گنجور

 
وحشی بافقی

راندی ز نظر، چشم بلا دیدهٔ ما را

این چشم کجا بود ز تو، دیدهٔ ما را

سنگی نفتد این طرف از گوشهٔ آن بام

این بخت نباشد سر شوریدهٔ ما را

مردیم به آن چشمهٔ حیوان که رساند

شرح عطش سینهٔ تفسیدهٔ ما را

فریاد ز بد بازی دوری که برافشاند

این عرصهٔ شطرنج فرو چیدهٔ ما را

هجران کسی، کرد به یک سیلی غم کور

چشم دل از تیغ نترسیدهٔ ما را

ما شعلهٔ شوق تو به صد حیله نشاندیم

دامن مزن این آتش پوشیدهٔ ما را

ناگاه به باغ تو خزانی بفرستند

خرسند کن از خود دل رنجیدهٔ ما را

با اشک فرو ریخت ستمهای تو وحشی

پاشید نمک، جان خراشیدهٔ ما را

 
 
 
گنجور رومیزی
شمارهٔ ۳ به خوانش محمدرضا خوشدل
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اشکالات خوانش

اشکال در خوانش بیت ۴،مصرع اول،در کلمات، بدبازی،و دوری.

غزل ۳ به خوانش عندلیب
اشکالات خوانش

بیت ۴،مصرع اول،بدبازی،حرف دال ساکن است.

فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم