گنجور

حاشیه‌ها

مبارکه عابدپور در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۴:

داستان خرگوش و لاک پشت

امیرعلی داودپور در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

مولانا این سخن را برای مسیح موعود سروده اند (مروح کردن زندان بر ارواح زندانی کار مسیح است) و خداوند مولانا (شمش یا شمس  ) برای هر کس که بخواهد میخواند. نخست اینکه مولانا حضرت شمس را تجلی شمش که خداوند نور و نورالانوار است میداند (شمش) خداوند کهن سومری و اکدی، خداوند کهن بین النهرین و خدای خورشید بوده است. 

شَمَش (زبان اکدی: šamaš[الف]خدای خورشید در بین‌النهرین باستان بود که پیش از آن به اوتو (زبان سومری: dUTU 𒀭𒌓 «خورشید»[۲]) شناخته می‌شد.

اعتقاد بر این بود که او هر روز هر آنچه در جهان رخ می‌دهد را می‌بیند و به همین دلیل مسئولیت عدالت و محافظت از مسافران را بر عهده داشت. در جایگاه قاضی الهی، می‌توانست با جهان زیرین در ارتباط باشد.

دوم اینکه امیر بی گزند نداریم ، آنکس که گردون را بگرداند به باطل آسیب رساند و این میسر نشود به جز به اصلاح  سوم اینکه عزیزانی که علی ابن ابی طالب را مطلوب مولانا خوانده اند و شخصی در گذشته را میستایند، مولانا این سخن را خطاب به زندگان سروده است و از قضا ایشان را اگر مایل بود مستقیم خطاب میکرد چنانچه قبلا نیز شمس و پیامبر اسلام و برخی دیگر را خطاب فرموده است. 

بسیار سخن برانده اند در باب صواب

بسیار سخن خودش چه باشد جز عذاب

امروز تو رفته ای و من زنده به دهر

فردا بروم من و دگر بوده خطاب

 

پنجم اینکه ، آدمی باید در یک زندگی به قدر خویش برسد و در حد توان خویش گردون را بگرداند. گرداننده گردون مانند گرداننده آسیاب است. یا به رزق، یا به هوا، یا به آب  یا به آتش و یا به قضا.

امیرعلی زیبایی در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶:

شروع شاهکار و پایان شاهکار تر

چه کردی مرد سخندان شروان... 

علیرضا زارع در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۹ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:

زنده یاد بانو هایده در ترانه نشانه یه چند بیت از این شعر رو سرودند به زیبایی هرچه تمام تر

سپیدآر ‌ در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:

بسیار زیبا

مسعود کلانتری در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:

بیست و پنج سال پیش فهم دیگری از این غزل داشتم و حالا فهم دیگر.احتمالا در آینده فهمی متفاوت تر از امروز بر من معلوم شود.

تمامی خوانش هایی که دوستان ضبط کرده اند، خیالِ حوصله بحر، خوانده اند که به نظر حقیر هم، خیال، حوصله بحر،  شیرین تراست.

واقعا هیهات از این قطره محال اندیش

MesterShan در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:

درود و عرض ادب، چرا ترتیب ابیات در سایت با ترتیب ابیات در کتب ها مغایرت دارد ؟

بهزاد فرخ زاده در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

به نظر این شعر شبیه شعرای شیخ بهایی نیست و منسوب به ایشون میتونه باشه

محمد عظیمی در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۰ در پاسخ به بهمن صباغ زاده دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:

درود. خیر این جمله سوالی نیست. متاسفانه در خواندن هم دوستلن رعایت نکردن. چه کار آیدت بدین معنی ست که چقدر کار آیی دارد شاعر شگفت زده شده از این همه کار آیی و این عبارت رو گفته . چه کارها که نمیکند  یعنی

مهری رزم‌جو در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:

بیت نهم: بر:میوه و ثمر، غالب‌الظّن: ظنِ قوی، گمان محکم. و: اینجا حرف ربط است برای اضراب یعنی عدول از حکمی به حکم دیگر، به بیان ساده‌تر به معنای بلکه برای اینکه بگوید آنطور که اول گفتم نه، بلکه اینطور.

من از شاخه امید (به وصال) تو ثمر و میوه‌ای نمی‌توانم بخورم(به وصال تو نمی‌رسم) بلکه یقین من این است که تو نهال وجود مرا از ریشه می‌کنی. (مرا از غم عشق می‌کشی) 

مهری رزم‌جو در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:

بیت پنجم: می‌رسدت: لغتنامه دهخدا: لایق و سزاوار بودن. ( آنندراج ). مجازاً، به معنی سزاوار بودن و بجا بودن برای کسی ، مثال : شما را نمی رسد که با من همسری کنید.

من همچو بنده‌ای به سلام‌گفتن و خدمت و احترام تو می‌آیم، و اگر تو جوابی مرا ندهی شایسته و لایق چنین تکبر و غروری هستی. 

نیلوفر خلجی در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹:

شیرین سخن ادب فارسی، سعدی عزیز،روحت شاد

مهری رزم‌جو در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶:

بیت آخر: سعدی، اگر التماس و بی‌تابی کنی یا نه، هیچ سودی به حالت ندارد زیرا تیرانداز قدرتمند هرگز به خاطر به خاطر ضعیف بودن سپر تو غصه نمی‌خورد. محبوب غمِ ناشکیبایی و آزردگیِ عاشق را ندارد. 

مهری رزم‌جو در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶:

بیت هشتم. خصم:طرف دعوا. حاکم:داور و قاضی. برای شکایت از تو به درگاه تو آمدم، زیرا تو هم طرف دعوی من هستی و هم داور و قاضی! کسانی که پای‌بسته عشق تو هستند چاره‌ای جز فروتنی ندارند! 

مهری رزم‌جو در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶:

بیت ششم: لغتنامه دهخدا: آرمیدن به ( با ) کسی ؛ با او به سر بردن. از همه گریخته‌ام و با تو به سر می‌برم، هرچیز را که تو پراکنده کنی دیگر جمع نمی‌شود. (مرا از جمع دیگران پراکنده‌ای دیگر با کسی جمع نمی‌شوم.) 

مهری رزم‌جو در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶:

بیت پنجم: صبر از کشیدن بار غم عشق تو بی‌طاقت شد، یک دانه کوچک چقدر می‌تواند در برابر یک سنگ صد منی(سیصدکیلو) مقاومت کند و نشکند. در تصویر این بیت دل مانند یک دانه است و غم عشق مانند یک سنگ سیصد کیلویی. غم عشق آنقدر عظیم است که دیگر دل طاقت آن را ندارد. 

مهری رزم‌جو در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶:

بیت سوم: اگر تو مرا از درگاه خودت برانی(دورکنی) دیگر کسی مرا به هیچ(رایگان) هم نمی‌خواهد اما اگر تو مرا قبول کنی و پذیرا باشی در هر دو جهان خوش‌بختم. 

مهری رزم‌جو در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:

بیت آخر: ای سعدی وقتی در عشق نمی‌توان سروری کرد، لازم است با (عشق و یا یارِ) قوی‌بازو به ناگزیر فروتنی و تواضع (کُرنش و اطاعت) داشته‌باشی

مهری رزم‌جو در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:

بیت دهم: با آن‌که ادعای (دوستی و حمایت) با ما را دارد بگوی که ما از این عشق شکسته‌ایم(خورد شده‌ایم) نیازی نیست که با ما زورآزمایی کنی(مبارزه کنی) 

مهری رزم‌جو در ‫۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:

بیت چهار: ما از اندوخته و خرمن صاحب‌دولتان و نیکبختان خوشه‌چینی(گدایی و یا بهره‌مندی) می‌کنیم، ای که صاحب این خرمن تو هستی یکبار نگاهی به من کن. 

۱
۲۷۳
۲۷۴
۲۷۵
۲۷۶
۲۷۷
۵۴۸۸