گنجور

حاشیه‌ها

HRezaa در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۵۲ در پاسخ به فرهود دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

درود بر شما

 

کل عرائض من در این دو حاشیه موجود و قابل بازخوانی است

 

عرض کرده‌ام سرودن این ۴ شعر در مدح یا ثنای (یا تعریف خوبی کردن، یا هرچه شما ادیبان میدانید) حاکمان وقت، بعید است از روی رضایت خاطر باشد

کجا گفتم ایشان مدیحه‌سرا بوده؟!

اصلا من کی باشم که بخوام چنین گستاخی به آن بزرگوار کنم؟!؟!

 

من شروع کردم به خواندن اشعار ایشان، و لذت میبرم و به اندازه‌ی درک خودم شاید بهره‌ای ببرم، شاید هم نبرم....

 

علی میراحمدی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

قرآن که مهین کلام خوانند آن را

گه‌گاه نه بر دوام خوانند آن را

بر گِردِ پیاله، آیتی هست مقیم

کاندر همه‌جا مدام خوانند آن را

شاعر هر کسی که باشد گفته است: بر گرد پیاله آیتی هست مقیم
که اگر بخواهیم آن را به نثر برگردانیم میشود:
بر گرد یا اطراف جام شراب آیت و نشانه ای مقیم است و بر دوام و همیشه هست و همه جا هم آن را میخوانند.
ما که هر چه فکر کردیم این مطلب را تعبیر عرفانی نکنیم نتوانستیم.
یعنی نتوانستیم در عالم صورت توضیحی منطقی و عقلی بیابیم در تعریف آن آیت گرد جام شراب !
در تجربیات  غیر عرفانی خویش از همنشینی با دختر رز هم هر چه قدر گشتیم آیتی گرد پیاله شراب ندیدیم  و از دیگران هم نشنیدم که دور وبر جام شراب یا دیگر مسکرات آیتی دیده باشند .اگر هم منظور از آن آیت، مستی باشد که مستی شراب هم که دایمی نیست و بر دوام نمیباشد!
دوستانی که نقد عقل خود را کابین داده اند و دختر رز را به عقد خویش درآورده اند به ما بگویند آن آیت گرد پیاله و جام شراب چیست و ما را از نادانی خویش به درآورند تا اگر بار دیگر مهمان رندان شدیم و شاهد مستی را در آغوش کشیدیم لااقل آن آیت را دریابیم .

در غیر این صورت ما مجبور میشویم مقداری معرفت و معنا بار این رباعی کنیم که شاید به مذاق عده ای خوش نیاید.
علی الحساب  یک بیت عرفانی  از حافظ پای این رباعی ثبت میکنیم تا کمی باعث تنویر افکار شود و امید که روزنه ای از تنگنای صورت به عالم معنا باز کند:
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹ - خطاب زمین‌بوس:

به ذره آفتابی را که گیرد‌؟ به ...

استفهام انکاری. به کسی گرفتن به نظرم کنایه از: ایراد گرفتن از کسی، گیر دادن به کسی. معنای بیت باین ترتیب: اگر ذره بتواند آفتابی را هدیه آورد چه کسی می‌خواهد و می‌تواند به او ایراد بگیرد؟ بهمین ترتیب اگر گنجشکی، عقابی را تقدیم کند.

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹ - خطاب زمین‌بوس:

به عرض بندگی دیر آمدم دیر و ...

سرایش خمسه گویا ۱۶ سال زمان برده.

رضا از کرمان در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - حکایت:

درود 

احتمالا باید منظورش مولانا باشه ولی در غزل ۱۳۸۶ از صایب تبریزی یک بیت داریم با این مضمون 

مرگ تلخ از زندگی خوشتر بود در کشوری

کز دهان سگ هما را استخوان باید گرفت

ولی صایب ربطی به بلخ نداره  الله اعلم

شاد باشی

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹ - خطاب زمین‌بوس:

من از سِحرِ سَحَر پیکان راهم ...

از سحر سحر: در نتیجه‌ی جادوی صبح. پیکان راه: تیری که راه را می‌شکافد و نشان می‌دهد (؟). می‌گوید: آغازگر این راهم و این برکت را از تاثیر لطیف کار در سحرگاهان دارم.

در لغت‌نامه دهخدا ضبط سایت واژه‌یاب تحت مدخل جرس‌جنبان، این بیت آمده و «هارونان» ذکر کرده و نه هاروتان. هارون به معنای پیک و نیز پاسبان. به نظر می‌رسد با توجه به معنی جرس‌جنبان، معنای پاسبان تداعی می‌شود. اما در این معنی، بین دو مصرع نمیشه ارتباط چندانی برقرار کرد.

از طرفی، هاروت با سحر تناسب دارد در بیت؛ جمع بودن آن قرینه بر کنایی بودن معناست: منظور شاعران دربار می‌تواند باشد و اینکه نظامی می‌گوید جلوی خیل اینها هستم و صاحب‌سبک و متوجه‌کننده شاعران به طریق جدید شاعری.

امین حقیقی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۴:

چشم حرام‌خواره من دزد حسن توست

ای جان سزای دزد بصر می‌کنی؟ مکن

دوستان بزرگوار، در مورد این بیت اگر توضیح و نظری دارید لطفا عنوان بفرمائید.

پرویز شیخی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۶ در پاسخ به همایون دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۲:

ما ایرانیان بدون اینکه هیچ تحقیق و تعقلی کنیم در مورد هرچیز به چواب و باسخ اماده آن که در مغزمان ذخیره شده رجوع میکنیم، کف در اینجا به بدن فانی بشر اشاره دارد که در تمام بشر مانند هم است، مثل انسان و یا آدمیان و ما ابتدا باید بدانیم انسانیم یا آدمیم؟   چون طبق قرآن و کتاب مقدس، انسان  از بدن خود جز در جنگ و جدل و تکبر  استفاده نمیکنند و نهایتأ خواهند مرد.....اما آدمیان از بدنشان بعنوان نردبان استفاده می کنند و با پرورش عقل در ذهنشان، نفس و شخصیتی منحصر بفرد برای خود خلق می کندد و چون آترا با خداوند صلح کنند، هرگز نخواهند مرد

پس انسان  باید بنگرد که از چه آفریده شده است؟ (86:5)

ما انسان را از نطفه ای مختلط (حیوان و آدم) آفریدیم (76:2)

پدری (حیوان) که «انسان»  را به وجود آورد (90:3)

کشته باد «انسان»، چه بی عقل و ناسپاس است (80 :17)

«انسان» بیش از هر چیز سرِ جنگ وجدال دارد (18 :54)

قطعاً انسان ظالم ناسپاس است... ابراهیم34

و انسان همواره بخیل است... اسراء

براستی انسان ستمگری نادان بود... احزاب

 

و انسان می‌گوید:آیا وقتی (از نظر جسمی) بمیرم، به راستی زنده بیرون آورده می‌شوم؟مریم 67

 

و ما انسان را آفریده‌ایم و می‌دانیم که نفس او چه وسوسه‌ای به او می‌کند، و ما از شاهرگ به او نزدیکتریم.... ق 16

 

سپس انسان بعد از این  قطعاً خواهد مُرد (23:15)

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۵۱ در پاسخ به فرهود دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:

دبیر‌ان را به آتشگاه سباک گهی ...

ممنون از نکته دقیقی که فرمودید من معنی دبیر در نقش حسابدار را نمی‌دانستم آموختم. دبیر را به معنای شغل اداری که معمولا مسوول مکاتبات و مراسلات دربار هستند می‌دانستم (تصویر بونصر مشکان در تاریخ بیهقی). به نظر می‌رسد که نقش حسابدار هم می‌توانسته‌اند داشته باشند.

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۴۵ در پاسخ به HRezaa دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:

سلیمان است شه با او درین راه ...

ممنون از راهنمایی‌تون. الان خیلی بهتر متوجه هر دو نکته درباره صفت الهی و اینکه گهی ماهی «با او» سخن می‌گوید گهی ماه، شدم. البته به نظرم ارتباط و پیوستگی معنایی این چند بیت ازش بر میاد که داره میگه طغرل ارسلان همچون سلیمان است.

کوروش در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۴۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - حکایت:

نشنیدی حدیث خواجهٔ بلخ

مرگ خوشتر که زندگانی تلخ‌

 

منظور ار خواجه بلخ کیست ؟

 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۳۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۳:

منظور از بیت اول چیست

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمس‌الدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز:

طرفداران کوه آهنین‌چنگ به رجم حاسدش برداشته سنگ

این معنی خوبیست ممنون. به این ترتیب، طرفداران این بیت با زره‌پوشان بیت قبل هم تناسب و ارتباط معنایی پیدا می‌کند. الان به نظرم رسید که هر دوی اینها اضافه‌ی تشبیهی هستند: دریای مواجی که چون زره‌پوشان یک ارتش است و کوه آهنین چنگی که همچون طرفداران آن ارتش. معنا می‌شود اینکه طبیعت هم با همه ابزارهای خود با زور و قدرت پشت سر اتابک است و محافظتش می‌کند.

کوروش در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۲۰ دربارهٔ کمال خجندی » مثنوی:

چنین بینی که پیش روی من هست

نمی بینی که از پنجه، شصت من هست

 

وزن این بیت جور در نمیاد 

 

عرفان سروینه در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۰۰ در پاسخ به روفیا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

سلام. مگه نظر استادتون چی بوده؟

به در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۴۸ در پاسخ به به دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى:

دینور و نهاوند نیز در عربی ماهات یا ماهان خطاب می‌شدند که پس از گشوده‌شدن توسط اعراب ماه‌البصره و ماه‌الکوفه گفته می‌شدند.رستم فرخزاد یا فرخ‌هرمز نیز اهل ماد بود

همایون در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹۸:

عشقی که جلال‌دین بدان پی برده و از آن میگوید بسیار ویژه است گویی از ژرفای درون است و همه چیز ها را کنار میزند و در همان ژرفا به خانه خود می رسد و تنها شیرینی و شادمانی آن به پژواک در می‌آید و غزل میشود و‌به گوش مردم می‌رسد 

همایون در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱۱:

غزل  جانانه ای  سماع یارانه ای در دل و جان خانه ای دیدن مستانه ای روی خود آیینه ای 

همایون در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۸:

می‌زنم حلقهٔ درِ هر خانه‌ای

هست در کوی شما دیوانه‌ای؟!

ای خدا مجنون آن لیلی کجاست؟

تا به گوشش دردمیم افسانه‌ای

این غزل همان روایت از افسانه شدن است که جلال‌دین واقف است و هم میخواهد آنرا همگانی و خنیده سازد که او افسانه ای تازه در عشق ساخته است که دیگر سخن از لیلی و مجنون در میان نیست و افسانه‌های کهنه شده که هیچ رازی در خود ندارد و نیازمند هیچ کلیدی برای گوش عقل نیست، این داستان سراسر رازآلود و رمزگونه است و همیشه ماندنی

همایون در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۹:

افسانه ما شنو که در عشق

گشتیم فسانه چند خسبی

افسانه در عشق شدن برای جلال‌دین حقیقتی بسیار ارزشمند و جانانه است که بارها به آن اشاره میکند

اینجا یار خود را فرا میخواند به بیداری و همنشینی و‌از پایمردی خود میگوید و همچنین افسانه شدن عشق خود را گوشزد میکند 

۱
۶۲
۶۳
۶۴
۶۵
۶۶
۵۵۴۹