باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد
باز آرزوی جانها از راه جان درآمد
باز از رضای رضوان درهای خلد وا شد
هر روح تا به گردن در حوض کوثر آمد
باز آن شهی درآمد کو قبله شهانست
باز آن مهی برآمد کز ماه برتر آمد
سرگشتگان سودا جمله سوار گشتند
کان شاه یک سواره در قلب لشکر آمد
اجزای خاک تیره حیران شدند و خیره
از لامکان شنیده خیزید محشر آمد
آمد ندای بیچون نی از درون نه بیرون
نی چپ نی راست نی پس نی از برابر آمد
گویی که آن چه سویست آن سو که جست و جویست
گویی کجا کنم رو آن سو که این سر آمد
آن سو که میوهها را این پختگی رسیدست
آن سو که سنگها را اوصاف گوهر آمد
آن سو که خشک ماهی شد پیش خضر زنده
آن سو که دست موسی چون ماه انور آمد
این سوز در دل ما چون شمع روشن آمد
وین حکم بر سر ما چون تاج مفخر آمد
دستور نیست جان را تا گوید این بیان را
ور نی ز کفر رستی هر جا که کفر آمد
کافر به وقت سختی رو آورد بدان سو
این سو چو درد بیند آن سوش باور آمد
با درد باش تا درد آن سوت ره نماید
آن سو که بیند آن کس کز درد مضطر آمد
آن پادشاه اعظم در بسته بود محکم
پوشید دلق آدم امروز بر در آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به بیان بازگشت یک نور و روشنایی بزرگ از جانب خداوند و آمدن روزی امیدبخش اشاره دارد. در این متن، "آفتاب دولت" به معنی ظهور دوباره نور و سعادت است و "آرزوهای جانها" به فراهم شدن فرصتی برای زندگی بهتر اشاره میکند.
همچنین، با باز شدن درهای بهشت و فرارسیدن محشر، همه موجودات به سمت آن نور و سعادت رهنمون میشوند. اینجا به مفهوم بلغزیدگی و سرگشتگی انسانها در جستجوی حقیقت و کمال اشاره شده و به این اشاره میشود که در شرایط سخت، انسانها به سوی نور حقیقت گرایش پیدا میکنند.
در نهایت، به ظهور یک پادشاه بزرگ و عظیم و همچنین درک عمیق انسانها از دردهایشان و چگونگی رسیدن به آرامش و نور در خلال مشکلات اشاره شده است.
هوش مصنوعی: خورشید نعمت و موفقیت دوباره در آسمان درخشید و آرزوهای دلها از مسیر زندگی به حقیقت پیوست.
هوش مصنوعی: به دلیل رضایت پروردگار، درهای بهشت باز شد و هر روحی به کنار حوض کوثر آمد.
هوش مصنوعی: دوباره آن پادشاهی که قبلهگاه سلاطین است، بازگشته است. دوباره آن ماهی که از تمامی ماهها برتر است، نمایان شده است.
هوش مصنوعی: مردم سرگشته و دیوانه همگی سوار بر اسب شدند؛ چرا که آن پادشاه تنها با یک سوار در دل سپاه وارد شد.
هوش مصنوعی: اجزای خاک تیره در حیرت و شگفتی بودند و با حالت خیره به چیزی که از عالم غیب شنیده بودند، توجه کردند که قیامت نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: ندای خالص و بینظیر نی از درون وجود انسان به گوش میرسد، نه از بیرون. این صدا نه از سمت چپ میآید و نه از سمت راست، بلکه از دل او بیرون میآید.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد آنچه که به دنبال آن هستم، در دوردستها قرار دارد. نمیدانم به کدام سمت بروم؛ به سمتی که همیشه به دنبال آن بودهام، یا اینکه اینجا که هستم، به پایان نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: در آن طرف، زمانی که میوهها به پختگی و آمادگی رسیدند، در همان سمت نیز سنگها ویژگیهای گرانبها و مشابه جواهر پیدا کردند.
هوش مصنوعی: در آنسوی جایی که درختان خشک و بیجان هستند، به خوشحالی میتوان زندگی را دید که خضر در آنجا زنده است. در آنسو که دست موسی مانند ماه درخشان و روشن شد، زندگی و برکت به طرز شگفتانگیزی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: این احساس درد و سوز در دل ما مانند نوری که از شمع برمیخیزد، روشن و واضح است، و این فرمان و سرنوشت ما مانند تاجی است که بر سر ما قرار گرفته و ما را مرفوع میسازد.
هوش مصنوعی: جان انسان اجازه نمیدهد که این سخن را بیان کند و گرنه در هر کجا که کفر و بیایمانی وجود داشته باشد، از آن رهایی خواهد یافت.
هوش مصنوعی: زمانی که به مشکلات و سختیها برخورد میکند، آدم کافر به آن سوی ایمان و اعتقاد نزدیک میشود. اما وقتی که درد و رنج را حس کند، دوباره به سمت اعتقادات و باورهای خود روی میآورد.
هوش مصنوعی: با درد زندگی کن تا اینکه آن درد تو را به جایی هدایت کند که کسی که از درد رنج میبرد، بتواند آن را درک کند.
هوش مصنوعی: پادشاه بزرگ به صورت محکم در بسته بود، اما اکنون بر در آمد و لباس انسانیت به تن کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مرغی که ناگهانی در دام ما درآمد
بشکست دامها را بر لامکان برآمد
از باده گزافی شد صاف صاف صافی
وز درد هر دو عالم جوشید و بر سر آمد
جان را چو شست از گل معراج برشد آن دل
[...]
غوغای عشق دوشم، ناگاه بر سر آمد
هم دل به غم فرو شد، هم جان به هم برآمد
بر روی اهل عالم، بودیم بسته محکم
درهای دل ندانم، عشق از کجا درآمد؟
از زلف او کشیده راهیست در دل من
[...]
آن آفتاب دولت بر چرخ ما برآمد
وان زهره سعادت در چنگ ما درآمد
آیینه کرد ما را، در ما شد آشکارا
آن گوهری کز اشیا چون چرخ بر سر آمد
عید است و عید قربان، رو در حرم کن ای جان
[...]
امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد
شادیست جان و دل را کان شاه کشور آمد
باز آمد آن قیامت،آن فتنه و علامت
چون ساقیان مهرو،با جام و ساغر آمد
دامی نهاد و دانه،آن دلبر یگانه
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.