سفید در ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۷:
بدهد خدا به دریا خبری که رام او شو
بنهد خبر در آتش که در او اثر نداری
سفید در ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۷:
چو فرشتگان گردون به تو تشنهاند و عاشق
رسدت ز نازنینی که سر بشر نداری...!
سفید در ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۴:
خلاصهای که ذیل شعر درج شده چقدر عمیق و زیباست... اینجا هم درج میکنم که بهتر دیده شود:
این شعر به توصیف حالتی از شناخت و آگاهی میپردازد که در آن شاعر به جستوجوی وجود شخصی معنادار در زندگیاش میپردازد. شاعر در مییابد که حقیقت و ذات انسانی فراتر از نامها و نشانهها هستند. او به تأمل در مورد نقش انسان در جهان و ارتباطش با خداوند و وجود بیکران میپردازد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که برای درک واقعیات عمیقتر، باید از حالت دنیوی و مظاهر فانی فراتر رفته و به روشنایی روح و معانی باطنی دست یابد.
سفید در ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۵:
که تو روح اولینی...
سفید در ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۵:
چقدر این شعر لطیف بود...
شدهام خراب لیکن قدری وقوف دارم
که سرم تو برگرفتی به کنار خود نهادی...
محمد ملکی در ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۰ دربارهٔ غنی کشمیری » غزلیات » شمارهٔ ۱:
با عرض سلام
خیلی خوشحالم که به گنجینه ارزشمند گنجور، گنجی دیگر اضافه شد.
با سپاس
سینا شفیع زاده در ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مرگ ققنس:
به گمان بنده هوش مصنوعی بیت (
در همه آفاق کس بیمرگ نیست
وین عجایب بین که کس را برگ نیست) رو نادرست معنا کرده . با توجه به بیت سیزدهم که گفته
در میان نوحه از اندوه مرگ
هر زمان برخود بلرزد هم چو برگ
در بیت فوق هم منظور عطار احتمالا این باشه که با اینکه عاقبت همه موجودات در همه عالم مرگ هست اما عجیب اینکه هیچ کس از واقعیت ترسی داره و در واقع دچار غفلت و بی تفاوتی هستند .. و اگر این درست باشه پس عطار پی به معنای واقعی مرگ که پایان زندگی هست برده و حتی در ابیات بعدی گفته که باید گردن مرگ رو نرم کرد و درسته کارهای زیادی پیش رو هست اما مهمترین فکر و اندیشه و برنامه و هدف ما غلبه بر مرگ و دستیابی به عمر جاودانه هست .
ج اروجی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰۸:
به نظرم این شعر ربطی به پیدا کردن مجدد شمس تبریزی نداره.
بیشتر مثل این میمونه که خواجهای تونسته از منیت خودش گذر کنه و هویت الهی خودش رو پیدا کنه و نتیجتا هم خدا رو پیدا کرده و هم مولانا رو (که پیشتر اونجا رسیده بود).
HHaMMeDD در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:
بعضی جاهها در این شعر روبه آمده بعضی جاها شیر کدوم درستره ؟
HHaMMeDD در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۲ در پاسخ به مهدی دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:
دقیقا اول شادروان حبیب و بعد چاوشی خیلی از جوونهارو با اشعار زیبای شاعران ایران آشنا کردند و اونهارو علاقمند به پیگیریه بقیه اشعارشون کردند. مدرسه که بجایی یاد دادن اینها به بچه ها و ایجاد هیجان و انگیزه برای پیگیریه بیشتر ، اونهارو ازین اشعار بی نظیر زده میکنن
برمک در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲:
گفتا گرفتم اینکه «دو» نزد تو یکصد است
بوسیده ای تو اینکم از صد فزون ترا
گفتم سه چار بوسه فزونتر نکردمت
اینک خموش باش و بده بوس دیگرا
برمک در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲:
تنگش به بر کشیدم و چون جان نازنین
وز لعل او گرفتم هی بوسه بی مرا
گفتا گرفتم اینکه «دو» نزد تو یکصد است
بوسیده ای تو اینکم از صد فزون ترا
گفتم سه چار بوسه فزونتر نکردمت
گر نیست باورت بشماریم از سرا
برمک در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲:
شهزاده گوش هرکه خورد باده میبُرد
چونان خری که سبزه چریده است چون خرامن می نخورده بودم و گوشم ز دست شد
باشد نیاز من به دوتا گوش دیگراساغر به نای بلبله ناگه دهان گشود
چون شیرخواره بچه به پستان مادرااو مست گشت از می ومن از دوچشم او
مستی من ز مستی او بود برترا
ابوالفضل حسنی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:
سلام و عرض ادب خدمت دوستان
تحلیل های متنوعی درباره بیت آخر شعر گذاشته شده ولی کمتر دیدم کسی از دو وجه تاریخی و ادبی این بیت رو تحلیل کنه.
با توجه به ریاکاری های زیاد دوران حافظ همان طور که در غزلی دیگر خودش اینگونه بیان کرده : (واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند. چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند!)
میتونیم بگیم حافظ در بیت آخر این غزل هم با نسبت دادن ریاکاری و شراب خواری واعظان به خودش، خواسته به افراد ریاکار آن دوران کنایه بزنه و این یکی از ویژگی های شعر حافظ است که برای کنایه زدن به بقیه، عیب هایشان را به خودش نسبت میدهد.
گرچه شعر حافظ است و برداشت های متنوع...
رضا از کرمان در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی:
درود بر شما در پاسخ به آقا کورش عزیز در توضیح بیت 37
عاشق به بی ادبی خودش اعتراف که نکرده وبه معشوق میگه اگر بی ادبم کلمه شرط اگر را آورده پس خودش معتقد به بی ادبی نیست و میگه :اگر بی ادب هم فرضا باشم ولی در عوض در وفاداری ودر عشقورزی به تو چالاکم در اینجا معشوق ،معادل ضرب المثل بالای بامت را دیدم پایینت را هم میبینم را بکار برده وبه او میگه ادبت را که دیدم یقین که وفاداری وعشقت هم مثل همینه دیگه ،ای دشمن من
تصوری که از دشمن خواندن عاشق من دارم صرفا شاید برای این است که خواسته معشوق را در آن خلوت بدور از دید دیگران به گناه بکشد که در پی آن دم از حضور خداوند ناظر با تمثیل باد وجنبش اشیا در باد وسایر مسایل مطروحه به میان آورده وگر نه دلیل دیگری نمیشود برای آن قایل شد .به این ابیات در ادامه داستان در بخش های بعدی توجه کن مثلا در بخش۹ آنجا که معشوق میگه اگر چشم من از بیماری سرخ هم شده باشه باز بدبختی تو را میبینم چه بدبختی میتونه باشه بجز اینکه آن فاسق شقی ، خواسته اون را به گناه آلوده کنه بعد از وزیدن باد به عنوان پاسبان الهی که از خطای اون جلوگیری کرده و اون را یاد خدا انداخته با مثال بره وشبان یاد کرده :
تو مرا چون بره دیدی بی شبان
تو گمان بردی ندارم پاسبان
حارسی دارم که ملکش میسزد
داند او بادی که بر من میوزد
سرد بود ان باد یا گرم وعلیم
نیست غافل ،نیست غایب ای سقیم
میبینید باز حرف باد که در این ابیات بود دوباره مطرح شده و در آخر به دلیل اینکه عاشق اون را صرفا برای تطمیع هوای نفسانی وشهوت دوست داره به اون صفت کور وکری میده ومیگه هشت سال بدلیل اینکه تورا در جهل میدیدم سراغت را نگرفتم در نظر من تو، مثل تون سوز حمامی، که در سیاهچالی سرنگون شده تو را اینگونه میبینم برای چه احوالت را بگیرم حالت از ظاهر ووضعت پیداست دیگه
حالا شاید بتوان فهمید چرا به اون دشمن خطاب شده
نفس شهوانی ز حق کرست و کور
من به دل کوریت میدیدم زدور
هشت سالت زان نپرسیدم به هیچ
که پرت دیدم زجهل پیچ پیچ
خود چه پرسم آنکه او باشد به تون
که تو چونی ؟ چون بود او سرنگون
شاد باشی
خلیل شفیعی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:
🔹 نگاه دوم: عناصر برجستهی غزل ۲۳۲
1️⃣ انتقاد از فساد اجتماعی:
غزل به ظلم و فساد حاکمان انتقاد میکند و مردم را به بیداری و رهایی از ظلم دعوت میکند.2️⃣ استغنا و بینیازی:
تأکید بر بینیازی از خلق و توکل به خدا، دعوت به خودکفایی و تکیه بر قدرت درونی است.3️⃣ تحمل سختیها و اعتماد به زمان:
آموزش اینکه مشکلات موقتی هستند و باید به زمان و تقدیر اعتماد کرد.4️⃣ آگاهی و بیداری:
غفلت مردم نسبت به حقیقت نقد میشود و دعوت به بیداری و جستجوی حقیقت انجام میشود.5️⃣ چرخهی بلبل و گل:
نماد تلاش و تکامل معنوی است؛ هر چند مسیر سخت است، اما در نهایت به کمال و شکوفایی میرسد.6️⃣ رازپوشی:
حقیقتهای زندگی باید در سکوت و تأمل درک شوند، نه از طریق سخنان آشکار.7️⃣ دعوت به ترک وابستگیهای دنیوی:
انتقاد از وابستگی به دنیای فانی و توجه به امور بیارزش دنیا، و دعوت به سوی کمال معنوی.8️⃣ نگاه انتقادی به جامعه:
نقد جامعه و دعوت به جستجوی حقیقت و دوری از فساد و ظلم.🎤 نتیجه:
غزل به نقد فساد اجتماعی، دعوت به بینیازی و جستجوی حقیقت پرداخته و بر اهمیت استقامت و اعتماد به حکمت الهی تأکید میکند.خلیل شفیعی
خلیل شفیعی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:
نگاه اول: شرح مختصر غزل ۲۳۲
بیت ۱
بر سرِ آنم که گر ز دست برآید / دست بهکاری زنم که غصّه سرآید
🔹 معنی واژه: بر سرِ آنم: قصد و نیت دارم.
🔹 معنی بیت: در این اندیشهام که اگر امکانش باشد، کاری کنم که غصهها پایان یابد.
🔹 مفهوم نهایی: امید به رهایی از غمها و تصمیم برای تغییر شرایط.بیت ۲
خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد / دیو چو بیرون رود فرشته درآید
🔹 معنی واژه: اضداد: افراد ناهماهنگ، بدطینتان.
🔹 معنی بیت: دل جای پاکی است و نباید آلودهی افراد ناپاک شود، زیرا تنها با دور شدن دیو است که فرشته میآید.
🔹 مفهوم نهایی: ضرورت پاکسازی دل از پلیدیها برای دریافت نور الهی.بیت ۳
صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست / نور ز خورشید جوی بو که برآید
🔹 معنی واژه: بو که: امید است که، شاید.
🔹 معنی بیت: همنشینی با حاکمان ستمگر مانند شب یلدای تاریک است؛ باید از خورشید حقیقت طلب نور کرد.
🔹 مفهوم نهایی: هشدار در مورد ارتباط با ستمگران و امید به ظهور حقیقت.بیت ۴
بر درِ اربابِ بیمروّتِ دنیا / چند نشینی که خواجه کی به درآید
🔹 معنی واژه: بیمروّت: بیرحم، سنگدل.
🔹 معنی بیت: چقدر بردر خانهی اربابان بیمروت دنیا انتظار بیهوده میکشی و امید داری که بیاید و توجهی به توکند؟
🔹 مفهوم نهایی: بیهوده بودن اتکا به دنیاپرستان و صاحبان قدرت.بیت ۵
تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی / از نظرِ رهرُوی که در گذر آید
🔹 معنی واژه: رهرُو: رهگذر، مسافر.
🔹 معنی بیت: گدایی (روی نیاز به درگاه خدا بردن ) را ترک مکن، زیرا ممکن است از نگاه یک رهرو حقیقت که عبور میکند، گنج حقیقی نصیبت می شود.
🔹 مفهوم نهایی: صبر و توکل به خدا، زیرا خیر از جایی غیرمنتظره میرسد.بیت ۶
صالح و طالِح مَتاعِ خویش نمودند / تا که قبول افتد و که در نظر آید
🔹 معنی واژه: صالح و طالح: نیکوکار و بدکار. متاع: کالا، دارایی.
🔹 معنی بیت: نیکوکار و بدکار هر دو کالای خود را عرضه میکنند، اما مشخص نیست که کدامیک مورد قبول واقع میشود.
🔹 مفهوم نهایی: سرنوشت و قضاوت نهایی در دست خداست و پذیرش اعمال به حکمت او بستگی دارد.بیت ۷
بلبلِ عاشق تو عمر خواه که آخِر / باغ شود سبز و شاخِ گُل به برآید
🔹 معنی واژه: به بر آید: به بار آید، شکوفا شود.
🔹 معنی بیت: ای عاشق، صبر داشته باش و عمر طلب کن، زیرا در نهایت باغ سبز خواهد شد و گلها خواهند شکفت.
🔹 مفهوم نهایی: توصیه به صبر در مسیر عشق و یقین به فرارسیدن وصال.بیت ۸
غفلتِ حافظ در این سراچه عجب نیست / هر که به میخانه رفت بیخبر آید
🔹 معنی واژه: سراچه: خانهی کوچک، کنایه از دنیا.
🔹 معنی بیت: غفلت من در این دنیای فانی عجیب نیست، زیرا هر کس به میخانه برود، بیخبر و غافل بازمیگردد.
🔹 مفهوم نهایی: اشاره به غفلت انسان از حقیقت زندگی و غرق شدن در لذات زودگذر.خلیل شفیعی
پیام در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵۱ - در هجو:
چرا کسی این شعرو نمیخونه؟! ازونور میبینی یه شعر دیگه رو 10 نفر خوندن. چرا اینو نمیخونن؟ خار داره آیا؟ یا چرا کسی از حضرات معنیش نمیکنه؟! واقعاشگفتا!
سیده فاطمه حسینی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۲ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:
درباره «به سامانم ...»، دکتر شفیعی در مقدمه کتاب اسرار التوحید (جلد یک/ ص200) یادآور شده اند که یکی از معانی «به» «از» است و در متون کهن ازجمله اسرارالتوحید نمونه های فراوانی دارد. سپس به همین بیت حافظ اشاره می کنند و می گویند «تصور من آن است که این استعمال تا قرن هشتم رواج داشته و همان است که در این بیت حافظ می خوانیم: بسامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری
سفید در ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۳: