فرهود در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۵۵ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضلترست و عزیزتر و شریفتر و مکرمتر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او:
(از بیتهای قبل)
تو یک زن زشت را به تصویر حوری که بر حمام کشیدهاند ترجیح میدهی
چیست در یک زن زشت که تصویر حوری ندارد؟ آن جان است
اگر تصویر و نقشهایی که بر گرمابه میکشند جان بیابد و جنبش کند فورا از یک زن زشت بر میکند. (جدا میشود یا پسندیدهتر میشود)
(اگر ضمیر «او» در مصرع دوم، مرد باشد پس بر کند بهمعنی جدا شدن است (بر کَندن) و اگر ضمیر او «نقش گرمابه» باشد پس بر کند یعنی پیشی میگیرد.
اولی محتملتر بهنظر میرسد)
در زمان: فورا
فرهود در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۴۷ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضلترست و عزیزتر و شریفتر و مکرمتر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او:
خاصیت روح این است که آگاهی دارد
هرکه این را (آگاهی را) بیشتر دارد، خدایی و الهی است.
امیر محمد توکلی تبار در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۰۱ دربارهٔ جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:
خیلی خوبه
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضلترست و عزیزتر و شریفتر و مکرمتر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او:
روح را تاثیر آگاهی بود
هر که را این بیش اللهی بود
یعنی چه
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضلترست و عزیزتر و شریفتر و مکرمتر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او:
صورت گرمابه گر جنبش کند
در زمان او از عجوزه بر کند
یعنی چه
امیر محمد توکلی تبار در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۰۱ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱:
.
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱ - تمامت کتاب الموطد الکریم:
از قزح در پیش مه بستی کمر
زان همی رنجی ز وانشق القمر
یعنی چه ؟
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱ - تمامت کتاب الموطد الکریم:
لیک معنیشان بود در سه مقام
در مراتب هم ممیز هم مدام
یعنی چه
زهرا غلامی اصل در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۴۱ در پاسخ به پوریا محمدزاده دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
آقای محمدزاده گرامی.
در باب صحبت شما در مورد باور باید این رو بگم که وقتی شما شخصی رو به عنوان مرید و پیشوای خودتون انتخاب میکنید دیگه بدون چون و چرا باید پیرو حرفها و دستورات او باشید.
چرا که حتماً شما کمال و فضلی در ایشون دیدید که حداقل تا وقتی که ایشون رو به عنوان راهنمای خودتون انتخاب کردید نتونستید بهش دست پیدا کنید.
در این باب یه مثال معروف میزنم براتون،
وقتی موسی از خدا درخواست میکنه تا فردی رو به اون معرفی کنه که علم بیشتری از اون داشته باشه و موسی بتونه از اون فرد بسیار بیاموزد خداوند خضر نبی رو برای این کار در نظر میگیره.
موسی برای پیدا کردن خضر به سفر میره و کسی که برای دیدنش توشه سفر جمع کرده بود رو پیدا میکنه.
موسی از خضر میخواد که اجازه بده همراهیش کنه و از علمش بهرهمند بشه ولی خضر میگه که تو نمیتونی در برابر کارهایی که من انجام میدم سکوت کنی، تو نمیتونی در مورد اسراری که بهشون آگاهی نداری شکیبا باشی.
موسی عهد میکنه که در برابر تمام کارهای خضر سکوت کنه و اعتراضی نکنه.
خضر نبی در سه مرحله صبر موسی رو میسنجه.
در وهله اول ک کشتی که متعلق به گروهی از مردم بود رو سوراخ میکنه(در حالی که مردم توی کشتی نشسته بودن ولی با پارچه جوری اون سوراخ رو ترمیم میکنه که آسیبی به سرنشینان کشتی وارد نشه)، سپس یک نوجوان رو میکشه و در مرحله آخر یک دیوار که در حال خراب شدن بود رو ترمیم میکنه.
و موسی که قول داده بود در برابر کارهایی که خضر انجام میده اعتراضی نکنه در هر سه مرحله عهد شکنی میکنه و اعتراض میکنه.
وقتی نوبت به اتفاق سوم میرسه خضر به موسی میگه الان وقت جدا شدن من و توئه، الان جدا میشیم ولی من به زودی راز هایی که من به اون آگاهی داشتم و تو از اون بیخبر بودی رو بر تو فاش میکنم.
خضر نبی اینجوری سه تا کار عجیب غریب و دور از ذهن (از نظر موسی) رو توضیح میده:
۱. من به اون کشتی آسیب زدم تا اون رو از شر حاکم ستمگری که بر مردم اون منطقه حکمفرما بود نجات بدم. اون پادشاه هر کشتی سالم و کارآمدی رو به زور از مردم میگرفت. من به کشتی اونا آسیب جزئی وارد کردم تا کشتی رو برای صاحبان اصلیش حفظ کنم.
۲. نوجوان را کشتم زیرا پدر و مادر او با ایمان بودند و اگر آن بچه بزرگ میشد پدر و مادر را به طغیان و کفر وا میداشت. پس خواستیم تا خداوند به جای او فرزندی صالح و با محبت به آنها عطا کند.
۳. دیواری که ترمیم کردم متعلق به دو نوجوان یتیم بود که پدرشان فردی با ایمان و صالح بود و خواست خدا این بود که بچهها به سرحد بلوغ برسند و گنج خودشون رو از زیر دیوار استخراج کنند. از این رو دیوار رو ترمیم کردم تا گنج محفوظ بمونه و به دست بیگانه نیفته.
در ادامه خضر میگه من هیچ کدوم از این کارها رو خودسرانه انجام ندادم و همه اینها از لطف و رحمت پروردگار تو بوده ولی تو بر آنها صبر نداشتی.
فکر میکنم این مثال واضح و روشنی بود برای این اندیشه نادرست و برداشت اشتباه شما از این بیت.
در پناه حق باشید.✨
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱ - تمامت کتاب الموطد الکریم:
این مخالف از چهایم ای خواجه ما
واز چه زاید وحدت این اعداد را
یعنی چه ؟
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱ - تمامت کتاب الموطد الکریم:
جنگ ما و صلح ما در نور عین
نیست از ما هست بین اصبعین
یعنی چه ؟
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱ - تمامت کتاب الموطد الکریم:
ذرهای بالا و آن دیگر نگون
جنگ فعلیشان ببین اندر رکون
مصرع دوم یعنی چه ؟
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱ - تمامت کتاب الموطد الکریم:
واحد کالالف کی بود آن ولی
بلک صد قرنست آن عبدالعلی
یعنی چه ؟
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱ - تمامت کتاب الموطد الکریم:
شش جهت را نور ده زین شش صحف
کی یطوف حوله من لم یطف
مصرع دوم یعنی چه ؟
احمدرضا نظری چروده در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۲:
یکی از مهترین وشاید بی باک ترین انتقادهای سیف فرغانی به حکام مغولی که بر تخت کیانی ملک ایران نشستند وعده ای ازهموطنان به طمع به دست آوردن مال ومنال ومقام ومنزلت با ظالمان به مردم ایران دست همکاری دادند. البته بسیاری ازدانشمندان ورجال بزرگ عصر درکنارآنها ماندند ونگذاشتند که ازحدود خود فراتر روند وبه آنان آموختند که چگونه با مردم ایران رفتار کنند. درپی همین تاثیرشگرف بود که مغولان به کلی متغییرشدند ومنشهای بزرگی وپرنسیب ایرانی را آموختند
ای هشت خُلد را به یکی نان فروخته
وز بهر راحت تن خود جان فروخته
نزد تو خاکسار چو دین را نبوده آب
تو دوزخی، بهشت به یک نان فروخته
نان تو آتش است و بدینش خریدهای
ای تو ز بخل آب به مهمان فروخته
ای از برای نعمت دنیا چو اهل کفر
اسلام ترک کرده و ایمان فروخته
ای تو به گاو، تخت فریدون گذاشته
وی تو به دیو، ملک سلیمان فروخته
ای خانهٔ دلت به هوا و هوس گرو
وی جان جبرئیل به شیطان فروخته
ای تو زمام عقل سپرده به حرص و آز
انگشتریِ ملک به دیوان فروخته
ای خوی نیک کرده به اخلاق بد بَدل
وی برگ گل به خار مغیلان فروخته
ای بهر نان و جامه ز دین بینوا شده
بهر سراب چشمهٔ حیوان فروخته
ای غَمر خشکمغز که از بهر بوی خوش
جاروب تر خریده و ریحان فروخته
تو مست غفلتی و به اسم شراب ناب
شیطان کمیز خر به تو سکران فروخته
خلیل شفیعی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:
✅ نگاه دوم: عناصر برجستهٔ غزل ۲۶۳
✨ بیا و کشتیِ ما در شطِ شراب انداز / خروش و ولوله در جانِ شیخ و شاب انداز
ـ تصویرسازی تلفیقی از دریا و شراب: شط بهجای رود، و کشتی نمادِ حرکت جمعی
ـ تقابل دو نسل: شیخ و شاب (پیر و جوان)؛ ایجاد موج اجتماعی
ـ فعل «بیفکن» و «بینداز» در هر دو مصراع: ایجاد انرژی حرکتی و دعوت به شور
✨ مرا به کشتیِ باده درافکن ای ساقی / که گفتهاند نِکویی کن و در آب انداز
ـ بازی واژگانی با «در آب انداز»: هم دریا (برای کشتی)، هم نیکی بیچشمداشت
ـ ارجاع به مَثل اخلاقی ایرانی ـ اسلامی با لحنی طنزآلود و رندانه
ـ درخواست ساقی از موضع نیازمندِ عاشق، نه تنها مادی بلکه معنوی
✨ ز کوی میکده برگشتهام ز راهِ خطا / مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
ـ بازگشت از راه عشق = خطا؟! وارونهنماییِ مفاهیمِ اخلاقی برای افشای ریا
ـ واژگان «کوی»، «راه»، «کرم»، «صواب» با بار معنایی عرفانی و کنایی
ـ درخواست بازگشت به مسیر میخانه، نه به زهد و شریعت رسمی
✨ بیار زان میِ گلرنگِ مشکبو جامی / شرارِ رشک و حسد در دلِ گلاب انداز
ـ تصویرآفرینی با رنگ و بو: شراب گلرنگ و مشکبو
ـ تقابل شراب و گلاب: شرابِ حقیقی در برابر گلابِ مصنوعیِ زهد
ـ استعاره از حسادت زاهدان به زیبایی و اثر شرابِ حقیقت
✨ اگرچه مست و خرابم، تو نیز لطفی کن / نظر بر این دلِ سرگشتهٔ خراب انداز
ـ کاربرد دوگانهٔ «خراب»: مست، ویران، بیسامان
ـ التماس عاشق به معشوق: تقاضای نگاه، نه وصال
ـ «نظر» در حافظ بار عارفانه دارد: نگاهِ لطفآمیز و دگرگونساز
✨ به نیمشب اگرَت آفتاب میباید / ز رویِ دخترِ گلچهرِ رز نقاب انداز
ـ استعاره از شراب به دختر تاک(انگور)
ـ تضاد زیبا میان شب و آفتاب؛ و پیوند آن با چهره شراب
ـ تصویر اکسیرگون شراب که شب را چون روز میکند
✨ مهل که روزِ وفاتم به خاک بسپارند / مرا به میکده بَر، در خمِ شراب انداز
ـ استعاره از مرگ و تولد عرفانی: خُم بهجای خاک
ـ ردّ شریعت رسمی و دفن دنیوی؛ دعوت به دفن در مستی
ـ پافشاری بر میخانه بهعنوان مأوای نهایی انسانِ کامل
✨ ز جورِ چرخ چو حافظ به جان رسید دلت / به سوی دیوِ مِحَن ناوکِ شهاب انداز
ـ دیو محن: صورتگرِ نمادین رنجهای بشری
ـ ناوک شهاب: تلمیح به آیه ۱۰ سوره صافات (شهابِ ثاقب)
ـ تیر شرابی بهسوی غمها؛ آشتی اسطوره و عرفان در استعارهٔ نهایی
ـ پایانبندی با خودخطابی حافظ و توصیهای به امید، مبارزه و رهایی از اندوه
✍️ خلیل شفیعی (مدرس ادبیات فارسی)
پیوند به وبگاه بیرونی
خلیل شفیعی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:
✅ نگاه اول: شرح بیتبهبیت غزل ۲۶۳ حافظ
بیت ۱
بیا و کشتیِ ما در شطِ شراب انداز / خروش و ولوله در جانِ شیخ و شاب انداز
✦ بیا و این کشتی گرفتارِ ما را در رودخانهای از شراب بینداز! و در میان پیر و جوان، غوغایی از شور و شادی به پا کن!
↝ حافظ با زبان نمادین، دعوت به رهایی از قید تعقل خشک و ورود به دریای بیخویشی و شور میکند؛ شراب و کشتی هر دو نشانههای سفری عارفانهاند.
بیت ۲
مرا به کشتیِ باده درافکن ای ساقی / که گفتهاند نِکویی کن و در آب انداز
✦ مرا در کشتی شراب بیافکن ای ساقی، که نیکان گفتهاند خوبی کن و در آب انداز (یعنی چشمداشتی نداشته باش)!
↝ شاعر با بازیِ لطیف واژهها، میان دو معنی «در آب انداختن» (رها کردنِ نیکویی) و «کشتی در آب افکندن» پیوندی هنری میسازد؛ در عین مستی، آموزهای اخلاقی را یادآور میشود.
بیت ۳
ز کوی میکده برگشتهام ز راهِ خطا / مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
✦ من که از کوی میکده، یعنی از راهِ عشق و مستی، بهاشتباه بازگشتهام، اکنون به بزرگواریات دوباره مرا در راه درست ( همان میکده) انداز!
↝ حافظ اذعان میکند که خطای واقعی، ترک راه میخانه (راه حقیقت و بیریایی) بوده است و اکنون طالب بازگشت است. تعبیر «ره صواب» طعنهایست به زهدگرایانِ متظاهر.
بیت ۴
بیار زان میِ گلرنگِ مشکبو جامی / شرارِ رشک و حسد در دلِ گلاب انداز
✦ جامی از آن شراب گلرنگ و خوشعطر بیاور، تا آتشِ رشک و حسادت را در دلِ گلاب (نمادِ زهد و پاکی تصنعی) بیفکند!
↝ «گلاب» میتواند اشارهای استعاری به ظاهرسازان و زاهدان خوشنام باشد؛ شراب حقیقی، عطر و رنگی دارد که ساختگیها را میسوزاند.
بیت ۵
اگرچه مست و خرابم، تو نیز لطفی کن / نظر بر این دلِ سرگشتهٔ خراب انداز
✦ اگرچه من مست و خرابم، اما تو هم لطفی کن و نگاهی به این دلِ ویران و سرگشته بینداز!
↝ این بیت لحنی ملتمسانه دارد. حافظ، با ظاهر آشفتهاش، همچنان محتاج نظر و لطف معشوق است.
بیت ۶
به نیمشب اگرَت آفتاب میباید / ز رویِ دخترِ گلچهرِ رز نقاب انداز
✦ اگر نیمشب آفتاب میخواهی، از چهرهی دخترِ تاک (انگور = شراب)، نقاب را بردار!
↝ این بیت هم تصویرگر زیبایی شراب است و هم تشبیهی زیبا از تبدیل شبِ تار به روزِ روشن از طریق خورشید تابناک شراب «دختر رز» همان انگور و شراب است.
⬅️ خورشید می زمشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می طلبی،ترک خواب کن
بیت ۷
مهل که روزِ وفاتم به خاک بسپارند / مرا به میکده بَر، در خمِ شراب انداز
✦ مگذار روز مرگم مرا به خاک بسپارند، بلکه به میخانه ببر و در خُم شراب بینداز!
↝ حافظ در این بیت نهایت وفاداری خود را به جهانِ شراب، عشق و رندی نشان میدهد؛ حتی در مرگ نیز نمیخواهد از دنیای مستی جدا شود. تشبیه مرگ به بازگشت به اصل، و خُم به زهدانِ عالم معناست.
بیت ۸
ز جورِ چرخ چو حافظ ! به جان رسید دلت / به سوی دیوِ مِحَن ناوکِ شهاب انداز
✦ ای حافظ! چون دلت از ستمِ چرخ به جان آمد، بهسوی دیوِ اندوه و رنج، تیرِ آتشینِ شهاب(شراب) را پرتاب کن!
↝ بیت پایانی مخاطبمحور است؛ حافظ با خطاب به خویش (و تلویحاً مخاطب عارف) راه مقابله با غم و جور را «شراب» میداند.
🔸 تلمیح قرآنی: اشاره به آیه ۱۰ سوره صافات:
إِلَّا مَن خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ؛
مگر آنکه شیطانی خبری را [دزدانه و] با سرعت برباید [و فرار کند] که در این صورت گلولهای آتشین و شکافنده او را دنبال میکند.
⬅️ خلیل شفیعی ( مدرس ادبیات فارسی)
کوروش در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۸ - مجرم دانستن ایاز خود را درین شفاعتگری و عذر این جرم خواستن و در آن عذرگویی خود را مجرم دانستن و این شکستگی از شناخت و عظمت شاه خیزد کی أَنا أَعْلَمُکُمْ بِاللَّهِ وَ أَخْشیکُمْ لِللَّهِ وَ قالَ اللهُ تَعالی إِنَّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ العُلَماءُ:
زان نشد فاروق را زهری گزند
که بد آن تریاق فاروقیش قند
یعنی چه ؟
بهنام در ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۰ - شنیدن دقوقی در میان نماز افغان آن کشتی کی غرق خواست شدن:
مرگ و جسک ای اهل انکار و نفاق
عاقبت خواهد بدن این اتفاق
چشمتان تر باشد از بعد خلاص
که شوید از بهر شهوت دیو خاص
با توجه به ادامهی شعر در "تصورات مرد حازم" یعنی:
مرگ و بلای ناگهانی ناچار خواهد رسید، تو که بعد از خلاص شدن هنوز آب چشمت خشک نشده دوباره غفلت و عصیان میکنی، این آه و زاری چیست؟
گزارهی منطقی (از دید شیطان):
تو با این بلا یا میمیری یا میمانی، اگر بمیری که کار تمام است. اگر بمانی دوباره گناه میکنی. پس چرا تضرع و دعا میکنی؟
سوره صادقی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۲۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز: