گنجور

 
مولانا

به من نگر که منم مونس تو اندر گور

در آن شبی که کنی از دکان و خانه عبور

سلام من شنوی در لحد خبر شودت

که هیچ وقت نبودی ز چشم من مستور

منم چو عقل و خرد در درون پرده تو

به وقت لذت و شادی به گاه رنج و فتور

شب غریب چو آواز آشنا شنوی

رهی ز ضربت مار و جهی ز وحشت مور

خمار عشق درآرد به گور تو تحفه

شراب و شاهد و شمع و کباب و نقل و بخور

در آن زمان که چراغ خرد بگیرانیم

چه‌های و هوی برآید ز مردگان قبور

ز های و هوی شود خیره خاک گورستان

ز بانگ طبل قیامت ز طمطراق نشور

کفن دریده گرفته دو گوش خود از بیم

دماغ و گوش چه باشد به پیش نفخه صور

به هر طرف نگری صورت مرا بینی

اگر به خود نگری یا به سوی آن شر و شور

ز احولی بگریز و دو چشم نیکو کن

که چشم بد بود آن روز از جمالم دور

به صورت بشرم‌هان و هان غلط نکنی

که روح سخت لطیفست عشق سخت غیور

چه جای صورت اگر خود نمد شود صدتو

شعاع آینه جان علم زند به ظهور

دهل زنید و سوی مطربان شهر تنید

مراهقان ره عشق راست روز ظهور

به جای لقمه و پول ار خدای را جستی

نشسته بر لب خندق ندیدیی یک کور

به شهر ما تو چه غمازخانه بگشادی

دهان بسته تو غماز باش همچون نور

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۱۴۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

به دور عدل تو در زیر چرخ مینایی

چنان گریخت ز دهر دو رنگ، رنگ فتور

که باز شانه کند همچو باد سنبل را

به نیش چنگل خون ریز تارک عصفور

فرخی سیستانی

دلم همی نشود بر فراق یار صبور

همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور

اگر فراق بخواهد دل من از پس وصل

ملامتش نکنم بلکه دارمش معذور

ز کام و آرزو‌ی خویش گم شده‌ست دلم

[...]

قطران تبریزی

گل شکفته نماند مگر بصورت حور

خروش رعد نماند مگر بنفخه صور

مسعود سعد سلمان

رسید عید و من از روی حور دلبر دور

چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور

مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد

نگار من به لهاورد و من به نیشابور

ره دراز و غریبی و فرقت جانان

[...]

وطواط

جهان سرای غرورست، نی سرای سرور

طمع مدار سرور اندرین سرای غرور

بعاقبت بحسام هوان شود مجروح

دلی که او بحطام جهان شود مسرور

فساد دین همه از جمع خواسته است و ترا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه