گنجور

حاشیه‌ها

دکتر حافظ رهنورد در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۵ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵:

گروتسک جالبی در این قطعه وجود دارد. 

توصیفاتی که از  دختر می‌شود به‌خصوص در بیت آخر، صفاتی انسانی هم هست و بیاندیشید که چنین دختری را چه کس می‌تواند دوست داشته باشد؟ همه از چنین یاری فراری هستند. حال همین صفات دقیقن توضیح خصوصیات شراب (دختر رز) است.

این طنز شعر حافظ و توصیفاتی که در حقیقت ضد وصف است همان گروتسک هنری در ادبیات است. 

هرچه گفت حضرت حافظ حق گفت در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳:

به به به این مرد بزرگ که با همین دو بیتش میشه یک عمر زندگی کرد 

متاسفانه یک سری از دوستان ما اشعار حضرت رو به جهت توجیه الکل پرستی خودشون و یک سری هم تاکید بیش از حدی بر عرفانی و مذهبی بودن ابیات دارن

عزیزان دل خیام خیلی ساده گفته که هر چیزی که ازش لذت میبری و میدونی که بهت صدمه ای نمیزنه و باعث خوشنود شدنت میشه رو به کار بگیر و این حال خوبن رو با دوستانت به اشتراک بذار

تاکید خیام به زودگذر بودن این دنیا همیشه و تو همه ی رباعیات بوده 

امروز شاد باش فردا فرصتی برای هیچ چیز نمیمونه

دکتر حافظ رهنورد در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴:

امیر مبارزالدین (محتسب در شعر خواجه حافظ) پس از شکست از جلایریان در راه برگشت شجاع‌الدین پسرش و یحیا پسر برادرش را سرکوفت می‌زد که شما سستی کردید و من شکست خوردم و خط‌ونشان می‌کشید که به شیراز برسیم هر دوی شما را جزا می‌دهم. این‌دو پسرعمو یک کاسه کردند و در اصفهان او را به بند کشیدند و شجاع شاه شد و مبارزالدین را در قلعه طبرک اصفهان محبوس کرد و میل بر چشمانش کشید که نتواند اقدامی برای شاه شدن دوباره کند. یحیا هم والی اصفهان شد. مبارز در قلعه طبرک ماند تا بمرد.

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۰۰ در پاسخ به امیرالملک دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:

درود بر شما

 

شاد باشی

فرید کیومرثیان زند در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۴:

 

 

نغمه‌ی غریب

دلِ من، در وادی دهر، قصه‌ی اندوه شنید
از نگاهِ یارِ بی‌مهر، زهر در جانم چکید

باده‌ی پیمانِ فسون، شعله بر دل برفروخت
ناله‌ی بیگانگان، در باغِ امیدم وزید

رازِ دل، چون شبنمی، در پرده‌ی خاموش مُرد
چهره‌ها، چون برگِ پژمرده، به خاکستر رسید

اشکِ جان، همچون سرابی در بیابان محو شد
در غبارِ غربتِ جان، قامتِ امید خمید

عشق، چون مرغی شکست از بندِ طوفانِ ملال
بی‌صدا، از خاکِ دل، سوی افلاک آفرید

فریدران، در خویشتن، افتاده چون خاکستر
در سکوتِ دهر، نغمه‌ی بی‌پایان سرود

 

فرید کیومرثیان | فریدران یکشنبه - ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

بابک چندم در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۹ در پاسخ به برمک دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳ - بنیان کردن آهنگری و صنعت‌های دیگر به دست هوشنگ:

@ برمک

مان و ماد را در پست دیگر توضیح دادم، اما گَرودمان در پارسی میانه بی هیچ تردیدی از گارُ +دمانا از زبان اوستایی است گارُ (ترانه،آهنگ song) و دمانا (خانه)...

فرید کیومرثیان زند در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت گور کنی که عمر دراز یافت:

راز نهان

گورکن در شب، چهره‌ای غمگین بر کشید
در آینه‌ی دل، خوابِ حقیقت برفروختید

لبخندها، سایه‌ای از رنج در دل دارند
در جست‌وجوی آرامش، به خود پشت کردند

نقاب‌ها در سایه‌ی روزگار پنهان است
فریدران در خویش، به نور حقیقت راه یافت

فرید کیومرثیان | فریدران یکشنبه - ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

بابک چندم در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۲۲ در پاسخ به برمک دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳ - بنیان کردن آهنگری و صنعت‌های دیگر به دست هوشنگ:

@ برمک

ایزد مطلقاً از فارسی است و نه پارسی (میانه یا کهن)، همچنین یزدان که به شکل مفرد است نیز از فارسی است و نه پارسی.

در پارسی میانه یَزَد شکل مفرد و یَزَدان جمع آن است که از ریشه یاز میاید...

خدا(ی) برابر با صاحب/مالک نیز از فارسی است و نه از پارسی میانه، در پارسی میانه "خدا(ی)" یک لقب/عنوان است برابر با سرور/سالار همانند (Lord) در انگلیسی یا اربابِ عربی. "خدای نامگ" که مرجع شاهنامه است یعنی نامه سروران/سالاران/بزرگان و نه نامه مالک(ان) یا صاحب(ان)...

همچنین "آهورا" در اوستایی و مترادف آن "آسورا" در ودایی نیز برابر سرور/سالار و یا (Lord) در انگلیسی است...

بابک چندم در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۰۱ در پاسخ به برمک دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳ - بنیان کردن آهنگری و صنعت‌های دیگر به دست هوشنگ:

@ برمک

همچنین درود بر شما

اما خیر "مان" در زبانهای کهن ربطی به آنچه که شما نوشتی ندارد، همچنین نام قوم "ماد" را به آن مرتبط کردن نیز کاملاً بی ربط و بی اساس است.

مان در آن زبانهای کهن برابر ذهن/فکر(کردن) است، معنی "مادا" هم که نام قوم مورد نظر است ناشناخته است، و احتمال می دهند که همچون "مادهیاپرادش: پرادشِ میانی" و برابر آن در پارسی میانه "مَیان، مَیانیگ" باشد.

مهرناز در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۳ - سبب نظم کتاب:

چو بانگ دهل هولم از دور بود به غیبت درم روی مستور بود رو معنی کنید لطفا

امیرالملک در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:

جناس تام

امیرالملک در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۸ در پاسخ به رضا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:

البته معنایی که سعدی در نظر داشته جدای از یک مسئله احتماعی یا سیاسی است.

افسانه چراغی در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » ترک خودپرستی کن:

نی ز نغمه واماند چون ز لب جدا ماند

وای اگر دل خود را از خدا جدا بینی

این بیت بر روی آرامگاه رهی در ظهیرالدوله نوشته شده است.

افسانه چراغی در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » ستاره خندان:

به آبروی قناعت قسم که روی نیاز

به خاکپای فرومایگان نسودم من

این بیت بر روی آرامگاه رهی در ظهیرالدوله نوشته شده است.

افسانه چراغی در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » چشمهٔ نور:

بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند

آیینه صبحیم و غباری نپذیریم

این بیت بر روی آرامگاه رهی در ظهیرالدوله نوشته شده است.

افسانه چراغی در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۲ دربارهٔ رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۶ - سایه اندوه:

این شعر رهی بر روی آرامگاه او در ظهیرالدوله نوشته شده است.

بابک آمون در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۲۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۵:

چند بیت در این بین گم شده اند و ترتیب بعضی ابیات درست نیست مورد اول مبارزه ی رهام با اشکبوس است

در یک نسخه که من به خط اولیا سمیع شیرازی دیده ام چنین آمده

براهیخت رهام گرز گران / غمی شد ز پیکار دست سران

به گرز گران دست برد اشکبوس / زمین آهنین شد سپهر آبنوس

بزد گرز بر ترگ رهام گرد / کله خ0ود او گشت زان زخم خرد

در ابیات سایت صرفا پس از غمی شد ز پیکار دست سران بیت چو رهام گشت از کشانی ستوه آمده است فرجام و علت شکست رهام قید نشده

از طرفی رستم پس از آنکه به اشکبوس می گوید

همی رنجه داری تن خویش را / دو بازوی و جان بد اندیش را

بلافاصله تیر را به او نمی زند و در ادامه می گوید

تو را تیر بر من نیاید به کار / نئی مرد گرد افکن و نامدار

نه داری ز جنگاوران بهره ای / نه بردی به تیر و کمان مهره ای

تو را بخت برگشته بینم همی / بدین رزمگه کشته بینم همی

Sina Jafari در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:

نبشته است بر گورِ بهرامِ گور ...

بر روی بهرام گور نوشته شده است که انسان اگر دست بخشنده ای داشته باشد بهتر از دست جنگنده است .

Sina Jafari در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:

زکات مال به در کن که فَضْلهٔ ...

زکات مالت را با بخشیدن به فقرا خارج کن چرا که اگر باغابان اضافات درخت انبوه را بزند در آن سال محصول بیشتری خواهد داشت . 

Sina Jafari در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:

نماند حاتمِ طایی ولیک تا به ...

حاتم طایی مرد ولی تا آخر دنیا نام بلند آوازه ی او تا همیشه ماند .

۱
۶۵
۶۶
۶۷
۶۸
۶۹
۵۴۷۱
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود