گنجور

 
مولانا

باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد

باز آرزوی جان‌ها از راه جان درآمد

باز از رضای رضوان درهای خلد وا شد

هر روح تا به گردن در حوض کوثر آمد

باز آن شهی درآمد کو قبله شهانست

باز آن مهی برآمد کز ماه برتر آمد

سرگشتگان سودا جمله سوار گشتند

کان شاه یک سواره در قلب لشکر آمد

اجزای خاک تیره حیران شدند و خیره

از لامکان شنیده خیزید محشر آمد

آمد ندای بی‌چون نی از درون نه بیرون

نی چپ نی راست نی پس نی از برابر آمد

گویی که آن چه سویست آن سو که جست و جویست

گویی کجا کنم رو آن سو که این سر آمد

آن سو که میوه‌ها را این پختگی رسیدست

آن سو که سنگ‌ها را اوصاف گوهر آمد

آن سو که خشک ماهی شد پیش خضر زنده

آن سو که دست موسی چون ماه انور آمد

این سوز در دل ما چون شمع روشن آمد

وین حکم بر سر ما چون تاج مفخر آمد

دستور نیست جان را تا گوید این بیان را

ور نی ز کفر رستی هر جا که کفر آمد

کافر به وقت سختی رو آورد بدان سو

این سو چو درد بیند آن سوش باور آمد

با درد باش تا درد آن سوت ره نماید

آن سو که بیند آن کس کز درد مضطر آمد

آن پادشاه اعظم در بسته بود محکم

پوشید دلق آدم امروز بر در آمد

 
 
 
غزل شمارهٔ ۸۴۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

مرغی که ناگهانی در دام ما درآمد

بشکست دام‌ها را بر لامکان برآمد

از باده گزافی شد صاف صاف صافی

وز درد هر دو عالم جوشید و بر سر آمد

جان را چو شست از گل معراج برشد آن دل

[...]

سلمان ساوجی

غوغای عشق دوشم، ناگاه بر سر آمد

هم دل به غم فرو شد، هم جان به هم برآمد

بر روی اهل عالم، بودیم بسته محکم

درهای دل ندانم، عشق از کجا درآمد؟

از زلف او کشیده راهیست در دل من

[...]

نسیمی

آن آفتاب دولت بر چرخ ما برآمد

وان زهره سعادت در چنگ ما درآمد

آیینه کرد ما را، در ما شد آشکارا

آن گوهری کز اشیا چون چرخ بر سر آمد

عید است و عید قربان، رو در حرم کن ای جان

[...]

قاسم انوار

امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد

شادیست جان و دل را کان شاه کشور آمد

باز آمد آن قیامت،آن فتنه و علامت

چون ساقیان مهرو،با جام و ساغر آمد

دامی نهاد و دانه،آن دلبر یگانه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه