نوید خسروانی در ۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۵:
در آلبوم مرغ خوشخوان، چه ورژنِ تصویری (که اصلاً دشتستانی ندارد و مستقیماً از مثنوی ابوعطا وارد تصنیف پایانی میشود)، چه ورژن رسمیِ بیرونآمده، این دوبیتی خوانده نشده است. لطفاً اصلاح شود
امیرالملک در ۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۱:
بجای واماندن در واژه ها و این حرف درست و دیگری نادرست است، قدری به لطافت شعر التفات کنید و از دقائق آن سخن بگویید.
بدین رزم خونی که شد ریخته
تو باشی بدان گیتی آویخته
آویخته یعنی مسوول و آن گیتی آینه مسولیت مسائل این گیتی است
پری در ۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۳:
ازین مه پاره ای : مهرویی بس زیبا . گاهی ((از)) حرف اضافه و ((این)) اسم اشاره را در اول صفت آورده و بآخر آن صفت، یای وحدت که مفید تفخیم یا تحقیر باشد افزایند و از این ترکیب وصفی مبالغه و تفسیر در صفت اراده کنند ، در صفحه ی ۵۶ سندبادنامه تصحیح احمد آتش آمده است : روزی صیادان پیل وحشی گرفتند ازین سبک گامی ، باد پایی ، رعد آوازی ، برق یازی گفتی کوه بیستون است . ناصرخسرو گوید :
که باشد کاین همه برهان ببیند ، نگوید از یقین الله اکبر
مگر زین ملحدی باشد سفیهی ، که چشم سرش کور و گوش دل کر . شرح گلستان سعدی به کوشش دکتر خلیل رهبر
مجتبی قرقانی در ۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴:
درود...
در مصراع دوم از بیتِ نخست:
بجای "خدمنت" که بی تردید، اشتباه تایپی است، باید "خدمتت" بیاید...
همینطور مصراع دوم از بیتِ ششم(بیتِ پایانی) بهتر است، این گونه ویرایش شود:
"به آستانِ تو، بی زَحمَتِ حضور شدم...!"...
چون سخن از رفتن از آستان و عدمِ ایجادِ زحمت برای معشوق است...
با سپاس و احترام
پری در ۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۳:
ازین مه پاره ای عابد فریبی. ازین رو باید سر هم بنویسید . ((ازین)) در مورد مبالغه در وصف ((مدح یا ذم)) و به معنی شگفت آمیز بسیار گفته میشود . شرح بوستان سعدی به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر
مجتبی قرقانی در ۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۵۲ دربارهٔ کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸:
درود...
بله در مصرع نخست از بیت دوم، بجای "دانه گهر" باید عبارتِ "گرفته ام" بیاید...
با سپاس
ملیکا رضایی در ۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
درود
درک نمیکنم بحث از چیست !
شعر را یکبار بدون آنکه واژه به کار رفته برای چه به کار رفته بخوانید ...جز اینکه در قلبهایتان شوری و شوقی به پا میشود چیز دیگری میبینید؟
احمـــدترکمانی در ۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۱۳ دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱:
گهی سماع زنی گاه بر بط و گه چنگ
گهی چغانه و طنبور و شوشک و عنقا
اشکبوس اشک در ۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
دوستان محترم پیام سعدی در این غزل رسیدن بشر به جایگاه
آدمیت است لذا برای درک بهتر آن در ابتدا باید با معنی آدم آشنا شویم
«آدم» یا ادوم بمعنی دائمی و پایدارتر و ماندگاری در بهترین حالت است و به کسی گفته میشه که بتونه با اندیشه و تعقل و امکاناتی که در دسترسش باشه ، بهترین و ماندگارترین شرایط رو ایجاد کنه همچنانکه بشری در مصاف با فرشتگان بوسیله اسمائی که آموخته بود توانست ذات و شخصیت خود را به بهترین حالت ارتقاء داده و بر فرشتگان پیروز شود و از آنموقع «آدم» نام گرفت
.
جان آدمی شریف است به ذات آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
جان ماندگار ما ، نشان شرافت ما است که بوسیله بهینه سازی شخصیت و ذاتمان نصیب ما می شود والا لباس زیبای ما یا همان جسم خاکی و فناپذیر ما نشانه برتریمان نسبت به سایر حیوانات نیست
.
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان چارپایان و میان آدمیت؟
چرا که اگر برتری ما به چشم و گوش و دهان و بینی باشد ، خب حیوانات نیز اینها را دارند
.
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
همچنانکه خوردن و خوابیدن و خشم و شهوترانی را نیز حیوانات دارند و اینها امیالیست که بشر را به فسادعقل و تاریکیها می کشاند و از جهان بهتر و ماندگاری که موازی با این دنیای پست و فانیست غافل می کند
.
به حقیقت آدمی باش وگر نه مرغ باشد/که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
طیران مرغ دیدی ، تو ز پایبند شهوت/ به در آی تا ببینی طیران آدمیت
.
پس واقعأ در پی بهینه سازی و ماندگاری خودت باش والا طوطی هم میتونه ادای حرف زدن رو دربیاره * تو پرواز کردن و اوج گرفتن پرندگان رو دیده ای؟.. و اگر تو از پندارهای قفل شده در ذهنت که تو را بسوی شهوات حیوانی می کشانند خلاص شوی اونوقت میتونی بهترین اوج رو بگیری
.
مگر آن ملک نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
و اگر ابلیس تبدیل به شیطان شد ، بخاطر جنس خود که از آتش بود ، ادعا کرد که من از بشر خاکی بهتر و برترم ؟.. درصورتیکه معنی آدم رو درک نکرد و نفهمیده بود که در آدم روح دمیده شده و ارتقاء پیدا کرده و دیگر بشر خاکی محسوب نمی شود
.
اگر این درنده خویی ز طبیعتت بمیرد /تا ابد زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند/ بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت
.
و اگر تو از پندارهای قفل شده در ذهنت که تو را بسوی حیوانیت می کشند ، خلاص شوی به اوج میرسی و با ترک جسم خاکی خود در روح با خلقتی نو و بهتر متولد شده و در ملکوت خدا جاودانه زندگی خواهی کرد و با توجه به مقام خوبی که بدست آوردی در وحدت خدا خواهی بود
.
دانیال در ۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۵۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:
درو غزن
مهدی ا در ۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
این غزل از مولاناست و همراه با همه غزلهائی که در مدح حضرت ملولای متقیان (ع) در کلیات شمس تبریزی در موزه استامبل وجود دارد در نسخه فروزانفر حذف شده است. کسانی که مایل بکشف حقیقت دارند میتوانند به کپی چاپ هندوستان صفحه ۱۰۱ مراجعه فرمایند. کپی چاب هندوستان مطابق اصل کلیات در موزه استامبل است. لطفاً به پیوند مراجعه فرمایید.
امیر کهیش در ۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۴۴ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - باز هم به همان مناسبت (مد شدن موی کوتاه برای زنان):
مصرع دوم بیت آخر «خوبش»، «خویش» میبایست باشد.
عبدالله کومه ای در ۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹:
"بإسم اَلله الرَّحمان اَلرَّحیم اِنّا اَنزلناه فی لیلة القدر وما ادراک ما لیلة القدر لیلة القدر خیر من الف شهر تنزّل الملائکة والرّوح فیها بإذن ربّهم من کل امر سلام هی حتّی مطلع الفجر" با آشتیُ سلامی با آشتی کننده ها با "اَلله""بی کمداشت خُدا" آمده ام تا چندی واژگان واکاوی کنم, 1:واژهء 'خُداوند' که از 'خُدا+وند' ساخته شده برابرِ واژهء "خُدا" نیست,چنان که واژهء 'شهروند' برابر واژهء 'شهر' نیست, که بدید این ناچیز آن 'وند' همسانِ وابسته ساز هست, که 'شهروند' همسانِ 'وابستهء شهر' باشدُ 'خُداوند' ههمسانِ 'وابستهء خُدا' یا 'بندهء خُدا' یا 'خدابنده' یا 'خُدابند' باشد, 2: که در سرود بالا آمد 'به خُلدم ... که آن سیب 'زنخ' زان بوستان به' که این واژهء 'زنخ' را میگویند 'چانه' بدیدم همخوانی ندارد, که بدیدم درستتر اینگونه باشد: 'به خُلدم دعوت ای زاهد.. که آن سیبِ زنخدان بوستان به' که واژهء 'بوستان' از 'بو+ستان' میآید, که بوییدن سیب از 'زنخدان' 'سبد' درستتر باشد, که سراینده خواهد گوید 'که آن سیبِ درون سبد بو دارد بسِتانیم بهترست', در سرایشی دگر داریم 'گر از آن چاه زنخدان بدر آیی..' که این بهتر میرساند نگرم را, که دربارهء داستانِ یوسف آشتیِ "اَلله""بی کمداشت خُدا" برشان باد بود, برای بالا آمدن از چاه نیاز به سبدی بود, همین 'زنخدان' واژهء 'زنخ' را اگر چانه خوانیم, چانه کارش چیدن برگرفتن غذا هست, 'چیده دان' با دستهامان میوه ها را از درختها میچینیم میگذاریم درون سبد, میشود واژه 'زنخ' را شکست درآورد چگونه ساخته شد که بدیدم زمانبر هست, پناه بر "اَلله""بی کمداشت خُدا" که بهتر میداند, "اَللهُمَّ""بی کمداشت خُدایا" مرا نیز فرزندهام همیشه سمتِ همنشینی خانه ات سرنگون برپاساز پیوستن نماز دار جور پیامبرهات "ربِّ اجعلنی مقیم الصلاة ومن ذرّیَّتی ربّنا وتقبَّل دعاء"
m در ۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴۰ - غزل:
لطفا خوانش این غزل رو هم قرار بدین
حسن رحمانی در ۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲۵:
من جستجو کردم و معنی شلاین رو پیدا نکردم، کسی میدونه در بیت اول شلاین به چه معنیه؟
راستین معتبرزاده در ۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۴:
گلهای جاویدان شماره ی 129 ( یکصد و بیست و نه)
خوانندگان: بنان - قوامی
غمناک ابددوست در ۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۵۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۴ - در معنی شفقت بر حال رعیت:
واقعا که از این بهتر نمیشد گفت:
به مردی که مُلک سراسر زمین
نیرزد که خونی چکد بر زمین
یوسف حسنی اسکوئی در ۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
با سلام
در سال 1367 یک شعری در روزنامه چاپ شده بود در رابطه با این شعر، بصورت مسمط مخمس نوشته شده بود قسمتهایی از این شعر یادم مونده که در در ذیل براتون مینویسم اگر کسی از دوستان بصورت کامل این رو داره برامون بفرسته شاید هم بعضی قسمتها رو اشتباه بنویسم نام شاعر یادم نیست:
یا رب چرا سرو سهی از بوستان میرود
کز رفتنش سیلاب خون از از دیدگانم میرود
از من بگو با ساربان کز تن توانم میرود
ای ساربان آهسته ران آرام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
کی دل شود محذور از او یا دیده ام معذور از او
هر جای دل مستور از او در دیدگانم نور از او
شوریده سر مخمور از او کاشانه ام معمور از او
من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیش دور از او در استخوانم میرود
افتاده ام چون بیهشان اندر دیار خامشان
خون دل از دیده فشان از هجر ماه مهوشان
لعل لب او در نشان گیسوی او عنبر فشان
او میرود دامنکشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود ...
مرداد در ۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۱۵ در پاسخ به ناصر دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
سعدی صوفی نبوده و نیست.
از اشعار ایشان هم مشخص هست چه دیدگاهی به مولوی و تصوف داشتهاند.
ما شاعر صوفی زیاد داریم از عطار گرفته تا فخرالدین عراقی، مولوی، ابوسعید ابوالخیر و... لازم نیست با اصرار خرقه تصوف به تن همه شعرا بکنیم.
اگر دوست داریم این چنین به خودمان بگوییم تا باورمان شود حرفی نیست، ولی نمیشود بر خلاف گفته بزرگان ادب پژوهشگران تاریخ ادبیات بدون هیچ مدرکی دو شاعر مخالف تصوف مثل سعدی و حافظ را هم به زور صوفی کنیم.
درکش ساده است انسان میتواند صوفی نباشد و شعر بگوید.
ملیکا رضایی در ۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۸ - جمع آمدن ساحران از مداین پیش فرعون و تشریفها یافتن و دست بر سینه زدن در قهر خصم او کی این بر ما نویس: