گنجور

حاشیه‌ها

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۱:

به استناد نسخه مرجع و نیز نسخه دیگر شادروان وحید دستگردی شکل درست این دوبیتی عبارت است از:

بلا بی دل خدایا دل بلا بی/گنه چشمان کر و دل مبتلا بی

اگر چشمان نکردی دیده‌بانی/چه دانستی دلم، خوبان کجا بی

گفتنی است که در بیت دوم شکل اصلی، از نظر دستور زبان، سازگاری کامل بین «نکردی» و «دانستی» وجود دارد.

 

در شگفتم کسی که مانند آب خوردن و با ظرافتی نسبی، واژه‌های مورد سلیقه خود را در یک شعر می‌گنجاند، چرا به دنبال انتشار حرف‌ها و شعرهای خودش نیست.

علی میراحمدی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

سرشکِ گوشه‌گیران را چو دریابند، دُر یابند

رخِ مِهر از سحرخیزان نگردانند، اگر دانند

خدا استاد حسین آهی را رحمت کناد.ایشان هرگاه می‌خواستند قدر و منزلت بیتی را بیان کنند با آن صدای دلنشین خود می‌گفتند:«براستی به یک دیوان می ارزد این بیت»

من این تکیه کلام را ازیشان وام میگیرم و میدانم که ایشان هم راضی هستند که در مورد این بیت حافظ چنین گفته شود: 

براستی به یک دیوان می ارزد این بیت...

HRezaa در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

درود

 

با اینکه میشه درک کرد که از سر اجبار این ۴ تا شعر رو در مدح درباریان سروده، ولی خب چرا اینقدر عالی و افسانه‌ای سروده براشون؟!؟!؟!؟!؟

ای کاش میشد......

فرهود در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۹ در پاسخ به سوره صادقی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمس‌الدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز:

طرفداران کوه آهنین‌چنگ به رجم حاسدش برداشته سنگ

طرفدار در اینجا یعنی بخشی از لشکر که طرفین لشکر را محافظت می‌کنند یا پشتیبانی لشکر.

و در اینجا گفته مثل کوه محکم هستند و قوی‌پنجه

HRezaa در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۵۴ در پاسخ به سوره صادقی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:

سلیمان است شه با او درین راه ...

درود

از نظر این کمترین

در کل چون از شاعران تزدیک به دربار بودند، به نوعی اجبارا باید مدح و ثنای حاکمان وقت را میسرودند، حتی در بیت۳۳ و ۳۴ در همین شعر نیز داره میگه چه بهونه‌ای داری که این اشعار رو داری میسرایی، و جواب میده که تنها یک عذر دارم اینکه این پادشاه دارای صفات خوب الهی است

 

و در بیت ۳۸ رسما داره میگه که شاه سلیمان است(یعنی لقب شاهی برازنده‌ی شخصی چون سلیمان است) که از ماهی گرفته تا ماه با او سخن میگوید

و عبارت با او، منظور همان حضرت سلیمان است

 

 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴:

مست می عشق شد ، وز تو شرابی نیافت

فرهود در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۳ در پاسخ به سوره صادقی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:

دبیر‌ان را به آتشگاه سباک گهی ...

با درود و ضمن تشکر از شما برای توضیحات مفیدی که در حاشیه‌ها می‌نگارید

در مورد توضیح ارتباط دبیر با زر و خاک به‌نظر می‌رسد که به‌این شکل باشد که دبیران گاهی به خاک نظر می‌کنند و گاهی به زر.

دبیران، به‌عبارتی نماینده و حسابدار شاه بوده‌اند تا سباک (زرگری که سکه می‌زند) کار را به‌درستی انجام دهد. دبیر پولش را از شاه می‌گیرد، از سباک نمی‌گیرد.

حالا اینکه چرا گاهی زر را محاسبه می‌کرده‌اند و گاهی به خاک توجه می‌کرده‌اند باید بحث فنی زرگری و محاسبه باشد.

منظور بیت این است که شاه (دبیر) که یک مقام بالاست گاهی به آدم‌های مهم نظر می‌کند و گاهی نیز به آدم‌های کمتر.

 

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمس‌الدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز:

سپاه روم را کز ترک شد پیش به ...

سپاه روم را که از ترکان پیش افتاده بودند با تیغ (شمشیر) هندی تسلیم و بنده (هندو)ی خود کرده و شکست داده‌ست.

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمس‌الدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز:

طرفداران کوه آهنین‌چنگ به رجم حاسدش برداشته سنگ

از چند معنی موجود برای طرفدار به نظر می‌رسد اینجا منظور مرز‌نشین باشد. یعنی کسانی که در اطراف کوه زندگی می‌کنند از سنگ کوه استفاده می‌کنند تا حاسد اتابک را رجم کنند.

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:

جهان را خاص این صاحب‌قَران کن ...

این بیت با بیت قبلی موقوف‌المعانی است. صاحب‌قِران هم صحیح است با کسر قاف. به معنی دارای بخت خوش.

قران به قرار گرفتن دو جرم آسمانی (چون اصطلاح قدیمی است، اجرامی که با چشم غیرمسلح دیده می‌شوند) در فاصله کمتر از یک درجه از یکدیگر می‌گفتند که طبق باور قدیم موجب یمن بوده و به فال نیک می‌گرفتند. پادشاهی را صاحب‌قران می‌گفتند اگر در هنگام تولد یا آغاز سلطنت او، سیارات مهم مثل مشتری و مریخ یا مشتری و زحل در وضعیت مقارنه قرار گرفته بوده.

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:

دبیر‌ان را به آتشگاه سباک گهی ...

در معنی، این بیت همچنان به دو بیت قبلی پیوسته است: شرایط بگیر نگیر دارد و دبیران گاهی قسمتشان زر است و گاه خاک. (چقدر مایه تاسف و اندوه!)

از بیت ۳۱ تا پایان این بیت مضمون یکی است و آن اینکه نظامی به خود یادآوری می‌کند اگر هم شاه با او همسازی نکرد و او را ننواخت، غمی نداشته باشد و گاه پیش می‌آید.

اینجا این بحث را می‌بندد و از بیت بعدی و قسمت بعدی و آخر این بخش به دعای خیر برای شاه می‌گذرد و در حالی که با اندوه، این یادآوری‌ها را به خود کرده بود ـــ که گاه بخت یار است و گاه نه ـــ در آخر که این دعاهای زیبا و صادقانه را برایش می‌کند، نشان از روح بزرگ و بلند او (نظامی) دارد و البته خود او هم باکی ندارد که این نکته را (داشتن روح بزرگ و بخشنده) مودبانه و با ظرافت به شاه هم بفهماند!

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:

سلیمان است شه با او درین راه ...

به نظرم این بیت و بیت قبلی در بیان معنای مشابهی هستند و آن هم اینکه شرایط یکسان ممکن است برای افراد متفاوت به نحو متفاوتی درک شود یا اثر کند. در این بیت می‌گوید شاه مانند سلیمان است و سبب می‌شود حرف موجودات مختلف را بفهمد. به این معنا که گاهی بخت با ماهی یار است و گاهی با ماه که حرفشان شنیده شود.

البته هرچه کردم متوجه معنی «با او» در اینجا نشدم که منظور کیست. اگر از دوستان فاضل کسی می‌داند راهنمایی‌ام بفرمایید. بطور کلی این برداشت من با توجه به مضمون این بخش که مدیحه است، بود و ممکن است اشتباه باشد که در اینصورت حتما تصحیح بفرمایید.

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:

شفیعی چون من و چون او غلامی ...

مصرع دوم به نظر من باید سوالی خوانده شود؛ در اینصورت: وقتی تو (شاه خطاب به خودش) کیخسرو هستی چطور رضایت می‌دهی که حتی یک جام هم به نظامی نرسد؟ (در ادامه بیت قبل که گفته بود حتی یک جام هم از میخانه ما به او نرسیده)

خیالات نظامی که از طرف شاه دارد فکر می‌کند و درواقع به ظرافت حرف در دهانش می‌گذارد که از بیت شماره ۲۱ شروع شده و ادامه داشت، با این بیت تمام می‌شود.

همیرضا در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:

استاد گرامی آقای علی شاپوران سلسله نوشته‌هایی در کانال تلگرام خودشان -فنّ ادبیّات- در مورد مدح خلفا و همینطور اظهار شیعیگری فردوسی بزرگ در شاهنامه دارند (شروع از اینجا) که برای علاقمندان به این موضوع خواندنی و قابل توجه است.
خلاصهٔ کلام این استاد عزیز طبق برداشت من این است که این مدحیه‌ها را علی رغم آن که در قدیمی‌ترین نسخه‌های به جا ماندهٔ شاهنامه دیده می‌شوند اصیل نمی‌داند و اعتقاد دارد توسط دیگران در همان قرون نزدیک به عصر فردوسی وارد شاهنامه شده است.

رضا از کرمان در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۰۵ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضل‌ترست و عزیزتر و شریف‌تر و مکرم‌تر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او:

درود 

به دو سه بیت قبل توجه کن  میگه طوطیان خاص یعنی انسانهای کامل واولیای حق از شیرینی وقند  معارف حق بهره مندند و عامه مردم (طوطیان عام)از آن بی نصیبند  وپایبندان به ظواهر  نمیتوانند از این شیرینی بهره‌ای ببرند  وآن شیرینی وقند ،همان معارف الهی است نه مباحث کلامی (فعولن فاعلات)  واین قند را به خر عیسی هم عرضه میکنند ولی او خود به کاه علاقه دارد  واشاره به آیه ۶۵ سوره یاسین، آنجا که خدا فرموده بر لبانشان مهر  نهاده  ،کرده   که عارفان قند معرفت را به مردم عرضه میکنند ولی خود آنان دهن بسته واز آن بی بهره‌اند  حال بیت مورد سوال 

شاید به برکت پیروی از طریقت  خاتم رسولان (پیامبر اکرم) این مهر از لبان آنان  برداشته شود وقابلیت درک معارف را پیدا کنند .

  شاد باشی عزیز

رضا از کرمان در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۹ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضل‌ترست و عزیزتر و شریف‌تر و مکرم‌تر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او:

درود 

آن اول به معنای سعادت درک و پذیرش روح والای آدمی که امانتی از سوی خداست ،میباشد به دوبیت قبل توجه کن موضوع روشن میشه

آن اولی مراد سعادت وقابلیت ابلیس در سجده بر آدم ،و آن دوم  کنایه از جان و روح آدمی است   

شاد باشی

رضا از کرمان در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳ - نکوهیدن ناموسهای پوسیده را کی مانع ذوق ایمان و دلیل ضعف صدق‌اند و راه‌زن صد هزار ابله چنانک راه‌زن آن مخنث شده بودند گوسفندان و نمی‌یارست گذشتن و پرسیدن مخنث از چوپان کی این گوسفندان تو مرا عجب گزند گفت ای مردی و در تو رگ مردی هست همه فدای تو اند و اگر مخنثی هر یکی ترا اژدرهاست مخنثی دیگر هست کی چون گوسفندان را بیند در حال از راه باز گردد نیارد پرسیدن ترسد کی اگر بپرسم گوسفندان در من افتند و مرا بگزند:

درود بر شما 

کوروش عزیز درسر فصل وعنوان  این بخش  اگر دقت کنی مولانا میفرماید  پابندی به تعصبات کهنه باعث عدم پذیرش باورهای جدید میشه و آفتی میگردد که فرد قادر به کنار  گذاشتن  عقاید تقلیدی قبلی خود (ناموسهای پوسیده) که جامعه بدان باور دارد نگردد صرفا از ترس نکوهش  سایر باورمندان جامعه  در مثل حال مخثی را بیان میکند که از گذشتن میان گوسفندان واهمه دارد و از آن بدتر مخنثی که حتی از چوپان نمیپرسد که آیا گوسفندان به او آزار میرسانند یا نه ؟

در ابتدا مثنوی را همچون مرتعی سبز  معرفی کرده که روح سالکین حق را پروار میکند همانگونه که احشام از چریدن در مراتع  چاق وفربه میگردند . مثنوی نیز روح سالک را فربه میکند .

پس از چند بیت که در وصف حسام الدین چلبی آورده وایشان را  راهنمای سالکان نامیده که با شرح مثنوی روح ایشان را پروار میکند برای او آرزوی طول عمر ودوری از چشم زخم  میکند  برای تفهیم موضوع که باورهای غلط راهزن راه سالک میگردد مثال عموی پیامبر  ابوطالب را می‌آورد و میفرماید گرچه دل وجان، عاشق خداوند است لیکن چشم وگوش بد مانع این عشقورزی میشود وطعنه وتحقیر جامعه باعث عدم پذیرش حق است  همانگونه که تلاش پیامبر در اسلام آوردن ابوطالب بدلیل طعنه ونکوهش مشرکان بی ثمر ماند واز زبان ابوطالب میگوید که اگر ایمان بیاورم مشرکان میگویند او به تبعیت از طفل خود(علی ابن ابوطالب ع) که مسلمان شده از دین مورد اعتماد قبلی خود دست برداشته  ومورد تحقیر جامعه قرار میگیرد پیامبر به او میگوید تو شهادتین را بگو ومسلمان شو تا در روز حشر بتوانم در پیشگاه خداوند شفیع تو گردم  ولیکن ابوطالب میگوید این موضوع اگر اتفاق بیافتد و سر من فاش شود در بین اعراب من خوار میگردم  ولیکن اگر لطف خدا شامل او میگردید  دچار این دو دلی وشک نمیشد (بیت مورد سوال شما)  ای فریاد رس به فریاد ما برس  وما را از دوراهی شک وتردید رها کن مقصود از دوشاخه اختیار  ،تردید در انتخاب راه حق وکفر است که در ابیات بعدی به تبیین موضوع پرداخته و میگوید ای خداوند کریم ما را از دوراهی اختیار و انتخاب رهایی بخش که این انتخاب سخت، برای سالک  چون جان کندن است هرچند تمامی اعمال ما چه خوب وبد در  محضر توست ومقصود نهایی تو هستی ولی بین افعال ما فرق وجود دارد وهرگز جشن وسرور وشادی را با میدان کارزار نمیتوان یکسان دانست  وطبق ایه قرآن که کوه ها وزمین از تحمل بار امانت الهی شانه خالی کردند این مهم به آدمی محول گردیده  پس حق انتخاب هم به او ارزانی شده است لیکن این دودلی وتردید  در دل سالک آشوب وغوغایی ایجاد میکند که نمیداند که کدامین راه به صلاح اوست واو را به رستگاری میرساند 

امیدوارم کمکی در تفهیم موضوع کرده باشم شاد باشی

۱
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۶۸
۵۵۴۹