کشتی دریاییای دیدم دلم آمد به یاد
حال دور افتادگان ساحلم آمد به یاد
برق را دست و گریبان گیاهی یافتم
گرمخونیهای تیغ قاتلم آمد به یاد
گوهری افتاده دیدم در میان خاک راه
حال جان در ورطه آب و گلم آمد به یاد
از نشاط بیثبات غافلان روزگار
شوخی پرواز مرغ بسملم آمد به یاد
سرنگون دیدم در آن چاه زنخدان زلف را
قصه هاروت و چاه بابلم آمد به یاد
سربههمآورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد
نیست صائب کمتر از منزل حضور راه عشق
کافرم در راه اگر از منزلم آمد به یاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با تصویرسازیهای زیبا و نمادین، احساسات و یادآوریهای خود را بیان میکند. او با دیدن یک کشتی دریا به یاد افرادی میافتد که دور از ساحل هستند. همچنین با مشاهده گیاهی، خاطراتی از درد و رنج را به یاد میآورد. یاد بازگشت به زندگی و نشاط و همچنین قصههای گذشتگان همچون هاروت و چاه بابل، احساساتی عمیق در او ایجاد میکند. تصویر غنچهها و جمع شدن آنها یادآور دوستیها واستمرار عشق است. در نهایت، شاعر به مسیر عشق و دشواریهای آن میپردازد و میگوید که حتی اگر کافر هم باشد، عشق را فراموش نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: کشتیای در دریا دیدم که مرا به یاد افرادی انداخت که از ساحل دور شدهاند و حالشان را در ذهنم زنده کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا فردی تصاویری از طبیعت و احساسات را با هم ترکیب میکند. او احساس میکند که در درگیری با یک برق یا نوری سریع و پرقدرت، یک گیاه را در دستانش یافته است. این تجربه او را به یاد افرادی میاندازد که در زندگیاش تاثیرگذار بودهاند، افرادی که شاید به نوعی به او آسیب زدهاند یا او را به چالش کشیدهاند. به طور کلی، این تصویر بیانگر اتصال عمیق میان احساسات و طبیعیات است و به یادآوری تجارب تلخ فرد میپردازد.
هوش مصنوعی: در مسیر خاکی، جواهری را دیدم که افتاده بود. این مشاهده من را به حال و روز خودم انداخت، مانند اینکه در آب در حال غوطهوری هستم و به یاد گِل و کثیفیهایم افتادم.
هوش مصنوعی: از سرخوشی ناپایدار غافلان روزگار، پرواز پرندهای زخمی به یادم آمد.
هوش مصنوعی: در آن چاه، با دیدن زلفی که به پایین آویزان شده، یاد داستان هاروت و چاه بابل افتادم.
هوش مصنوعی: من در کنار هم جمع شدن برگهای غنچه را دیدم و به یاد اجتماع دوستانم افتادم که از یک دل هستند.
هوش مصنوعی: صائب میگوید که در مسیر عشق، هیچکس کمتر از او نیست و حتی اگر از خانهاش هم دور باشد، یاد کسی که محبوبش است همیشه با اوست. در واقع، عشق او را به خانه و حضوری معنوی وصل میکند، هرچند که به لحاظ جسمی دور باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرغ بی بال و پری دیدم دلم آمد به یاد
ناله جغدی شنیدم منزلم آمد به یاد
از فریب و وعده های او شدم راضی به مرگ
شب همه شب دست و تیغ قاتلم آمد به یاد
در تلاش بحر چون گرداب سرگردان شدم
[...]
غنچه تا بگشود لب، خونیندلم آمد به یاد
لاله را دیدم چراغ محفلم آمد به یاد
در فضای باغ دیدم داغهای لاله را
چشم در خون خفتهٔ داغ دلم آمد به یاد
جلوهگر شد موج تا در دیدهام با اضطراب
[...]
گشت مرغی زخمی تیری دلم آمد به یاد
طایری غلتید در خون بسملم آمد به یاد
نوحه جغدی شنیدم دوش از ویرانهای
نالهام آمد به خاطر منزلم آمد به یاد
پرتوافکن شد به بزم تیرهروزی مهوشی
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.