سخن هر چه گویم همه گفتهاند
بَرِ باغِ دانش همه رُفتهاند
اگر بر درختِ برومند جای
نیابم که از بَر شدن نیست رای
کسی کو شَوَد زیرِ نخلِ بلند
همان سایه ز او بازدارَد گَزَند
توانم مگر پایهای ساختن
بَرِ شاخِ آن سروِ سایه فکن
کز این ناموَر نامهٔ شهریار
به گیتی بمانم یکی یادگار
تو این را دروغ و فَسانه مَدان
به رنگِ فُسون و بهانه مَدان
از او هر چه اندر خورَد با خِرَد
دگر بَر رَهِ رمز و معنی بَرَد
یکی نامه بود از گَهِ باستان
فراوان بِدو اندرون داستان
پراگَنده دَر دستِ هَر موبَدی
از او بَهرهای نزدِ هَر بِخرَدی
یکی پهلوان بود دهقاننژاد
دلیر و بزرگ و خردمند و راد
پژوهندهٔ روزگارِ نَخُست
گذشته سخنها همه باز جُست
زِ هر کشوری موبَدی سالخَرد
بیاورد کاین نامه را یاد کرد
بپرسیدشان از کیانِ جهان
وزان نامدارانِ فرخ مَهان
که گیتی به آغاز چون داشتند
که ایدون به ما خوار بگذاشتند
چگونه سَر آمد به نیک اختری
بر ایشان همه روزِ کُندآوری
بگفتند پیشَش یکایک مَهان
سخنهای شاهان و گشتِ جهان
چو بشنید از ایشان سِپَهبَد سَخُن
یکی ناموَر نامه اَفکند بُن
چنین یادگاری شد اندر جهان
بر او آفرین از کهان و مهان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در این ابیات فردوسی ضمن فروتنی و ذکر این که کار او مبتنی بر کارهای بزرگ دیگران است از تلاش پهلوانی دهقاننژاد برای گردآوری داستانهای گذشتگان سخن میگوید (منظور از این پهلوان ابومنصور محمدبن عبدالرزاق است که شاهنامهٔ ابومنصوری به دستور او به نثر گرد آمد و بعدها منبع فردوسی شد).
هر سخنی که من بگویم، پیش از من نیز گفته شده است، و میوههای باغ دانش، همه چیده شدهاند.
اگر بر درخت بزرگ و پرشاخساری جای پیدا نکنم، این به این معنا نیست که بالا رفتن از آن غیرممکن است.
کسی که زیر نخل بلند قرار گیرد، از سایهٔ آن در برابر گزندها محافظت میشود.
شاید بتوانم پایهای بسازم تا از سایهٔ آن سرو بلند استفاده کنم.
با این کار (سرودن شاهنامه)، میتوانم یادگاری از خود در جهان به جا بگذارم.
تو این (کتاب) را دروغ و افسانه ندان و آن را به نوع افسانه و بهانه ندان
هر چیزی که با خرد همخوانی دارد، بر اساس رمز و معنی درک خواهد شد.
نامهای (داستانی) از زمانهای باستان وجود داشت که در آن داستانهای بسیاری بود.
این داستانها در دست هر موبدی پراکنده بود، و هر خردمندی از آن بهرهای داشت.
یک پهلوان از نژاد دهقانان بود که دلیر، بزرگمنش، خردمند و سخاوتمند بود.
او پژوهشگر روزگارهای گذشته بود و سخنان پیشینیان را بازجست.
از هر کشوری موبدی سالخورده آورد تا آن نامه (تاریخ) را یادآوری کنند.
او از ایشان دربارهٔ شاهان کیانی و نامداران بلندمرتبه جهان پرسید.
پرسید که جهان در آغاز چگونه بود و چرا اکنون اینگونه خوار به ما رسیده است.
چگونه روزهای آنان با خوشبختی و بزرگی به پایان رسید.
بزرگان یکبهیک داستانهای شاهان و چگونگی گردش جهان را برای او بازگو کردند.
وقتی آن پهلوان سخنان ایشان را شنید، بنیان یک نامه (کتاب) مشهور را گذاشت.
بدینگونه یادگاری در جهان پدید آمد که بزرگان و خردمندان بر آن آفرین گفتند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.