گنجور

حاشیه‌ها

Aryan در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

عموما تفسیرها اشتباه است؛ ساده ببینید.

خلاصه مفهوم غزل:

من فرزند آدم هستم و اگر آدم به سبب سرپیچی از فرمان خدا به زمین (دامگه حادثه، دیر خراب آباد) فرستاده نشده بود، جایگاهم بهشت بود؛ و از این موضوع ناراحتم (حافظ، مقصر بدبیاری‌های خودش رو کس دیگری می‌داند.). به هر حال، بدون ترس حرفم رو می‌زنم؛ من عاشق‌ام و به همین خاطر، از دین و دنیا روی‌گردانم (بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم). به عشق معشوق می‌زیم و تمام توجهم به سمت او هست (سایه طوبی تا برفت از یادم).

نمی‌دانم که سرنوشت و هدف من از آفریده شدنم چی بوده (کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت/ یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم) ولی می‌دانم که از زمانی که عاشق شده‌ام، با وجود هر موفقیتم اندوهگین می‌شوم (هر دم آید غمی از نو به مبارک‌بادم)؛ و می‌دانم که اگر از معشوق بی‌توجهی ببینم، انگیزه‌ای برای زندگی کردن نخواهم داشت (پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک/ ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم).

اشکان مشاهیری در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۷ در پاسخ به اشکان مشاهیری دربارهٔ اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۲۴ - در بیان آنکه ترقی در طور مراتب نفس به طریق تنزل است:

منبع کتاب شرح گلشن راز

تالیف شیخ محمد لاهیجی  عارف قرن ۹ 

ص ۳۵۱

اشکان مشاهیری در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۲۴ - در بیان آنکه ترقی در طور مراتب نفس به طریق تنزل است:

خلق نیکو وصف انسانی بود

آدمی با خلق بد حیوان شود

سلام در اصل این درست است 

عبدالرضا فارسی در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:

وزن غزل  : مفعول مفاعلن مفاعیل بحر هزج مسدس الحرب مقبوض مقصود ا مناجات : و از گفتن مصدر باب مفاعله از مجرد نجوی بمعنی راز - معنی بیت : از میخانه زندان مست با برون نهاد و با خرد تباه گشته راز میگفت. +خرقة زهد :پشمینه پارسائی ، تشبیه صریح طامات : لاف و گزاف صوفیانه و ادعای کشف وکرامات وخرق عادت - لباس طامات تشبیه صریح - آتش زده در لباس طامات: صفت مرکب ، حال برای فاعل در بیت پیش همچنین است وضع مصراع اول این بیت در نسخه بدل این بیت بصورت دیگر نقل شده که برمتن ترجیح دارد

دل برده شمع مجلس اوست

پروانه دولت و سعادات

معنی بیت بصورت اخیر پروانه اقبال و نیکبختیها دل ربوده و شیفته شمع محفل یارست . در ره او در نسخه بدل در رخ او بجای در ره او آمده که برمتن ترجیح دارد. معنی دو بیت جان عاشق در پیش دیدار یار با ناتوانی این گفته را بر زبان میراند که ای فرمانروای ساخت بزرگواری و خرق عادت در شطرنج عشق تو که هزار شاه در برابر رخ تو مات است، کشتن یک پیاده اثری ندارد؛ مقصود آنکه کشتن عاشق ناتوان را حاصلی نباشد در این بیت با اصطلاحات بازی شطرنج صنعت مراعات نظیر دیده میشود . حقا : قید تأکید جانشین جمله بحقیقت میگویم و یقین باشد - معنی بیت : بحقیقت میگویم و بجان عزیزت سوگند میخورم که عاشق با نثار هزار جان هم بدیدار تو رخصت نیابد.
بصیر در برخی نسخه ها «بصیر» بجای بصیر آمده که برمتن ترجیح دارد . مهمات جمع مهمه امور واجب و ضروری - معنی بیت اگر دیده دل من بصیرت و بینشی داشت جز عشق را از کارهای واجب و لازم نمی شمردم هیهات بفتح اول و سکون دوم بمعنی دور است و در سیاق فارسی از اصوات (شبه جمله است و برای بیان تحسر و تأسف و استبعاد بکار میرود مأخوذ از هیهات اسم فعل عربی که مثلثة الآخر است، حافظ فرماید :
میرفت خیال تو زچشم من و میگفت /هیهات ازین گوشه که معمور نماندست

معنی بیت ندانم که بازمانده ایام زندگی چگونه سپری شود آنچه از عمرم گذشت دریغا که بر باد رفت و هدر شد.  - و : حرف اضافه است در اینجا مفید معنی ملازمت. معنی بیت: چون با گذشت روزگار سعدی صافی درون شد، از این پس من (سعدی) و ملازمت بر نوشیدن باده درد آلود خرابات مغان که مهبط نور خداست، حافظ فرماید:
ما و می و زاهدان و تقوی / تا یار سر کدام دارد.

منبع دیوان غزلیات سعدی به کوشش دکتر خطیب رهبر 

مجتبی رضایی بزرگمهر در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۹:

بیت ششم منظور از عرعر، درخت ار ار هست که معمولا بسیار بلند و صاف هست، در زبان امروزی فارسی دری هنوز ارچه و ار ار میگویند، ارچه ارتفاع کمتری داری ولی شاخه های بسیاری، اما ار ار بلند است و معمولا فقط در بالاترین قسمت چند شاخه دارد و شاخه ها هم در امتداد تنه اصلی رو به بالا رشد میکند. در واقع درخت ار ار همان سپیدار است یا لا اقل در افغانستان اینگونه تعریف شده است. 

و اما شرح بیت این است که: درخت ار ار ادعا میکرد که بلند و صاف، اما وقتی ترا دید از این ادعا شرمنده شد.

علی در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱ - دیدم صنمی:

با صدای فتح الله صارمی واقعا زیباست

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۸ در پاسخ به شایق دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:

درود بر شما
در متن غزل هیچ قرینه‌ای وجود ندارد که سعدی آن را برای مرشد خودش (هرکسی باشد) سروده باشد.
اولا غزل عاشقانه است و به ذکر مرشد و پیر و تقدیر از او نمی‌خورد. دلبر عیار و دلدار فقط می‌تواند معشوق و محبوب باشد.
علاوه بر آن شاید تصور شده است که بقعه و آرامگاه به معنی قبر و مزار باشد؛ در حالی که لزوما این معنا را ندارد. در معجم‌های مختلف این معنی برای بقعة آمده است:
البقعة: 
القطْعة من الأَرض تتمیَّز ممَّا حولها قسمتی از زمین که از اطرافش متمایز است.
القِطْعة من اللَّون تُخالف ما حولها قسمتی از رنگ که با رنگ اطرافش تفاوت دارد
قطعة من الأرض علی غیر هیئة التی حولها قسمتی از زمین به شکلی متفاوت از اطرافش
- بَقْعَة/ الجمع بِقَاع و بُقَع: مترادف (البُقْعَة) است، گودال آب.
بُقْعَة
- بُقْعَة/ الجمع بِقَاع و بُقَع: قطعه، پاره، قطعه ای زمین، مقام و منزلت.
بُقعَةُ
- بُقعَةُ: نقطه (منطقه)، ناحیه (منطقه)، منطقه، گوشه (منطقه).
آرامگاه هم به معنی قبر و مزار نیست بلکه به معنی جای آرامش و قرار و سکون است حافظ هم می فرماید:
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

پس این برداشت کاملا منتفی است و مشخص است سعدی در غربت (که به احتمال زیاد بعد از نظامیه بغداد باشد) این غزل عاشقانه را به یاد محبوب و دیارش سروده باشد.

امین در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:

ای کسی که با عجله از عالم غیر مادی آمده ای و در حساب کتاب و دو دو تا چارتای دنیا گرفتار شده ای/

شاد باش(شادی درونی نه بیرونی)ندانی ز کجا آمده ای (انقدر درگیر این دنیا شده ای)خوش باش ندانی ب کجا میروی.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۸:

1- «کوشن» در بیت‌های 6، 14 و 15 یعنی «دشت و زمین کشاورزی». <الف- زیرنویس مربوط به همین شعر در جلایرنامه، تصحیح وحید دستگردی و ب- «فرهنگ لغات بازیافته» تالیف محمد امین ادیب طوسی>

این واژه در فهلویات شمس مغربی نیز به همین مفهم به کار رفته است.

2- «گوران» (به معنی گاوران با تلفظ gouran) چوبی بوده که گاوهای شخم‌زنی را با آن می‌راندند.

mogh در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴:

دوست عزیز که در گنجور فعالیت می‌کنی در این حد بدان که یک قصیده از پانزده بیت بیش است و دیگر هیچ.

ماهان در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۱۷ در پاسخ به فاطمه زارعی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

آقای رضا مثل همیشه جواب امثال شما رو خیلی عالی گفته. قبول نکن و به خودت دروغ بگو. واقعیت همینه. مرسی از رضا که مثل همیشه تفسیرهای فوق العادش به حافظ خونی ما کمک میکنه.

خلیل شفیعی در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۷ دربارهٔ ابوالفضل بیهقی » تاریخ بیهقی » مجلد نهم » بخش ۴۵ - آخر العهد بلقاء الملک:

تحلیل و بررسی قسمتی از متن «تاریخ بیهقی»

این بخش از تاریخ بیهقی که به بزم شراب امیر مسعود غزنوی اشاره دارد، نمونه‌ای از روایت زنده، دقیق و پرجزئیات این کتاب است. بیهقی، با مهارت خاصی، ماجرای یک میگساری درباری را به تصویر می‌کشد و از خلال آن، شخصیت‌ها، فضای سیاسی و فرهنگی عصر غزنوی را نشان می‌دهد.

۱. تحلیل محتوایی

الف) رفتار امیر مسعود و درباریان افراط در شراب‌خواری: متن به روشنی نشان می‌دهد که شراب‌خواری در دربار غزنویان تا چه حد رایج بوده و بزرگان حکومت بدون پرهیز از آن لذت می‌بردند.

قدرت تحمل شراب در میان شخصیت‌ها: در این بزم، هر فرد میزان مشخصی از شراب را می‌نوشد و برخی زودتر از دیگران از حال می‌روند. مثلاً، «بو الحسن» با شش ساتگین مست می‌شود و از هوش می‌رود، اما امیر مسعود تا ۲۷ ساتگین می‌نوشد و سپس وضو گرفته و نماز می‌خواند، گویی که اصلاً شراب نخورده است. این نکته نشان‌دهنده قدرت بدنی، تظاهر مذهبی، یا حتی نمایش قدرت از سوی سلطان است.

حفظ ظاهرسازی دینی: علی‌رغم افراط در شراب‌خواری، امیر مسعود همچنان به جایگاه دینی خود توجه دارد؛ او پس از میگساری دهان خود را می‌شوید و نماز می‌خواند، که نشان‌دهنده دوگانگی در رفتار درباریان آن عصر است: از یک سو عیاشی و خوش‌گذرانی، از سوی دیگر حفظ ظاهر شرعی.

ب) نقش عبدالرزاق او که یکی از درباریان نزدیک به امیر است، در ابتدا با نوعی شوخ‌طبعی، امیر را به میگساری ترغیب می‌کند («شراب کدام روز را بازداریم؟») اما در عین حال، هنگام مستی خود، هوشیارانه درخواست می‌کند که بیش از حد به او شراب ندهند، تا ادب و خرد از او دور نشود. این رفتار، نشانه‌ای از زیرکی و سیاستمداری اوست.

۲. تحلیل سبک‌شناسی و هنری الف) نثر بیهقی نثر بیهقی از نوع نثر مرسل (روان و ساده) است، اما سرشار از جزئیات و زنده است. توصیفات دقیق و جزئیات زنده: بیهقی با مهارت، فضایی را می‌سازد که خواننده احساس می‌کند خود در بزم حضور دارد. مثلا، شمارش تعداد ساتگین‌ها، ذکر وضعیت مستی افراد، و توصیف فرجام هر فرد.

نقل‌قول‌های مستقیم: این روش باعث می‌شود دیالوگ‌ها طبیعی‌تر و صحنه‌ها واقعی‌تر به نظر برسند. مثل گفت‌وگوی امیر با عبدالرزاق که در ابتدا حالتی شوخ دارد.

ب) طنز تلخ یکی از جنبه‌های مهم این متن، طنز پنهانی و تلخ بیهقی است. او با بیانی خشک و رسمی، صحنه‌ای از عیش‌ونوش را توصیف می‌کند، اما در واقع در پس این روایت، انتقاد خود را نیز بیان می‌کند. مثلاً، ذکر این‌که امیر پس از نوشیدن شراب زیاد، به‌سادگی نماز می‌خواند، نوعی کنایه به ریاکاری مذهبی اوست. او به جای نقد مستقیم، واقعیت را به‌گونه‌ای توصیف می‌کند که خود گویای انحطاط اخلاقی و فساد درباریان باشد.

۳. نقد و ارزیابی نقاط قوت

روایت زنده و جذاب: بیهقی، به جای گزارش خشک تاریخی، فضایی واقعی و داستان‌گونه خلق کرده است.
نثر ساده اما هنری: جملات بیهقی، علی‌رغم سادگی، پر از تصویرسازی و ایجاز هستند.
نقد غیرمستقیم و هوشمندانه: بیهقی بدون آنکه مستقیماً امیر را محکوم کند، فساد دربار را به تصویر می‌کشد.

نقاط ضعف و انتقادها

عدم تحلیل صریح وقایع: بیهقی با وجود مهارت در روایت، تحلیل مستقیمی ارائه نمی‌دهد و خواننده باید خود از خلال متن نتیجه‌گیری کند.
احتمال جانبداری از دربار: ممکن است او در برخی جاها، برای حفظ جایگاه خود، زبانش را تند نکرده باشد.

نتیجه‌گیری

این بخش از تاریخ بیهقی، نمونه‌ای از مهارت او در روایتگری، طنز پنهان و ثبت وقایع با جزئیات است. او بدون آنکه مستقیماً نقد کند، انحطاط اخلاقی، ریاکاری مذهبی و فساد دربار غزنویان را نشان می‌دهد. سبک توصیفی و دیالوگ‌های زنده، متن را خواندنی‌تر کرده است.

 

خلیل شفیعی ( مدرس ادبیات فارسی)

 

پیوند به وبگاه بیرونی

به در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل:

درود، دوستان بیت آخر به چه معناست؟

سعید در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۱ در پاسخ به دکتر محمد ادیب نیا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

با سلام 

جهت تبریک عید نیمه شعبان جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ به دوستان دست به دامان خواجه شدم و تفالی و این غزل زیبا و...

کوروش در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۷ دربارهٔ عمعق بخاری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳:

زین یعنی چه ؟

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۶ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۴۶ - مثال عالم هست نیست‌نما و عالم نیست هست‌نما:

درود

     برگرفته از فرهنگ دهخدا :

- مهتاب به جای کرباس پیمودن ؛ مهتاب به گز پیمودن . مهتاب پیمودن . (امثال و حکم ج 4 ص 1760). و رجوع به همان کتاب شود.
- مهتاب به گزپیمودن ؛ کنایه از کار محال کردن که سرانجامش ممکن نباشد. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
خرد زآن طیره گشت الحق مرا گفتا که با من هم
به گز مهتاب پیمایی به گل خورشید اندایی .

انوری .


گفت دیوانه مشو دیده ز مهتاب بدوز
وقت آن نیست که مهتاب به گز پیمائی .

قاآنی .


- مهتاب پیمائیدن (پیمودن ) ؛ کنایه از کارهای بیهوده و هرزه کردن . (برهان ) (آنندراج ) :
آن چنان مهتاب پیماید به سحر
کز خسان صد کیسه برباید به سحر.

مولوی .


- مهتاب پیموده خریدن ؛ کنایه از کار بیهوده و لغو کردن . مغبون شدن :
این جهان جادوست ما آن تاجریم
که از او مهتاب پیموده خریم .

مولوی .

چند مهتاب بر تو پیماید

این و آن در بهای روی چو ماه

ای دریغ آن بر چو سیم سپید

که فروشی همی به سیم سیاه

انوری

 

 معنی بیت  دنیای فانی  همچون رمال وساحری با انجام کارهای بیهوده‌اش تو را میفریبد وسرمایه عمرت را به یغما میبرد . شاد باشید  

مِهتی در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:

سر خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

بله دوستان، دود همیشه که نه ولی اکثر اوقات از کنده میاد.

افراد زیادی با زندگی زیستشون علمی دارن که افراد با مطالعه بسیار بالا هم در ارزوی رسیدن بهش هستن؛ علم زیستن...

عبدالله مکان در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

در بیت هفتم ، « غم نخوری» را بنا به رعایت قافیه باید « نخری» خواند. یعنی خ نخوری را با فتحه خواند و واو آن را حذف کرد تا با دری هنری سحری و... هم‌قافیه شود. بیت دوازدهم هم همینطور است.حیف خوری را باید حیف خری خواند. در خوانش ها این رعایت نشده! نمونه در سعدی؛ گل همین پنج روز و شش باشد/ وین گلستان همیشه خوش باشد. در مصراع نخست، باید شش را با فتحه روی ش خواند، و در مصراع دوم، واو خوش حذف شود و خ  را با فتحه خواند.

شهاب الدین صدر در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶:

چچه جالب بسروده قاقاقاقاآنی

لللذت بببردم ز چنین شعری من

Moein Ghiasi در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۷ در پاسخ به ناصر دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب:

درود بر شما گرامی. ببینید روشن، روش و روشت هر سه به یک معناست. بن فعلی رو+ ِ ش / ِشن / ِشت. بمعنای طرز و شیوه

۱
۶۲
۶۳
۶۴
۶۵
۶۶
۵۴۰۵