گنجور

حاشیه‌ها

بهار در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۵ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷:

یار هر خارو خسی گشت درین گلشن حیف

امیرالملک در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵:

شیراز همان وطن است که کنعان یوسف بود و بهشت آدم و بخارای رودکی

بهزاد در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:

دوستان عزیز از نظر بنده حضرت حافظ نو تمام عرفا و صوفیان نه شیعه نه سنی نه مسیحی و ...نبوده اند آنها فقط سالک یک دین هستن و اون دین دین عشق هستش.
که حضرت حافظ فرمود :
هرگز نمیرد ان که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
حضرت مولوی:
ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست.

سیامک شهبازلی تالش در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۳:

من هم از این بیت خوشم اومد چند بار گوش کردم

محمدرضا اشاره در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹:

با سلام، به نظر بنده انسانها به درجه افکار زیبا وعمل کردن به آن ، در نزد خداوند گرامی هستند نه با ملبس کردن ویا ادعا کردن ، که همین ملبس کردن به نوعی خاص که دال بر برتر بودن باشد نشان از ضعف و کمبود دارد و گرنه چه احتیاج است که با لباس و یا ادعا خود را و افکار خود را ثابت کرد، آنچه خداوند میخواهد ایمان یعنی داشتن باور به خود و افکار خود و عمل به آن است که در کلام خدا اکثرآ آمنوا و عملو با هم آمده است ولی متاسفانه بعلت کمبود در شخصیت فکری افراد باعث میشود حتی ندانسته در مسیری قدم بگذارند تا بجای ثابت کردن توانایی و ایمان خود و عمل به دانسته ها و پیشرفت در کمالات ، رو به هدایت و ارشاد دیگران می آورند و خود که راه نیافته اند راه دیگران را هم به بیراهه میکشانند و اگر مخالفتی ببینند سخت برای اثبات خود از هیچ عملی فروگذار نمیکنند مانند ماجرای گالیله که گفتند تو کافر شده ای و باید اعدام شوی و در حالیکه خود سراسر نا آگاهی و جهالت بودند و اینگونه افراد را جناب حافظ به چالش میکشد که اگر صوفی که همه چیز را از خدا میبیند و یا در همه چیز خدا میبیند نباید نقد کند همینکه سخنی شنید باید درآن سخن هم خدا را ببیند و بگذرد نه آنکه اصرارو پافشاری کند که این ایراد دارد و باید اصلاح شود و نظر خود را تحمیل کند اگر به شیوه نیکو عمل کند و نتیجه بگیرد و پیشرفت کند دیگران هم پیشرفت عملی اورا دیده و از او اولگو و راهنمایی میگیرند همانگونه که فرمودند مردم را با عمل به راه راست هدایت کنید نه با زبان ، اینجاست که میفرماید خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد یعنی اکثرا افراد زبانی امر به معروف میکنند ولی نتایج زندگیشان را که میبینی خودش در تمام زمینه ها گیر دارد چون همیشه ادعا و زبانی بوده نه عملی

دادمهر در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۶:

درود بر شما مصرع چهارم
گرز این دو یکی بودی چه بودی
درست می باشد
گرز مخفف
اگر از

مصطفی قباخلو در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲ - مرداس تازی و فرزند ناخلفش ضحاک:

با سلام
به نظرم
در بیت 23م
برین گفتهٔ من چو داری وفا
جهاندار باشی (یکی پادشا)
به نظر بنده این گونه که می نویسم با سخن فردوسی بیشتر هماهنگی داره و وقفه خوانشی هم ایجاد نمیشه
برین گفتهٔ من چو داری وفا
جهاندار باشی (و فرمانروا)
البته این نظر من هست
یقینا در این خصوص ،با توجه به نسخ مختلف و وزن و عروض و خیلی چیزهای دیگر که بنده سررشته ندارم باید اعمال نظر کرد.

مصطفی قباخلو در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲ - مرداس تازی و فرزند ناخلفش ضحاک:

سلام
در بیت بیستم
به جای (را ) باید از قرار داد تا وزن و معنی درست باشد
چه باید پدرکش پسر چون تو بود
یکی پندت (از )من بیاید شنود
ممنون لطفا تصحیح کنید

Polestar در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۱:

بیت پایانی، مجدّدا اشاره به بیت آغازین داره
که این رو در فن بلاغت اصطلاحا میگن: " ردّ العجز إلی الصدر "

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

ای غایب از نظر به خدا میسپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت(91)

تو را به خداوند می سپارم در حالی که از چشمانم غایب و در جانم حاضری و این حضور، جان عاشقم را می سوزاند ولی از سویدای دل دوستت دارم.( جان، دل و حضور، غلبه جان بر حس را می رساند)
2- تا در سایه عشق مقتدرانه نمیرم ( کشیدن دامن کفن به زیر قدمهای زمین) دست از تو برنمی دارم.
3- محراب ابروان را نشانم ده، تا در سحر، دست به نیایش بلند کنم و پس از آن دست در گردنت اندازم( ترکیب زیبای معاشقه و نیایش)
4- برای به دست آوردنت ای گرانبها!به هر چیزی متوسل می شوم حتی جادو و آموختن آن از هاروت و ماروت در بابِل.
5- ای طبیب بی وفای دردهایم، می خواهم پیشمرگت شوم( یا در برابرت بمیرم) چرا سراغی از این بیمار عشق نمی گیری که پیوسته در شوق دیدار است.
6- به امید کاشتن دانه عشق در دلت و شکوفا شدن آن، صد جوی آب از چشمها جاری کرده ام.
7- ناز و کرشمه ات چون خنجری خونم را ریخت و رها شدم، از این رو منت خنجر ناز را می کشم.
8- می گریم و این سیل اشک، شکوفایی دانه عشق است.
9- سخاوتمندانه اجازه حضور بده، تا پیوسته از سوز دل، جواهرات ازچشمان به پایت بریزم( خانلری: این 3 بیت را ندارد)
10- حافظ شراب، معشوق زیبا و رندی شایسته حال تو نیست( در حال هوشیاری) بگذریم، اما به هر سه می پردازی( در مستی عشق) و نادیده می گیرم.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

محمد طهماسبی در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » شاهد افلاکی:

بنظرم شاهد در اینجا به معنی زیبا روی است.

محمد یگانه در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:

در آیه 17 سوره‌ی مزمل داریم که: یَوْماً یَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِیباً، یعنی آن روزی که (قیامت) کودکان را پیر می‌کند.
حضرت مولانا هم در بیتی از این غزل فرمودند که «نه کودکان به قیامت سپید مو خیزند؟(یعنی جز این است که کودکان در قیامتی که خدا برپا می‌کند از حوادث وحشتناک موهایشان سفید می‌شود؟)
اما،
قیامت تو سیه موی کرد پیران را ... (اما برخاستن تو دلبر، موی پیران را سیاه میکند و چنان آرامشی دارد که دلشان نیز باز جوان می‌گردد)
و این اعجاز ابیات و سخن مولاناست

فلانی در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۶:

کی اگر در اشعار مولانا به معنای زمانی نباشد همواره همان که به معنای فلان یا چه کسی است در نظر باشد مولانا اصالتی بلخلی دارد و گویشی دری با لهجه افغانی که یحتمل بر همین اصل که هنوز هم مستعمل است مینویسند کی و ی را رقیق و بمانند ه تلفظ میکنند نه اما دقیق و چیزی میان کی و که

کاظم ایاصوفی در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۴۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۸:

مصراع دوم بیت چهارم کو تشنه کوثر بود صحیح است

قلندر در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

با درود و مهر...
هر سالکی در مسیر حقیقت همچون کشتی سرگردانی در تلاطم و حیرت و سرگردانی به دنبال نور فانوسی از ساحل دوست چشم دلی دارد و انتظاری برای رهایی از سرگشتگی ،، صبر و توکل و امید و ایمان در جان عاشق چراغ باوری روشن کرده و نیک میداند که در چاه صبر پختگی باید حاصل شود محصول این سلوک در مسیر معرفت مسند عارفی به ارمغان خواهد آورد کافیست بداند و بفهمد و باورش در خلوت شکل بگیرد آنگاه راه رهایی آشکار خواهد شد و عالم معنا هویدا ....
با سپاس از ره جویان راه حق

عادل در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:

درمورد طبق اشارات بعضی دوستان جضرت خیام اشاره به افراط و تفریط در راه حقیقت رودارند که قومی به اشتباه در راه حقیقت متفکر هستند و فتاوای گوناگون میدن به ظن خودشون که درست هست وقومی هم به گمان افتاده اند در راه حقیقت تفاوت این دو در اینه به نظر من که قوم اول فقط از دین تفکرشو دارن نه عمل و قوم دوم عمل رو دارن بدون تفکرو کورکورانه گمان میکنن در راه حقیقت قدم برمیدارن که این هردو به نوعی غلط قلمداد شده و درمورد مصرع میترسم از آنکه بانگ برآید روزی ....کای بی خبران راه نه آن است و نه این .کلمه برآید کاملا درسته چون وزن شعر رو تضمین میکنه و همیشه بانگ با برآمدن همراه هست در معنی هم هم بانگ برمی آید و برمیخیزد درسته و با وزن آهنگین هم اگر اشاره ای بکنیم به این مصرع با مکثی که در برآید مصرع اول و آنست مصرع دوم کاملا مشهود هست و بدیهی است که استاد عزیزم آقای شجریان نیز درمورد ادای صحیح شعر کلمه برآید رو به کار بردن خیلی ممنون از همگی عزیزان و اساتید محترم .شاد باشید

محمد شصت وشیش در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

سلام
دوستان کسی نیست این غزل رو خط بخط تفسیر کنه

رحیم غلامی در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۹:

بهزین کنند در حق ِ عاشق کرامتی
لطفا بهزین را به به زین تغببر ذهید

حجت الله مالمیر در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

با سلام و احترام به همه 119 نظری که اینجا نوشته شده و همه از فکر طراوش کرده این که مولانا در این شعر منظور و تصورش چه بودن فقط و فقط در سماع نمایان میشود که کشتی فکر تکه پاره میشود از گردش های گوناگون و بعد نهنگ حضور می اید و همه را میبلعد و هستم بدون هیچ دانستنی میماند که انجا شهادتش بر ندانستن و نخواستن هست البته که چیزی چون حضور چیز نیست که خواسته داشته باشد او خودش گواه خودش است که همه چیز در هستی را او گواهی بودن میدهد در نیابد حال پخته هیچ خام پس سخن‌کوتاه باید والسلام

محمد در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۳ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » باد صبا (در دستگاه شوشتری):

خانم پروین هم در برنامه گلهای رنگارنگ 278 با ارکستر گلها اجرا کردن.

۱
۱۵۶۶
۱۵۶۷
۱۵۶۸
۱۵۶۹
۱۵۷۰
۵۴۶۰