گنجور

 
کلیم

حسن اگر در پرده باشد عشق ازو دیوانه نیست

بر چراغ روز بال افشانی پروانه نیست

تا طبیب خستگان عشق چشم مست اوست

ناله بیمار غیر از نعره مستانه نیست

نیست سامانی بغیر از رخنه در ویرانه ام

گر بسامان دام ماهی آب دارد دانه نیست

با دل روشن کدورت همره دیرینه است

گر مرادت شمع بیدو دست در این خانه نیست

سیل گه جاروب منزل گاه فرش خانه است

فقر را زین به متاعی زینت کاشانه نیست

صید معنی را زبس می بندم و وا می کنم

هر که می بیند مرا گوید بجز دیوانه نیست

مزرع امید را از گریه نتوان سبز کرد

آب شور چشمه ما سازگار دانه نیست

زخمها برداشت تا زلف ترا تسخیر کرد

دست سعی هیچکس بالای دست شانه نیست

هر کس از بیداد گردون شکوه ای دارد کلیم

گر تو هم داری بگو، اینجا کسی بیگانه نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
خواجوی کرمانی

شمع ما شمعیست کو منظور هر پروانه نیست

گنج ما گنجیست کو در کنج هر ویرانه نیست

هر کرا سودای لیلی نیست مجنون آنکست

ورنه مجنون را چو نیکو بنگری دیوانه نیست

چشم صورت بین نبیند روی معنی را بخواب

[...]

اهلی شیرازی

نقد گنج کعبه جایش جز دل ویرانه نیست

حلقه بر در گو مزن زاهد که کس در خانه نیست

در حریم کعبه و بتخانه عاشق محرم است

هرکه با عاشق آشنا شد هیچ جا بیگانه نیست

سربسر احوال ما چون کوهکن جان کندن است

[...]

صائب تبریزی

سرو مینا را تذروی بهتر از پیمانه نیست

شمع را در بزم دلسوزی به از پروانه نیست

حسن ذاتی فارغ است از صنعت مشاطگان

زلف جوهر دست فرسود نسیم و شانه نیست

مرغ روح اهل مشرب را نمی آرد به دام

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیاض لاهیجی

بی‌لب او نشئه‌ای در ساغر و پیمانه نیست

شیشة می را دماغ جلوة مستانه نیست

سیرت معشوق از سیمای عاشق ظاهرست

سرگذشت شمع جز در دفتر پروانه نیست

هر شبم در سینه آشوبی است از پهلوی دل

[...]

سیدای نسفی

از شکست شیشه غم در خاطر پیمانه نیست

خانه فانوس را پروای صاحب خانه نیست

زندگانی آشنایان را به هم یارانه نیست

گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه