گنجور

حاشیه‌گذاری‌های Mehrdad Dehkori

Mehrdad Dehkori

...


Mehrdad Dehkori در ‫۲ سال قبل، سه‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۵:

آقای محسن جهان عزیز از توضیحات شما هم خیلی ممنونم

 

Mehrdad Dehkori در ‫۲ سال قبل، سه‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۵:

سلام خدمت عزیزان

واقعا نمیدونم این شعر است یا شراب،‌ در وصف این غزل زبان آدمی قاصر میمونه و خوشا به حال آنانکه با چنین شرابی اشک میریزند و بزرگترین لذتها را میبرند.در مورد شعر بیستر توضیح بفرمایید دوستان، ای کاش یه گروهی بود که در مورد این مسایل با انسانهای باصفایی چون شما گفتگو میکردم

 

Mehrdad Dehkori در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۵ - اطوار و منازل خلقت آدمی از ابتدا:

به عرض دوستان میرساند که غرض بنده علمی می باشد که آن علم بدون تزکیه نفس می باشد، این موضوع را در کامنت بالا نیز خدمت دوستان عرض کرده ام، علم به خودی خود نور می باشد و کسب علم همیشه توصیه شده، لطفا به این تمثیل توجه نمایید، چراغ های اتومبیلی را در نظر تجسم بفرمایید، چراغ های پر نوری که در جلوی اتومبیل قرار دارد و چراغ های تزیینی و کوچکی که بالای آن چراغ های اصلی قرار دارد، علم معرفت به چراغ های بزرگ و اصلی می ماند، سایر علوم به چراغ های کوچک و تزیینی، انسانی که به هر دوی اینها مزین است به او نور علی نور میگویند (نور : علم معرفت یا به قول ارسطو خودشناسی، علی نور : سایر علوم چون ریاضیات، علوم طبیعی، طب، نجوم و ...) 

تنها اکتفا به چراغ های کوچک نه تنها راه به جایی نمیبرد که ممکن است ما را در بیراهه هایی بکشاند که گریزی از آن نباشد

در نهایت اینکه در این باب بسیاربزرگان سخن گفته و حساسیت خاصی در مورد این موضوع خاص وجود دارد که این بحث را خلاصه میکنم.

آقا محسن عزیز اگر پنسیلین جان تعدادی را نجات میدهد، بسیاری از بیماری های نهان و آشکار ناشی از علم بدون تزکیه روح و جان بسیاری از ما را به نابودی کشانده است که شاید ما تنها برخی از آنها را مشاهده نماییم.

به قول مولانای عزیز 

علمی که تو را گره گشاید بطلب ...

ما در خیال خود فکر میکنیم که گره و درد ما درد بی پولی، بیماری، فقر، تنهایی، زندگی در ایران، کمبود رفاهیات و  ... می باشد

و زمانی که همه اینها را به ما بدهند باز نمیدانیم چه میخواهیم !

درد اصلی ما درد گمشده ای می باشد که از بدو تولد با ما زاده شده و این درد در نهان و آشکار روح ما را از درون میخورد، خواه بفهمیم و خواه متوجه این موضوع نشویم، دردی که تنها عده ی کمی متوجه آن درد شده و در پی درمانش شتافتند، اگر به تاریخ مراجعه شود کسانی که از این درد شفایافته اند، در فقر، بیماری، زندان، یاحتی زیر شکنجه باز خرسند بوده اند ... 

هر چه جز عشق خدای احسن است / گر شکر خواریست آن جان کندن است ...

علی ای حال هر علم یا عملی که در آن نیت صادقانه ی کسب رضای خداوند در آن باشد نور است.

امید آنکه روزی در نورشناخت و معرفت خودش غرق شویم ...

 

Mehrdad Dehkori در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:

این ببین باری که هر کش عقل هست  /روز و شب در جستجوی نیست هست ...

--------------

ما عدم هاییم هستی ها نما/ تو وجود مطلقی فانی نما ...

هر چه در معرض زوال و نابود شدنیست " نیست  "می باشد، در صورتیکه ما ظاهریون به غلط فکر میکنیم "هست "می باشند.

آنچه در واقع هست و وجود دارد و به چشم ما عوام دیده نمیشود آن در واقع هست می باشد.

انسانهای بزرگ در جستجوی نیست ها می باشند؛ در این بیت خیام داره به ما هشدار میده که آن چیزی که تو دنبالش هستی مثل باد در دست میماند و ما باید بریم دنبال آن نیست هایی که اصل مطلب آنها هستند.

 

Mehrdad Dehkori در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۵ - اطوار و منازل خلقت آدمی از ابتدا:

این شعر هم چون تمامی اشعار مولانا خود شاهکاریست، چند نکته رو در حد خودم خدمت دوستان عرض کنم دوست دارم سایر دوستان هم نظر بدن، به نظرم این سیر تکامل از جماد تا انسان در هر لحظه از زندگی ما میتونه جلوه گری کنه، ما خیلی مواقع با جمادات چندان تفاوتی نداریم و گاهی هم ویژگی های گیاه و در اکثر موارد هم شبیه حیوانات (درگیر چهار عمل خور و خواب و خشم و شهوتیم) و چه بسا گاهی پایین تر از حیوانات، در لحظاتی هم شاید شبیه انسان زندگی کنیم! ولی خب علاوه بر اینکه عوالم قبلی را به دلیل غبارآلود شدن آینه ی دل فراموش کرده ایم، حالات و رفتار خود را هم دائما فراموش میکنیم! کلمه ی انسان از ریشه ی نسیان به معنای فراموشی میاد.
در قسمتی هم از این شعراین دنیا به خواب تشبیه شده، و تنها چیزی که میتواند این خواب را شیرین کند همان تقویت میل اصلی و درونی ما به خداست که زیر همان غبار و زنگار آیینه ی دل مخفی شده! زنگار کبر و کینه و خشم و عادات و انواع شهوات و طمع و... که همه ی ما ا این رذائل را در وجودمان داریم که باید این باغ وحش درونی را مهار وآن را کنترل کنیم.
سخن آخرم هم این که در عصر ما باب شده که بسیاری بر این باورند که سخنان بزرگانی چون مولوی و عطار و ...قدیمی شده و به عصر الان نمیخوره و علمی نیست و از این جور حرفا!! انسان تاریخ از زمانی که با الاغ جابجا میشد تا الان که با جت جابجا میشه ذلیل نفسش بوده و هست! (و این بزرگان سخنانی ارزنده گفته اند که با درونی ترین ابعاد انسان سرو کارداره و ربطی هم به زمان و عصر نداره، مثل شعر حافظ که بسیاری بزرگان گفته اند شعریست برای تمام اعصار ) چه بسا این پیشرفت علم به ضرر بشریت تمام شده، و همانطور که مشاهده میکنید دولت ها دائما در حال چنگ و دندان نشان دادن(اسلحه های فوق پیشرفته) و جنگ و ستیز هستند و این علم (علم بدون تزکیه)بیشتر جان مردم را گرفته تا به آنها جان بخشی کند!!

 

Mehrdad Dehkori در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۲۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱ - به خوانندهٔ کتاب زبور:

دوستان توجه داشته باشین که ما یه آن داریم و یه حال، آن را ممکن است خیلی از ما تجربه کرده باشیم و در یک آناتی احوالات ملکوتی پیدا کنیم و یه سری چیزهایی رو درک کنیم و متوجه بشیم و فورا از این حالت خارج میشیم ولی حال مخصوص افرادی خاص است و زمانی که آن دائمی شود تبدیل به حال میشود نمونه ی این افراد نادر عرفای عزیز ما چون حلاج و... هستند که باز این هم درجاتی دارد و بالاترین درجه ی آن مربوط به معصومین می باشد

 

sunny dark_mode