ز دانائی یکی پرسید کای پیر
همی گوئی همیشه سرّ تفسیر
شب و روز است کارت علم خواندن
از آنجا نکتههای بکر راندن
شب و روز است تحصیل تو از جان
که میگوئی حقیقت سرّ جانان
حقیقت واصلت دانم در اینجا
یقین سر حاصلت دانم در اینجا
در این تفسیرهای راز دیده
بگوئی نکتهٔ کان بازدیده
که باشد تا از آنجا راز دانم
مرا برگوی تا زان باز دانم
دمی آن پیر شد خاموش بس گفت
بنزد او یکی درّی عجب سفت
بدو گفتا که خواندم هر کتب من
در آنجاگاه دیدستم حجب من
حجابم بود علم فقه و تفسیر
از آن افتادم اینجا در تف و سیر
حجابم بود هر چیزی که خواندم
در آخر من بهر چیزی بماندم
حجابم بود اینجا هر چه دیدم
گذشتم از همه در جان رسیدم
ز جان در جان جان این دم شد باز
کنون در عشقم اینجاگه سرافراز
وصالم حاصل است اندر خموشی
خموشی پیشه کن گر می بنوشی
وصال اندر خموشی باز دیدم
شدم خاموش آنگه راز دیدم
شدم خاموش تا کل جان جانم
نمود اینجا رخ از پرده عیانم
وصال اندر خموشی یافتستم
از آن در جزو و کل بشتافتستم
خموشی پیشه کن گر وصل خواهی
همی یکی نگر گر اصل خواهی
خموشی پیشه کن گر کاردانی
که بگشاید ترا دُرّ معانی
یکی شو از همه تا وصل یابی
خموشی پیشه کن تا اصل یابی
خموشی وقناعت جمله مردان
گزیدند و رسیدند سوی جانان
خموشی و قناعت کرد واصل
یقین عطّار را تا کرد واصل
ورا دیدار اسرار خدائی
حقیقت ذات پاک مصطفائی
مر او را گشت اینجاگاه پیدا
یقین او را جمال شاه پیدا
خموشی است اندر آخر کار
بوقتی کآید اینجاگاه دلدار
خموشی آخر کارست دانم
اگرچه سرّ اسرار است دانم
خموشانند اهل خاک دیدم
یکی اندر عیان پاک دیدم
خموشانند اهل عالم خاک
یکی گشته همه در صانع پاک
یکی شد هر که آمد سوی دنیا
بآخر چون بشد از سوی دنیا
چو آخر رفت جان و دل هم نماند
یقین هم نقش آب و گل نماند
همه فانی است دلدار است باقی
بآخر بیشکی یار است صافی
خراباتست گورستان نظر کن
زمانی سوی آن مستان نظر کن
همه اندر خراباتند مانده
همه در عین آن ذاتند مانده
همه اندر خراباتند سرمست
حقیقت ذات پاک اینجا شده هست
چنین گر مؤمنی از راز ایشان
حقیقت دان ز سوز و ساز ایشان
همه در عین خاک افتاده مجروح
بمانده جملگی بی قوت و بی روح
عرض ماندست ریزان در سوی خاک
رسیده جان ودل در جوهر پاک
همه واصل شده در کارِ خانه
برسته جمله از جور زمانه
همه واصل شده در سرّ بیچون
رسیده سوی جانان بیچه و چون
همه واصل شده خود باخته پاک
منی از خویشتن انداخته پاک
همه واصل شده تا یار دیده
ولکین غصّهٔ بسیار دیده
همه واصل شده تا حضرت دوست
رسیده جملگی تا قربت دوست
همه واصل شده تا کام دیده
همه آغاز با انجام دیده
همه واصل شده در قربتِ لا
رسیده جملگی در عین الّا
در آن حضرت چنان بود فنااند
که گوئی جملگی عین بقااند
در آن حضرت چنان دیدار دارند
که دائم خویشتن دلداردارند
دمی زین سر فرد اندیش آخر
که چه راهی است بر اندیش آخر
نیندیشی دمی آخر از این راز
که خواهی رفت در سوی عَدَم باز
نیندیشی دمی کاین راز چون است
که آخر جایت اندر خاک و خونست
نیندیشی دمی از سرّ جانان
بهرزه ماندهٔ در خاک نادان
چو جای جملگی آمد سوی خاک
حقیقت هست آخر حضرت پاک
از آن حضرت اگر گردی خبردار
نمیری هرگز اینجاگه خبردار
نمیری گر بمیری از همه تو
شوی در هر دو عالم دمدمه تو
نمیری گر بمیری ازخود و خلق
بگو تا کی چنین زنّار با دلق
نمیری گر بمیری از جهان تو
رسی آنگاه اندر جان جان تو
نمیری گر بمیری از دو عالم
رسی آندم چومن در سر آدم
نمیری گر بمیری زنده گردی
چو خورشید و چو مه تابنده گردی
نمیری گر بمیری از وجودت
نمود از تست این دم بود بودت
نمیری گر یکی گردی در اینجا
حقیقت در یکی مردی در اینجا
چو در یکی است رجعت جمله ذرّات
یقین اندر یکی دریاب این ذات
بجز یکی مبین مانند من تو
که در یکی است مر اصل سخن تو
تو در یکی قدم زن گر توانی
وجودت بر عدم زن گر توانی
تو در یکی قدم زن آخر کار
حجاب خود توئی این پرده بردار
حجاب خود توئی ای مرد غافل
حجب برگیر وانگه گرد واصل
حجاب تو توئی ای مانده اینجا
حقیقت هر سخنها رانده اینجا
حجاب تو توئی بردار از پیش
حجابت در نگر آیینهٔ خویش
در این آئینهٔ دل همچو عطّار
یکی بین و یکی را در نظر دار
مشو غافل از این آیینهٔ دل
کز این آیینه خواهی گشت واصل
مشو غافل ز دل گر جانت باید
مبین جان گر همی جانانت باید
اگرچه جان ودل تحقیق یار است
ولی اندیشه اینجا بیشمار است
مکن اندیشه از نابوده اینجا
که مانی ناگهی فرسوده اینجا
مکن اندیشه گر تو کاردانی
یقین باید که جمله یار دانی
مکن اندیشه جز درجان و دل تو
وگرنه باز مانی سوی گِل تو
دلت را کن منوّر همچو خورشید
که تا یابی ز نور عشق جاوید
دل و جانت منوّر کن در اینجا
حقیقت فکر او بردار اینجا
بدان کاین جمله گفتگوی عالم
که میگویند اینجاگه دمادم
اگرچه هر دو پیدااند و پنهان
بمعنی هر دوشان دیدار جانان
بصورت کس جمال جان ندید است
مگر آنکو رخ جانان بدیداست
ز جان جانان توانی یافت کم گوی
در اینجاگه وجود خودعدم گوی
جمال دل کسی اینجا بدید است
حقیقت او ز دل هم ناپدیداست
وجودی داری و قلبی وجانی
حقیقت هر یکی دارند عیانی
وجود تست در پندار دائم
دل وجانت بود پندار دائم
ولیکن دل نظرگاه الهی است
مر او را بر تمامت پادشاهی است
طلبکار است دل را خود که دیدست
که بیشک زان سوی جانان بدیدست
سخن از وصل نشنفتست اصلت
حقیقت دمبدم در دید وصلت
چو دل شد واصل پیدا و پنهان
از آن بیند همه دیدار جانان
چو دل شد واصل اسرار اینجا
یقین دریافت این دیدار اینجا
دل من واصلست این لحظه جانم
یکی اینجا است درعین العیانم
دل من واصل دیدار جانست
از ایرادائماً ذاتش عیانست
حقیقت جانم اکنون جان فشاند
بخونِ او در این ره جا نماند
دلم جانست و جان دیدار اویست
از آن پیوسته اندر گفتگویست
دلم جانست این دم راحت دوست
حقیقت مغز شد بیشک همه پوست
دل و جان این زمانم واصل آمد
همه اسرار اینجا حاصل آمد
چه ماند است این زمان عطار برگو
حقیقت دائماً اسرار برگو
چه ماند است این زمان جان باز داند
دل و جان پیش صاحب راز داند
چه ماند است این زمان جز سر بریدن
جمال یار در سر باز دیدن
سر اینجا دورنه تا یار یابی
پس آنگاهی یقین دیداریابی
چو ترک خویش کردی ترک سرگو
حقیقت جزو و کلّی سر بسر گو
چو ترک خویشتن کردی حقیقت
حقیقت در یکی مردی حقیقت
چو ترک خویشتن کردی خدائی
از آن اسرار از وی مینمائی
نهٔ تو او تو است اینجا بتحقیق
ترا دادست از دیدار توفیق
بسی گفتی بگیتی یک دمی تو
همی خاموش اینجا همدمی تو
نداری تو دمی خود در دوعالم
که این دم داری اینجاگه از آن دم
حقیقت این دمت در آن دم افتاد
دم تو این زمان در عالم افتاد
دمت این دم به جز آن دم بدیدست
از آن دم این دم اینجا باز دیدست
ندید آدم چنین این دم که داری
عجب این دم در اینجا پایداری
دمی داری تو چون منصور اینجا
که میریزد از او می نور اینجا
دمی داری تو چون منصور حلّاج
که خواهد گفت اندر عشق هیلاج
دمی داری که اعیان جهانست
حقیقت بود پیدا و نهانست
دمی داری تو در اسرار جمله
که داری در یقین دیدار جمله
دمی داری حقیقت جوهر افشان
ز بعد جوهر اینجا جوهر افشان
دم تو جوهر افشانست اینجا
حقیقت بود جانانست اینجا
دم تو این زمان دم زد از آن دم
حقیقت یافتی دیدار از آن دم
زهی عطّار جوهر داری از یار
از آن جوهر فشاندستی تو بسیار
جواهرنامه نام این نهادم
از آن کاین جوهر اینجا داد دادم
بهر یک بیت کز شرح معانی
برون آمد در این جوهر فشانی
حقیقت جوهری بیمنتهایست
از آن اینجایگه دید خدایست
بهر یک حرف صد جوهر نهانست
کسی داند که در دریای جانست
چو داری عقل و هوش و فهم و ادراک
نظر کن یک دمی در جوهر پاک
عجایب جوهری داری درونت
که آن جوهر شد اینجا رهنمونت
نظر کن جوهر خود تا بدانی
که اینجاگه تو بیرون از مکانی
تو بیرونی ولی در اندرونی
ندانی جوهر ذاتی که چونی
تو هستی جوهر ذات یگانه
که خواهی بود جوهر جاودانه
تو آن اصلی که اصل جمله از اوست
مشو غرّه بدین مغز و بدین پوست
تو اصلی فرع تو غیر است بگذار
مر این معنی ز جان و دل نگهدار
تو دربحری و چندینی عجائب
گرفته پیش و پس چندین غرائب
همه این بحر موجودند اینجا
یقین در بود کل بودند اینجا
تو بود خود بدان دربحر بنگر
که از آن اصل داری بود جوهر
تو اندر اصل هستی جوهر یار
عجایبها ز نور و پدیدار
تو هستی بحر و جوهر در تو پیدا
حقیقت بحر تو در شور و غوغا
تو هستی بحر و جوهر مخزن تست
در اینجاگاه نور روشن تست
بتو روشن شده بحر معانی
تو اصل جوهری خود را ندانی
تو اصل جوهری و بحر اعظم
از او جوهر همی آری دمادم
تو بحری جوهر تو هست بیدار
کنون از بحر آن جوهر خبردار
توئی ملّاح و هم بحری و جوهر
بگفتم پیش تو اینجا سراسر
دریغا چون ندانی ور بدانی
همه اینست اسرار معانی
همه در بحر استغنا فنائیم
همه در عین دیدار خدائیم
همه اینجایگه در گفتگوئیم
در این میدان وحدت همچو گوئیم
همه اینجا گرفتار و اسیریم
چونیکو بنگری پیشی عسیریم
همه اینجا گرفتاریم مانده
همه در عین دیداریم مانده
همه اینجا طلبکاریم مطلوب
یقین با ما است با ما عین محبوب
نمیبینیم تا مائیم اینجا
اگر مائیم تنهائیم اینجا
کجائی وز چه میگوئی تو عطّار
دگر بالا گرفتی دید اسرار
دلم این دم چو درهیلاج آری
حقیقت بر سر کل تاج داری
مرو بیرون کنون چون اندرونی
اگرچه هم درون و هم برونی
دم بیچون گهی زن اندر اینجا
که باش مردهٔ همچون زن اینجا
دم بیچون تو در هیلاج کل زن
تو تیر عشق بر آماج کل زن
دم بیچون در اینجا زن حقیقت
ولی کن جمله در عین شریعت
دم بیچون در اینجا زن که رستی
شکن بُت آنگهی تو باز رستی
دم بیچون زن اندر عین هیلاج
حقیقت نه تو بر فرق همه تاج
زهی زیبا کتابی پر ز اسرار
که اینجا جمع آمد جمله اسرار
هر آن سرّی که در هر دو جهانست
در این زیبا کتاب اینجا عیانست
همه اسرارها اینجاست موصوف
ولی باید کسی در سرّ مکشوف
همه اسرارها اینجاست پیدا
حقیقت عقل و جان ماندست شیدا
حقیقت عقل اینجا ناپدید است
خدا گفت و خدا اینجا شنید است
خداگفت و خدا سیرت بمعنی
همی داند یقین اسرار مولی
خداگفت وخدا بشنید ازخویش
حجاب این یقین برداشت از پیش
چو حق گفت اندر اینجا من نبودم
ولیکن در قلم نقشی نمودم
نمودم آنچه او گفت وخود اشنید
حقیقت ذات کل اینجایگه دید
مرو بیرون زخود تا راز بینی
همه دیدار در خود باز بینی
چو این دم یار با تست و ندانی
چنین غافل بگو آخر چه دانی
حجابی بر رخ افکندست دلدار
دمادم مینماید خود بعطّار
دمادم مینماید راز بیچون
همی گوید سخنها بیچه و چون
دمادم مینماید خویشتن او
همی بینم حقیقت جان و تن او
دمادم مینماید عین دیدار
یقین اینجاست از او او پدیدار
سخن بالاست با هیلاج گویم
حقیقت بیشک از حلاّج گویم
سخن بالاگرفت و ما هنوز آن
نکرده هیچ مر تقریر و برهان
بگوی آنگه نمای اینجای دیدار
حقیقت سرّ کل اینجا پدیدار
تو عطّاری ز هر بحری که داری
حقیقت داروئی از وی برآری
تو عطّاری ز بهر دردمندان
شفا داری حقیقت نصّ و برهان
شفای عاشقان داری در اینجا
حقیقت عین دیداری در اینجا
شفای داری در اینجا عاشقانت
بمانده اندر این شرح و بیانت
سخن این بار اندر جوهرالذات
چنان گفتیم اینجا جوهرالذّات
بدانند و کنند ادراک اینجا
که تا گردند از غِش پاک اینجا
سخن اینجا چنان گفتیم تحقیق
که مر ذرّات از او یابند توفیق
سخن اینجا چنان گفتیم ای دوست
که در یکی بیابی مغز با پوست
بسی خونابه خوردستم در اینجا
که تا این گوی بردستم در اینجا
بسی خونابه خوردم من بعالم
که تا گفتم یقین سرّ دمادم
بسی خونابه خوردم سالها من
که تا اسرار اینجا گشت روشن
ببازی نیست اینجاگه کتابم
که همچون دیگران اندر حجابم
ببازی نیست اینجا عشقبازی
اگر دانی سر اندر عشق بازی
بدادم سر در اینجا بهر این سرّ
که تا گشتم همه اسرار ظاهر
بده سر تا بیابی سرّ تو ای یار
اگر از سرّ ما هستی خبردار
بده سر تا بیابی سرّ جانان
وگر بر سرّ خود سَر درگریبان
بده سَر تا بیابی جوهرالذّات
یقین خورشید گردان جمله ذرّات
بده سر تا شوی منصور اینجا
یقین گو تا شوی مشهور اینجا
چو دیدی یار تو چون من فنا شو
حقیقت جمله دیدار خدا شو
کنون عطّار بحر لامکانست
حقیقت در مکین و در مکانست
هر آن وصفی که که او را کرد خواهم
از آن گویم که وصفت فرد خواهم
توئی جانان درون قلب عطّار
نهاده صد هزاران ناف اسرار
عجب بوی تو در آفاق بگرفت
در اینجا گه دل مشتاق بگرفت
دل عشّاق خون شد از فراقت
حقیقت نافه شد از اشتیاقت
دل عطّار خون بُد آخرِ کار
وز آنجا نافهها آمد پدیدار
هزاران نافه هر دم بارد اینجا
نداند تا که آن بردارد اینجا
کسی باید که بردارد ز نافه
که باشد همچو پور بوقحافه
ابوبکری بود در علم تحقیق
که آمد مر مرا در عشق صدّیق
چنان در عشق باشد صادق حق
که چون صدّیق باشد عاشق حق
ز چندین نافهها بوئی برد او
در این میدان یقین گوئی برد او
اگر صدّیق راهی آشکاراست
حقیقت دوست اینجا دید یارست
اگر صدّیق راهی چون ابوبکر
حقیقت فارغی از زرق وز مکر
بصدق راست در احمد نظر کن
تو صدّیقانه زین معنی نظر کن
مُرید دین احمد هست عطّار
ز بوبکر و محمّد هم خبردار
خبرداری مرا باید چو آن یار
که با ما باشد امشب در بُن غار
اگرچه همدم عقلست صادق
حقیقت دارم ای یار موافق
چو صدّیق است عقل و واصل آمد
همه اسرارها زو حاصل آمد
از او اسرارها آمد پدیدار
حقیقت عقل و عشق آمد خبردار
ز عقل و عشق و صبر وشوق اینجا
توانی یافت آخر ذوق اینجا
اگر مرد رهی از عقل مگریز
در آخر خود بنور او درآمیز
ز عقل اینجا طلب کن علم تحقیق
که عقل آمد ز جان در عشق صدّیق
همه صاحب کمالان یقین دان
یقین از عقلشان بُد نصّ وبرهان
بنور عقل اشیا مینگر تو
همی پنهان و پیدا مینگر تو
بنور عقل من اینجا سراسر
زمانی هان دگر از عشق مگذر
بنور عقل میبین تو رخ یار
حقیقت گوش میکن پاسخ یار
بنور عقل دریابی در آخر
جمال جان جان اینجا تو ظاهر
سخن عقلست نی نقل ار بدانی
حقیقت جمله در سرّ معانی
سخن عقلست علم و عشق پیداست
حقیقت این همه فریاد و غوغاست
سخن از عشق گفتم تا بدانی
یقین اینجابعشق دل بخوانی
سخن از عشق خواهم گفت دیگر
ابا ذرّات کلّی بعد جوهر
سخن از عشق خواهم گفت اسرار
در اینجاگه یقین از عین دیدار
سخن از عشق خواهم گفت بشنو
یقین دیگر تو در هیلاج بگرو
سخن از عشق خواهم گفت ودیدار
که تا ذرّات شد اینجا خبردار
سخن عشقست در هر دو جهانست
سخن اینجایگه از جان جانست
سخن عشقست عقل او را پسندید
حقیقت عقل هم از وی عیان دید
سخن در عشق خواهد بود اینجا
که تا بنمایمت آن بود اینجا
همه در عشق خواهد بود باقی
که میبینیم ما دیدار ساقی
سخن در عشق گفتم آخر کار
که کل از عشق میآید پدیدار
همه عشقست اگر دانی که چونست
حقیقت عشق اینجا رهنمونست
همه عشقست و عشق از دوست پیدا
از آن از عشق چندین شور و غوغا
همه عشقست اینجا کاردان کیست
یکی اصلست این هر دو جهان چیست
همه ذات خداوندست بیچون
چه عرش و فرش و شمس و ماهِ گردون
همه ذاتست و ذات اندر صفاتست
ولی دیدار کل بعد از مماتست
همه پیداست اینجا آخر کار
حقیقت پرده بردارد بیکبار
همه پیداست جسم اندر میانست
که جسم از این جهان و ان جهانست
سخن پیداست اینجاگه ز صورت
یکی بین اندر اینجاگه ضرورت
سخن از مغز جان میباید اینجا
که کلّی پردهها بگشاید اینجا
سخن از مغز جان بنمود دیدار
از آن اینجاست چندین سرّ اسرار
سخن از مغز جان بیرون فتادست
شعاعش بر رخ گردون فتادست
سخن از مغز جان عطّار گفتست
همه از دیده و دیدار گفتست
جواهرنامه گفتم از دل و جان
حقیقت اندر او دیدار جانان
دگر هیلاج خواهم گفت تحقیق
که تاباشد که از آنجای توفیق
اگر توفیق میخواهی ز جانان
جواهرنامه سرتاسر فروخوان
بهر یک بیت اینجا جوهری یاب
درون جمله خورشید جهانتاب
کتابی برجواهر آنکه دیدست
یقین تقریر دیگر که شنید است
کتابی بین که بیچون و چرایست
در اینجاگاه دیدار خدایست
کتابی خوان که اینجا راز یابی
وز آنجا جان جانت بازیابی
کتابی خوان کز آنجا بیشکی ذات
بیابی درنمود جمله ذرّات
کتابی خوان که خوانندش جواهر
در اودیدار جانان گشته ظاهر
زهی دیدار جانان حاصل ما
از این عین کتاب اندر دل ما
بسی راز است در وی جمله مرغوب
بآخر دیدن دیدار محبوب
در او پیدا اگر سالک حقیقت
بباید دیدن ملک حقیقت
اگر مرد رهی خونخور در این راز
که تا دریابی این سرّ کتب باز
همه تورات با انجیل و فرقان
زبور و صُحْف در اینجاست برخوان
اگر ره بردهٔ دریاب در این
دمادم سرّ کل اینجا تو می بین
همه اینجاست سرها آشکاره
دمادم میکن اینجاگه نظاره
دمادم کن نظر در این کتابت
که در آخر نماند این حجابت
بهردم کن در اینجاگه نگاهی
ز خود خوان و ز خود میبین اهی
ز خود ره بر سوی خود اندر اینجا
توئی جان بس همی مگذر در اینجا
زخود بنگر همه در خویشتن بین
نمود دوست رادرجان و تن بین
ز خود بنگر یکایک جمله اشیاء
که در تست و توئی بر جمله دانا
همه اندر کتابم یاب اسرار
ولی در خود نظر کن در عیان یار
بسی خون خوردهام در روز و در شب
بسی اینجا کشیدم رنج با تب
بسی خون خوردهام در سال و در ماه
که تاگشتم ز عشق یار آگاه
بسی خون خوردهام در صبح و در شام
که تا دیدم رخ جانان سرانجام
کنون این پرده شد باز و رخ یار
ز عطّار آمده آخر پدیدار
کنون این پرده اینجاگاه بازست
ز شیب این دم مرا وقت فراز است
کنون هیلاج ماند وهیچ دیگر
ندانم تا ببازم جان یا سر
کنون هیلاج ماندست آخر کار
که تا بیرون نهم من سر بیکبار
کنون هیلاج ماندست و بگوئیم
چو دانستیم کایندم ذات اوئیم
همه وصلست اینجاگه کتابم
ز وصل جاودانی بی حجابم
حجابی نیست این دم یار ما راست
که بیشک در یکی دیدار ما راست
حجابی نیست این دم دوست پیداست
در اینجا مغز او در پوست پیداست
حجابی نیست جانم راه بردست
ره خود را بسوی شاه بُردست
حجابی نیست جانان آشکار است
چو دیدم من همه دیدار یار است
حجابی نیست این دم دوست ماراست
کرا اینجا سخن زین نوع یار است
سخن بسیار ماندست و نماندست
بخود عطّار از آن چندی بخواند است
که وصل یار او را داد پاسخ
ز دید شرع نی فرع تناسُخ
تناسخ گرچه حکمت هست چندی
ز من بشنو ز جان و دل تو پندی
تناسخ حکمت یونان زمین است
مرا زان هیچ نه عین الیقین است
تناسخ دورت اندازد ز دیدار
مر این یک نکته را از جان نگهدار
تناسخ مر تراکی ره نماید
ترا اندوه در آخر فزاید
تناسخ چیست مر کفر و ضلالت
مخوان اینجایگه علم جهالت
حقیقت علم قرآن را بیاموز
بنور علم قرآن گرد پیروز
بقرآن راه خود را باز یابی
در اینجا صدهزاران راز یابی
بهردم صد هزار اسرار بینی
پس از آن گاه کل دیدار بینی
تمام آمد کنون در سرّ قرآن
جواهر ذات را میبین و میخوان
تمام آمد کتاب اینجا در اسرار
حقیقت هست در وی سرّ پدیدار
تمامت این زمان اینجا کتابم
چو رفت از پیش اینجاگه حجابم
تمامت این زمان این جوهر الذات
نمودم راز جان با جمله ذرّات
کتاب اینجا تمام آمد در آخر
که با ما هست جانان گشته ظاهر
مر این اسرارها با خاص و عام است
کتاب اینجا در این معنی تمام است
که ذات پاک بیچون آشکار است
درون جمله در پنج و چهار است
الهی عالم السرّی و دانی
که تو گفتی همه سرّ و تو خوانی
الهی عالم السرّی در اسرار
همه کون از نمود تو خبردار
الهی عالم السرّی حقیقت
که خود میبینی اینجا دید دیدت
الهی این زمان عطاآر با تست
در اینجا دیده و دیدار با تست
تودید جملهٔ ای صانع پاک
از این رمزم رهان و بخش تریاک
تو دانی هرچه خواهی کن یقین هان
مر او را زین همه گفتار برهان
تو دانی هرچه خوهی کن که جانی
نمیدانم دگر باقی تو دانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عطار نیشابوری در مورد جستجوی حقیقت و وصال با خداوند است. عطار در این شعر به بیان جلوههای عشق و معرفت پرداخته و تاکید میکند که علم و دانش سطحی میتواند مانع فهم عمیق حقیقت شود. او میگوید که تنها از طریق خاموشی و عبور از حجابهای مختلف میتوان به وصال حقیقی رسید.
ایشان تاکید میکنند که دسترسی به رازهای الهی تنها از طریق نگاه درون و دریافت عشق الهی ممکن است. عطار بر این نکته نیز اشاره دارد که انسان با رها کردن خویشتن و توجه به جوهر وجودی میتواند به حقیقت بپیوندد. در پایان، او به انسانها هشدار میدهد که از تربیت و علم بیفایده غافل نشوند و تنها بر عشق و معرفت حقیقی تمرکز کنند تا به درک عمیقتری دست یابند.
هوش مصنوعی: یک نفر از یک فرد دانا سوال کرد که ای پیر، چرا همیشه درباره تفسیر اسرار سخن میگویی؟
هوش مصنوعی: کار تو در شب و روز به یادگیری علم و دانستن نکات تازه و ارزشمند مربوط میشود.
هوش مصنوعی: شب و روز تو در جستجوی علم و دانش هستی، چرا که میگویی حقیقت عشق و راز محبوب چیست.
هوش مصنوعی: من میدانم که حقیقت تو در اینجا وجود دارد و به وضوح میتوانم به نتیجهگیری برسم که تو در اینجا به کمال رسیدهای.
هوش مصنوعی: در این تفسیرها و تحلیلهای عمیق، میتوانی نکاتی را بیابی که تا به حال دیده نشدهاند.
هوش مصنوعی: کسی هست که به من کمک کند تا از آنجا رازها را بفهمم؟ لطفاً مرا راهنمایی کن تا دوباره آنها را درک کنم.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، آن پیرمرد خاموش شد و گفت: «بیا نزدیک، من یک گوهر بسیار عجیب دارم.»
هوش مصنوعی: به او گفتند که من هر کتابی را خواندهام و در آنجا به وضوح به حجاب و پوشش من اشاره شده است.
هوش مصنوعی: دانش فقه و تفسیر مانع من بود، اما اکنون از آنها فاصله گرفتهام و در حال مطالعه و تفکر هستم.
هوش مصنوعی: هر چیز که مطالعه کردم، مانع من شد و در نهایت، هیچ چیزی برای من باقی نماند.
هوش مصنوعی: در اینجا، هر چیزی که دیدم مانع من بود، اما از همه آنها عبور کردم و به حقیقتی عمیقتر در درونم رسیدم.
هوش مصنوعی: این لحظه من به عشق جان تازهای بخشیدهام و اکنون در اینجا به خاطر عشق، سرشار از افتخار و سرفرازی هستم.
هوش مصنوعی: رابطهی ما در سکوت به خوبی برقرار است، پس اگر میخواهی شرابی بنوشی، بهتر است که در این سکوت بمانی و آرامش را حفظ کنی.
هوش مصنوعی: در سکوت و آرامش، دوباره به وصال رسیدم و وقتی که خاموش شدم، رازهایی را کشف کردم.
هوش مصنوعی: خود را خاموش کردم تا جانم به وضوح و نمایان در اینجا دیده شود.
هوش مصنوعی: من در سکوت به وصال (یعنی اتحاد و همزیستی) دست یافتم و از آن در (به معنای مسیر یا راه) به سمت جزئیات و کلیات پیش رفتن را آغاز کردم.
هوش مصنوعی: اگر به وصال و نزدیکی میاندیشی، بهتر است سکوت کنی و به تماشا بنشینی. اگر به حقیقت و اصل موضوع توجه داری، باید با دقت بیشتری نگاه کنی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به دانایی و عمق معانی دست یابی، باید در خاموشی و سکوت بمانی.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به پیوند و ارتباط عمیق، خود را ترک کرده و یکی با دیگران شو. سکوت را برگزین تا حقیقت و اصل را بیابی.
هوش مصنوعی: سکوت و رضایت، انتخاب همه مردان بوده و با همین روش به محبوب خود رسیدند.
هوش مصنوعی: سکوت و رضایت به زندگی ساده، پایه و اساس راستین یقین را در دل عطّار ایجاد کرد و او به حقیقت رسید.
هوش مصنوعی: او در دیدار رازهای الهی، حقیقت پاکی را از ذات مقدس پیامبر نشان میدهد.
هوش مصنوعی: او را در اینجا به وضوح دیدم و یقیناً جمال شاه را در او مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: در نهایت سکوتی برقرار میشود زمانی که معشوق به این مکان میرسد.
هوش مصنوعی: سکوت در نهایت نتیجهای است که به آن میرسیم، هرچند که میدانم این سکوت شامل رازهای عمیقی است.
هوش مصنوعی: در میان خاموشان و ساکنان زمین، شخصی را دیدم که به وضوح و پاکی خود را نمایان کرده بود.
هوش مصنوعی: اهل دنیا در سکوت و خاموشی به سر میبرند و همه در برابر خالق پاک و بینظیر یکی شدهاند.
هوش مصنوعی: هر کس که به دنیاست میآید، در نهایت همه در یک جا جمع میشوند و هنگامی که از دنیا میروند، همه به سوی یک مقصد میروند.
هوش مصنوعی: وقتی که زندگی به پایان میرسد و دیگر نه روحی باقی میماند و نه دل، مطمئناً هیچ اثری از وجود انسان و مظاهرش نیز باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: همه چیز فانی و زوالپذیر است، اما معشوق و محبوب همیشه باقی میماند. در نهایت، بدون شک یار و دوست واقعی همیشه خالص و پاک است.
هوش مصنوعی: در جایی که دل مشغولی و شلوغی است، به گورستانی بیندیش که به یاد مستان و خوشگذرانان میآورند. به یاد بیاور که چگونه زندگی و شادی در کنار مرگ و آرامش معنا مییابند.
هوش مصنوعی: همه در میخانه به سر میبرند و در حقیقت، همگی به همان ذات و حقیقت خود باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: همه در مکانی که پر از شلوغی و بینظمی است، به خاطر درک عمیق حقیقتی که از خلوص و پاکی سرچشمه میگیرد، خوشحال و سرمست هستند.
هوش مصنوعی: اگر کسی واقعاً مؤمن باشد، میتواند از احساسات و درونمایههای عمیق آنها آگاه شود و از صمیمیت و تلاشهایشان بهرهمند گردد.
هوش مصنوعی: همه افراد در حالت تنهایی و شکست به سر میبرند و هر یک از آنها به نوعی آسیبدیده و بیانگیزه شدهاند.
هوش مصنوعی: عرض زیبایی به شکل باران، به سوی خاک میریزد و جان و دل در جوهر ناب و خالص قرار دارد.
هوش مصنوعی: همه به حق و حقیقت رسیدهاند و در کار خود به آرامش و سعادت دست یافتهاند، و همگی از سختیها و ناملایمات زمانه رنج نمیبرند.
هوش مصنوعی: همه به یک حقیقت عمیق و بدون هیچ شک و تردیدی دست یافتهاند و به سوی معشوق خود حرکت کردهاند، حتی اگر شرایط برایشان دشوار باشد.
هوش مصنوعی: همه افرادی که به مقام روحانی و وصل به حقیقت رسیدهاند، از خود خواهی و نفس خود را کنار گذاشتهاند و به معنای واقعی به پاکی و صداقت رسیدهاند.
هوش مصنوعی: همه به محبوب رسیدند و او را دیدند، اما دلشان پر از غصه و نگرانیهای زیادی است.
هوش مصنوعی: همه به مرحلهای رسیدهاند که به محبوب خود، یعنی حضرت دوست، نزدیک شدهاند و همگی در نزدیکی او قرار دارند.
هوش مصنوعی: همه کسانی که به حقیقت و یاد خدا رسیدهاند، میبینند که تمام آغازها در نهایت به همین اتمام و انجام میرسد.
هوش مصنوعی: همه کسانی که به مقام نزدیک شدن رسیدهاند، در واقع در حالتی هستند که به حقیقت واقعی رسیدهاند و در عین حال به یکدیگر مرتبطاند.
هوش مصنوعی: در آن وجود به گونهای است که گویی همه چیز همیشه پایدار و جاودانه است، انگار هیچ چیز از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: در آن وجود مقدس، شیوهای از دیدار وجود دارد که همیشه به خود و دل خود محبت میکنند و در این حالت هستند.
هوش مصنوعی: مدتی فکر کن که به کجا میروی و در پایان چه مسیری را انتخاب کردهای.
هوش مصنوعی: moment of the future. زندگی خود را در لحظه غافلگیر نکن و به این موضوع فکر کن که در نهایت همه ما به کجا خواهیم رفت.
هوش مصنوعی: اگر لحظهای به این موضوع فکر نکنی که راز این زندگی چیست، در نهایت سرنوشت تو در خاک و خون خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر لحظهای درباره راز عشق فکر نکنی، در دنیای افرادی که از حقیقت بیخبرند، بیفایده و بیمعنا خواهی ماند.
هوش مصنوعی: زمانی که همه به سرزمین واقعیت میرسند، در نهایت به سوی خاک و حقیقت میروند و اینجا است که وجود مقدس و پاک نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر از آن بزرگوار خبری نداشته باشی، هرگز در این مکان به داغی خبر نخواهی رسید.
هوش مصنوعی: اگر از دنیا بروی، در حقیقت نمیمری؛ زیرا در هر دو جهان نام و یاد تو باقی میماند و در اذهان زنده میمانی.
هوش مصنوعی: اگر از خویش و دیگران جدا شوی، مرگ تو حقیقی نیست. تا کی باید بر این ظاهر و پوشش بیروح ادامه دهی؟
هوش مصنوعی: اگر از دنیا بروی و بمیری، در واقع تو به حقیقتی عمیقتر از زندگی دست خواهی یافت که مانند جان جان توست.
هوش مصنوعی: وقتی که از دنیا بروی، حقیقتی عمیق را درک خواهی کرد، زیرا در آن لحظه به معنای واقعی زندگی و وجود پی خواهی برد.
هوش مصنوعی: اگر در زندگی به مراحل سختی برسی و خودت را ناپدید کنی، دوباره زنده خواهی شد و مانند خورشید و ماه تابناک خواهی گشت.
هوش مصنوعی: اگر از دنیا بروی، وجودت همچنان در این لحظه نمایان است. تو همیشه در زندگیات حضور داری.
هوش مصنوعی: اگر در اینجا یکی بشوی، همچنان زنده هستی؛ حقیقت را در اینجا تنها در وجود یک انسان میتوان یافت.
هوش مصنوعی: وقتی که همه ذرات به یک جا بازگشت میکنند، درک کن که این حقیقت در یک وجود خلاصه شده است.
هوش مصنوعی: به جز یکی دیگر، کسی را مانند من نخواهی دید؛ که تو هم مانند من به اصل موضوع اشاره میکنی.
هوش مصنوعی: اگر میتوانی، اندکی جلو بگذار و وجودت را بر عدم فائق کن.
هوش مصنوعی: در آخر کار، خودت هستی که باید حجاب و پردههای دور خود را برداری و به جلو بروی.
هوش مصنوعی: ای مرد غافل، خودت مانع راه تویی. پردهها را کنار بزن و سپس به حقیقت واقعی نزدیک شو.
هوش مصنوعی: تو، ای کسی که در اینجا ماندهای، همان حجاب و پردهای هستی که بر روی حقیقت واقعیتها قرار گرفته و آن حقیقتها را از افرادی که در اینجا هستند، پنهان کردهای.
هوش مصنوعی: پرده و مانع تو فقط خود تو هستی، آن را از جلوی خود بردار و در آیینهٔ وجودت نگاه کن.
هوش مصنوعی: در دل خود، مثل عطّار، به یگانگی نگاه کن و فقط یکی را در نظر بگیر.
هوش مصنوعی: به خودت غفلت نکن و از دل خود غافل مشو، زیرا از این دل میتوانی به حقیقت و واقعیت دست یابی.
هوش مصنوعی: از دل غافل نشو، اگر به زندگیات اهمیت میدهی. اگر زندگی برایت اهمیت دارد، باید به دل خود توجه کنی.
هوش مصنوعی: هرچند که روح و قلب به جستجوی یار مشغول است، اما افکار و ذهن در اینجا بسیار فراواناند.
هوش مصنوعی: به فکر نابودی این مکان نباش، که ناگهان در این جا احساس خستگی و فرسودگی خواهی کرد.
هوش مصنوعی: اگر تو فردی با دانش و آگاهی هستی، نباید به فکر بیفتی، زیرا همه دوستان و یاران را به خوبی میشناسی.
هوش مصنوعی: به جز به افکار و احساسات درون خودت فکر نکن، وگرنه دوباره به کجای خودت برمیگردی که در آنجا هویتی واقعی نداری.
هوش مصنوعی: دل خود را روشن کن مانند خورشید، تا بتوانی از نور عشق جاودان بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: دل و جانت را روشن کن، در اینجا حقیقتی وجود دارد که باید به فکر آن توجه کنی.
هوش مصنوعی: بدان که تمام این گفتگوها و صحبتهای دنیا که میگویند پایانش در اینجا است، فقط بهانهای است.
هوش مصنوعی: هر دو طرف، هم قابل مشاهدهاند و هم مخفی، که در واقع به معنای این است که هر دو با معشوق دیدار دارند.
هوش مصنوعی: تنها کسی که زیبایی روح را دیده است، کسی است که چهره معشوق را مشاهده کرده باشد.
هوش مصنوعی: در این دنیا که پر از وجود و هستی است، کمتر درباره جان و روح محبوب خود صحبت کن و به جای آن، به عدم و نبود توجه داشته باش.
هوش مصنوعی: زیبایی دل کسی در اینجا دیده میشود، اما حقیقت او از دلش پنهان است.
هوش مصنوعی: تو وجودی داری و قلبی و جانی، هر یک از اینها بهطور روشن و واضح نشاندهنده حقیقت خود هستند.
هوش مصنوعی: وجود تو همیشه در فکر و دل و جانم حضوری پررنگ دارد.
هوش مصنوعی: اما دل، محل نگاه خداوند است و بنابراین، او بر همه چیز سلطنت دارد.
هوش مصنوعی: دل خود را طلبکار میداند، زیرا بهخوبی میداند که از طرف محبوب نشانهای دیده است.
هوش مصنوعی: گفت و گوی عشق و وصل، به اصل و ریشهاش اشارهای نمیکند؛ حقیقت هر لحظه در نگاه وصال، خودش را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که دل به حقیقت نزدیک شود، به وضوح میتواند تمامی جلوههای محبوب را ببیند، چه پنهان و چه آشکار.
هوش مصنوعی: وقتی دل به رازها میرسد، در اینجا به یقین به اینکه این دیدار واقعی است، پی میبرد.
هوش مصنوعی: دل من در این لحظه به حالت وصال رسیده است، یعنی جانم به طور کامل و واقعی در اینجا حضور دارد.
هوش مصنوعی: دل من از دیدار معشوق شاد و روشن است، زیرا وجود او همیشه واضح و آشکار است.
هوش مصنوعی: حقیقت وجود من اکنون در تلاش است و در مسیر عشق او، جایی برای ماندن باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: دل من زندگیام را میطلبد و جانم در طلب دیدار اوست، به همین خاطر همیشه در حال گفتوگو دربارهاش هستم.
هوش مصنوعی: دل من همچون جانم در این لحظه به راحتی دوستی حقیقت یافته است؛ بدون شک همه چیز درون من به مغز و روح تبدیل شده است و پوست و ظواهر دیگر اهمیتی ندارند.
هوش مصنوعی: این لحظه، دل و جانم به هم پیوسته و همه رازها و حقایق در اینجا به دست آمده است.
هوش مصنوعی: این زمان چه چیزی از عطار باقی مانده است؟ حقیقت را بگو و اسرار را دائم بیان کن.
هوش مصنوعی: در این دنیا چه چیزی باقی مانده است؟ جان ما به خوبی میداند و دل و جان ما تنها نزد کسی که رازهای زندگی را میشناسد، به درک واقعی میرسند.
هوش مصنوعی: در این زمان، چه چیزی باقی مانده جز این که زیبایی دوست را در مکانی open ببیند و دل را به رنج اندازد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه به دوستت نزدیک شوی، ابتدا باید دور شوی و سپس مطمئن شو که او را میبینی.
هوش مصنوعی: وقتی از وابستگیهای خود دست کشیدی، به حقیقت و واقعیت کامل توجه کن و از هر جزئیات آن صحبت کن.
هوش مصنوعی: وقتی که از خودگذشتگی میکنی، به حقیقت واقعی میرسی و در این حالت، مردی واقعی خواهی بود.
هوش مصنوعی: وقتی که از خودخواهی و خودپرستی دست برداری، خداوند از آن رازها و حقیقتها به تو نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اینجا مشخص شده است که تو فقط خودت هستی. واقعاً این نعمت از دیدار تو به من ارزانی شده است.
هوش مصنوعی: بسیار گفتی که در دنیا یک لحظه هم خاموشی نکن، در اینجا هم که با من هستی، همراهی کن.
هوش مصنوعی: تو هیچچیز از دنیای دیگر نداری، تنها چیزی که در اینجا داری، همین لحظه و نفس است.
هوش مصنوعی: در حقیقت، وجود تو در این لحظه به روشنایی و حقیقت در دنیا تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: دمی که اینجا داری، به جز دمی که قبلاً داشتی، تفاوت دارد و حالا تجارب جدیدی را از آن دم گذشته به یاد میآوری.
هوش مصنوعی: هیچکس در این زمان که تو در آن هستی، چنین وضعیتی را ندیده است. شگفتانگیز است که تو در این لحظه، اینگونه ثابت و استوار ایستادهای.
هوش مصنوعی: تو لحظهای را داری مانند منصور، که در اینجا نوری از وجودت میتابد.
هوش مصنوعی: لحظهای از تو مانند منصور حلاج است که در عشق خود میخواهد بیان کند.
هوش مصنوعی: لحظهای داری که اجزای دنیا در آن حقیقتاً نمایان و پنهان هستند.
هوش مصنوعی: تو لحظهای از رازهای تمام چیزها را در اختیار داری که در یقین و اطمینان به شناخت همه چیز رسیدهای.
هوش مصنوعی: لحظهای به دنبال حقیقت هستی، و از دور جوهر را افشان میکنی، در حالی که در همین جا نیز جوهر میریزد.
هوش مصنوعی: در اینجا، وجود تو مانند جوهری درخشان است و حقیقت واقعی در همین مکان از عشق و محبوبیت جریان دارد.
هوش مصنوعی: در این لحظه، تو تنفس میکنی و از آن دم، حقیقت را شناختهای و از آن لحظه به دیدار رسیدهای.
هوش مصنوعی: ای عطّار، تو از یار خود گوهر باارزشی داری و از آن گوهر، بهرهمند شدهای.
هوش مصنوعی: نام این اثر را جواهرنامه گذاشتهام، زیرا اینجا گوهرهایی را که دارم، به نمایش گذاشتهام.
هوش مصنوعی: برای هر بیتی که از توضیحات معنیاش فراتر میرود، در این جواهر میدرخشد.
هوش مصنوعی: حقیقت دارای ماهیتی بینهایت است و از این رو، در اینجا نشانهای از وجود خداوند به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: هر کلمه و حرفی ارزش و عمق زیادی دارد که در درون خود نهفته است؛ تنها کسانی میتوانند این جایگاه را درک کنند که به عمق وجود و جان انسان توجه کنند.
هوش مصنوعی: وقتی که عقل و هوش و درک و فهم داری، لحظهای تأمل کن و به ذات و حقیقت خالص توجه کن.
هوش مصنوعی: درون تو گنجینهای از شگفتیها وجود دارد که این گنج به تو راهنمایی میکند.
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن و به عمق وجودت پی ببر، تا بفهمی که اینجا و اکنون برای تو چه معنایی دارد و به دور از هر مکانی هستی.
هوش مصنوعی: تو در دنیای بیرونی هستی، اما در دنیای درونی خود نمیدانی که ذات واقعیات چیست و چگونهای.
هوش مصنوعی: تو وجود اصلی و بینظیری که همیشه در ابدیت خواهی بود.
هوش مصنوعی: شما همان حقیقتی هستید که اساس همه چیز از آن نشأت میگیرد. فریب خوردن از ظاهر و رویه را کنار بگذارید.
هوش مصنوعی: تو اصل و بنیاد هستی و چیزهای دیگر در ردهای پایینتر قرار دارند، اجازه بده این معنا را با تمام وجود و احساس نگهداری کنم.
هوش مصنوعی: تو مانند دریا هستی و در آن، شگفتیها و عجایبی را در گذشته و آینده جمع کردهای.
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که در این دنیا وجود دارند، در اینجا به وضوح و یقین حضور دارند و در حقیقت، همه آنها در این مکان بودهاند.
هوش مصنوعی: به خودت تکیه کن و در عمق وجودت نگریسته و دریاب که از آن ریشه و اصل، جوهر وجودی تو نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: تو در واقعیت وجودی، ذات و جوهر یار هستی که از نور و زیباییها شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: تو همانند دریا هستی و در وجود تو حقیقتی نهفته است. عمق و ماهیت دریا در هیاهو و جنب و جوش تو نمایان میشود.
هوش مصنوعی: تو همچون دریایی هستی و درونت گنجینهای از جواهرات پنهان است؛ در این مکان، نور و روشنایی از آن توست.
هوش مصنوعی: تو به عمق معانی آگاه شدهای، اما هنوز جوهر اصلی وجود خود را نمیشناسی.
هوش مصنوعی: تو هستی اصل و بنیاد وجود و از این بنیاد، همیشه و پیوسته، دریاهای بیپایان را به روح خود میگیری.
هوش مصنوعی: تو مانند دریا هستی، حالا باید از آن عمق وجود خود آگاهی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: تو مانند یک ناخدای ماهر و همچنین مانند دریا هستی، و من تمام این گفتهها را در اینجا به تو بیان کردهام.
هوش مصنوعی: افسوس که اگر ندانستهای یا اگر هم بدانی، تمام اینها تنها رازهای معناست.
هوش مصنوعی: ما همگی در دریای بینیازی غرق شدهایم و همزمان در حالت ملاقات با خداوند هستیم.
هوش مصنوعی: همه ما در این مکان در حال صحبت و گفتوگو هستیم، در این میدان که نماد وحدت است، مثل اینکه داریم با هم صحبت میکنیم.
هوش مصنوعی: ما همه در اینجا بندگان و گرفتار شرایط دشواری هستیم، زیرا وقتی به اطراف نگاه میکنیم، نمیتوانیم از قید و بندهای زندگی آزاد شویم.
هوش مصنوعی: همه ما در اینجا گرفتار هستیم و در حالی که همدیگر را میبینیم، هنوز در وضعیت نامناسبی باقی ماندهایم.
هوش مصنوعی: همه ما در اینجا انتظار داریم که به خواستههایمان برسیم. چیزی که به دنبال آن هستیم، در حقیقت در کنار ماست و خودمان هم عین آن چیزی هستیم که دوست داریم.
هوش مصنوعی: اگر ما اینجا هستیم، نمیتوانیم ببینیم. اگر هم که هستیم، در واقع تنها هستیم.
هوش مصنوعی: کجا هستی و از چه چیزی صحبت میکنی؟ تو عطاری هستی که به بالاترین مرتبه رسیدهای و اسرار را مشاهده کردهای.
هوش مصنوعی: در این لحظه، دل من مانند آینهای است که حقیقت را به وضوح نشان میدهد و تو در حقیقت برتر از همه هستی.
هوش مصنوعی: هرگز از دایره خودت خارج نشو و مکان خود را ترک نکن، زیرا وجود تو هم در درون و هم در بیرون است.
هوش مصنوعی: در اینجا، وقتی که هیچ چیز نمیگوییم و بیان احساسات خود را کنار میگذاریم، باید گاهی هم به خودمان اجازه دهیم که به یاد مردگان و به یاد کسانی که در کنار ما نیستند، بیندیشیم. در واقع گاهی لازم است که به خاطرات و احساسات با دقت توجه کنیم، حتی اگر در ظاهر به نظر برسد که همهچیز تمام شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که بدون وجود تو، زندگی و عشق جذابیتی ندارد. تو به مانند تیری هستی که به هدف خود میزند و بدون تو، همه چیز بیمعنا و خالی از شور و شوق است. حیات و عشق تنها با حضور تو رنگ و بویی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: برای اینکه حقیقت را درک کنی، بیهیچ تردیدی عمل کن و در عین حال با اصول و قوانین اخلاقی و اجتماعی نیز سازگار باش.
هوش مصنوعی: فقط بدون هیچ تردیدی در اینجا با تمام وجود خود بدمی بزن، چون با این کار از قید و بند رهایی پیدا میکنی و به آرامش میرسی.
هوش مصنوعی: هر کسی که بدون شک و تردید سخن بگوید، مانند کسی است که در حقیقت معنای واقعی را درک کرده است؛ زیرا او بر تمامی حکمتها و داناییها برتری دارد.
هوش مصنوعی: کتاب زیبایی که پر از رازهاست، اینجا همهی این رازها گرد آمدهاند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دو دنیا وجود دارد و راز است، در این کتاب زیبا به روشنی بیان شده است.
هوش مصنوعی: تمام رازها در اینجا نهفته است، اما باید کسی وجود داشته باشد که به این رازها پی ببرد و آنها را کشف کند.
هوش مصنوعی: تمام رازها در اینجا نهفته است و واقعیتهای عقل و روح در حال شیدایی و آشفتگی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: عقل و درک واقعی در اینجا وجود ندارد، زیرا خداوند سخن گفت و خداوند در این مکان آن را شنید.
هوش مصنوعی: خداوند میدانست که باطن انسانها چه ویژگیهایی دارد و به خوبی از رازهای آنان آگاه است.
هوش مصنوعی: خدا سخن گفت و خودش نیز شنید. او پردهای که مانع یقین بود را کنار زد.
هوش مصنوعی: وقتی خداوند گفت که من در اینجا حضور نداشتم، اما با این حال، اثری از خود را در قلم ایجاد کردم.
هوش مصنوعی: من آنچه را که او گفت و خود شنیدم نشان دادم، و حقیقت وجود کل را در اینجا مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: از خودت بیرون نرو، تا حقیقت را ببینی. تمام آنچه را که در دنیا میبینی، در درون خودت جستجو کن.
هوش مصنوعی: وقتی که این لحظه یار در کنار توست و تو این را نمیدانی، پس در نهایت چه چیز دیگری میفهمی؟
هوش مصنوعی: عزیزم چادری بر چهره انداخته و مدام در حضورم است و خود را برای عطار نشان میدهد.
هوش مصنوعی: هر لحظه رازهای ناگفتهای نمایان میشود و سخنانی بدون دلیل و بیپایان گفته میشود.
هوش مصنوعی: او همیشه خود را نشان میدهد و من حقیقت وجود او را در جان و تنش میبینم.
هوش مصنوعی: در هر لحظه، عین حقیقت و واقعیت آشکار است و از وجود او، همه چیز نمایان میشود.
هوش مصنوعی: من سخن را به شیوهای عمیق و خالص بیان میکنم و به یقین میتوانم حقیقت را از زبان حلاّج، که شخصیتی برجسته و پرشور در بیان حقیقت است، منتقل کنم.
هوش مصنوعی: سخن و صحبت بلند و گسترده شده، اما ما هنوز هیچ توضیح و دلیل واضحی ارائه ندادهایم.
هوش مصنوعی: بگویید که در این ملاقات، حقیقت و راز بزرگ اینجا آشکار میشود.
هوش مصنوعی: تو مانند عطاری هستی که از هر دانش و تجربهای که داری، میتوانی دارویی برای دردها و مشکلات مردم تهیه کنی.
هوش مصنوعی: تو مانند عطاری هستی که برای درمان دردمندان دارو و شفای مؤثر داری و حقیقت و دلایل واضحی در دست داری.
هوش مصنوعی: در اینجا حقیقتی وجود دارد که میتواند عاشقان را درمان کند و به آنها کمک کند تا به طور واقعی و عینی آنچه را که میخواهند، ببینند.
هوش مصنوعی: در اینجا درمانی برای عاشقان وجود دارد که در توضیح و بیان عشق به انتظار نشستهاند.
هوش مصنوعی: این بار درباره ماهیت واقعی و اصل وجود سخن گفتیم، به گونهای که در اینجا به اصل و ذات اشاره کردیم.
هوش مصنوعی: آنها درک را در اینجا میفهمند تا از نیرنگ و فریب در این مکان پاک شوند.
هوش مصنوعی: ما در اینجا به اندازهای دقیق صحبت کردیم که ذرات کوچک نیز بتوانند از آن الهام بگیرند و موفق شوند.
هوش مصنوعی: ما در اینجا به گونهای صحبت کردیم که اگر کسی خوب دقت کند، میتواند مفهوم واقعی را از ظاهر کلام درک کند.
هوش مصنوعی: در این مکان، سختیها و رنجهای زیادی را تحمل کردهام تا به این مقام و موقعیت دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: من در عالم خیلی رنج و سختی کشیدم و وقتی حقیقت را درک کردم، فهمیدم که راز همیشه در حال تغییر و نو شدن است.
هوش مصنوعی: سالها دردم را تحمل کردهام تا اینکه رازهای اینجا برایم روشن شد.
هوش مصنوعی: من اینجا تنها یک کتابم که مانند دیگران در پوشش و پنهان هستم.
هوش مصنوعی: اینجا جایی برای عشقورزی و عشقبازی نیست، اگر میدانی که چه بر سر عشق میآید.
هوش مصنوعی: به کمک و راهنمایی من در این جا به خاطر این راز، همه چیزهایی را که مخفی بود، آشکار کردم.
هوش مصنوعی: به من بگو که بخواهم از رازهای تو باخبر شوم، ای دوست. اگر خودت هم از رازهای ما باخبری، این را مطرح کن.
هوش مصنوعی: هرگاه سرت را برگردانی تا اسرار معشوق را بیابی، در غیر این صورت ممکن است در آشفته حالی خود غرق شوی.
هوش مصنوعی: برای درک حقیقت و جوهر وجود، خود را در معرض آگاهی و بینش قرار بده تا به روشنایی و حقیقتی دست یابی که همه ذرات جهان را در برگرفته است.
هوش مصنوعی: بده سر تا به مقام منصوری برسی، و اینجا مطمئن باش که به شهرت خواهی رسید.
هوش مصنوعی: وقتی یارت را دیدی، مانند من ناپدید و فانی شو، زیرا در حقیقت، تمام ملاقاتها به دیدار خداوند منتهی میشود.
هوش مصنوعی: عطار اکنون به حقیقتی دست یافته که فراتر از هر مکان و زمانی است. او در عین حال که به ظواهر و مکانها مربوط میشود، اما در واقع به عمق و باطن آنها دسترسی دارد.
هوش مصنوعی: هر ویژگی یا صفتی که او را توصیف کند، از آن خواهم گفت، زیرا من میخواهم فقط از او به بهترین شکل یاد کنم.
هوش مصنوعی: تو ای محبوب، در دل عطّار قرار دادی هزاران راز پنهان.
هوش مصنوعی: عجب، بوی خوش تو در همه جا پخش شده است و در این مکان، دل عاشق نیز تحت تأثیر آن قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: دل عاشقان به خاطر دوری تو آکنده از غم و اندوه شده است، و به خاطر محبت و آرزوهایت، جانشان مانند نخی که از دلتنگی به وجود آمده باشد، در حال فشردن است.
هوش مصنوعی: در نهایت، دل عطّار دچار درد و رنجی عمیق شد و از آن مکان، عطر و زیباییها آشکار شد.
هوش مصنوعی: هر لحظه هزاران گل خوشبو اینجا میروید، اما هیچکس نمیداند که چه زمانی کسی به آنها توجه خواهد کرد یا آنها را خواهد چید.
هوش مصنوعی: کسی باید باشد که بویی از گل برگیرد، همانند فرزند پور بوقحافه.
هوش مصنوعی: ابوبکر در علم و تحقیق جایگاه بالایی داشت و به من کمک کرد تا به حقیقت عشق و محبت واقعی پی ببرم.
هوش مصنوعی: چنانکه در عشق، شخص به راستی و صداقت میرسد، عاشق نیز باید به حقیقت و صدق نزدیک باشد.
هوش مصنوعی: او از میان بسیاری از عطرها، بویی را در این میدان استشمام کرد، گویی که او را در اینجا معرفی کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به راستی در جستجوی حقیقت باشد، در اینجا میتواند دوست و یاری را بیابد که راهنمای اوست.
هوش مصنوعی: اگر شخصی مثل ابوبکر صدیق در مسیر حقیقت قرار گیرد، از فریب و نیرنگ بینیاز خواهد بود.
هوش مصنوعی: به راستی و با صداقت به شخصیت احمد توجه کن و به شیوهای صادقانه به این معنا نگاه کن.
هوش مصنوعی: عطار پیرو دین احمد است و از آگاهیهای ابوبکر و محمد نیز باخبر است.
هوش مصنوعی: میدانی که باید مانند آن دوست باشی که امشب در پناه غار با ماست.
هوش مصنوعی: اگرچه حقیقت با عقل در ارتباط است، اما من به تو، ای دوست همدل، ایمان دارم.
هوش مصنوعی: عقل مانند یک انسان درستکار و صادق است و با رسیدن به درک و آگاهی، تمامی رازها و حقایق را به ما نمایان میکند.
هوش مصنوعی: از او رازهای بسیاری آشکار شد و حقیقت عقل و عشق به ما آگاهی داد.
هوش مصنوعی: در اینجا میتوانی از عقل، عشق، صبر و شوق بهرهمند شوی و در نهایت لذت و ذوق را پیدا کنی.
هوش مصنوعی: اگر در زندگی مسیر درست را انتخاب میکنی، از عقل و خرد خود فاصله نگیری. در نهایت، به نور و روشنایی هدایت خواهی رسید.
هوش مصنوعی: در اینجا از عقل خواسته میشود که دانش واقعی و عمیق را جستوجو کند، زیرا عقل از روح ناشی میشود و در عشق به حقیقت، به درجهی بالایی میرسد.
هوش مصنوعی: همه کسانی که به کمال رسیدهاند، به خوبی میدانند که یقین و آگاهی از عقل و برهان ناشی میشود.
هوش مصنوعی: با نور عقل به چیزها نگاه کن، هم به آنچه پنهان است و هم به آنچه پیدا است.
هوش مصنوعی: با روشنایی عقل خود، در این مکان تمام زمان را ببین. حال دیگر از عشق عبور نکن.
هوش مصنوعی: با نور عقل میتوانی چهره محبوب را ببینی و با گوشهای خود پاسخ او را بشنوی.
هوش مصنوعی: با روشنایی عقل، درک کن که در پایان، زیبایی حقیقی جان در اینجا نمایان است.
هوش مصنوعی: اگر به حقیقت و معانی عمیق توجه کنی، متوجه میشوی که این کلام از عقل و اندیشه نشأت میگیرد و نه فقط از نقل و روایت.
هوش مصنوعی: عقل و دانش، سخنانی هستند که بر پایه علم و عشق بنا شدهاند و واقعیت این است که همه این جنجالها و سر و صداها، نشاندهندهی جستجوی حقیقت است.
هوش مصنوعی: وقتی از عشق صحبت کردم، هدفم این بود که به تو بفهمانم که در اینجا عشق واقعاً وجود دارد و میتوانی به دل من راه پیدا کنی.
هوش مصنوعی: من دیگر از عشق سخن خواهم گفت و نه از جزییات و مسائل کماهمیت.
هوش مصنوعی: میخواهم درباره عشق صحبت کنم و اینجا را مکان مناسبی برای بیان رازها میدانم که در آن از حقیقت عشق نیز صحبت میشود.
هوش مصنوعی: من از عشق سخن میگویم، پس با دقت گوش کن؛ بیشک تو دیگر در گمراهی نیستی.
هوش مصنوعی: میخواهم درباره عشق و دیدار صحبت کنم تا حتی کوچکترین ذرات اینجا از آن باخبر شوند.
هوش مصنوعی: سخن درباره عشق در جهانهای مختلف وجود دارد و اینجا در حقیقت، صحبت از عمق وجود و روح است.
هوش مصنوعی: عشق سخن دارد و عقل آن را میپسندد، همچنین حقیقت عقل نیز از طریق عشق برای او روشن میشود.
هوش مصنوعی: در این مکان صحبت از عشق خواهد بود و من میخواهم به تو نشان دهم که عشق واقعی چیست.
هوش مصنوعی: همه چیز در عشق باقی خواهد ماند و آنچه ما میبینیم، ملاقات با ساقی است.
هوش مصنوعی: در نهایت به این نتیجه رسیدم که همه چیز در عشق نشأت میگیرد و به ظهور میپیوندد.
هوش مصنوعی: اگر بفهمی عشق چیست، متوجه میشوی که همه چیز عشق است و اینجا راهنمایی در مورد حقیقت عشق وجود دارد.
هوش مصنوعی: تمام هستی عشق است و عشق از محبوب پیدا میشود، به همین دلیل است که این همه شوق و هیجان وجود دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا همه چیز عشق است و کسی نمیداند که چه کسی میتواند به درستی این موضوع را درک کند. در واقع، حقیقتی وجود دارد که اساس دو جهان را تشکیل میدهد.
هوش مصنوعی: تمام موجودات و پدیدهها، چه آسمان و زمین و چه ستارهها و ماه، فقط تجلیات و نشانههای خداوند هستند و هیچکدام جدا از او نیستند.
هوش مصنوعی: همه چیز از ذات الهی برخاسته است و صفات مختلفی دارد، اما دیدار و شناخت کامل این حقیقت بعد از مرگ ممکن میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا همه چیز واضح است و در نهایت حقیقت به طور ناگهانی آشکار خواهد شد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که جسم و بدن در این دنیا و دنیای دیگر وجود دارند و همه چیز به وضوح مشخص است. در واقع، جسم ارتباطی با هر دو جهان دارد و محل تلاقی آنها به شمار میآید.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن روشن است که باید به عمق معنا توجه کرد و نه فقط به ظاهر. واقعیتهای ضروری در پس این ظاهر وجود دارد که باید درک شود.
هوش مصنوعی: در اینجا باید از عمق وجود و حقیقت سخن گفت، چرا که این صحبت میتواند زمینهساز برطرف کردن تمام موانع و پردههایی باشد که وجود دارند.
هوش مصنوعی: حرفی که از عمق وجود انسان سرچشمه میگیرد، نشاندهنده این است که در اینجا رازها و اسرار بسیاری نهفته است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که سخن و کلامی عمیق و پرمغزی از دل و جان انسان بیرون آمده و نور آن بر آسمان و جهان تابیده است. این بیان نشاندهنده زیبایی و اهمیت کلامی است که از یک حقیقت درونی سرچشمه میگیرد و به همهجا میتابد.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که عطار به عمق روح و جواهر وجود انسان اشاره کرده و تمام صحبتهایش از تجربههای بصری و مشاهدههای عینی نشأت میگیرد. او از درون و حقیقت وجود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من داستانی از دل و جانم گفتم که در آن حقیقتی را درباره دیدار معشوق بیان کردهام.
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم درباره موضوع دیگری صحبت کنم تا مشخص شود که از آنجا موفقیتی حاصل خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال موفقیت هستی، باید درسها و داناییهای خود را به طور کامل و با دقت مطالعه کنی.
هوش مصنوعی: در اینجا هر شعر یا بیت دارای ارزشی خاص و درونی است، مانند پیدا کردن جواهری در میان کلمات. این جواهر نورانی و درخشان مانند خورشید است که در جهانی بزرگ میتابد.
هوش مصنوعی: کتاب مثل جواهری است که اگر کسی آن را دیده باشد، به یقین میتواند بگوید که چه ارزش و زیبایی دارد؛ اما اگر فقط دربارهاش شنیده باشد، نمیتواند آنطور که باید، ارزیابی کند.
هوش مصنوعی: کتابی را میبینی که بدون شک و تردید، در این مکان، نشانهای از دیدار خداوند است.
هوش مصنوعی: کتابی بخوان که در آن اسرار را کشف کنی و از آنجا روح و جانت را بازپس بگیری.
هوش مصنوعی: کتابی را بخوان که از طریق آن میتوانی ذات واقعی همه چیز را بشناسی و ماهیت تمام ذرات را درک کنی.
هوش مصنوعی: کتابی بخوان که در آن، خواننده به زیباییهای محبوبش دست یافته و جواهرات ارزشمندی را دیده است.
هوش مصنوعی: خوشا دیدن معشوق که نتیجه زندگی ما از این کتاب در دل ماست.
هوش مصنوعی: در او بسیاری از رازها وجود دارد که در نهایت به دیدن معشوق میانجامد.
هوش مصنوعی: اگر سالک (جستجوگر) حقیقت به درستی بخواهد، باید دنیای واقعی و سرشت حقیقت را ببیند.
هوش مصنوعی: اگر تو در مسیری سخت و پر خطر قرار داری، باید به این نکته توجه کنی که برای درک این راز عمیق و پیچیده، باید به کتب و دانشهای موجود مراجعه کنی.
هوش مصنوعی: تمام کتابهای آسمانی مانند تورات، انجیل، قرآن و زبور همه در اینجا جمع شده و تو میتوانی آنها را بخوانی.
هوش مصنوعی: اگر در این لحظه، کسی که به حقیقت و درک عمیق دست یافته است، به تو بگوید، تمام رازها و معانی عمیق را در این مکان مشاهده خواهی کرد.
هوش مصنوعی: همه در این مکان حاضر هستند و سرها آشکار است؛ اینجا هر لحظه نظارهگر اتفاقات هستیم.
هوش مصنوعی: همیشه و مداوم به این نوشتهات نگاه کن تا در پایان دیگر این حجاب و پوشش برایت باقی نماند.
هوش مصنوعی: هر لحظه در این مکان به خودت نگاه کن و از درون خود، آهی را ببین.
هوش مصنوعی: در این مکان، تو درون خودت هستی و جانت را نگذار که فقط بگذرد؛ بلکه در اینجا، به خودت توجه کن و در عمق وجودت سیر کن.
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن و در درونت بنگر، دوست را در جان و وجود خود ببین.
هوش مصنوعی: به خود نگاه کن و هر یک از اشیاء را ببین که در تو و وجود توست، زیرا تو به خوبی میدانی که چه چیزهایی درونت وجود دارد.
هوش مصنوعی: تمام رازهای ناپیدا در کتاب من موجود است، اما برای درک بهتر، به خودت نگاه کن و در حقیقت عشق را در جلوی چشمانت ببین.
هوش مصنوعی: من در طول روز و شب، بارها رنج و مصیبت زیادی را تحمل کردهام و خون دلهای زیادی خوردهام.
هوش مصنوعی: در سال و ماه به اندازه زیادی دلبستگی و عشق به معشوقهام را تجربه کردهام، تا جایی که به عمق و حقیقت این عشق پی بردهام.
هوش مصنوعی: من در صبح و شام بارها از عشق و حسرت گریستهام، تا اینکه در نهایت چهرهی معشوق را دیدم.
هوش مصنوعی: اکنون این پرده کنار رفته و چهره محبوب از عطر و بویی خوش به وضوح نمایان شده است.
هوش مصنوعی: اکنون این پرده در این مکان کنار رفته است و از آنجا که در این لحظه زمان صعود و اوج من فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: اکنون در وضعیتی قرار دارم که هیچ چیز جز این احساس نمیکنم، فقط منتظر هستم که جانم را از دست بدهم یا سرم را.
هوش مصنوعی: اکنون این کار به جایی رسیده که دیگر نمیتوانم تحمل کنم و باید در یک لحظه از این وضعیت خارج شوم.
هوش مصنوعی: اکنون زمان آن فرارسیده که وضعیت تغییر کرده و پس از آگاهی از واقعیتهایی درباره او، باید درباره ذات و وجودش صحبت کنیم.
هوش مصنوعی: در اینجا همه چیز به ارتباط و وصلی اشاره دارد و من در این مکان، به طور کامل و بدون هیچ مانعی از وصل دائمی صحبت میکنم.
هوش مصنوعی: این لحظه حجاب و مانعی وجود ندارد، زیرا مطمئناً در یک ملاقات با یار، همه چیز واضح و روشن است.
هوش مصنوعی: در این لحظه، هیچ پردهای وجود ندارد و دوست به وضوح نمایان است. همه چیز در اینجا به شکل عمیقتری نمایان شده است و حقیقت واقعی در باطن آشکار شده است.
هوش مصنوعی: هیچ مانعی برای روح من وجود ندارد، که او را به سوی مقصدش هدایت کند و به رسیدن به معشوق کمک کند.
هوش مصنوعی: حجابی بین من و محبوب نیست و او به وضوح در برابر چشمم نمایان است. وقتی او را میبینم، همه چیز دیدار یار است و فقط او را مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: در این لحظه که ما در کنار دوست هستیم، هیچ مانعی وجود ندارد. صحبتها تنها دربارهی این نوع رفاقت و ارتباط است.
هوش مصنوعی: سخنهایی که در گذشته باقی ماندهاند، بسیارند و برای عطّار چندی از آنها کافی است که بخواند.
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که وقتی محبوب پاسخ داد، او به شرط و قوانین شرعی اشاره میکند و نه به مسأله بازگشت به زندگی دوباره یا تناسخ. به عبارت دیگر، محبوب به اصول و قواعدی که در دین وجود دارد پاسخ میدهد و به موضوعاتی فراتر از این قواعد نمیپردازد.
هوش مصنوعی: بازگشت روح به زندگیهای مختلف، هرچند که از نظر فلسفی موضوعی عمیق و پرمعنا است، اما از من بشنو که با تمام وجودت درس و نکتهای را دریابی.
هوش مصنوعی: حکمت یونانی به من احساس و تجربهای خاص میدهد، اما در واقع این فقط یک تصور است و حقیقتی یعنی یقین ندارد.
هوش مصنوعی: تناسخ میتواند باعث دوری تو از دیدار من شود، به همین خاطر این نکته را همیشه در ذهن داشته باش.
هوش مصنوعی: تناسخ باعث میشود تو را آشکار کند، اما در نهایت اندوه تو بیشتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: تناسخ چه چیز است؟ آن را کفر و گمراهی نخوانید، زیرا در اینجا دانش، نادانی است.
هوش مصنوعی: حقیقت علم قرآن را با نور علم قرآن بیاموز و به وسیلهی آن موفق و پیروز شو.
هوش مصنوعی: اگر به قرآن مراجعه کنی، میتوانی راه درست را پیدا کنی و در این مسیر، بسیاری از اسرار را درک خواهی کرد.
هوش مصنوعی: در هر لحظه میتوانی رازهای زیادی را ببینی و پس از آن، آنچه را که باید، بهطور کامل مشاهده خواهی کرد.
هوش مصنوعی: اکنون همه چیز در عمق قرآن مشهود است، به طوری که میتوان essences و حقیقتهای درونی را مشاهده و درک کرد.
هوش مصنوعی: تمام مطالب و رازهای حقیقت در این کتاب جمعآوری شده است و در آن، رازهایی که قابل مشاهده هستند به وضوح بیان شدهاند.
هوش مصنوعی: تمام این زمان که من اینجا هستم، مانند کتابی است که وقتی پردهاش برداشته شود، به روشنی دیده میشود.
هوش مصنوعی: تمامی این زمان را به عنوان ماهیت اصلی خود، رازی از جان را با تمامی ذرات هستی آشکار کردم.
هوش مصنوعی: کتاب به پایان رسید و در پایان مشخص شد که محبوب ما در کنار ماست.
هوش مصنوعی: این رازها برای هر فردی، چه خاص و چه عمومی، قابل درک است و در اینجا همه چیز در این باره گفته شده است.
هوش مصنوعی: ذاتی که پاک و بینظیر است، در همه جا به وضوح قابل مشاهده است. این حقیقت در همهی جزئیات و در تمامی جنبهها وجود دارد.
هوش مصنوعی: خدای من، تو تنها میدانی اسرارها را و میدانی که تو گفتی همه چیز راز است و تویی که آنها را میخوانی.
هوش مصنوعی: خداوندا، تویی که در دل اسرار عالم و هستی، از وجود تو آگاه هستی.
هوش مصنوعی: خداوندا، تویی که به اسرار و حقایق آگاهی، خود میدانی که نگاهی که به اینجا داری چگونه است.
هوش مصنوعی: خدایا در این لحظه، به تو نزدیک شدهام و حالا در اینجا هم تو را میبینم و هم با تو ملاقات میکنم.
هوش مصنوعی: ای خالق بزرگ، مرا از این راز و رمز رها کن و مرا به بخشایش و آرامش برسان.
هوش مصنوعی: هرچه میخواهی انجام بده، اما بدان که باید او را از تمام این حرفها جدا کنی.
هوش مصنوعی: تو میدانی هر آنچه را که میخواهی، من دیگر نمیدانم چه باقی مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.