گنجور

حاشیه‌ها

کوروش در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۸ - حکایت مات کردن دلقک سید شاه ترمد را:

زان رهش دورست تا دیدار دوست

کو نجوید سر رئیسیش آرزوست

 

یعنی چه

 

کوروش در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۸ - حکایت مات کردن دلقک سید شاه ترمد را:

یا که بود آن سعی چون سعی جهود

یا جزا وابستهٔ میقات بود

 

مصرع اول رو توضیح میدید ؟

کوروش در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۷ - رفتن امیر خشم‌آلود برای گوشمال زاهد:

گفت در رو گفتن زشتی مرد

آینه تاند که رو را سخت کرد

روی باید آینه‌وار آهنین

تات گوید روی زشت خود ببین

 

یعنی چه

برمک در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲:

هرچند که در کرته بود هردو به یک جا

از دامن برتر بود، ای پور، گریبان

امیرمحمد در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳:

پ.ن: با توجه به این رباعی: 

تو زر نئی ای غافل نادان که تورا 

در خاک نهند و باز بیرون آرند

در ادامه توضیح بیت دوم این رباعی خیام اعتقاد و امید واقعی به زندگی پس از مرگ نداره و در واقع داره با امید واهی داشتن این نظریه( زندگی پس از مرگ) رو رد میکنه.

امیرمحمد در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳:

درود ، توجه به (یا) در  مصرع دوم خیلی مهمه.

خیام میفرماید : خدایا یا آرامش به من عطا که که حالم خیلی داغونه یا مرگ رو نصیبم کن.

بیت دوم هم بنظرم داشتن آرزوی محاله خیامه.

خیام با نیشخند میگه کاش این حرفایی که میزنن(زندگی پس از مرگ) درست باشه.

امیرمحمد در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۱۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:

درود، به نظر بنده منظور استاد خیام اینه که خداوند جهان و طبیعت را به بی نقص ترین حالت ممکن به وجود آورده و عیبی در آن دیده نمیشود.

و خداوند دیگه کاری ندارد که بنده اش خواه لحظات زندگی خود را با شادی گذرانده و قدر طبیعت را میداند، خواه بنده اش سرار زندگی خود را در تباهی گذرانده. 

در واقع پیام خیام این است که در طبیعت نقصی وجود ندارد پس به بهترین نحو ممکن زندگی کن چون شرایطش فراهم است.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۰۰ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۴ - خدای تعالی فرموده ما غرک بربک الکریم:

مصرع دوم بیت 7 به شکل «عذر معزولی آن عذر گناه» کاملا نامفهوم است. به استناد نسخۀ خطی مجلس به شماره ثبت 5379، شکل درست آن عبارت است از «عذر مغروری و آن فعل تباه».

مهرناز در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۳ - حکایت در معنی نظر مردان در خود به حقارت:

بلندیت باید‌، تواضع گزین

که آن بام را نیست سُلَّم جز این

یعنی چه

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۴۱ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۳ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات:

در مصرع دوم بیت 77، «جرم است و جفا» به جای «جرم است و خطا» درست است؛ هم به خاطر قافیه و هم به استناد نسخۀ خطی مجلس به شماره ثبت 5379.

مهرناز در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۷ - احوال سقراط با اسکندر:

جایی هست معرفی کنید بشه معنی این شعر رو فهمید 

مهرناز در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۷ - احوال سقراط با اسکندر:

ز گنبد چو یک رکن گردد خراب

خوش‌آواز را ناخوش آید جواب

یعنی چه

مهرناز در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۷ - احوال سقراط با اسکندر:

چو در ناشدن هست چندین دلیل

به بازی نشد پیش کس جبرئیل

توضیح میدید یعنی چه

مهرناز در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۷ - احوال سقراط با اسکندر:

بدو گفت رو به اسکندر بگوی

که هرچ اندرین ره نیابی مجوی

من آنجایی‌ام وین سخن روشن است

گر اینجا خیالی‌ست آن بی‌من است

مرا گر به‌دست آرد ایزد‌پرست

هم از درگه‌ِ ایزد آیم به‌دست

یعنی چه

علی عموشاهی در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

در زمان عثمان شورایی برای گردآوری آیات قرآن تشکیل شد و  فرخوان دادند که هر کس آیه‌ای از پیامبر دارد بیاورد. دو سال طول کشید تا با کمک مالی حکومت، هر آیه ده دینار، توانستند صحیفه‌ای بنویسند به نام مصحف عثمان. چون نقطه و اعراب گذاری هنوز به خط عربی وارد نشده بود، ۱۴ نوع و روایت مختلف قرآن را می‌خواندند که گاهی کاملا معنای متضادی داشت. سرانجام با کمک ایرانیان و از جمله ابن سیبویه اعراب گداری و نقطه گذاری به کمکشان آمد و مصحف کنونی که نامش قرآن است به دست ما رسید.

سید مصطفی سامع در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۱ دربارهٔ صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح قمر بنی‌هاشم حضرت عباس(ع):

تیر تیز

شنو سازم  بیان از کربلا و حزن سوزانش

عجب جان سوز می باشد غم سلطان خوبانش

به روز پر ز سوز گرم عاشورا به دشت طف

شدند آل رسول الله شهید راه یزدانش

چه گویم از ستم های عدو بر عترت اطهر؟

روا هرگز نمی دارم چنین ظلمی ز دونانش

 

ببستند آب را بر روی یارانِ شه مظلوم

نوای العطش پیدا ز اطفال و صغیرانش

 

نه شرمی از خدا کردند نِی از احمد حیا کردند 

بسی جور و جفا کردند بر آل پاک عطشانش

 

علی اکبر که بودی خلق و خویش چون نبی الله

تنش را اِرباً اِرباٰ کرده دشمن های نادانش

 

به تیرِ تیزِ سه شعبه درید حلق علی اصغر 

به آغوش پدر جان داد جانش را به یزدانش

 

دو دست از جسم پاک آن شهنشاه وفا عباس

بریدند و زدند تیری عدو بر چشم مستانش

 

تن بی سر، سر بی تن به روی خاک افتاده 

همه اصحاب ثارالله شدند قربان جانانش 

 

به خنجر حنجر مولا حسین را از قفا ببرید 

بود لعن خدا بر شمر و ابن سعد و یارانش

 

زدند آتش عدو بر خیمه گاه شاه بی لشکر 

سپاه بد سیر غارت نمودند مال و سامانش

 

سواران تاختند بر جسم سبط احمد مکی 

چه گویم از تن صد چاک و نعش خون افشانش

 

پر از خار مغیلان بود دشت کربلا ای وای 

دلا هر دم بسوز از حزن و فریاد یتیمانش

 

امان از رنج وغمهای فراوانِ دل زینب 

امان از شام عاشور و شب شام غریبانش

 

چهل منزل به منزل بود سر ها بر فراز نی 

سر هفتادو دو تن همچو خورشیدِ درخشانش

 

تنور خولی ملعون منور شد ز راس شاه

فدای راس مولا و تلاوتهای قرآنش 

 

 بسی رنج و تعب دیدند اسیران از ستمکاران 

 زدند با کعب نی یارب گهی با چوب خزرانش

 

گروهی خارجی گفتند و خندیدند بر آنان

بریختند خاک و خاکستر فراز فرق شاهانش

 

سه ساله دختر مولا رقیه از غم بابا 

تنش شد خاک در آنجا به شهر شام ویرانش 

 

 ز شرح ماجرا سامع بیا یکدم سکوتی کن

که عرش و فرش محزونند از حزنِ فراوانش

 

روز عاشورا ۱۴۰۴-۰۴ـ۱۵

سید مصطفی سامع 

رئوف رهنمون در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قصاید » شمارهٔ ۱۳:

در مصرع دوم بیت پنجاه و یکم کلمه‌ی "است" افتادە است:

سِوی الله و الله زور است و باطل....

احمد عنصری در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۹ در پاسخ به یکی (ودیگر هیچ) دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

سلام 

مصرع دوم از بیت اول بین خرقه جایی گرو باده ، و ، دفتر جایی

اگر با این خوانش باشد معنی علی الظاهر شعر اینطور می شود:

خرقه جایی در گرو باده قرار دادم

و فتر را هم در جایی دیگر در رهن و گرو باده گذاشتم

پایدار باشید

افسانه چراغی در ‫۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۵:

چو از قومی، یکی بی‌دانشی کرد،

نه کِه را منزلت مانَد نه مِه را

چقدر درست و زیبا! با اشتباه یک تن، ممکن است همه بدنام شوند و زمان بسیاری می‌برد تا درستیِ دیگران ثابت شود و بی‌اعتمادی از بین برود. 

۱
۲۱۷
۲۱۸
۲۱۹
۲۲۰
۲۲۱
۵۶۷۳