HHaMMeDD در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۲ در پاسخ به مهدی دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:
دقیقا اول شادروان حبیب و بعد چاوشی خیلی از جوونهارو با اشعار زیبای شاعران ایران آشنا کردند و اونهارو علاقمند به پیگیریه بقیه اشعارشون کردند. مدرسه که بجایی یاد دادن اینها به بچه ها و ایجاد هیجان و انگیزه برای پیگیریه بیشتر ، اونهارو ازین اشعار بی نظیر زده میکنن
برمک در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲:
گفتا گرفتم اینکه «دو» نزد تو یکصد است
بوسیده ای تو اینکم از صد فزون ترا
گفتم سه چار بوسه فزونتر نکردمت
اینک خموش باش و بده بوس دیگرا
برمک در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲:
تنگش به بر کشیدم و چون جان نازنین
وز لعل او گرفتم هی بوسه بی مرا
گفتا گرفتم اینکه «دو» نزد تو یکصد است
بوسیده ای تو اینکم از صد فزون ترا
گفتم سه چار بوسه فزونتر نکردمت
گر نیست باورت بشماریم از سرا
برمک در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲:
شهزاده گوش هرکه خورد باده میبُرد
چونان خری که سبزه چریده است چون خرامن می نخورده بودم و گوشم ز دست شد
باشد نیاز من به دوتا گوش دیگراساغر به نای بلبله ناگه دهان گشود
چون شیرخواره بچه به پستان مادرااو مست گشت از می ومن از دوچشم او
مستی من ز مستی او بود برترا
ابوالفضل حسنی در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:
سلام و عرض ادب خدمت دوستان
تحلیل های متنوعی درباره بیت آخر شعر گذاشته شده ولی کمتر دیدم کسی از دو وجه تاریخی و ادبی این بیت رو تحلیل کنه.
با توجه به ریاکاری های زیاد دوران حافظ همان طور که در غزلی دیگر خودش اینگونه بیان کرده : (واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند. چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند!)
میتونیم بگیم حافظ در بیت آخر این غزل هم با نسبت دادن ریاکاری و شراب خواری واعظان به خودش، خواسته به افراد ریاکار آن دوران کنایه بزنه و این یکی از ویژگی های شعر حافظ است که برای کنایه زدن به بقیه، عیب هایشان را به خودش نسبت میدهد.
گرچه شعر حافظ است و برداشت های متنوع...
رضا از کرمان در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی:
درود بر شما در پاسخ به آقا کورش عزیز در توضیح بیت 37
عاشق به بی ادبی خودش اعتراف که نکرده وبه معشوق میگه اگر بی ادبم کلمه شرط اگر را آورده پس خودش معتقد به بی ادبی نیست و میگه :اگر بی ادب هم فرضا باشم ولی در عوض در وفاداری ودر عشقورزی به تو چالاکم در اینجا معشوق ،معادل ضرب المثل بالای بامت را دیدم پایینت را هم میبینم را بکار برده وبه او میگه ادبت را که دیدم یقین که وفاداری وعشقت هم مثل همینه دیگه ،ای دشمن من
تصوری که از دشمن خواندن عاشق من دارم صرفا شاید برای این است که خواسته معشوق را در آن خلوت بدور از دید دیگران به گناه بکشد که در پی آن دم از حضور خداوند ناظر با تمثیل باد وجنبش اشیا در باد وسایر مسایل مطروحه به میان آورده وگر نه دلیل دیگری نمیشود برای آن قایل شد .به این ابیات در ادامه داستان در بخش های بعدی توجه کن مثلا در بخش۹ آنجا که معشوق میگه اگر چشم من از بیماری سرخ هم شده باشه باز بدبختی تو را میبینم چه بدبختی میتونه باشه بجز اینکه آن فاسق شقی ، خواسته اون را به گناه آلوده کنه بعد از وزیدن باد به عنوان پاسبان الهی که از خطای اون جلوگیری کرده و اون را یاد خدا انداخته با مثال بره وشبان یاد کرده :
تو مرا چون بره دیدی بی شبان
تو گمان بردی ندارم پاسبان
حارسی دارم که ملکش میسزد
داند او بادی که بر من میوزد
سرد بود ان باد یا گرم وعلیم
نیست غافل ،نیست غایب ای سقیم
میبینید باز حرف باد که در این ابیات بود دوباره مطرح شده و در آخر به دلیل اینکه عاشق اون را صرفا برای تطمیع هوای نفسانی وشهوت دوست داره به اون صفت کور وکری میده ومیگه هشت سال بدلیل اینکه تورا در جهل میدیدم سراغت را نگرفتم در نظر من تو، مثل تون سوز حمامی، که در سیاهچالی سرنگون شده تو را اینگونه میبینم برای چه احوالت را بگیرم حالت از ظاهر ووضعت پیداست دیگه
حالا شاید بتوان فهمید چرا به اون دشمن خطاب شده
نفس شهوانی ز حق کرست و کور
من به دل کوریت میدیدم زدور
هشت سالت زان نپرسیدم به هیچ
که پرت دیدم زجهل پیچ پیچ
خود چه پرسم آنکه او باشد به تون
که تو چونی ؟ چون بود او سرنگون
شاد باشی
خلیل شفیعی در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:
🔹 نگاه دوم: عناصر برجستهی غزل ۲۳۲
1️⃣ انتقاد از فساد اجتماعی:
غزل به ظلم و فساد حاکمان انتقاد میکند و مردم را به بیداری و رهایی از ظلم دعوت میکند.2️⃣ استغنا و بینیازی:
تأکید بر بینیازی از خلق و توکل به خدا، دعوت به خودکفایی و تکیه بر قدرت درونی است.3️⃣ تحمل سختیها و اعتماد به زمان:
آموزش اینکه مشکلات موقتی هستند و باید به زمان و تقدیر اعتماد کرد.4️⃣ آگاهی و بیداری:
غفلت مردم نسبت به حقیقت نقد میشود و دعوت به بیداری و جستجوی حقیقت انجام میشود.5️⃣ چرخهی بلبل و گل:
نماد تلاش و تکامل معنوی است؛ هر چند مسیر سخت است، اما در نهایت به کمال و شکوفایی میرسد.6️⃣ رازپوشی:
حقیقتهای زندگی باید در سکوت و تأمل درک شوند، نه از طریق سخنان آشکار.7️⃣ دعوت به ترک وابستگیهای دنیوی:
انتقاد از وابستگی به دنیای فانی و توجه به امور بیارزش دنیا، و دعوت به سوی کمال معنوی.8️⃣ نگاه انتقادی به جامعه:
نقد جامعه و دعوت به جستجوی حقیقت و دوری از فساد و ظلم.🎤 نتیجه:
غزل به نقد فساد اجتماعی، دعوت به بینیازی و جستجوی حقیقت پرداخته و بر اهمیت استقامت و اعتماد به حکمت الهی تأکید میکند.خلیل شفیعی
خلیل شفیعی در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:
نگاه اول: شرح مختصر غزل ۲۳۲
بیت ۱
بر سرِ آنم که گر ز دست برآید / دست بهکاری زنم که غصّه سرآید
🔹 معنی واژه: بر سرِ آنم: قصد و نیت دارم.
🔹 معنی بیت: در این اندیشهام که اگر امکانش باشد، کاری کنم که غصهها پایان یابد.
🔹 مفهوم نهایی: امید به رهایی از غمها و تصمیم برای تغییر شرایط.بیت ۲
خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد / دیو چو بیرون رود فرشته درآید
🔹 معنی واژه: اضداد: افراد ناهماهنگ، بدطینتان.
🔹 معنی بیت: دل جای پاکی است و نباید آلودهی افراد ناپاک شود، زیرا تنها با دور شدن دیو است که فرشته میآید.
🔹 مفهوم نهایی: ضرورت پاکسازی دل از پلیدیها برای دریافت نور الهی.بیت ۳
صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست / نور ز خورشید جوی بو که برآید
🔹 معنی واژه: بو که: امید است که، شاید.
🔹 معنی بیت: همنشینی با حاکمان ستمگر مانند شب یلدای تاریک است؛ باید از خورشید حقیقت طلب نور کرد.
🔹 مفهوم نهایی: هشدار در مورد ارتباط با ستمگران و امید به ظهور حقیقت.بیت ۴
بر درِ اربابِ بیمروّتِ دنیا / چند نشینی که خواجه کی به درآید
🔹 معنی واژه: بیمروّت: بیرحم، سنگدل.
🔹 معنی بیت: چقدر بردر خانهی اربابان بیمروت دنیا انتظار بیهوده میکشی و امید داری که بیاید و توجهی به توکند؟
🔹 مفهوم نهایی: بیهوده بودن اتکا به دنیاپرستان و صاحبان قدرت.بیت ۵
تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی / از نظرِ رهرُوی که در گذر آید
🔹 معنی واژه: رهرُو: رهگذر، مسافر.
🔹 معنی بیت: گدایی (روی نیاز به درگاه خدا بردن ) را ترک مکن، زیرا ممکن است از نگاه یک رهرو حقیقت که عبور میکند، گنج حقیقی نصیبت می شود.
🔹 مفهوم نهایی: صبر و توکل به خدا، زیرا خیر از جایی غیرمنتظره میرسد.بیت ۶
صالح و طالِح مَتاعِ خویش نمودند / تا که قبول افتد و که در نظر آید
🔹 معنی واژه: صالح و طالح: نیکوکار و بدکار. متاع: کالا، دارایی.
🔹 معنی بیت: نیکوکار و بدکار هر دو کالای خود را عرضه میکنند، اما مشخص نیست که کدامیک مورد قبول واقع میشود.
🔹 مفهوم نهایی: سرنوشت و قضاوت نهایی در دست خداست و پذیرش اعمال به حکمت او بستگی دارد.بیت ۷
بلبلِ عاشق تو عمر خواه که آخِر / باغ شود سبز و شاخِ گُل به برآید
🔹 معنی واژه: به بر آید: به بار آید، شکوفا شود.
🔹 معنی بیت: ای عاشق، صبر داشته باش و عمر طلب کن، زیرا در نهایت باغ سبز خواهد شد و گلها خواهند شکفت.
🔹 مفهوم نهایی: توصیه به صبر در مسیر عشق و یقین به فرارسیدن وصال.بیت ۸
غفلتِ حافظ در این سراچه عجب نیست / هر که به میخانه رفت بیخبر آید
🔹 معنی واژه: سراچه: خانهی کوچک، کنایه از دنیا.
🔹 معنی بیت: غفلت من در این دنیای فانی عجیب نیست، زیرا هر کس به میخانه برود، بیخبر و غافل بازمیگردد.
🔹 مفهوم نهایی: اشاره به غفلت انسان از حقیقت زندگی و غرق شدن در لذات زودگذر.خلیل شفیعی
پیام در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵۱ - در هجو:
چرا کسی این شعرو نمیخونه؟! ازونور میبینی یه شعر دیگه رو 10 نفر خوندن. چرا اینو نمیخونن؟ خار داره آیا؟ یا چرا کسی از حضرات معنیش نمیکنه؟! واقعاشگفتا!
سیده فاطمه حسینی در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۲ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:
درباره «به سامانم ...»، دکتر شفیعی در مقدمه کتاب اسرار التوحید (جلد یک/ ص200) یادآور شده اند که یکی از معانی «به» «از» است و در متون کهن ازجمله اسرارالتوحید نمونه های فراوانی دارد. سپس به همین بیت حافظ اشاره می کنند و می گویند «تصور من آن است که این استعمال تا قرن هشتم رواج داشته و همان است که در این بیت حافظ می خوانیم: بسامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری
برمک در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » مردم و زمانه:
چه سرود شاهکاری (واژ بیگانه هم ندارد)
نانوردیم و خوار و این نه شگفتکه برِ ورد، خار نیست نورد
مردم اندر خور زمانه شدهست
نرد چون شاخ گشت و شاخ چون نرد
نرد کنده تنه
بهرام خاراباف در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۴ - حکایت آن شخص کی در عهد داود شب و روز دعا میکرد کی مرا روزی حلال ده بی رنج:
آوای آدمی
هیچ کس را ،
خود ز آدم تا کنون
کی بُده ست آوازِ صد چون اَرغَنون ؟
که به هر وعظی بمیراند دویست؟
آدمی را
صوتِ خویشش
کرده نیست
#مولوی
چون هزار آدمی، از پیر و جوان ،همه به یکبار ، به آوازهای مخالف یکدیگر ،چیزی بخوانند، آن حالت را ارغنون خوانند
بهاران در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۲۹ در پاسخ به صمد صفی لو دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:
گرامی صمد صفیلو !
« ساقی سیم ساق من گر همه دُرد میدهد ... » درد تهنشین شدهی شراب است و عموما بقایای انگور ، از این رو شرابنوشان تمایل به درد نداشتند . بیت بدین معناست که حتی اگر ساقی سیم ساق من دُرد در جام بریزد کسی در جمع ما نیست که خواهان آن دُرد نباشد و جمع ، جمع بیغمان مست دل از دست داده است !
کوروش در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۱۸ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی:
سپاسگزارم شما لطف میکنید
ولی من باز معنی رو متوجه نشدم
چرا به عاشق گفت دشمن ؟
ادبت رو نشون دادی یعنی بی ادب بودی ؟ این رو که عاشق خودش تایید کرد نباید معشوق میگفتش قاعدتا
محمدعلی سبحانی در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ حافظ » مثنوی (الا ای آهوی وحشی):
این بیت به زیبایی شناسی و شاعرانگی حافظ اشاره دارد و چون ترجمه هوش مصنوعی ذکر شده ( وقتی آن سرو زیبا به سمت کاروان رفت، مانند شاخهی سرو بر افراشتهای که در پی مشاهده و مراقبت است.) دارای خطا می باشد برای تصحیح معنای زیر ارسال می گردد
"چو آن سرو روان شد کاروانی": این مصرع به معنای این است که وقتی معشوقه (یا کسی که شبیه به درخت سرو زیبا و بلند است) همانند کاروان در حال حرکت است و از شما دور میشود.
"چو شاخِ سرو میکن دیدهبانی": این مصرع به معنای این است که شما همانند شاخههای درخت سرو بلند، به تماشای معشوقه بپردازید و از دوری او دیدبانی کنید.
احمد اسدی در ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:
عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد
عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد
این غزل یکی از زیباترین غزلیات عرفانی حافظ است. عکس روی معشوق در جام می افتاده است و از جلوه اش عارف، که همیشه حافظ او را بزرگ و محترم خطاب میکند، در طمع خام افتاده است. در غزلیات حافظ این تنها جایی است که از عارف با واژگانی که بیانگر نوعی کاستی به نظر میرسد یاد میشود. اما طمع خامی که حافظ اشاره میکند چیست؟ برای بررسی این عبارت خوب است بیت را واکاوی بیشتری کنیم.
عبارت "آینه جام"، هم میتواند به شیشه جام اشاره کند و هم به سطح بازتاب دهنده و صاف شراب که در آن تصویر منعکس میشود. تعبیر دوم شاعرانه تر است و با توجه به استفاده از عبارت " خنده می" در مصراع دوم، به نظر دیدن عکس یار در سطح شراب مناسب تر است.
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
عبارت " خنده می" به تعبیر محققانی نظیر بهاء الدین خرمشاهی و محمد سودی بسنوی، میتواند به تشبیهی برای سه حالت تلقی شود.
اول، ریختن شراب از صراحی به جام که با توجه به دهانه تنگ صراحی، برای ورود هوا صداهای منقطعی میدهد که به قهقهه تشبیه میشود.
دوم، لرزش و حرکت امواج سطح شراب
سوم، شکل باز دهانه جام که به دهان باز و خندان تعبیر میشود و خنده ی ظرف جام است نه محتوای آن، همانگونه که حافظ میگوید: با دل خونین، لب خندان بیاور همچو جام
به نظر میرسد که منظور حافظ از عبارت " خنده می" یکی از تعابیر اول یا دوم است و خنده جام مورد نظر او نیست. اگر تصویر معشوق بر آینه سطح شراب افتاده باشد، گویا جام در سکون است و "خنده می" هم میتواند به لرزش موج سطح شراب تعبیر شود چرا که "آینه جام" و "خنده می" در این حالت با هم متناسب ترند. به تعبیر صائب تبریزی: موج شراب و موجه آب بقا یکیست.
حافظ توضیحات و توصیفاتی از این عکسِ افتاده در جام را دو بیت بعد ارائه کرده است. لذا سه بیت اول را باید با هم مرتبط دانست:
عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد
عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد
حُسن رویِ تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد
این همه عکسِ می و نقشِ نگارین که نمود
یک فروغِ رخِ ساقیست که در جام افتاد
حافظ در بیت اول و دوم کسی را با واژه "تو" خطاب میکند و در بیت سوم واژه "ساقی" را به کار می برد. گویی معشوقی که منظور حافظ است همان ساقی است که می را در جام ریخته است. آنچه که حافظ از ساقی دیده است عکس است و نقش، که در این سه بیت دو بار به هر کدام اشاره کرده است. اما از آن سو، آنچه از حضور ساقی نمودار شده است، حُسن، جلوه و فروغ است و آنچه عکس و نقشِ این جلوه حُسن و فروغ را نمایان میکند، آینه است و جام. این واژگان، گویی برای ما بخشی از لغتنامه ادبیات عرفانی ایران است. حتی اگر بخواهیم از بررسی مفهوم عمیق این تعابیر عرفانی با توجه به پیچیدگی آن صرفنظر کنیم، بارها این ترکیب لغات را در جای جای اشعار عرفانی برای توصیف حال تماشا و مکاشفات عارفانه دیده ایم. حافظ هم که جایی خود را "عارف وقت خویش" میداند، آنجا که به بیان حالات عارفانه میرسد از همین واژگان استفاده کرده است. او در غزل عارفانه "دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند" نیز آنچه دیده است را در قالب عباراتی چون " جامِ تجلیِ صفات"، یا " خبر از جلوه ی ذات" بیان کرده است.
نکته این است که در بیت دوم این غزل، حافظ " این همه نقش" را نتیجه " یک جلوه" و "این همه عکس" را نیز " یک فروغ رخ" میداند. من بضاعت ادراک و توصیف این مفهوم عارفانه را ندارم و این نوشته نیز برداشتی است از لایه لفظی و ادبیاتی این ابیات ، اما دوگانه " یک" و "این همه" بیانگر آن است که گستردگی جلوه ی آن یک فروغ از منظر حافظ چگونه است.
با این توضیحات و نگاهی به توصیفات عرفانی کسانی مثل مولانا و عطار از مشاهده جمال حقیقت، چنین استنباط میشود که مشاهده جلوه و تجلی معشوق( یا به تعبیر حافظ جلوه ذات) در آینه جام ( که همان آیینه دل است) ممکن، اما تماشای بی واسطه از ذات ناممکن و خیال خام است، همان طمع خامی که عارف در آن افتاده و به معنای آرزوی ناممکن ترجمه میشود. چنانکه عطار میگوید:
ای بی نشانِ محض، نشان از که جویمت
گم گشت در تو هر دو جهان، از که جویمت؟
اما ایهامی نیز در عبارت "طمع خام" نهفته است.
یکی از معانی واژه خام به معنای شراب نورس و درمقابل شراب پخته است و معروف است که شراب خام بهتر است از پخته. حافظ در چند مورد به عبارت "شراب خام" اشاره کرده است.
زاهد خام که انکار می و جام کند
پخته گردد چو نظر بر می خام اندازد
اگر این شراب خام است اگر آن حریف پخته
به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی
با این نگاه واژه خام به جای آنکه صفت باشد برای طمع، میتواند اشاره باشد به شراب خام. در این صورت، "طمع خام" در مفهوم سودای شراب خام خواهد بود که خنده می یا موجهای سطح شراب در دل عارف انداخته است.
مشابه این تعبیر را حافظ در جای دیگری نیز به کار برده است:
ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
عارفان را همه در شرب مدام اندازد
لذا میتوان گفت که یا عارف با دیدن جلوه معشوق در آیینه جام، آرزوی ناممکن تماشای بی واسطه داشته است و یا به تعبیری دیگر آرزوی نوشیدن از آن شراب خامی که ساقی جلوه گر او در جام ریخته است.
از منظری دیگر، خالی از لطف نیست اشاره کنیم که سلمان ساوجی، شاعر خوش قریحه معاصر حافظ، نیز غزل مشابهی با همین مضامین سروده است:
در ازل، عکس می لعل تو در جام، افتاد
عاشق سوخته دل، در طمع خام افتاد
اگر چه سلمان از نظر زمانی حدود یک تا دو دهه از حافظ مقدم تر است، اما مشخص نیست کدام یک از این دو شاعر به استقبال دیگری رفته است. هر چه هست ارتباط مستقیم مفاهیم این دو غزل بدیهی است.
سایه ی هیچ در ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۰ - زیافت تاویل رکیک مگس:
مولانا به درستی به افراد و حاکمان فرو مایه ی متوهم بعد از ظهری ( آنهایی که بعد از ظهر به مقامی و یا جایگاهی رسیده اند که شایسته آن مرتبه نبوده اند) تلنگر زده ، حال ضمیر بیداری اگر باشد.
و به واقع پیش بینی درستی هم کرده است.
فاطمه رضائی نیا در ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۸:
سلام،
این چرت و پرتهای هوش مصنوعی میتونه برای فردی که با ادبیات بیگانه است بسیار گمراه کننده باشه. من فقط ترجمه چند بیت اول رو از هوش مصنوعی خوندم. ببینید چقدر اشتباهه:
اگر من نرفتی به مازندران
به گردن برآورده گرز گران
هوش مصنوعی: اگر تو به مازندران نرفتی، پس من هم با کلاه و گرز سنگین به سمت تو نخواهم آمد.
ترجمه درست: اگر من به مازندران نرفته بودم، در حالی که گرز سنگینم را بر روی گردن خویش گرفته بودم،
# کجا بسته بد گیو و کاوس و طوس
شده گوش کر یکسر از بانگ کوس
هوش مصنوعی: در جایی که گیو، کاوس و طوس محصور شدهاند، به طور کامل از صدای شیپور بیخبرند و نمیشنوند.
ترجمه درست:
جایی که گیو ، کاوس و طوس به بند کشیده شده بودند و گوش از شنیدن صدای شیپور کر میشد،
# که کندی دل و مغز دیو سپید
که دارد به بازوی خویش این امید
هوش مصنوعی: شخصی که دل و عقلش مانند دیو سپید کند است، چگونه میتواند به قدرت و توانایی خود امیدوار باشد؟
ترجمه درست: چه کسی دیو سپید را شکست میداد؟ چه کسی خود را تا این حد قدرتمند میداند؟
در این چند بیت رستم داره به اسفندیار یادآوری میکنه که چه پهلوان بزرگیه و چه حقی بر گردن پادشاهان پیشین خاندان او داشته. ولی ترجمه هوش مصنوعی کاملا مطلب متفاوتی رو میرسونه. لطفاً این طریق استفاده از هوش مصنوعی رو به پایان برسونید چون کاملا شأن گنجور رو شکسته. لااقل یک دور بگذارید متخصصین مجموعه شما این ترجمه ها رو بخونن تا شاهد چنین خطاهای خنده داری نباشیم.
محمد در ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۱۴ - در مدح امیرمؤمنان علی علیه السلام:
زیباست
HHaMMeDD در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷: