گنجور

حاشیه‌ها

عباس جنت در ‫۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۷ - داستان پیر چنگی کی در عهد عمر رضی الله عنه از بهر خدا روز بی‌نوایی چنگ زد میان گورستان:

چون شدی من کان لله از وله / من ترا باشم که کان الله له

 حدیث « من کان لله کان الله له» (هر کس برای خدا باشد خدا برای او خواهد بود) 

امین مروتی در ‫۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۹:

شرح غزل شمارهٔ ۱۷۵۹ دیوان شمس

فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)

 

محمدامین مروتی

 

این غزل گویای احوال وصال و وحدتی است که مولانا تجربه کرده است. تجربه عدم تعین و بیرنگی و بی نشانی.

اه، چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم

کی ببینم مرا چنان که منم

با شگفتی از این عدم تعین و نادیدن خود سخن می گوید. در بعضی نسخه ها به جای حرف اعجابِ "اه"، "وه" امده که برای بیان شگفتی زیباتر است. زیرا "اه" بیشتر انزجار را می رساند تا شگفتی. همینطور به جای "ببینم"، "ببینی" آمده که آن هم درست و محتمل است.

 

گفتی اسرار در میان آور!

کو میان، اندر این میان که منم

در پاسخ پرسشگرِی طالب اسرار- که ممکن است شمس هم باشد- می گوید منی در میانه نیست که اسرار را با تو در میان نهد.

 

کی شود این روان من، ساکن

این چنین ساکن روان که منم

می گوید روح و روانم سیال است و من ساکن روان هستم. کلمه ی "روان" معنای روانی و سیالیت را در خود دارد. "ساکن روان" نوعی پارادکس است. پارادکسی که واقعیت هم دارد. کسی که خود را عبارت از روانی سیال تعری می کند، در واقع در سیالیت، سکونت دارد. مولانا خود را بی تعین و سیال و سیار حس می کند نه شخصی متشخص و متعین. چنن که در غزل دیگر هم از خود به عنوان "دود پراکنده[1]" تعبیر می کند و این دود همان عدم سکونت و روانی و پویایی است.

 

بحر من غرقه گشت هم در خویش

بوالعجب بحر بی‌کران که منم

وجودم مانند بحری بیکران است که از فرط وسعت و عمق در خود غرق شده است.

 

این جهان و آن جهان مرا مطلب

کاین دو گم شد در آن جهان که منم

عارف نه طالب دنیاست و نه طالب عقبا. عاشق است و از دو جهان فقط معشوق را می خواهد. هر دو جهان را در طلب عشق، گم کرده است.

 

فارغ از سودم و زیان، چو عدم

طرفه بی‌سود و بی‌زیان که منم

دغدغه ی سود و زیان ندارد و این حالت را طرفه یعنی نو و مطبوع و شگفت می داند و بدان خرسند است.

 

گفتم ای جان تو عین مایی، گفت

عین چه بود در این عیان که منم

خود را به وضوح با جان یعنی روح یکی می داند و این را به عینه و به عیان حس می کند. حتی روشن تر از چیزی که با چشم بتوان دید. نوعی بصیرت ناب و نگاه و تماشای خالص. بین عین و عیان آرایه اشتقاق وجود دارد.

 

گفتم آنی؟ بگفت‌: های خموش

در زبان نامده‌ست آن که منم

خواستم کیفیت این احوال و ادراک را بر زبان آورم. گفت این کیفیت به زبان در نمی آید.

 

گفتم اندر زبان چو درنامد

اینت گویای بی‌زبان که منم

گفتم حالا که احوال من به زبان در نمی آید، در عین بی زبانی، گویا هستم. یعنی در این غزل ها، به زبان بی زبانی سخن می گویم.

 

می‌شدم در فنا چو مه، بی‌پا

اینت، بی‌پایِ پادوان که منم

مانند مه یا همان "دود پراکنده"، در افق ها محو و پراکنده می شدم. مانند مه، بدون پا و بدون تعین، به سرعت می دویدم.

 

بانگ آمد چه می‌دوی، بنگر

در چنین ظاهرِ نهان که منم

ندا کردند که بنگر که با این سرعت و این ناپیدایی، کجا می وری؟

 

شمس تبریز را چو دیدم من

نادره ی بحر و گنج و کان که منم

در مقطع غزل می گوید پس از ملاقات با شمس، تبدل روحی یافته ام و احساس جواهر بودن و گوهر شدن پیدا کرده ام.

 

17 آبان 1403

 

[1] گفت که تو شمع شدی، قبله این جمع شدی

شمع نیم، جمع نیم، دود پراکنده شدم

نردشیر در ‫۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۳:

" بپوشان که نشاید "
چرا داخل کیومه نوشته شده؟

جمله کیه ؟

گزنفون در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۶:

این غزل به لحاظ فرم و فضای کلی یادآور غزل 1826 است:

هر کی ز حور پرسدت رخ بنما که همچنین

هر کی ز ماه گویدت بام برآ که همچنین

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۵:

کز اندازه  دادت  همی بگذرد

ازین  خامشی  گنج  کیفر برد

 

این به چه ماناست?

سپاسگزارم 

Golnaz Mokhtari در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۱ در پاسخ به رضاارژندی دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

درود بر شما.

هنوز هم بعد از ۱۴ سال میهمان هستید؟

سام در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰:

بر جیب صبرم پنجه زد   شاید داستان  یوسف و زلیخا اینحا مد نظر است

عشقی که صبر عاشق رو تمام کرده

 عشقی

گریبان پاره کن

 

عشقی که گریبان پاره میکند

امین منتخبی در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۳ در پاسخ به fa ba دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:

وحید دستگردی

شهریار آریایی در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۵۱ دربارهٔ ایرج میرزا » غزل‌ها » شمارهٔ ۵:

گر به محشر هم از این جنس دوپا در کارند

وای از آن طرز مظالم که به محشر گذرد

***

از چه به خود می‌بالد انسان؟

که زادنش یک رنج،

زندگی‌اش یک مصیبت،

و محکوم به مرگ است.

***

به به! به به! واقعا بهره بردم. دو صد درود به شاعر وزین و فهیم؛ ایرج میرزای عزیز، که صاحب سبک خاصّ بیان در سنّت شعر پارسی است.

aksvare در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

درود گنجوریان گرامی

هر شاعری آزاد است که هرآنچه می‌خواهد را به هر زبان و با هر واژه‌ای به نظم درآورد.

بی‌شک من و ما را توان سرف به گذشته نیست که اصل و نسب این غزل را صددرصد مشخص کنیم.

یا برای مولوی هست یا نیست.

اگر به من بود که نیست، می‌گفتم هست!

اما چه سود در این پیکار میجویید!؟

مولوی بسیار سخن گفته، از آن بسیار، هرآنیک را که پسند توست بخوان و دریاب، باقی را رها کن.

 


من از این بیکران معنا نشان زندگی جویم

مهراد عبدی در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۳:

وقتی خیام بزرگ با وجود تاثیرات بسیاری که برای دنیا داشته اینطور میگه دیگه از ما چه انتظاری هست 

صبا گلباز در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸:

«نه بی او عیش می‌خواهم نه با او»

به نظر درست‌تر میاد

 

شمس (ساقی) در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۸ دربارهٔ صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۶ - و برای او فی الحکایه:

سلام.

بیت پنجم مصراع اول:

عمر بیچاره جُعَل، سال و مه و هفته و روز

 

همچنین بیت ششم، مصراع دوم:

غیر سرگین کشی‌اش نیست دگر شغل و عمل

 

بیت دوازدهم، مصراع دوم:

غرق در لجّه‌ی غفلت‌ شده چون خر، به وحل

یوسف شیردلپور در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۲۶:

گلهای تازه 154

استاد شجریان و اسد الله ملک فوق العاده است 💚💚💞🌹

نیما رحمتی نژاد در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۲ در پاسخ به نادر.. دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۰:

سلام تفعل زدم . این غزل اومد. مخاطب این ابیات کیه؟

هی به زبان ما گو رمز مگو پیدا گو

چند خوری خون به ستم ای همه خویت خونین

چند گزی بر جگرش چند کنی قصد سرش

چند دهی بد خبرش کار چنین است و چنین

چند کنی تلخ لبش چند کنی تیره شبش

نیما رحمتی نژاد در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۰:

سلام تفعل زدم . این غزل اومد. مخاطب این ابیات کیه؟

هی به زبان ما گو رمز مگو پیدا گو

چند خوری خون به ستم ای همه خویت خونین

چند گزی بر جگرش چند کنی قصد سرش

چند دهی بد خبرش کار چنین است و چنین

چند کنی تلخ لبش چند کنی تیره شبش

ali safaee در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۳ دربارهٔ صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲:

بر سراغش گرد عالم گشتنت افسانه بود

درستش

در سراغش گرد عالم گشتنت افسانه بود

هست

توران یوردخانی در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۴۱ دربارهٔ صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - فی المعارف والحکم:

وزن شعر 

دریا در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۳۰:

خوانش این رباغی را کجا میتوان پیدا کرد? 

ایا واژه (کشد) با اعراب نوشته شود بهتر نیست?

عباس صادقی زرینی در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۳۷ دربارهٔ کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۰:

از حادثهٔ جهان زاینده مترس

و ز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس

این یکدم عمر را غنیمت میدان

از رفته میندیش وز آینده مترس

 

 

معمولا این رباعی ها معروف به رباعی های سرگردان هستند 

یعنی شاعر اصلی آن معلوم نیست و همیشه به نام شاعران صاحب نام مشهور آمده است یا در دیوان آنها جمع آوری شده است 

۱
۲۱۵
۲۱۶
۲۱۷
۲۱۸
۲۱۹
۵۴۲۷