افسانه چراغی در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۱ - حکایت در صبر بر جفای آن که از او صبر نتوان کرد:
یکم روز بر بندهای دل بسوخت یعنی یک روز دلم برای بندهای سوخت.
افسانه چراغی در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۱ - حکایت در صبر بر جفای آن که از او صبر نتوان کرد:
چرا از کسی رو بر میگردانی که اگر او از تو رو برگرداند، طاقتش را نداری و نابود میشوی؟
افسانه چراغی در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۲ - حکایت:
پزشکی که به فکر بیماران نیست و بیماری که عاشق روی پزشک است و سر درمان شدن ندارد!
افسانه چراغی در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۴ - مدح ابوبکر بن سعد بن زنگی:
سعدی آزاده و بزرگمنش با دنیایی از دانش و تجربیات گوناگون و شناخت انسانها و فرهنگهای سرزمینها و شهرهای مختلف، گنجینه غنی و ارزشمند زبان پارسی است و خوشا به حال ما که او را داریم و به زبان او سخن میگوییم.
افسانه چراغی در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۳ - سبب نظم کتاب:
این همه فروتنی و خاکساری و شکسته نفسی در وجود استاد سخن، افصحالمتکلمین، سعدی بزرگوار شگفتانگیز است.
افسانه چراغی در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۶ در پاسخ به کوروش معلمان دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۳ - سبب نظم کتاب:
کورش گرامی
در این بیت "گوشهای" و "خوشهای" کلمات قافیه هستند و "یافتم" ردیف است که عینا تکرار میشود. از نظر معنا هم کامل است: در شهرهای مختلف گشتم و با مردم بسیاری روزگار گذراندم؛ از هر جا بهرهای برگرفتم و از هر خرمنی خوشهای برچیدم (بهرهها و تجربیات فراوانی دریافت کردم).
فاطمه قوی نیت در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۱ - تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش:
#تولیدن_شیر_از_دیر_آمدن_خرگوش
🔵پوست، چِهبْوَد؟ گفتههای رنگْ رنگ
چون زِرِه بر آب، کِش نَبْوَد درنگکِش: که آن
زره بر آب: تصویر دایرهها و حلقههایی که روی آب دیده میشود.✅پوست چیست؟ سخنان رنگارنگ و جذاب و شنیدنی نخجیران(جبربان) یا هر کسی که با سخنان خوب میخواهد بر دیگران سلطه پیدا کند و فکر و اندیشه آنها را در دست بگیرد و راه تعقل را بر آنها ببندد.
سخنان گوناگون و رنگارنگ مثل دایرههایی است که روی آب نقش میبندد و شبیه زره است اما در واقع زره نیست و به سرعت از بین میرود.
طاهر زیبا دارد اما در باطن چیزی ندارد.🔵این سخن چون پوست، معنی، مغز دان
این سخن چون نقش و معنی، همچو جان✅ظاهر این سخن را که با کلمه گفته شده مانند پوست بدان و معنی و باطن این سخن را مغز بدان. در اصل سخن، مثل جسم و معنی مثل روح است
🔵پوست باشد مغزِ بد را عیب پوش
مغزِ نیکو را ز غیرت، غیبْ پوش✅پوست، پوشانندۀ مغز بد است و عیب مغز را میپوشاند و مغزهای خوب را هم میپوشاند چون نبت به آنها غیرت دارد.
پوست که همان کلمات و گفتار زیبا و رنگارنگ است مثل پوستی، عیب درونی انسان و باطن توخالی او را میپوشاند در حالیکه مغز نیکو و جان متعالی و ارزشمند نیازی به الفاظ و کلمات زیبا ندارد چون خداوند آنان را پوششی مناسب از غیب میدهد زیرا نسبت به آنها غیرت دارد.
انتقاد از افرادی که ظاهر کلامشان زیباست و باطن تو خالی دارند و چیز ارزشمندی برای ارائهدادن ندارند.
فاطمه قوی نیت در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۱ - تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش:
#تولیدن_شیر_از_دیر_آمدن_خرگوش
✅ مکرهایِ جبریانم بسته کرد
تیغِ چوبینشان تَنَم را خسته کردجبریان: نخجیران که طرفدار جبر بودند
تیغ چوبین: شمشیر چوبی. دلایل بیپایه نخجیران به شمشیر چوبی تشبیه شده.
خسته: زخمی
بستن: تبانی و توافق در امری. مجازاً فریفتن و گول زدن✅شیر گفت: حیله و نیرنگ جبریان (نخجیران) مرا فریب داد و شمشیر چوبینِ آنها تنم را زخمی و مجروح کرد.
در مجادله نخجیران و شیر، اگر چه نخجیران تسلیم شدند اما با بیان سخنانی به ظاهر خوب و به نفع شیر، او را ملزم به پذیرش اندیشه جبرگرایانه خود کردند تا جایی که شیر از شکار دست کشد و به امید اینکه نخجیران برای او رزق روزانهاش را بیاورند راضی شد.
🔵زین سپس من نشنوم آن دَمْدَمه
بانگِ دیوان است و غولان، آن همهغول و دیو: نوعی از شیاطین، اهریمن، موجودی افسانهای که او را با چهرهای مهیب و ترسناک تصور میکردند.
غول و دیو ، نام افراد را صدا میزدند و آنها را در راهها و مسیر رسیدن به مقصد گمراه میکردند.
دیو در زبان فارسی معادل شیطان در زبان عرب است. استعاره از هر سرکشِ مُتمَرِّد خواه انسان باشد و خواه جن. به نقل از #دهخدا#تهمورث پسر هوشنگ (معروف به دیوبند) در #شاهنامه، پادشاهی است که دیوان را به بند کشید تا جهان را از بدی پاک کند.
دیوان خواندن و نوشتن را به تهمورث آموختند.دمدمه: مکر و فریب و افسون
✅از این به بعد دیگر، سخنان پُر مکر جبریان را نخواهم شنید، زیرا گفتههای آنها مثل جادوی غولان و دیوان است.
🔵 بَر دَران ای دل تو ایشان را ، مَایست
پوستْشان بَر کَن، کِهشان جز پوست نیستمَایست: توقف نکن، درنگ نکن
کهشان (کِشان): که ایشان✅ای دل، درنگ نکن و به آنان حمله کن و آنها را هم زهم بدران و پاره پاره کن که آنان چیزی جز پوست نیستند.
کنایه از اینکه ظاهر سخنان آنها زیبا و باطن آن توخالی است.
فاطمه قوی نیت در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۱ - تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش:
#تولیدن_شیر_از_دیر_آمدن_خرگوش
🔵همچو آن خرگوش، کهاو بر شیر زد
روحِ او کی بود اندر خوردِ قد؟
تولیدن: با صدای بلند نام کسی را فریاد زدن، رمیدن
بر شیر زد: بر زدن در اصطلاح به معنی شکست دادن و افکندن کسی را از مقام و موقعیتش است. خوار و ناتوان کردن
✅ آیا روح بزرگ آن خرگوش (کوچک) که با شیر به مبارزه پرداخت همردیف جسمش کوچک بود؟ اینگونه نیست بلکه روح او بسیار بزرگتر از جسمش بود.
✅ شیر میگفت از سرِ تیزیّ و خشم
کز رهِ گوشم ، عَدو بر بست چشم
تیزی: خشم و تندخویی
عَدو: دشمن
بر بست چشم: جادو و افسون کرد
✅شیر از روی خشم و تندخویی میگفت: دشمن از راه گوش مرا جادو کرد. یعنی سخنانی گفت که برایم دلنشین بود و با شنیدن آن سخنان مرا افسون کرد.
🔸نکته:
شنیدن سخنانی که فرد میشنود در زندگی و تصمیمگیریهای او اثرگذار است.
مشکلات ایجاد شده برای شیر نتیجه شنیدن سخنان نخجیران و پذیرفتن آن سخنان بود.
فاطمه قوی نیت در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۰ - زیافت تاویل رکیک مگس:
#زیافت_رکیک_تاویل_مگس
🔵صاحبِ تأویلِ باطل، چون مگس
وَهْمِ او بَوْلِ خر و تصویرِ خَس✅کسی که بیهوده و باطل به تأویل قرآن میپردازد، مانند همین مگس کم ظرفیت است. فکر و خیالات مگس مانند ادرار خر و تصوّرات او مانند خس و خاشاک، بیارزش است.
🔵 گر مگس، تأویل بگذارد به رای
آن مگس را بخت گردانَد هُمایتاویل: بازگشتن به اصل
هُمای: پرندهای که او را خوش یُمن و مبارک میدانند. مرغ (پرنده) بیآزار و استخوانخوار که سایه او بر سر هر کسی بیفتد، آن شخص به سعادت و بزرگی برسد.✅اگر آن مگس، تأویل به رأی و نظر سست و بیپایه خود را رها کند، بخت و طالع مبارک، آن مگس بیمقدار را به پرندۀ سعادت تبدیل میکند.
🔸نکته:
کسانی که در وهم و بینش محدود خود گرفتار هستند، اگر خود را از بند محدودیتها برهانند ، روح و جان آنها به حقیقت بلندمرتبه میرسد.
🔵آن مگس نَبوَد کِش، این عبرت بُوَد
روحِ او، نی در خورِ صورت بُوَدعبرت: عبور کردن از غفلت به سوی آگاهی
در خور: شایسته✅ کسی که از حقارت و کوته فکری عبور کند و به بینش ژرف و والایی برسد، نباید او را مگس خواند زیرا روح او گرفتار ظاهر نیست و به مراتب بالا دست یافته است.
✅این قصه تمثیل و اشاره است به کسانی که
با توجه به بیت پایانی بخش قبلی قصه، قرآن را طبق میل و نظر خود تأویل میکنند.
🔴قرآن میفرماید:
و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلمتاویل مخصوص خدا و راسخون در علم هستند.
دو نظر در این مورد وجود دارد:
۱- راسخون علم را منحصراً ائمه اطهار میدانند
۲- راسخون در علم را هم ائمه میدانند و هم افرادی خاص که به درجهای از رسوخ در علم قائل هستند. به نقل از کتاب ظاهر قرآن باطن قرآن #سید_محسن_میرباقری🔴
فاطمه قوی نیت در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۰ - زیافت تاویل رکیک مگس:
#زیافت_رکیک_تاویل_مگس
🔵 آن مگس بر برگ ِ کاه و بولِ خر
همچو کشتیبان، همی افراشت سَر🔵گفت: من دریا و کشتی خواندهام
مدّتی در فکرِ آن می ماندهامزیافت: ناخالصی، تباهی، نادرستی
بولِ خر: ادرار خر
رَکیک: سست، ناپسند، ضعیف
سرافراشتن: سربلند بودن، نیکنام بودن✅آن مگس ادعای آشنایی با دریا و علم کشتیرانی داشت. روی برگ کاهی روان بر ادرار خر، نشسته و با غرور ، احساس سربلندی و افتخار میکرد و میگفت: من دربارهٔ دریا و کشتی علم و دانایی دارم و مدّتها درباره دریا و کشتیرانی در دریا مطالعه و کسب علم کردهام و اندیشیدهام.
با توجه به اینکه بیت پایانی بخش قبلی
بر هوا تاویل قرآن میکنی
پست و کژ شد از تو معنیّ ِ سَنی
در این داستان، مولانا افراد ظاهربین و کوته فکری را که قرآن را طبق سلیقه و میل خود تفسیر میکنند به مگس تشبیه کرده است.
🔵اینک این دریا و این کشتی و من
مردِ کشتیبان و اهل و رای زناهل: شایسته
رایزن: عاقل و دانا، مشاور✅اکنون این پیشاب و ادرار خر، دریای من است و این برگ کاه هم کشتی من است.
من هم کشتیبانِ شایسته و ماهری هستم که صاحب اندیشه و خرد هستم.🔵 بر سرِ دریا همی راند او عَمَد
مینمودش آنقدر بیرون ز حدعَمَد: قایق ساخته شده از شاخ و برگ درختان
حَد: اندازه
بیرون ز حد: بیش از اندازه✅آن مگس بر کشتی و روی دریای ساختگی خود (یعنی روی برگ کاهی روان بر روی ادرار خر) قایقسواری میکرد و این دریا و قایق، در نظرش بیش از اندازه بزرگ و مهم بود.
🔵 بود بیحد آن چَمین نسبت بدو
آن نظر که بیند آن را راست؟ کو؟چَمین: ادرار
✅ آن ادرار نسبت به مگس، بسیار پهناور و زیاد بود. امّا مگس نگاه واقع بینی نداشت که ادرار و پیشاب خر را آنچنان که هست ببیند.
نگاه واقع بین کجاست که واقعیتها را آنگونه که هست، به شکل درست آن ببیند؟
🔵عالَمش چندان بُوَد کش بینش است
چشم چندین بحر هم، چندینَش استعالمش: عالم او ، دنیای او
کَش: که او را✅دنیای مگس به اندازۀ دیدگاه و بینش اوست، حتی چندین دریا هم با تمام وسعت و بزرگی که دارند، در فکر و بینش کوتاه مگس، کوچک و حقیر میشود.
🔸نکته:
انتقاد از انسانهای کم ظرفیتی که هر چیزی را به قالب فکر و اندیشه خود در میآورند.
سام در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۰ - حکایت آن پیر خارکش که از خار خواریش گل عزت می گشاد و جوان رعناوش که گل عزتش بوی خواری می داد:
پیر گفتا که چه عزت زین به که نیم بر در تو بالین نه . برگردان هوش مصنوعی صحیح نیست نیم بر در تو بالین نه اشاره به سکوهایی است که در قدیم جلوی خانه ها تعبیه میکردند .در برخی از مناطق ایران به پیرنشین هم معروف بود. پیرمرد به این میبالد که چنان خوار و زیون نشده که روی سکوهای جلوی خانه آن جوان بخوابد. کار میکند و محتاج کسی نیست.
نکته جالب اینکه پیرمرد خارکش جامی نشانی از فرزانگی و سعه صدر نداره و یک انسانیست کاملا" معمولی و البته حاضرجواب . به جوانی و خامی متلک پران اشاره شده ولی شاهد یکی بدو و کل کل پیرمرد با جوان هستیم . جایی جوان رو خس خطاب میکنه درحالی که جامی قادر بود بجای خس از کس استفاده کنه ( به کسی چون تو گرفتار نساخت ) .یا همین بیت بالا ( که نیم بر در تو بالین نه) .جوان که به (نو) جوانیش مغرور حرف نسنجیده میزنه و پیرمرد هم از خجالتش درمیاد.
یار سیستانی در ۵ ماه قبل، جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۰:
بازگردانی های هوش مصنوعی اگرچه کارآمد هستند و برای درک اولیه از شعر مناسبند اما صد در صد دقیق نیستند، صرفا از آنها برای فهم متون استفاده کنید
Heydar Barsam در ۵ ماه قبل، جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:
سلام در مصرع اول من فاعل زده ام هست یا مفعول زده ام لطفا علما پاسخ دهند ؟
Majid Shabani در ۵ ماه قبل، جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹:
ممنون جناب سومانی.مفید بود
مرتضی کبیری در ۵ ماه قبل، جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۵ - سجده کردن یحیی علیه السلام در شکم مادر مسیح را علیه السلام:
آقای هوش مصنوعی شما زحمت بکش تفسیر نکن آبروی هر چی مفسر رو بردی
رضا از کرمان در ۵ ماه قبل، جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۵:
سلام
بهترین اجرا بنظر بنده متعلق به زنده یاد بانو هایده است که در بین نام هنرمندان اشاره ای به ایشان نشده متاسفانه روحش شاد یادش گرامی
دهقان نژاد در ۵ ماه قبل، جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳ - داستان رویش مار بر شانههای ضحاک:
به نظر می رسد خوردن مغز انسان ها در خصوص مارهای ضحاک نشان از گرفتن قدرت تعقل و تفکر و شتشوی مغزی و فریب مردم آن روزگار توسط حاکم وقت دارد
حمیدرضا ابراهیم زاده در ۵ ماه قبل، جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۸ - تضمین غزل خواجه حافظ علیهالرحمه:
ارادت دارای نشانه های عملی و باز خوردهای پررنگ رفتاری است که این نشانه ها در متن زندگی وسلوک رفتاری مرید نمایان است.
ارادت زبانی و ظاهر و قشری به تنهایی نشانگر حقیقت پیروی نیست.
پیرو خط خاتم انبیا و حاتم اوصیا به بایدها ونبایدهای این حرکت التزام قلبی و عملی دارد
دروغ و غیبت و خیانت و دزدی و ربا وریا و زنا و تجسس و حسد و بخل وعجب و....گناهان برایش بد است
و به امانت داری و مسئولیت پذیری و خوش قولی و وفای به عهد و خوش رویی وراستگویی و مهربانی ونیک کرداری و...ملتزم است.
چگونه کسی می تواند مورد حمایت ما قرار بگیرد در حالی که هیچ جایی از پندار وگفتار وکردارش در پیروی از ما نیست؟؟؟
پیرو علی پارسایی و ادب و وقار ومتانت وحیا وغیرت دارد و به پیروی از پیشوایش سر خم می کند..
پارسایی ومهرورزی برگ هویت شیعه ودوستدار علی واهل بیت است
که حضرت حق در آغاز سوره عنکبوت فرمود؛
احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون؟
آیا مردم گمان می برند به ایمان گفتاریشان بسنده می کنیم و آنها را نمی آزماییم؟؟؟
والی الله المصیر
سام در ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷: