خدا کن بود او در بود خود باز
حقیقت آنگهی شو صاحب راز
خدائی کن در اینجا خود فنا کن
پس آنگاهی سر و پایت خدا کن
خدابین بود خود را بود او بین
مبین بَد جملگی او رانکو بین
حقیقت همچو منصور یگانه
انالحق زن تو در بود زمانه
حقیقت همچو منصور سرافراز
نمود صورت از خود دور انداز
حقیقت همچو منصورت یکی بین
همه حق گرد و حق را در یکی بین
حقیقت ز آن دم هو راز مطلق
ز هو زن هم ز هو میگو اناالحق
حقیقت همچو او بردارِ شوق آی
همه عالم در اینجا راز بنمای
همه عالم چو خود تو پیش بین کن
اگر از سرّ او گوئی چنین کن
اگر از سر اوئی راز برگوی
همه ذرّات اینجاگه خبر گوی
که بود جملهتان بیشک خدایست
کسی داند که این راز آشنایست
تو گر منصور راه لامکانی
چنین کن تا بقای جاودانی
بیابی اندر اینجا زانکه اینجا
حقیقت نیست عشق و شور و غوغا
همه اینجاست و آنجا هیچ نبود
حقیقت صورتی جز هیچ نبود
بصورت این معانی را ندانی
ز جان دریاب این راز نهانی
ز جان دریاب اینجا مگذر از جان
که جان پیوسته باشد ذات جانان
درون جانست جانانت سخنگوی
حقیقت مر ورا اندر سخن جوی
درون جانست اندر گفتگویت
حقیقت خویش اندر جستجویت
درون جانست اسرار دوعالم
ترا بنموده دیدار دو عالم
درون جانست نی در پوست ای دل
ز جان کن عاقبت مقصود حاصل
درون جانست اندر پرده پنهان
همی گوید ترا اسرار جانان
که ای غافل چه گر عمری دوید
حقیقت بود من اینجا ندیدی
خطابت میکند درجان یقین یار
همی گوید ترا این سر ز اسرار
خطاب دوست خواهم گفت اینجا
دُرِ اسرار خواهم سُفت اینجا
خطاب دوست خواهم گفت بشنو
بدین اسرار منصوری تو بگرو
خطابت میکند هر لحظهات یار
که هان از بود خودکل گرد بیزار
خطابت میکند در روز و در شب
حقیقت دوست را بی کام و بی لب
که ای اینجا کمال من ندیده
زهی اینجا جمال من ندیده
جمال من ندیده غافلاتو
در اینجاگاه ای بیحاصلا تو
تو از من زنده و من از تو دیدار
تراگویم حقیقت هر دم اسرار
تو از من زنده و من از تو پیدا
درونِ جان تو اینجاگه هویدا
درون جانِ تو در گفتگویم
نظر کن در دم عین تو هویم
درونِ جانِ تو اینجا جلالیم
خود اندر خودهمه عین وصالیم
درون جان تو رخ را نمودیم
از آن در دید تو یکتا نمودیم
نظر کن بنده در ما باز بین ما
دوئی منگر که ما هستیم یکتا
دوئی منگر که ما یکتا بدیدیم
ز پنهانی خود پیدا بدیدیم
دوئی منگر که ما یکتای ذاتیم
ترا اینجایگه عین صفاتیم
دوئی منگر که ما را هست دیدار
ز یکی مانگر ای صاحب اسرار
دوئی منگر که ما بیچون رازیم
که یک پنهان خود را مینوازیم
ز یک بینان خود واقف شدستیم
که هم از عشق خود واصف شدستیم
بیک بینان خود اینجا عیانیم
حقیقت بیشکی جان جهانیم
جهان جان بما پیدا نمود است
که ما را انتها پیدا نمود است
اَزَل را با ابد پیوند ما دان
حقیقت ذات ما را کل بقا دان
منم دانای بیچون و چرایم
که درجانها تمامت رهنمایم
منم اللّه و رحمن و رحیمم
ابی صورت یقین حیّ قدیمم
بدانم راز موری در بُن چاه
که از سرّ همه دانایم آگاه
منم بر جمله و جمله ز من خاست
حقیقت هرچه پنهانست و پیداست
همه ذات من است و غیر من نیست
یقین جمله منم هم جان و تن نیست
مبین جان من و از من نگر تو
ایا مؤمن اگرداری خبر تو
همه ذات من است و غیر هم نیست
چو بشناسی بعشقم بیش و کم نیست
ترا اندر اَزَل بگزیدهام من
درون جان حقیقت دیدهام من
ز من پیدائی و پنهان شوی باز
دگرباره بمن اعیان شوی باز
له الملک و مرا نبود زوالم
که در اعیان تجلیّ جلالم
تعالی مالک الملک قدیمم
که بسم اللّه رحمن و رحیمم
یکی ذاتم که من اوّل ندارم
ز ذات خود همه جانی برآرم
یکی ذاتم که مانندم نباشد
حقیقت خویش و پیوندم نباشد
مبین جز ذات من اینجا هواللّه
تمامم شد صفات از قل هواللّه
تو ای عطار این سر میچگوئی
چو بودت اوست اکنون می چه جوئی
تو ای عطّار دیدار لقائی
حقیقت در عیان یار خدائی
تو اوئی او تو هر دو مر یکی راز
حقیقت او بتو پیدا شده باز
تو اوئی واصل اسرار گردت
در اینجاگه بکل دیدار کردت
تو اوئی واصل اعیان نمودت
حقیقت کل رخ اندر جان نمودت
ندیدی غیر او اکنون زاسرار
تمامت سالکان کردی خبردار
خبر کردی همه ذرّات عالم
که هر ذرّات راگوئی دمادم
عیان گفتی حقیقت راز منصور
نمودی سرّ تو بی سرباز منصور
حقیقت سر بخواهی باخت اینجا
که یکتائی تو یکتائی تو یکتا
تو یکتای تمامت سالکانی
حقیقت در حقیقت جان جانی
تو یکتائی و جان جان ندیده
رخ او را چنین اعیان ندیده
تو یکتائی و در وصل تجلّی
رسیدستی بکل اصل تجلّی
در اینجا یافتی و در یقین باز
تراکل شد درِ عین الیقین باز
در عین الیقین بر تو گشادست
ترا گنج حقیقت جمله دادست
در عین الیقین بگشودهٔ تو
یقین گنج عیان بنمودهٔ تو
در عین الیقین راکردهٔ باز
نمود گنج کل را کردهٔ باز
در عین الیقین جمله نمودند
حقیقت در جهان برتو گشودند
همه راز جهان اینجا ترا فاش
شد اینجا زانکه دیدستی تو نقاش
همه اسرارها بخشید یارت
که او اندر ازل بُد دوستدارت
دل آگاه تو معنی جانانست
یقین گنجینهٔ اسرار رحمانست
دل آگاه تو تا جان بدیدست
درون جان تو جانان بدیدست
دل آگاه تو این جمله معنی
یقین بنمود از دیدار مولی
دل آگاه تو گنجیست بیچون
که این دُرها همی ریزد به بیرون
دل آگاه توهرگز نریزد
که جز جوهر از او هرگز نخیزد
دل آگاه تو گنجینهٔ جانست
یقین گنجینهٔ اسرار جانانست
دلت گنجینهٔ جانست اینجا
در او خورشید تابانست اینجا
دلت گنجینهٔ نور و صفایست
که در وی نورخاص مصطفایست
دلت گنجینهٔ بود الهست
که جان بنموده ازدیدار شاهست
دل آگاه تو گنجیست از دید
که میریزد چنین دُرهای توحید
دل آگاه تو گنج عیانست
زبان تو از آن گوهر فشانست
دلت گنجینهٔ بود خدایست
که مر بیچارگان را رهنمایست
دلت گنجینهٔ معبود پاکست
که آن گنجینه در دیدار خاکست
از این گنجینه اینجا سالکانت
یقین شد جوهر عین العیانت
از این گنجینهٔ جوهر فشاندی
بسر آخر در این حضرت نماندی
از این گنجینهٔ تو خاص و هم عام
مراد خویشتن یابند اتمام
از این گنجینه کاینجا داد شاهت
فشاندستی تو اندر خاک راهت
ترا زیبد که این گنجینهٔ شاه
فشانی جملگی بر سالک راه
از این گنجینه اینجا سالکان را
حقیقت دیده کردی جان جان را
زهی واصل که اینجاگه توئی تو
که بیشک محو کردستی دوئی تو
زهی واصل که که کل دیدار کردی
همه ذرّات را بیدار کردی
زهی واصل که اصل کار داری
که در جانان دلی بیدار داری
زهی واصل که در یکی نمودار
حقیقت دیدی اینجاگاه دلدار
زهی واصل که جان بشناختی تو
ز جان در جزو و کل درباختی تو
دل و جانت منوّر شد حقیقت
همه ذرّات تو جان شد ز دیدت
دل و جانت لقای دوست دیدست
چنان کاینجا لقای اوست دیدست
دل و جانت چنان ازوصل جانان
خبر دارند کاندر اصل جانان
دل و جانت بکلّی جان بدیدند
چو منصوراز حقیقت آن بدیدند
دل و جانت چو منصور از یقین باز
یکی دیدند در عین الیقین راز
دل و جانت لقای یار دارند
حقیقت نقطه و پرگار دارند
دل و جانت یکی اندر یکیاند
حقیقت هر دوجانان بیشکیاند
دل و جانت ز ذات لامکان کل
شده یکی عیان کون و مکان کل
دل و جان تو هر دو نور عشقند
حقیقت بیشکی منصور عشقند
زهی منصور اعیان خراسان
که تو داری حقیقت همدم آن
دم او از تو پیدا شد در اینجا
فکندستی کنون توشورو غوغا
دم او از تو پیدا شد عیانی
چو او گفتی همه راز نهانی
دم او از تو پیدا شد در اسرار
حقیقت کردهٔ بر جمله اظهار
دم او از تو پیدا شد که جانها
نمودار تو یکتا شد چو یکتا
دم او از تو پیدای جهان است
که میدانی که جمله جان جانست
تو میدانی که دیدستی یقین تو
حقیقت در درونت بیشکی تو
تو میدانی حقیقت سرّ جانان
دمادم میکنی بر جمله اعیان
تو میدانی حقیقت راز اوّل
که گفتی در عیان اعزاز اوّل
تو میدانی که اوّل آخر کار
یکی دیدی حقیقت جمله دلدار
تو میدانی که سرّ لامکانی
که این دُرهای معنی میفشانی
تو میدانی که خود بشناختستی
بآخر خویش در وی باختستی
تو میدانی حقیقت جوهر دوست
در این دنیا و دیدی مغز در پوست
تو دیدستی جمال بی نشانی
که امروز از حقیقت اونشانی
تو از او، او ز تو پیدا حقیقت
تو عین دید او یکتا حقیقت
که عطّارست ذات بود اللّه
در اینجا بیشکی و گشته آگاه
تو آگاهی ز ذات اینجایگه تو
یقین دیدی عیان دیدار شه تو
تو آگاهی ز ذات و هم صفاتت
که میگوئی بیان ازنور ذاتت
که دانستست در این دنیای غدّار
که تو داری جمال طلعت یار
جمال طلعت جانان تو داری
حقیقت در جان کل آن تو داری
جمال طلعت جانان نمودی
دو عالم را یقین زینسان نمودی
جمال طلعت ز دیدار
همه ذرّات را کردی خبردار
جمال طلعت جانان در اعیان
نمودی در یقین جمله بدیشان
که تو داری حقیقت دید دیدار
یقین خواهی شد اینجا ناپدیدار
حدیث وصل اینجاگه یقین است
که ذرّات حقیقت پیش بین است
تو مرد پیش بینان جهانی
که اسرار حقیقت را تو دانی
تو مرد پیش بینانی در اینجا
حقیقت سرّ پنهانی در اینجا
حقیقت پیش بینان جهان را
در اینجاگه تو کردستی عیان را
حقیقت پیش بینان جمله دیدی
یکی اندر یکیشان جمله دیدی
همه ارواح دیدی انبیا را
دراینجاگه تو دیدی آشکارا
همه ارواح صدّیقان این راه
تو دیدی وشدی از جمله آگاه
همه ارواح صدّیقان اسرار
ترا اینجایگه آمد پدیدار
همه ارواح مردان جهان تو
درون خویشتن دیدی عیان تو
همه ارواح اندر تست موجود
کز اینسان یافتستی جمله مقصود
همه ارواح را اینجا حقیقت
ز یکی گشته اینجاگه پدیدت
پدیدارست در تو جمله ارواح
حقیقت انبیا و عین اشباح
پدیدارست در تو جمله مردان
حقیقت انبیا و اولیا زان
تر اینجا پدیدارست در یک
که احمد در حقیقت دید بیشک
ترا اینجاست زان زیشان ندیدی
تو از آنسان بجانان کل رسیدی
ترا اینجاست وصل و روشنائی
حقیقت نور دیدار خدائی
ترا اینجاست بود کل مسلّم
که دیدستی زخود دیدار آدم
ترا اینجاست آدم آشکاره
تو در او او بتو اینجا نظاره
ترا اینجاست آدم تا که دیدی
که در دم دید آدم را بدیدی
ترا اینجاست آدم جنّت اینجاست
حقیقت مر ترا این قربت اینجاست
ترا اینجاست آدم تا بدانی
دم تست و یقین زاندم عیانی
ترا اینجاست نوح برگزیده
ازآنی تو جمال روح دیده
ترا اینجاست آن دیدار نوحست
ازآنت این همه فتح و فتوحست
ترا اینجاست نوح و بحر و کشتی
که در دریای جانان برگذشتی
ترا اینجاست شیث راز دیده
جمال او درونت باز دیده
ترا اینجاست ابراهیم از آذر
فتاده در درون در عین آذر
ترا اینجاست ابراهیم خلّت
در این آتش رسیده سوی قربت
ترا اینجاست ابراهیم در تن
شود در عاقبت اینجا بت اشکن
ترا اینجاست اسمیعیل در جان
که خواهدکردش ابراهیم قربان
ترا اینجاست اسمیعیل تحقیق
بخواهد گشت کشته زو توفیق
ترا اینجاست اسحق گزیده
که اندر عشق گردد سر بُریده
ترا اینجاست اسحق وفادار
ز جانان زندگی یابد دگر بار
ترا اینجاست یعقوب جفاکش
ز عشق یوسف اندر صد جفا خَوش
ترا اینجاست یعقوب و یقین است
که یوسف او کنون کلّی بدیدست
ترا اینجاست یعقوب ازنمودار
بدیده باز یوسف را دگر بار
ترا اینجاست موسی بر سر طور
حقیقت رازگویان غرقهٔ نور
ترا اینجاست موسی رخ نموده
ابا حق دمبدم پاسخ نموده
ترا اینجاست موسی صاحب راز
حقیقت پرده کرده از رخ او باز
ترا اینجاست موسی راز دیده
جمال شاه اینجا باز دیده
ترا اینجاست موسی عشق جانان
حقیقت یافته دیدار اعیان
ترا اینجاست ایّوب و شده خوب
رسیده بیشکی در وصل محبوب
ترا اینجاست جرجیس عیانی
ز کشتن یافت او راز نهانی
ترا اینجاست جرجیس دمادم
شده زنده یقین از عین آندم
ترا اینجاست صالح صاحب راز
حقیقت یافته ناقه دگر باز
ترا اینجاست زکریا زنده گشته
درون آن شجر تابنده گشته
ترا اینجا است خضر و آب حیوان
حقیقت خورده دیده جان جانان
ترا اینجا است عیسی روحِ اَللّه
حقیقت روح از اللّه آگاه
ترا اینجا است دیدار محمد(ص)
حقیقت جمله اسرار محمد(ص)
ترا اینجا است مردیدار حیدر
گشاده بر تو ای عطّار او در
ترا اینجا است فرزندان ایشان
یقین دیدار حُسنت ای دُر افشان
ترا اینجا است دیدار همه دید
که میبینی یکی زیشان ز توحید
ز توحید حقیقت جمله دیدی
از آن اینجا بکام دل رسیدی
ز توحید حقیقت وصل ایشان
ترا پیداست اینجا اصل ایشان
ز توحید حقیقت باز دیدی
که ایشان در درونت راز دیدی
درون تو کنون دیدار ایشانست
حقیقت این همه اسرار ایشانست
درون تو بکلّی راز دریافت
از ایشان اندر اینجاگه خبر یافت
درون تو از ایشان یافت جانان
که ایشانند اندر جمله حیران
چو خورشیدند ایشان جمله در کل
حقیقت بودشان برداشته ذل
چو خورشیدند ایشان سوی افلاک
حقیقت در همه ذرّات افلاک
چو خورشیدند ایشان مر سر افراز
حقیقت نور افکنده همه راز
چو خورشیدند ایشان نور عالم
حقیقت جملگی منشور عالم
چو خورشیدند ایشان نور تابان
حقیقت بر همه ذرّات انسان
چو خورشیدند اگر بینی تو این راز
حقیقت همچو من اندر یقین باز
چو خورشیدند اگر دانستهٔ تو
چگویم چونکه نتوانستهٔ تو
برو خاموش شو تا سِرّ ندیدی
حقیقت بودشان ظاهر ندیدی
برو خاموش شو چون میندانی
که بیشک خوار و سرگردان جانی
برو خاموش شو در سرّ اسرار
که تا گردی مگر روزی خبردار
برو خاموش شو وز این مزن دم
که تا یابی مگر بوئی از آن دم
برو خاموش شو تا راز بینی
مگر آخر تو این سرّ باز بینی
برو خاموش شو اندر شریعت
که ناگاهی شود این سرّ پدیدت
برو خاموش شو اینجا بتحقیق
که درآخر ترا بخشند توفیق
برو خاموش شو در عالم ای یار
که تا آخر شوی زین سر خبردار
برو خاموش شو ای بیوفا تو
سَرِ اسرارِ شرع مصطفی تو
سرِ اسرارِ شرع مصطفی یاب
در آخر از حقیقت وصل دریاب
سپر راه شریعت کآخر کار
برون آئی یقین از عین پندار
سپر راه شریعت همچو منصور
که ناگاهی نماید بیشکی نور
بنور شرع ایشان را بیابی
درون خویشتن زینسان بیابی
بنور شرع اصل ذات ایشان
همه در خود نظر کن بیشکی آن
همه در خود بیاب و زنده دل شو
در اینجا بیحجاب آب و گل شو
همه در خود بیاب اینجا حقیقت
که در تست این همه یکتا حقیقت
همه در خود بیاب اینجایگه دوست
که تا چون مغز بیرون آئی از پوست
همه در خود بیاب اینجا بتحقیق
که در اینجا توانی یافت توفیق
همه در خود بیاب و آشنا شو
در اینجاگاه دیدار لقا شو
همه در خود بیاب و گرد جانان
که تا یابی حقیقت فرد جانان
همه در خود بیاب و ذات بیچون
حقیقت خویشتن بین بیچه و چون
همه در خود بیاب اینجا بیان تو
حقیقت بین در اینجا جان جان تو
همه در خود بیاب اینجا عیان ذات
حقیقت بیشکی خورشید آیات
همه در خود بیاب و گرد واصل
که مقصود است در تو جمله حاصل
ترا اینجاست مقصود ای خردمند
حقیقت عین معبود ای خردمند
ترا اینجاست مقصود و ندیدی
ترا اینجاست معبود و ندیدی
ترا معبود اینجایست بنگر
حقیقت بود پیدایست بنگر
ترامعبود اینجاست او نظر کن
وجود و جان وخود را در خبر کن
ترا معبود اینجایست دریاب
ز دیدار نمود جان خبر یاب
نمود جان ازو بین و دل خویش
که او معبود هردوحاصل خویش
از این هر دو در اینجاگه بیابی
اگراینجا دل آگه بیابی
دل آگاه میباید در این راز
که دریابد وصال اینجایگه باز
دل آگاه میباید در اینجا
که این در بازبگشاید در اینجا
دل آگاه میباید در این سر
که اسرارش همه آمد بظاهر
دل آگاه میباید در اعیان
که در خود بازیابد بیشکی جان
دل آگاه میباید که دلدار
درون او شود اینجا پدیدار
دل آگاه میباید که بیچون
نماید رویش اینجا بیچه و چون
دل آگاه میباید چو عطّار
که بروی کشف گردد جمله اسرار
دل آگاه میباید ز توحید
که یکی یابد اینجاگاه در دید
دل آگاه میباید چو آدم
که اینجاگه خبر یابد دمادم
دل آگاه میباید که چون نوح
در این دریا بیاید قوّت روح
دل آگاه میباید که در راز
چو ابراهیم یابد سرّ او باز
دل آگاه میباید که ازجان
چو اسمعیل گردد عین قربان
دل آگاه میباید در آفاق
که گردد سر بریده همچو اسحاق
دل آگاه میباید که محبوب
شود در عاقبت مانند ایّوب
دل آگاه میباید چو موسی
که گردد سوی طور عشق یکتا
دل آگاه میباید در این راه
که بیرون آید و گردد یقین شاه
دل آگاه میباید چو یوسف
که شاهی یابد اینجا بی تأسّف
دل آگاه میباید چو ایّوب
که طالب آید و گردد چو مطلوب
دل آگاه میباید چو صالح
که گردد در یقین عین مصالح
دل آگاه میباید نظاره
زکریاوار گشته پاره پاره
دل آگاه میباید چو عیسی
که در یابد حقیقت قرب اعلی
دل آگاه میباید چو احمد
که باشد در عیان کل مؤیّد
دل آگاه میباید چو حیدر
که دریابد حقایق را سراسر
دل آگاه همچون مرتضی کو
که تا بیخود شود گردد خدا او
دل آگاه میباید حَسَن وار
که جام زهر نوشد از کف یار
دل آگاه میباید حسینی
شهید عشق گشتن بهر دینی
دل آگاه میباید چو اصحاب
که دریابند خورشید جهانتاب
دل آگاه میباید چو منصور
که صورت محو گرداند سوی نور
دل آگاه منصور ار بدانی
حقیقت بازدانی این معانی
دل آگاه او اسرار دیدست
در اینجا و در آنجا یاردیدست
دل آگاه او یکتا از آن شد
که ازمعنی ز صورت بی نشان شد
دل آگاه او اسرار جان یافت
درون جان خود او جان جان یافت
دل آگاه او اللّه دریافت
حقیقت تخت دل آن شاه دریافت
دل آگاه او دم از خدا زد
حقیقت عین صورت بر فنا زد
دل آگاه او دم زد ز بیچون
حقیقت کار خود بستد ز بیچون
دل آگاه او دم زد ز دلدار
ز شوق یار آمد بر سردار
دل آگاه او اعیان ذاتست
که هم جانان و هم پنهان ذاتست
دل آگاه او اینجا اناالحق
زد اندر دار و گفت او رازِ مطلق
دل آگاه او از صورت خویش
حجابی یافت آن برداشت از پیش
دل آگاه میباید ز صورت
که تا این سر بداند بی نفورت
هر آنکواین حقیقت یافت سرباز
چو او بردار آمد گشت جانباز
هر آنکو این حقیقت یافت در خویش
حجاب جسم و جان برداشت از پیش
هر آنکو این حقیقت در نظر یافت
حقیقت جملگی اندر نظر یافت
هر آنکو عاشق منصور جان شد
چو او اینجا ز صورت بی نشان شد
هر آنکو عاشق منصور جان است
حقیقت دان که از خود بی نشانست
هر آنکو دم زد اینجا بازدید او
حقیقت درعیان این راز دید او
هر آنکو غیر از این چیز دگر دید
حقیقت هیچ بیشک در نظر دید
وصال اینجا است از منصور حلّاج
نمیخواهی که اندر فرق جان تاج
نهی دم زین مزن در صورت خویش
حقیقت فاش بشنو مرد درویش
چه به زین دوست میداری در اینجا
که مر این پرده برداری در اینجا
چه به زین دوست میداری که از یار
شوی اینجا چو او بیشک خبردار
چه به زین دوست میداری بدنیا
که میبینی در او دیدار مولا
چه به زین دوست میداری حقیقت
که آمد بی نشان اینجا بدیدت
چه به زین دوست میداری که در دل
عیان دلدار بینی دوست حاصل
چه به زین دوست میداری که در جان
حقیقت یابی اندر روی جانان
چه به زین دوست میداری در این سِر
که مر دلدار خود در عین ظاهر
چه به زین دوست میداری تو رهبر
که مردلدار خود یابی تو در بر
چه به زین دوست میداری تو دریاب
یقین او تست اینجاگه خبریاب
چه به زین دوست میداری بگو باز
که روی جان جان بینی بجان باز
همه وصلست هجران رفت از پیش
همه جانست مر جان رفت از پیش
همه وصلست و دیدارست اینجا
دلت جانانه پندار است اینجا
همه وصلست ودیدارست بیچون
ولیکن تو شده اینجا دگرگون
همه وصلست هجران را رها کن
درون جان و دل را با صفا کن
همه وصلست اندر خویش بنگر
تو داری یار اندر پیش بنگر
همه وصلست اندر جان و در دل
شده مقصود اینجا جمله حاصل
همه وصلست اینجا واصلی نیست
که دریابد که جمله جز بلی نیست
همه وصلست و یکی در یکی است
بنزد واصلان آن بیشکی است
همه وصلست و واصل یافته دوست
که میداند که دید جملگی اوست
همه وصلست و واصل راه دیده
حقیقت دید جمله شاه دیده
همه وصلست و واصل در عیانست
ولیکن او ز کلّی بی نشانست
همه وصلست وواصل راز دیدست
همه در خویشتن او باز دیدست
همه وصلست وواصل عاشق خویش
حجاب جسم و جان برداشت از پیش
همه وصلست و عاشق واصل یار
نمیبیند به جز کل حاصل یار
همه وصلست در دیدار دیده
در اینجا بود خود او یار دیده
همه وصلست اندر بی نشانی
از آن وصلست آن جمله معانی
همه وصلست اینجا گاه بنگر
ترا گفتم دل آگاه بنگر
همه وصلست و جانان رخ نموده
ترا این جمله خود پاسخ نموده
همه وصلست و جانانست اینجا
بدان جان در تو اعیانست اینجا
همه وصلست و جانان راز بنمود
ترا انجام و هم آغاز بنمود
همه وصلست و جانان گفتگویست
حقیقت چرخ سرگردان چو گویست
همه وصلست اشیا را یکایک
همه در وصل گردانند بیشک
همه در وصل گردانند نایافت
مگر جان اندر این معنی خبریافت
همه در وصل اندر جستجویند
نمیدانند و کل دیدار اویند
همه در وصل گردانند اینجا
مر این سر را نمیدانند اینجا
همه در وصل با دلدار خویشند
نمیدانند عیان با یار خویشند
همه در وصل گردانند در راز
همی جویند وصل از جان جان باز
همه در وصل وصل اندر همه دید
حقیقت اصل اصل اندر همه دید
همه در وصل گردان الهند
یقین در عشق سرگردان شاهند
همه در وصل میگردند از آن دید
حقیقت در عیان سرّ توحید
همه در وصل میگردند اینجا
حقیقت جمله اندر شور و غوغا
همه در وصل بیچونند حیران
تو داری زانکه بیرونند حیران
حقیقت وصل کل در اندرونست
نداند هیچکس کین سر چگونست
حقیقت وصل کل دریاب در جان
حقیقت اندر اینجا یاب هر آن
زهی اسرار پنهان آشکاره
که شد چرخ فلک در وی نظاره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: متن فوق در واقع یک شعر عرفانی از عطار نیشابوری است که به بیان تجربیات روحانی و حقیقت وجود خدا پرداخته است. عطار در این شعر بر مفهوم وحدت وجود تأکید دارد و بیان میکند که همه موجودات در حقیقت یکی هستند و در همه آنان خداوند نهفته است. او از خواننده میخواهد تا به عمق خود نگریسته و اسرار وجود را در جان خود بیابد. در این مسیر، عشق و اشتیاق به حقیقت و خداوند در مرکز توجه است. در نهایت، عطار به این نتیجه میرسد که شناخت خداوند منجر به شناخت خویشتن میشود و تنها در این شناخت است که حقیقت و اتصال به معشوق واقعی محقق میشود. شاعر به اصطلاح "انالحق" را به عنوان بیان کننده این حقیقت میداند و از دیگران میخواهد تا از حجابهای ظاهری عبور کنند و به ارتباط عمیقتری با خدا و خود برسند.
هوش مصنوعی: اگر او در وجود خودش وجود داشته باشد، پس در آن صورت حقیقت را درک کن و رازها را بفهم.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که هنگام عبادت و خدمت به خداوند، باید از خود و خودخواهیها گذشت و خود را فانی کرد. سپس، بعد از این که خود را از قید و بندهای دنیوی رها کردیم، به مقام و مرتبهای خواهیم رسید که خود را به خدا نزدیکتر میبینیم و در حقیقت، وجودمان و سرنوشتامان در دست خدا خواهد بود.
هوش مصنوعی: کسی که به خداوند ایمان دارد و او را میبیند، خود را نیز میشناسد و از دیدن جملگی چیزها به درستی آگاه است. اما اگر از خداوند دور شود، همه چیز را به نادرستی خواهد دید.
هوش مصنوعی: حقیقت به اندازه منصور که خود را یکی با خدا میداند، در هر زمانی در تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: حقیقت مانند منصور، باید با افتخار از خود دوری کند و تنها به نمایش خود بپردازد.
هوش مصنوعی: حقیقت مانند منصور است که در میان همه حقایق یکی است. بنابراین باید حق را در وجود واحدی مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: از آن لحظه که حقیقت به وجود آمد، همه چیز را به طور مطلق درک کن و همچنین از هو (عشق یا شور) بگو که من خود حق هستم.
هوش مصنوعی: حقیقت مانند اوست، شوق و عشق را بیاور؛ همه دنیا در اینجا راز خود را آشکار میکند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به عمق وجود عالم پی ببری و همه موجودات را همانند خودت ببینی، باید به رازهای آن آگاهی پیدا کنی و درک کنی که چگونه باید با آنها رفتار کنی.
هوش مصنوعی: اگر از سر او سخن بگویی، همه ذرات این فضا نیز از آن راز مطلع خواهند شد.
هوش مصنوعی: هر که هستید، بیتردید خداوند است، فقط کسی این راز را میداند که با آن آشنا باشد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند منصور از مرزهای مادی فراتر بروی و به جاودانگی برسی، باید چنین زندگی کنی.
هوش مصنوعی: اگر در اینجا به دنبال عشق و هیجان هستی، باید بگویی که اینجا جای حقیقت نیست و خبری از شور و جنجال نیست.
هوش مصنوعی: همه چیز در اینجا وجود دارد و در آنجا هیچ چیزی نبود. واقعیت تنها یک نمود جز عدم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر به این معانی پی نبری، از جوانب زندگی به عمق این راز پنهان توجه کن.
هوش مصنوعی: از جانت قدر این لحظه را بدان و از آن نگذری، زیرا که جان همیشه با ذات خداوند در ارتباط است.
هوش مصنوعی: در حقیقت، سخن حقیقی در درون خودت نهفته است و باید با جستجو در کلمات و افکارت، به آن دست یابی.
هوش مصنوعی: حقیقت وجودت در عمق جانت نهفته است و در گفتوگوهایت میتوانی آن را بیابی.
هوش مصنوعی: درون وجود انسان، رازهای دو جهان نهفته است. این اسرار باعث شده که انسان بتواند هر دو جهان را ببیند و درک کند.
هوش مصنوعی: درون وجود انسان، حقیقت و essence او نهفته است، نه در ظاهر و جسمش. ای دل، از عمق جان خود برخیز و به هدف نهاییات دست یاب.
هوش مصنوعی: در دل انسان، حقیقتی پنهان وجود دارد که همواره از رازهای عشق و معشوق صحبت میکند.
هوش مصنوعی: ای شخص غافل، چه اهمیت دارد اگر تمام عمر را در تلاش و دویدن گذراندی، حقیقت این است که من همینجا هستم و تو آن را ندیدی.
هوش مصنوعی: یار با تمام وجودت را به جانت متصل میکند و به تو میگوید که این موضوع از رازهای عمیق و پنهانی است.
هوش مصنوعی: در اینجا به دوستم میگویم که میخواهم به رازهای عمیق و ارزشمند دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: به دوستم میگویم که به این رازهای عمیق گوش فرا دهد، تو هم بیا و به این اسرار توجه کن.
هوش مصنوعی: هر لحظه محبوبت به تو میگوید که از وجود خود دل بکن و از آن رها شو.
هوش مصنوعی: دوست را در روز و شب به زبان بیکلام و بیلب، یعنی بدون گفتن و بیان، میستاید و به او خطاب میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که در اینجا به عظمت من پی نبردی، چه خوشبختی که در اینجا زیبایی من را ندیدی.
هوش مصنوعی: زیبایی من را نمیبینی، ای غافل، در این مکان بیفایده.
هوش مصنوعی: من از تو زندهام و تو از من به زندگی ادامه میدهی، هر لحظه رازهایی را برای تو بازگو میکنم.
هوش مصنوعی: تو به نوعی از من زندهتری و من از وجود تو پیدا هستم. درون جان تو، حقیقت من به روشنی دیده میشود.
هوش مصنوعی: به عمق وجودت نگاه کن؛ وقتی با تو صحبت میکنم، در لحظه حاضر، تمام وجودم همانند توست.
هوش مصنوعی: در دل تو ما شکوه و عظمت داریم و در وجود خودمان تمام حقیقت یکدیگری را تجربه میکنیم.
هوش مصنوعی: ما زیبایی را در وجود تو نشان دادیم و آن را در نگاه تو به یک چیز منحصر به فرد تبدیل کردیم.
هوش مصنوعی: به خود نگاه کن، بنده، و ببین که ما دو وجود جدا نیستیم. به این دوگانگی فکر نکن که ما در حقیقت یکی هستیم.
هوش مصنوعی: به دوگانگی و تفاوتها توجه نکن، زیرا ما در درون خود، یکپارچگی و وحدت را دیدهایم و چیزی از خود را که پنهان بود، آشکار کردهایم.
هوش مصنوعی: به دوگانگی نگاه نکن، زیرا ما ذات واحدی داریم. تو در اینجا تجلی صفات ما هستی.
هوش مصنوعی: به دوگانگی نگاه نکنید، زیرا میان ما دیداری وجود دارد. به یکی بنگرید، ای صاحب اسرار!
هوش مصنوعی: به دوگانگی و جدایی توجه نکنید، ما بدون دلیل و در عین حال، در دل راز و درونی که داریم، به آرامی خود را میپرورانیم و تغذیه میکنیم.
هوش مصنوعی: ما از همان ابتدا به این آگاهی رسیدهایم که به واسطه عشق خود، در مدح و توصیف آن به کمال رسیدهایم.
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که در این جا به روشنی خود را نشان میدهیم و حقیقت را درک میکنیم؛ چرا که روح و وجود واقعی جهان به ما وابسته است.
هوش مصنوعی: جهان به ما نشان داد که ما نیز به پایان خود خواهیم رسید.
هوش مصنوعی: ما از پیوند ازل و ابد، به حقیقت وجود خود پی میبریم و درمییابیم که سرشت ما جاودانگی است.
هوش مصنوعی: من دانایی هستم که بدون شک و تردید، در دلها و جانها به تمام معنا راهنمایی میکنم.
هوش مصنوعی: من خود هستم که رحمان و رحیم (دو اسم از نامهای خدا) هستم، و به حقیقت وجودم جاودانه و پایدار است.
هوش مصنوعی: من به خوبی میدانم که حتی یک مورچه در عمق چاه نیز چه رازی در دل دارد و از تمامی اسرار خبر دارم.
هوش مصنوعی: من منبع همه چیز هستم و تمام حقیقتها از وجود من سرچشمه میگیرند، چه آنچه که پنهان است و چه آنچه که آشکار است.
هوش مصنوعی: تمام وجود من از آنِ خودم است و هیچ چیز دیگری نیست. واقعاً همهی وجود من شامل جان و جسم من میشود.
هوش مصنوعی: ای مؤمن، تو جان من را به خوبی میشناسی و نظر به من داری. آیا از حال من باخبری؟
هوش مصنوعی: تمام وجود من عشق است و چیزی جز آن وجود ندارد. اگر truly آن را بشناسی، میفهمی که بیش و کم در آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من در قدمت از روز ازل تو را برگزیدهام و در عمق جان، حقیقت تو را مشاهده کردهام.
هوش مصنوعی: تو بار دیگر از من آشکار میشوی و دوباره به من نزدیک میآیی.
هوش مصنوعی: ملک و سلطنت برای اوست و من از آن بیبهرهام، چرا که در ذات خود تجلی و نمایانی بزرگی او را میبینم.
هوش مصنوعی: عظمت و جایگاه بالای مالک هستی و قدیم، که به نام خداوند بخشنده و مهربان آغاز میشود.
هوش مصنوعی: من یک وجودی دارم که از خودم آغاز نشده و از آن وجود، همهچیز را به وجود میآورم.
هوش مصنوعی: یک موجودیتی وجود دارد که هیچ مشابه ای ندارد و این حقیقت من است که با دیگران پیوندی ندارد.
هوش مصنوعی: مفهوم این بیت این است که تنها حقیقتی که وجود دارد، خود خداوند است و صفات و ویژگیهای او به خوبی در کلامش بیان شده است. در واقع، هیچ چیزی غیر از او وجود ندارد و همه چیز به او وابسته است.
هوش مصنوعی: ای عطار، تو دربارهی سر (عشقی یا حقیقت) سخن میگویی، حال که او در نزد توست، دیگر چرا به دنبال میگردی؟
هوش مصنوعی: ای عطّار، تو در دیدار حقیقت یار خداوندی، موفق و شگفتانگیز هستی.
هوش مصنوعی: تو و او یکی هستید و این راز حقیقت به تو آشکار شده است.
هوش مصنوعی: تو همان کسی هستی که اسرار در اطرافت را در این مکان به خوبی میشناسی و ملاقات کردهای.
هوش مصنوعی: تو خودی و حقیقت وجودت در زندگی و روحات نمایان است.
هوش مصنوعی: تو اکنون از اسرار واقعی سالکان آگاه شدهای و دیگر غیر او را نمیبینی.
هوش مصنوعی: خبر دادهای که همه ذرات جهان به طور مداوم در حال گفتن و شنیدن هستند و هر ذره، حقیقتی را بیان میکند.
هوش مصنوعی: آشکار کردهای حقیقتی را که منصور به نمایش گذاشت، بیاینکه یاری از کسی داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حقیقت هستی، بدانی که در اینجا باختی؛ زیرا یکتایی تو، تنها یکتایی توست و بس.
هوش مصنوعی: تو یگانهای و همه سالکان حقیقت، در واقع، تو جان هر جان دیگری هستی.
هوش مصنوعی: تو بینظیری و جانها نتوانستهاند چهرهات را به این وضوح ببینند.
هوش مصنوعی: تو تنها و یگانهای و در پیوند با من، به ظهور و تجلی کامل رسیدهای.
هوش مصنوعی: در اینجا تو به حقیقت رسیدی و در یقین، دوباره دروازه حقیقت برای تو گشوده شد.
هوش مصنوعی: در حالی که به یقین کامل رسیدهای، گنجینهای از حقیقت به تو داده شده و بر تو باز شده است.
هوش مصنوعی: در حالتی از یقین، تو به من گنجی عیان و روشن را نمایان کردهای.
هوش مصنوعی: در حالی که به حقیقت کامل اطمینان دارم، به گنجینهای دست یافتهام که همه چیز را برایم آشکار کرده است.
هوش مصنوعی: در حقیقت مطمئن، همه چیز در دنیا به وضوح برای تو نمایان شد و رازها برایت آشکار گردید.
هوش مصنوعی: تمام اسرار عالم در اینجا برای تو آشکار شد، زیرا تو هنرمند را دیدی.
هوش مصنوعی: یار تو همه اسرار را به تو عطا کرده است، چون او در آغاز خلقت، دوست تو بوده و همیشه در کنار تو بوده است.
هوش مصنوعی: دل تو به خوبی میداند که معشوق واقعی چیست و در حقیقت، گنجینهای از رازهای الهی را در خود دارد.
هوش مصنوعی: دل تو که میداند و آگاه است، وقتی جانش را به نظاره مینشسته، در حقیقت، معشوقت را در عمق وجودش دیده است.
هوش مصنوعی: دل آگاه تو با دیدن مولی، معنی واقعی یقین را نشان داد.
هوش مصنوعی: دل آگاه تو، گنجی ارزشمند و بینظیر است، همانند دُرهایی که به آرامی و بیوقفه از آن بیرون میریزد.
هوش مصنوعی: دل دانای تو هرگز نمیافتد، چرا که از او جز حقیقت و جوهر واقعی نمیجوشد.
هوش مصنوعی: دل آگاه تو، یک گنجینهٔ ارزشمند از احساسات و اطلاعات درونی توست و قطعاً این گنجینه، پر از رازها و اسرار وجود محبوب است.
هوش مصنوعی: دل تو مانند گنجینهای است که در آن نور و روشنی وجود دارد. اینجا، در دل تو، مانند خورشید تابان، روشنی و زندگی نهفته است.
هوش مصنوعی: دل تو مانند گنجینهای پر از نور و زیبایی است و در درون آن، روشنی خاصی وجود دارد که به پیامبر اسلام، مصطفی تعلق دارد.
هوش مصنوعی: دل تو مانند گنجینهای است که حقیقت وجود را از طریق ملاقات با شاه (مطابق با عشق یا خدا) به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: دل آگاه تو مانند گنجی است که از درون آن، جواهرهای توحید و یکتاپرستی به بیرون میریزد.
هوش مصنوعی: دل آگاه تو مانند گنجینهای روشن و مشخص است و زبان تو از آن گوهرهای ارزشمند، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: دل تو مانند یک گنجینه است و خداوند در آنجا قرار دارد، او منبع راهنمایی برای بیچارگان و نیازمندان است.
هوش مصنوعی: دل تو منبعی از وجود خداوند است و این گنجینه فقط در ملاقات با خاک و دنیای مادی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: از این منبع باارزش، در این مکان، راهنمایان و جویندگان حقیقت به وضوح و اطمینان به جوهر و اصل واقعیت دست یافتهاند.
هوش مصنوعی: تو از این گنجینهٔ ارزشمند بهرهبرداری کردی و بالاخره در این مقام و جایگاه باقی نماندی.
هوش مصنوعی: از این ثروت خاص و عمومی، همه میتوانند به هدف و مقصود خود برسند.
هوش مصنوعی: از این گنجینه که شاه تو اینجا به تو عطا کرده، تو هم باید در مسیر خود تلاش کنی و در زحمت باشی.
هوش مصنوعی: خودت را لایق بدان که این گنج بزرگ از مواهب و نعمتها را به راستی در اختیار مسافران و جویندگان حقیقت قرار دهی.
هوش مصنوعی: در اینجا، گنجینهای از حقیقت وجود دارد که سالکان میتوانند آن را ببینند و روح خود را با آن یکی کنند.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که به حقیقت نزدیک شده است، زیرا تو در اینجا وجود داری و به راستی که این دوگانگی را از بین بردهای.
هوش مصنوعی: شایسته است که از کسی که به حقیقت رسیده و همه چیز را به روشنی درک کرده و آگاه کرده است، ستایش کنیم. او توانسته است تمام عناصر و ذرات وجود را بیدار و روشن سازد.
هوش مصنوعی: خجسته است کسی که به حقیقت رسیده و در دل خود عشق و محبت دارد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در این مکان، حقیقت را به روشنی مشاهده کرد و دلبر خود را دید.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که حقیقت وجود را شناخت و از تشخیص جان به جزئیات و کلیات رسید.
هوش مصنوعی: دل و جان تو از حقیقت روشن شد و تمام ذرات وجودت به خاطر دیدن تو جان گرفتند.
هوش مصنوعی: دل و جان تو ملاقات با دوست را چنان دیدهاند که در اینجا نیز ملاقات او را مشاهده کردهای.
هوش مصنوعی: دل و جان تو آنقدر از وصال معشوق مطلع و آگاهند که خود معشوق نیز از طبع و ذاتش خبر ندارد.
هوش مصنوعی: دل و جانت را به طور کامل دادند، مانند منصور که از حقیقت آگاه شد و جان خود را فدای آن کرد.
هوش مصنوعی: دل و جان تو مانند منصور، وقتی که به یقین رسید، میتوانند حقیقت را در واقعیت ببینند.
هوش مصنوعی: دل و جانت به ملاقات محبوب میروند و حقیقتاً همانند نقطه و پرگار به هم وابسته هستند.
هوش مصنوعی: دل و جان تو به هم پیوستهاند و در واقع هر دو یک حقیقت را تشکیل میدهند و بهطور یقین هر دو در این وجود تو مشترک هستند.
هوش مصنوعی: دل و جان تو به خداوندی که در غیر مکان وجود دارد متصل شده و آشکار است که همه چیز در این جهان یکی است.
هوش مصنوعی: دل و جان تو، هر دو پر از نور عشق هستند و حقیقتاً همگان به عشق تو عشق میورزند.
هوش مصنوعی: به راستی خوشا به حال آن مرد بزرگ خراسان که تو حقیقت و واقعیت را در کنار خود داری.
هوش مصنوعی: نفس او از تو هویدا شد و در این مکان پراکنده است، اکنون تو باید شور و هیاهو به پا کنی.
هوش مصنوعی: وقتی او دم میزند، حضورش به وضوح مشخص میشود، مانند اینکه وقتی او سخن میگوید، همهٔ رازها را فاش میکند.
هوش مصنوعی: وجود او از تو روشن شد و تمامی رازهای حقیقت در او نمایان گشت.
هوش مصنوعی: ظهور او از وجود تو نمایان گردید، که جانها در او یکی و یگانه شدند.
هوش مصنوعی: تنفس او در حقیقت نشانگر وجود تو در جهان است، زیرا میدانی که همه چیز به جان تعلق دارد.
هوش مصنوعی: تو میدانی که آنچه را دیدی، راست و واقعی است و این حقیقت در درون تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو میدانی که حقیقت عشق و راز معشوق به طور پیوسته در دل همه مردم جاری است.
هوش مصنوعی: تو میدانی که حقیقت در آغاز چگونه بود، وقتی که اولین بار او را به وضوح معرفی کردی و ارادتت را نشان دادی.
هوش مصنوعی: تو میدانی که در ابتدای هر کار، در نهایت یک چیز را همواره دیدی، و آن هم حقیقت عشق محبوب است.
هوش مصنوعی: تو میدانی که راز بیمکانی تو کجاست که این همه معانی با گوهرهای زیبا بیان میکنی.
هوش مصنوعی: تو خود آگاه هستی که در نهایت به چه چیزی رسیدی و در این مسیر چه چیزهایی را از دست دادهای.
هوش مصنوعی: تو خوب میدانی که ماهیت واقعی دوستی در این جهان چه چیزی است و همچنین متوجه شدهای که چه چیزهایی در باطن وجود دارد و چه چیزهایی فقط در ظاهر دیده میشوند.
هوش مصنوعی: تو زیبایی را دیدی که نشانی از آن نیست و حالا میبینی که حقیقت آن چه بوده است.
هوش مصنوعی: حقیقت وجود تو ناشی از اوست و او نیز از وجود تو نمایان میشود. به عبارت دیگر، تو و او یکی هستید و حقیقت وجود تو همانند مشاهده اوست.
هوش مصنوعی: عطار در اینجا به عنوان یکی از نمایندگان خداوند معرفی شده و به دانایی و بصیرت او اشاره شده است. در واقع، او به معرفت و فهم عمیق از حقیقت اشاره میکند که نشاندهنده نزدیکی او به خداوند و شناخت عمیق او از مسائل روحانی است.
هوش مصنوعی: تو از حقیقت این مکان خبر داری و به خوبی با دیدار پادشاه آشنا هستی.
هوش مصنوعی: تو از حقیقت وجود و ویژگیهای خود مطلع هستی، که وقتی از نور وجودت سخن میگویی، بخوبی میدانی چه میگویی.
هوش مصنوعی: در این دنیای فریبنده، کسی به حقیقت پی میبرد که زیبایی چهره محبوب را درک کند.
هوش مصنوعی: تو زیبایی چهره محبوب خود را داری و حقیقت存在 در وجود تو نهفته است.
هوش مصنوعی: زیبایی چهره محبوب تو، به وضوح هر دو جهان را روشن کرده و مسلماً این گونه تاثیرگذار بود.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهات همهی ذرات را از دیدار تو آگاه کرده است.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلربای معشوق را به روشنی در نظر همه آشکار کردی، بهگونهای که همه به یقین رسیدند.
هوش مصنوعی: تو با واقعیات آشنا هستی و وقتی به حقایق پی ببری، در این مکان دیگر قابل مشاهده نخواهی بود.
هوش مصنوعی: در این مکان، صحبت از وصلی است که به آن ایمان کامل داریم و حقایق به دقت در نظر ما قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: تو مردی هستی با بصیرتی فراتر از دیگران که رازهای حقیقت را به خوبی میشناسی.
هوش مصنوعی: تو در اینجا فردی هستی که میتواند آینده را به خوبی ببیند و در همین جا هم راز و حقیقتی نهفته است.
هوش مصنوعی: حقیقتی که آیندهنگران دربارهی جهان پیشبینی کرده بودند، در این مکان به وضوح برای تو آشکار شده است.
هوش مصنوعی: حقیقت را در پیشبینیهای همهی بینایان میتوان دید، زیرا هر کدام از آنها به نوعی به یکدیگر مرتبط و یکسان هستند.
هوش مصنوعی: اگر تو توانستهای انبیاء را در اینجا به وضوح ببینی، پس به یاد داشته باش که همه ارواح آنها را مشاهده کردهاند.
هوش مصنوعی: همه روحهای صالح و راستین این مسیر را مشاهده کردهاند و تو هم به جمع آنها پیوسته و آگاه شدهای.
هوش مصنوعی: همه ارواح پاک و با ایمان، رازهای تو را در این مکان آشکار کردهاند.
هوش مصنوعی: تمام روحهای مردان جهان را تو در درون خود به وضوح مشاهده کردی.
هوش مصنوعی: تمامی روحها در وجود تو هستند و تو به واسطه این حالت، به همه خواستهها و مقصودهایی که جستجو کردهای، دست یافتهای.
هوش مصنوعی: همه جانها در اینجا از یک حقیقت ناشی میشوند که در این مکان جلوهگر شده است.
هوش مصنوعی: در وجود تو همه ارواح حقیقی پیامبران و شکلهای واقعی آنها ظاهر است.
هوش مصنوعی: در وجود تو، همه مردان حقیقت، از جمله پیامبران و دوستان خدا، آشکار هستند.
هوش مصنوعی: اینجا نشانهای از حقیقت وجود دارد که به وضوح در چهره احمد نمایان است.
هوش مصنوعی: تو اینجا هستی و از آنجا که آدمهای دیگر بیخبرند، به اینجا و به این نکته رسیدهای که جانان واقعی کجاست.
هوش مصنوعی: تو در اینجا به وصلی رسیدهای که نور حقیقت و دیدار خداوند را به روشنی نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: تو در اینجا حضور داری و این کاملاً واضح است که خود را به خوبی شناختهای و به دیدار خودت رسیدهای.
هوش مصنوعی: تو در اینجا وجود داری و خودت را نشان میدهی، ولی او (که به تو نگاه میکند) در حقیقت فقط تو را میبیند.
هوش مصنوعی: هر زمان که تو به انسانیت و ماهیت واقعی آدمی پی بردی، در واقع به عمق وجود او نگریستهای و او را درک کردهای.
هوش مصنوعی: تو در اینجا هستی، بهشت آدمی در همین مکان است. حقیقت تو نیز در این نزدیکی برپاست.
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که تو در این جا قرار داری تا بفهمی نفس زندگی و وجودت به چه چیزهایی وابسته است و با یقین و آگاهی به آنها پی ببری.
هوش مصنوعی: تو در اینجا، نوح انتخاب شدهای که از روی زیبایی روح خود به قلههای بلند رسیدهای.
هوش مصنوعی: تو در اینجا به دیدار تازهای رسیدهای و از همین دیدار، این همه پیروزی و موفقیت حاصل شده است.
هوش مصنوعی: تو در اینجا قرار داری، همچون نوح و کشتیاش که در دریای عشق و ارادت به خداوند، عبور کردهای.
هوش مصنوعی: تو در اینجا که حضور داری، راز زیبایی او در دل تو آشکار شده است.
هوش مصنوعی: تو اینجا حضور داری در حالی که ابراهیم (پیامبر) از آتش (آذر) درون خود ناراحت و آشفته است.
هوش مصنوعی: تو در اینجا هستی، مانند ابراهیم که در آتش خود را به قرب خداوند رسانده است.
هوش مصنوعی: تو در اینجا ابراهیم هستی، در میان وجودت. در نهایت، تو نیز باید بتها را بشکنی و راه را برای حقیقت باز کنی.
هوش مصنوعی: در وجود تو همانند اسماعیل، حقیقتی وجود دارد که ابراهیم (نماد قربانی کردن) آماده است تا آن را قربانی کند.
هوش مصنوعی: در اینجا، کسی به نام اسماعیل به دنبال حقیقت و تحقیق است و در این راه، به خاطر کشته شدن به توفیق و موفقیت دست یافته است.
هوش مصنوعی: تو در اینجا مانند اسحاق هستی که در عشق، سرش بریده شده است.
هوش مصنوعی: اینجا وفاداری اسحق وجود دارد که از محبوبش زندگی تازهای میگیرد و دوباره جان تازهای مییابد.
هوش مصنوعی: اینجا یعقوب، از عشق یوسف در حال تحمل سختیهای بسیار است.
هوش مصنوعی: تو در اینجا یعقوب هستی و مطمئن هستی که یوسف تو اکنون به طور کامل در دستت است.
هوش مصنوعی: تو در اینجا مانند یعقوب هستی که دوباره یوسف را میبیند و از شوق و دیدار او چشمانش باز شده است.
هوش مصنوعی: تو در اینجا هستی، مانند موسی که بر کوه طور ایستاده و حقایق را با سخنانش فاش میکند، غرق در نور و معنویت.
هوش مصنوعی: تو اینجا هستی و چهرهات مانند موسی درخشیده است و هر لحظه به حق پاسخ میدهی.
هوش مصنوعی: تو در اینجا هستی، مانند موسی که رازهای حقیقت را کشف کرده و پرده را از روی چهره او کنار زده است.
هوش مصنوعی: تو در اینجا به موسی اشاره میکنی که راز زیبایی شاه را در این مکان کشف کرده است.
هوش مصنوعی: تو اینجا هستی، ای موسی، عشقی که حقیقتی از دیدار محبوب است و آن را به وضوح دیدهای.
هوش مصنوعی: ای دوست، تو در اینجا هستی و حالا که در وصل محبوب قرار گرفتهای، به خوبی میدرخشی و به تمام کمال رسیدهای.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به شخصیتی است که به واسطه تجربهای که از مرگ یا دشواریها دارد، به دانشی عمیق و پنهان دست یافته است. این فرد توانسته است از چالشها یا امتحانات سخت، وقوف و بصیرت خاصی پیدا کند.
هوش مصنوعی: تو همینجا حضور داری، جرجیس، و مدام زنده بودن خود را از حقیقت آن لحظه میشناسی.
هوش مصنوعی: تو در اینجا هستی، صالح و دارای رازهایی از حقیقت، و دوباره بر مرکب دیگری سوار شدهای.
هوش مصنوعی: تو را در اینجا زکریا زنده دیدهام که در درون آن درخت نورانی به زندگی ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: تو در اینجا همانند خضر (شخصیتی از ادبیات که به جاودانگی و دانایی شهرت دارد) و آب حیات را که حقیقت را در دل خود دارد، یافتهای و این بدان سبب است که جان تو به جان محبوب وابسته است.
هوش مصنوعی: تو در اینجا مانند عیسی، روح خدا هستی و به حقیقت روح خدا آگاهی داری.
هوش مصنوعی: تو در اینجا با محمد (ص) ملاقات میکنی که حقیقت تمامی رازهای اوست.
هوش مصنوعی: این جا، شخصی که به ملاقات حیدر آمدی، در انتظار تو است، ای عطّار.
هوش مصنوعی: تو اینجا به فرزندان ایشان توجه کردهای، به راستی که زیبایی تو را میبینند، ای گوهر درخشانی.
هوش مصنوعی: شما در اینجا با همه ملاقاتها رو به رو هستید و هر کسی که میبیند، یکی از نشانههای یکتایی الهی را در شما مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: از وحدت وجود، حقیقت تمام چیزها را مشاهده کردی و اکنون به آرزوی دل خود رسیدی.
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح روشن است که اصل و حقیقت وصال آنها از وحدت الهی نمایان است.
هوش مصنوعی: وقتی به حقیقت یکپارچگی توجه کردی، فهمیدی که آنها در درون تو یک راز وجود دارد.
هوش مصنوعی: درون تو حالا ملاقات با آنهاست و واقعیت تمامی این رازها در وجود تو نهفته است.
هوش مصنوعی: در عمق وجود تو تمامی اسرار از آنها دریافت شده و در اینجا خبر آن را فهمید.
هوش مصنوعی: در دل تو محبوبی وجود دارد که همه ی آنها در او حیران و شگفتزدهاند.
هوش مصنوعی: همه آنها مانند خورشید هستند و در حقیقت کلی، همگی از یک منبع و حقیقت واحد نشأت گرفتهاند.
هوش مصنوعی: ایشان مانند خورشید هستند که به سمت آسمان و حقیقت میدرخشند و در تمام ذرات آسمان حاضر و نمایاناند.
هوش مصنوعی: آنها مانند خورشید هستند که سر خود را بالا گرفتهاند و حقیقت را روشن میسازند و تمام اسرار را روشن میکنند.
هوش مصنوعی: آنها مثل خورشید هستند و نور حقیقت جهان را پخش میکنند؛ به گونهای که همه جا را روشن میسازند.
هوش مصنوعی: آنها مانند خورشید هستند که نور و حقیقت را بر تمام موجودات انسانی میتابانند.
هوش مصنوعی: اگر مانند خورشید به روشنایی و روشنی حقیقت نگاه کنی، میبینی که این راز در یقین و آگاهی بهخوبی قابل درک است.
هوش مصنوعی: اگر خورشیدها را هم بشناسم، باز نمیتوانم در مورد تو چیزی بگویم چون تو درک نشدنی هستی.
هوش مصنوعی: برو و ساکت باش، تا زمانی که رازهای پنهان حقیقت را ندیدهای، بهتر است به ظاهر آنها توجه نکنی.
هوش مصنوعی: برو و ساکت باش، زیرا نمیدانی که حتماً در نهایت ذلیل و گم شده خواهی بود.
هوش مصنوعی: به آرامی به دنیای رازها وارد شو و سکوت کن، شاید روزی به حقیقتی پی ببری.
هوش مصنوعی: بهتر است ساکت بمانی و چیزی نگویی، زیرا ممکن است با سکوتت به چیزی ارزشمند دست یابی.
هوش مصنوعی: سکوت کن تا بتوانی به حقیقت دست پیدا کنی؛ شاید در پایان، این راز برایت روشن شود.
هوش مصنوعی: به آرامی و به دور از هیاهو به راه خود ادامه بده، چون ممکن است ناخواسته راز تو آشکار شود.
هوش مصنوعی: بهتر است ساکت باشی و از اینجا بروی، چون در نهایت ممکن است به تو موفقیتی داده شود.
هوش مصنوعی: ای یار، برو و در این دنیا بیصدا باش، تا اینکه در پایان، از این موضوع آگاه شوی.
هوش مصنوعی: برو و ساکت شو ای خیانتکار، تو آگاهی از رازهای دین محمد را نداری.
هوش مصنوعی: به عمق قوانین و معارف دین پیامبر دقت کن و در نهایت از حقیقت و اصل ارتباط با خداوند آگاه شو.
هوش مصنوعی: در مسیر دین و شریعت، مانند سپری محکم عمل کن، چون در پایان یقیناً از جایی که تنها تصورات و خیالات است، بیرون خواهی آمد.
هوش مصنوعی: سپر راه شریعت مانند منصور است که ناگهان نور را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: با نور قوانین الهی، حقیقت درون خود را خواهی یافت، به همین شکل میتوانی به آن دسترسی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: با نور قوانین دینی، حقیقت اصلی آنان را در خودشان مشاهده کن، بدون تردید.
هوش مصنوعی: در درون خود به جستجوی حقیقت بپرداز و با دل شاد و زندگی جدیدی به دنیا نگاه کن. در اینجا از قید و بندها رها شو و خود را آزادانه بیان کن.
هوش مصنوعی: در اینجا به ما میگوید که برای درک واقعیت، باید به خود مراجعه کنیم. حقیقتی که در جستجویش هستیم، در درون ما و وجود خودمان نهفته است و تنها یک حقیقت وجود دارد که همه ما میتوانیم آن را درون خود بیابیم.
هوش مصنوعی: همه با دقت به درون خود نگاه کنید و دوست واقعی را در آنجا پیدا کنید، زیرا وقتی که مانند مغز از پوست خارج میشوید، فقط ماهیت درونی شما باقی میماند.
هوش مصنوعی: در اینجا بهطور قطعی پیدا میکنی که برای موفقیت، همه چیز در درون خودت است.
هوش مصنوعی: در درون خود به جستجوی آگاهی برو و با خودت آشنا شو، چرا که اینجا نقطهای است برای ملاقات و شناخت.
هوش مصنوعی: همه چیز را در درون خود جستوجو کن و گرد محبوب بگرد، تا بتوانی حقیقت روح واقعی را پیدا کنی.
هوش مصنوعی: در خودت جستجو کن و حقیقت بدون هیچ قید و شرطی را بشناس، به آنچه هستی و چگونگیات توجه کن.
هوش مصنوعی: همه چیز را در درون خودت جستجو کن. اینجا جاییست که حقیقت را می توانی ببینی و جان تو در اینجا نهفته است.
هوش مصنوعی: در اینجا یادآوری میشود که هر کس باید در درون خود به جستجوی حقیقت بپردازد و در این مسیر، روشنایی و روشنگری را در آیات و نشانهها بیابد.
هوش مصنوعی: همه چیز را در درون خود جستجو کن و به اصل خود نزدیک شو، چرا که هدف و مقصود در وجود تو نهفته است.
هوش مصنوعی: در اینجا هدف تو مشخص است، ای اندیشمند. حقیقت همانند معبود و خالق است، ای خردمند.
هوش مصنوعی: تو در جایی هستی که هدف و مقصودت آنجاست، اما خودت هنوز نمیدانی که در اینجا جای معبود و محبوب تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: خدای تو در اینجا حضور دارد، پس به واقعیت نگاه کن که آشکار است، به آن توجه کن.
هوش مصنوعی: ترامع، یعنی خودت را در اینجا بشناس و به وجود و روح خودت توجه کن و از آنچه در دل داری باخبر باش.
هوش مصنوعی: ای معبود من! تو در اینجا حضور داری، پس از دیدار خودآگاه باش و از وجود من آگاه شو.
هوش مصنوعی: جان و دل خود را از او ببین و درک کن، زیرا او معبود و هدف هر دوی آنهاست.
هوش مصنوعی: اگر در این مکان به شناختی از دل و احساسات خود برسی، هر دو جنبه را در اینجا پیدا خواهی کرد.
هوش مصنوعی: دل آگاه باید تا درک کند که در این مکان، وصل دوباره ممکن است.
هوش مصنوعی: دل باید آگاه باشد که در این مکان، در به رویش گشوده خواهد شد.
هوش مصنوعی: دل آدمی باید در این دنیا باشد، زیرا رازهای او به وضوح نمایان میشود.
هوش مصنوعی: دل باید با آگاهی و بصیرت به حقایق درون خود نگاه کند تا روح را بیش از پیش درک کند.
هوش مصنوعی: دل باید آگاه باشد که محبوب درونش، باید در اینجا ظاهر شود.
هوش مصنوعی: دل باید بیدار و آگاه باشد تا بتواند زیبایی و حقیقت را در اینجا مشاهده کند و به دنبال چیزهایی بدون دلیل و نشانه نباشد.
هوش مصنوعی: دل باید مانند عطّار، آگاهی و بصیرت داشته باشد تا بتواند تمامی رازها را کشف کند.
هوش مصنوعی: قلب باید از حقیقت یکتایی آگاه باشد، زیرا تنها در اینجا و در نظر است که میتواند به وحدت برسد.
هوش مصنوعی: دل باید مانند آدم آگاه باشد تا در این مکان پیوسته از خبرها باخبر شود.
هوش مصنوعی: دل باید آگاه باشد که همچون نوح در این دریا، نیروی روحی لازم است تا به هدفش برسد.
هوش مصنوعی: دل باید آگاه باشد که باید مانند ابراهیم، در رازها به کشف و درک عمیق رسید.
هوش مصنوعی: دل باید آگاه باشد که وقتی عشق به اوج برسد، مانند اسماعیل باید جانش را فدای معشوق کند.
هوش مصنوعی: دل باید آگاه باشد تا بداند در دنیا چه میگذرد؛ زیرا ممکن است سرش بریده شود، مانند حالتی که بر اسحاق گذشته است.
هوش مصنوعی: دل باید آگاه باشد که در نهایت باید به محبوبی دست یابد، مانند ایوب که در نهایت به مقام و مرتبهای رسید.
هوش مصنوعی: دل باید آگاه و بیدار باشد، مانند موسی که به سوی کوه طور میرود تا عشق یکتا را بیابد.
هوش مصنوعی: دل باید در این مسیر هوشیار و آگاه باشد تا بتواند به درستی و با اطمینان قدم بردارد و به حقیقت دست یابد.
هوش مصنوعی: دل باید مانند یوسف با آگاهی باشد تا بتواند در این دنیا به موفقیت و مقام بالا دست پیدا کند، بدون اینکه از گذشته خود احساس پشیمانی کند.
هوش مصنوعی: دل انسان باید مانند ایوب باشد که در جستجوی حقایق و نیازها، صبور و آگاه باشد تا زمانی که آنچه را که میطلبد، بیابد و به حقیقت نزدیک شود.
هوش مصنوعی: دل باید مانند شخص صالح و آگاه باشد تا به یقین و درستکاری برسد.
هوش مصنوعی: دل باید با آگاهی و دقت، همچون زکریا که با ایمان و معرفت به خدا نظر میکرد، به مسایل دقیق نگاه کند و پاره پاره شدن احساسات و تجربیات را درک کند.
هوش مصنوعی: دل باید آگاه و روشن باشد، مانند عیسی که توانایی درک حقیقت و نزدیکی به مقام اعلی را دارد.
هوش مصنوعی: دل باید با علم و آگاهی باشد، مانند پیامبر احمد که در همه حال تأیید شده و مشخص است.
هوش مصنوعی: دل باید مانند دل حیدر (علی) آگاه باشد تا بتواند به طور کامل حقایق را درک کند.
هوش مصنوعی: دل آگاه مثل مرتضی (علی) است که وقتی به حالت بیخودی میرسد، به خداوند متصل میشود و در حقیقت به مقام والایی دست پیدا میکند.
هوش مصنوعی: دل با آگاهی و دانایی باید مانند حسن، قدرت این را داشته باشد که از دست محبوب زهر بنوشد.
هوش مصنوعی: دل باید آگاه باشد که همانند حسین، برای عشق و دین جان فشانده شود.
هوش مصنوعی: دل باید مانند افرادی آگاه باشد که بتوانند نور خورشید روشن، و حقیقت را درک کنند و بشناسند.
هوش مصنوعی: دل آگاه باید مانند منصور، به گونهای که تمام وجودش را در نور محو کند و تنها به حقیقت و روشنایی بپردازد.
هوش مصنوعی: اگر دل آگاه منصور را بشناسی، میتوانی حقیقت این معانی را درک کنی.
هوش مصنوعی: دلِ آگاه او رازها را در این مکان و مکانهای دیگر دیده و کشف کرده است.
هوش مصنوعی: دل او که با خبر و آگاه بود، به یک حقیقت خاص دست یافت؛ چرا که از مفهوم واقعی فراتر رفته و از ظواهر بیمعنا فاصله گرفت.
هوش مصنوعی: دل آگاه او به رازهای زندگی پی برد و در عمق وجودش، وجود واقعی خود را شناخت.
هوش مصنوعی: دل آگاه او به خدایی، حقیقت را درک میکند؛ همانطور که دل آن پادشاه نیز آن حقیقت را میشناسد.
هوش مصنوعی: دل آگاه او به خداوند اشاره کرد و حقیقتی را که وجود دارد، با دقت تمام به تحولی که از بین میرود، در آورد.
هوش مصنوعی: دل آگاه او با صدای بلند از حقیقتی که پایه و اساس ندارد سخن گفت و از بیپایه بودن کار خود دست برداشت.
هوش مصنوعی: دل آگاه او از عشق محبوب سخن گفت و از شادی به خاطر دیدن یار، بر دل بزرگ و شجاعی تاثیر گذاشت.
هوش مصنوعی: دل او آگاه از حقیقت خود است، که هم وجود عشق را در بر دارد و هم رازهای نهفته را.
هوش مصنوعی: دل آگاه او در اینجا حقیقت را بیان کرد و گفت او راز بینهایت را افشا کرد.
هوش مصنوعی: دل او که دارای آگاهی است، به دلیل شناختی که از خود پیدا کرده، پردهای از روی خودش برداشت و به حقیقتی عمیقتر نائل آمد.
هوش مصنوعی: دل باید از ظواهر و اشکال آگاه باشد تا بتواند این سر (وجود) را بدون اینکه به نفرت دچار شود، بشناسد.
هوش مصنوعی: هر کس که به این حقیقت پی ببرد، مانند سربازی آماده است که به میدانی از شجاعت گام میزند.
هوش مصنوعی: هر کس که به این حقیقت دست پیدا کند، پردههای جسم و روح را از خود کنار میزند.
هوش مصنوعی: هر کسی که این حقیقت را در ذهن خود ببیند، تمام حقیقتها را در نظر خود مشاهده خواهد کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق منصور شود، مانند او در اینجا از جزییات ظاهری خالی خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق منصور است، بداند که او خود را از دست داده و در حقیقت بینشان شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در اینجا سخن بگوید، به نوعی شاهد حقیقت و رازهای آشکار آن خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر کس که غیر از این واقعیت چیز دیگری ببیند، به درستی هیچ چیز را درک نکرده است.
هوش مصنوعی: در اینجا به نزدیکی و پیوند با حقیقت اشاره میشود که از تعالیم منصور حلاج نشأت گرفته است. به جای جستجوی دگرگونیهای ظاهری در زندگی، باید به عمق وجود خود و ارتباطات معنوی تمرکز کرد. در حقیقت، بزرگترین ارزشهای زندگی در درون ماست و نیازی به تزیینات ظاهری برای شناخت خود نیست.
هوش مصنوعی: سکوت کن و از خودت حرف نزن، چون حقیقت را بشنو و درک کن، ای مرد درویش.
هوش مصنوعی: آیا به دوستی که در اینجا است، بیشتر از این پردهای که برچیده میشود، اهمیت میدهی؟
هوش مصنوعی: بهتر است به جای این دوست، به محبوب واقعی خود اهمیت بدهی، چون او از همه چیز آگاه است.
هوش مصنوعی: آیا چیزی را که در دنیا به عنوان دوست میپرستی، با توجه به این که در او دیدار خداوند را میبینی، ارزشمندتر نیست؟
هوش مصنوعی: دوست داشتن حقیقتی که بدون هیچ علامتی به اینجا آمده و تو را دیده، بسیار بهتر است.
هوش مصنوعی: کدام دوست را بیشتر از همه دوست داری، که در دل تماشای محبوب را میبینی و از او لذت میبری؟
هوش مصنوعی: بهتر است به جای این دوست، به کسی توجه کنی که در درون او وجود حقیقی و واقعی را احساس میکنی و به تصویر معشوق نگاهی عمیقتر بیندازی.
هوش مصنوعی: بهتر است به جای اینکه به این دوست علاقهمند باشی، به این راز توجه کنی که معشوق خود را به وضوح میبینی.
هوش مصنوعی: بهتر است به جای دوست، از رهبری که دوستش داری، کسی را برگزینی که در کنار تو قرار دارد و به تو کمک میکند.
هوش مصنوعی: بهتر است که به جای زین دوست، او را بشناسی و مطمئن باشی که او در این مکان، خبرهایی برای تو دارد.
هوش مصنوعی: هر چه را که از این دوست دوست داشتی، بگو دوباره، چون وقتی چهرهات را میبینم، جانم به جانم میپیوندد.
هوش مصنوعی: همه چیز به هم پیوسته است و جدایی از بین رفته است. همه زندگی به وجود آمده و جان از دست رفته است.
هوش مصنوعی: در اینجا همه چیز به ارتباط و ملاقات مربوط میشود و دل انسان به طور عمیق در این فضا احساس میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح بیان شده است که همه چیز در ارتباط و دیدار با یکدیگر است، اما تو به گونهای متفاوت و دگرگون در این میان هستی.
هوش مصنوعی: همه چیز به اتحاد و پیونده، پس بینیاز از جدایی باش و دل و جان خود را پاک و خالص کن.
هوش مصنوعی: به همه جا نگاه کن؛ در درون خودت وصل و پیوستگی را ببین. تو همسرت را در برابر خود داری، نگاهی به او بینداز.
هوش مصنوعی: همه چیز به وسیلهی عشق و ارتباط درون قلب و جان انسان وجود دارد و در اینجا هدف اصلی به دست آمده است.
هوش مصنوعی: در اینجا همه چیز به هم مربوط است و هیچ حقیقت مستقلی وجود ندارد که بتواند این را درک کند؛ زیرا در نهایت همه چیز به یک جواب مثبت ختم میشود.
هوش مصنوعی: همه چیز متصل و در هم تنیده است و در بین کسانی که به حقیقت رسیدهاند، این موضوع کاملاً واضح و مشخص است.
هوش مصنوعی: همه چیز به هم متصل است و کسی که دوست را یافته، میداند که همه چیز در حقیقت خود اوست.
هوش مصنوعی: همه چیز به هم پیوسته است و کسی که در مسیر حقیقت گام برمیدارد، میتواند واقعیات را بهخوبی ببیند. در واقع، همه افراد با درک عمیق از حقیقت، خود را در جایگاه یک شاه میبینند.
هوش مصنوعی: همه چیز به هم پیوسته است و آنچه به هم وصل میشود، در واقع آشکار است، ولی او که از کل وجود بینشان است، قابل مشاهده نیست.
هوش مصنوعی: همه چیز به هم وصل است و هر کسی که به درون خود نگاهی بیندازد، حقیقت وجود او را میبیند.
هوش مصنوعی: همه چیز به هم وصل و مرتبط است و عاشق حقیقی، تمام موانع جسمی و روحی را از سر راه خود برداشته است.
هوش مصنوعی: همه در ارتباط و عشق به محبوب هستند، اما هیچکس به جز خودِ محبوب به جمال و زیباییاش پی نمیبرد.
هوش مصنوعی: در اینجا همه چیز به ارتباط و دیدار وابسته است و خود او نیز در این دیدار در کنار ماست.
هوش مصنوعی: همه چیز در ارتباط است، ولی هیچ نشانهای از آن ارتباط وجود ندارد؛ تمام این مفاهیم به نوعی به هم پیوستهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا همه چیز به اتحاد و پیوند اشاره دارد. لحظهای تأمل کن و به آنچه گفتهام توجه کن؛ دل آگاه و بیدار خود را باز کن و ببین.
هوش مصنوعی: همه چیز به عشق و ارتباط با معشوق مربوط است و محبوب با ظاهر خود به تو پاسخ داده است.
هوش مصنوعی: در اینجا، همه چیز به وحدت و محبوب بودن اشاره دارد و وجود جان و حقیقت در تو به وضوح نمایان است.
هوش مصنوعی: همه چیز به هم پیوسته است و محبوب، رازهای وجودت را به تو نشان داده است. او هم در پایان کار و هم در آغاز آن خود را نمایان کرده است.
هوش مصنوعی: همه چیز در ارتباط است و معشوق در حال گفتگو است. حقیقت زندگی مانند گوی میچرخد و سرگردان است.
هوش مصنوعی: همه چیز به نوعی به هم متصل است و هر یک از اشیا به شکلی در این ارتباط قرار دارند.
هوش مصنوعی: همه در جستجوی وصال هستند، اما فقط جان انسان میتواند در این مفهوم به حقیقت برسد.
هوش مصنوعی: همه در تلاش برای ارتباط و نزدیکی هستند، اما بیخبر از این که واقعاً در حال دیدن و شناختن او هستند.
هوش مصنوعی: همه در اینجا به عشق و ارتباط نزدیک مشغولند، اما کسی نمیداند که این سر (یعنی من) در چه وضعیتی است.
هوش مصنوعی: همه افراد در ارتباط با محبوب خود هستند، اما خودشان نمیدانند که این ارتباط کاملاً مشخص و واضح است.
هوش مصنوعی: همه تلاش میکنند تا به وصل و ارتباط نزدیک با یکدیگر دست یابند، اما در حقیقت، جوهر و حقیقت این وصل باید از عمق وجود و روح انسان سرچشمه بگیرد.
هوش مصنوعی: همه افراد به نوعی در ارتباط و پیوستگی با یکدیگر هستند و در این پیوند، حقیقت اصلی را در تمامی موجودات مشاهده میکنند.
هوش مصنوعی: همه در پی وصالی هستند که در آن عشق، شاه و سرگردان است. در واقع، همه در تلاشند تا به پیوندی دست یابند که در آن عشق، همواره محور و مرکز توجه باشد.
هوش مصنوعی: همه در ارتباط با هم هستند و از آن جایی که حقیقت در مقابل چشمشان نمایان است، راز یکتایی خداوند را میبینند.
هوش مصنوعی: همه در این مکان به اتحاد و پیوند میپردازند و در حقیقت، همه چیز در حال و هوای شگفتانگیز و هیجانزدهای قرار دارد.
هوش مصنوعی: همهی افرادی که به وصال و نزدیکی تو میرسند، بدون شک گیج و سردرگم هستند. تو به خاطر اینکه در این دنیا نیستی، حیرانتر از همهای.
هوش مصنوعی: حقیقت ارتباط همگان در عمق وجود انسانها نهفته است و هیچکس نمیداند که این راز چه خصوصیاتی دارد.
هوش مصنوعی: حقیقت اتصال و پیوند را در درون خود بشناس و در باطن آن را در اینجا پیدا کن.
هوش مصنوعی: آه چه رازهای پنهانی که اکنون نمایان شدهاند، زمانی که آسمان و ستارهها به تماشای آن پرداختهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.