زان شب که با تو دست در آغوش کرده ام
یکباره ترک صبر و دل و هوش کرده ام
هرچ آن نه عشق تست ببازی گرفته ام
هرچ آن نه یادتست فراموش کرده ام
در چشم من شدست یکی دانة گهر
هر نکته یی که از دهنت گوش کرده ام
خالی شده دماغ من از مستی و خمار
زان باده ها که از لب تو نوش کرده ام
بر چرخ می رسید خروش دل از فراق
او را بوعده های تو خاموش کرده ام
از چشم نیم خواب تو امروز روشنست
آن ناله ها که من ز غمت دوش کرده ام
دستم که زیر سنگ فراقست هر شبی
تا روز با غم تو در آغوش کرده ام
پرسیدم از دلم که چرا دوری از برم؟
گفتا که خوفرا رخ نیکوش کرده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق ناشی از عشق و جدایی میپردازد. او از شبهایی یاد میکند که با معشوقهاش در آغوش هم بوده و از آن زمان دیگر نمیتواند صبر کند و آرامش خود را از دست داده است. عشق و یاد او را در زندگیاش فراموش نکرده و هر لحظه با یاد او عذاب میکشد. او از مصیبت جدایی میگوید و چگونگی خالی شدن از مستی و شادابی را توضیح میدهد. شاعر همچنین به درد و فراق اشاره میکند و به این نکته میرسد که دلش از دوری معشوق چرا به ناچار به تحمل این درد تن داده است. در نهایت، او به امیدی در دلش اشاره میکند که باعث میشود تا هنوز در عشق او زندگی کند.
هوش مصنوعی: از شبی که با تو در آغوش هم بودم، به یکباره همه صبر و دل و عقل خود را فراموش کردهام.
هوش مصنوعی: هر آنچه که عشق تو نیست را رها کردهام و هر چیزی که به یاد تو نیست را از یاد بردهام.
هوش مصنوعی: در چشمان من یک دانه گرانبها وجود دارد، به ازای هر کلمهای که از زبان تو شنیدهام.
هوش مصنوعی: سرم از نشئگی و آثار خماری خالی شده، زیرا آن نوشیدنیهایی که از لب تو چشیدهام، تمام شد.
هوش مصنوعی: به خاطر دوری او، دل من به شدت نگران و پریشان است، اما من به وعدههای تو گوش داده و آرامش خود را حفظ کردهام.
هوش مصنوعی: امروز آن نالهها که من به خاطر غم تو دیشب کردم، با نگاه نیمهبیدار تو روشن و واضح است.
هوش مصنوعی: هر شب که دستم زیر سنگ طعنه و دوری توست، تا صبح در آغوش غم تو زندگی کردهام.
هوش مصنوعی: از دل خود سوال کردم چرا از نزدیکیم دوری؟ دل جواب داد که من به خاطر ترس از زیبایی چهرهات دوری میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام
خوش عشرتی ست این که شب دوش کرده ام
خون شد حرام شرع، ولی من چو عاشقم
بر من حلال باد که خوش نوش کرده ام
گر سرو و لاله ای بر برم نیست، این بس است
[...]
دل را اسیر خط بناگوش کرده ام
این خانه را چو کعبه سیه پوش کرده ام
هر جا روم به سوی توام هوش می برد
عمریست راه خانه فراموش کرده ام
ایمن کنم ز خیره نگاهان رخ تو را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.