز سهل است (آسان است )به سوی تو رفتن و هنگامی هم که من خلافی کنم باز به سوی تو هستم ... .یعنی سعدی میگوید  در عشق عاشق به سوی یار دوان است پران است و در هر مکان و هر زمان تنها به سوی است ،و این جهت دادن عاشق به یار تنها حرکت پا نیست و بیش از همه دل و جان و روح و قلب و عقل اوست که به سوی یار حجت میدهند .سعدی اشاره میکند که در این جهت هایی که به آس یار است اگر از هزاران بیابان هم بگذری باز کاری سخت نیست و اگر در این ره مسیری را اشتباه رفتی یا راه اشتباه رفتی باز هم به سوی یار میروی ... .

رهرو دشت سکوت در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۴:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۲:

نگار جانم ، خیلی فَرِه فِرَه ، با نیروانا مواظب هم باشین ☀💙

کوروش در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۴:۰۰ در پاسخ به Polestar دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان:

دقیقا 

اشعار سعدی یه جوری هم هست که هرچی بیشتر میخونی چیزای بیشتری ازش در میاد که در دفعات پیشین متوجه نشده بودیم

کرمانی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی فرخ زاد » پادشاهی فرخ زاد:

با سلام اگر امکانش هست در تنظیمات سایت رفتن به صفحه بعد را برای داستان های مختلف بگذارید. برای مثال برای خواندن پادشاهی یزدگرد مجبور نباشیم در جستجو به دنبال بگردیم

حمید در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰۲ - امیر شجاعی شاعر در قدح انوری گفته:

من هم شنیده ام :به زمین نارسیده می پرسد

سیمرغ در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱:

به پیش سپه کشته شد ریونیز         که کاوس را بد چو جان عزیز

در داستان فرار فریبرز و یورش گودرز و گودرزیان به سپاهیان توران آیا این پهلوان دیگری به نام ریونیز است که کشته میشود؟ 

یک ریونیز پیش از این بدست فرود کشته شده بود!

علی شیرازی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۳۵ در پاسخ به شکوه دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

درود بر همه دوستان

به گمان من «پایاب» در اینجا به معنی کرانه و ساحل است و بی‌پایاب به معنی بی‌کران.

nabavar در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹۶:

گرامی هیوا!

«لب بسته در محیط صدف کرد زندگی   قانع رهین منت حاتم نمی شود» می گوید: صدف، لب بسته تا از اطرافیان تقاضای غذا  نکند، تا با کمِ خویش بسازد و قانع است به آنچه خود دارد.و آن که قانع است زیر بار منت حاتم طایی نمی رود و از او چیزی طلب نمی کند.سعدی نیز دارد

کهن خرقه ی خویش پیراستن    به از جامه ی عاریت خواستن

به دست آهن تفته کردن خمیر     به از دست بر سینه پیش امیر

nabavar در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۲۶ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:

گرامی جهن یزداد! با شما موافق نیستم، نامرد، مردانگی و جوانمردی در مقوله ی تحقیر زنان نمی گنجد، لغاتی ست ساخته شده در مورد شجاعت و بخشش، ولی زمانی که می گوییم از زن کمتر، تحقیر و توهینی ست به زن و خانواده 

nabavar در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۱۱ در پاسخ به مهدی خورسندی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰:

گرامی مهدی!                                                                                                                                                                                                      من به خلاف رای تو گر نفسی زنم زنم.                                                                                                                                                            اینگونه نبوده که هر شاعری چون فرزند زمان خویش است، از درایت و انصاف دوری گزیند.                                                                         نظامی و فردوسی را نگاه کنید، جز در بلندی مرتبت زنان سخن نگفته اند، هر چند پیش از سعدی میزیسته اند. مولانا که بسیار آبروریزی کرده.دنیای هپروتش جهان را در بر گرفته و خشکی افکارش دیگر امروزه خریدار ندارد. اما تنها احترامی که برایشان قائلم زنده نگاه داشت زبان شیرین فارسی ست. ولی اتفاق می افتد که در فهم شعر و نثر مولوی در می مانم. گرچه تربیت و محیط نقش تأثیر گذاری در افکار ما دارد ولی خرد و انصاف نیز نعمتی هایی ست پُر بها.       

۱
۱۴۰۸
۱۴۰۹
۱۴۱۰
۱۴۱۱
۱۴۱۲
۵۴۵۹