گنجور

حاشیه‌ها

علی میراحمدی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

شیرین دهنان آنها هستند که نیک سخن میگویند و سخن نیک میگویند و مردمان را به خیر و خوبی رهنمایی میکنند و منظور شاعر از شیرین دهنان ،انبیا و اولیا الهی هستند.
نظامی ، شاعران را دنباله رو پیامبران میداند و چنین مرتبه بلندی برای شاعران الهی قائل است:
پرده رازی که سخن‌پروری‌ست
سایه‌ای از پرده پیغمبری‌ست

پیش و پسی بست صف کبریا
پس شعرا آمد و پیش انبیا

این دو نظر محرم یک‌ دوستند
این دو چو مغز آن‌همه چون پوستند

و حافظ هم مثل نظامی، شاعران الهی را پیروان و میراث داران  مکتب پیامبران و اولیا میداند و در جهان شعری خویش همین مفهوم را اینگونه بیان میکند:
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

مریم نیکویی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه:

سلام دوستان لطفا بفرمایید

 هدف و منظور شاعر از بیت ۸۲ چی بوده؟

شاعر داره چه کسی رو نصیحت می کنه و چرا یک دفعه این بیت اومده ؟ چون شاعر داره در ارتباط داستان عشق مجنون  صحبت می کنه ، دوست داشتم بدونم  خطاب به کی داره اینو می گه و چرا؟ متشکرم

علیرضا s.alireza.kianpour@gmail.com در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۵ - داستان جمشید با خاصگی محرم:

کاش از هوش مصنوعی استفاده نکنید؛ تجربه‌ی من اینه که خروجی کار IA در تفسیر و توضیح اشعاری همچون اشعار نظامی و دیگر استادان شعر فارسی، همواره پر از اشتباه‌های اساسی و بعضا مضحک بوده

برمک در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۶۵:

جره بازی بدم رفتم به نخجیر
سیه‏دستی زده بر بال مو تیر
بوره غافل مچر در چشمه‏ساران
هر آن غافل چره غافل خوره تیر


 جُره = جوان
زده=بزد

مهرناز در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

عزیزان شما با حس و حال خودتون اشعار خیام رو بخونید اگر دوست دارید می زمینی باشه ،اونطور بخونید اگر هم دوست دارید  می آسمانی باشه اونجوری بخونید .

علی رحیمی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۶ - حکایت دانشمند:

سلام

لطفا «سر از کوی صورت به معنی کشید» را برای من معنی می‌کنید؟ ممنونم.

Alireza AS در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۰ در پاسخ به محمد هارون صادقی دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰:

از نظر عروضی نیز «این» درست است.

احمد اسدی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۵۸ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:

 در نگارش بیت چهارم، واژه "که" جا افتاده است. مصراع اول می‌بایست به این شکل اصلاح گردد:

 

زو هر آن حلقه که بر گوشهٔ مه می‌افتاد

 

جدای از آنکه جا افتادن این واژه مشکل وزن شعر ایجاد میکند، لازم به ذکر است که در تصویر نسخه کاغذی که در همین صفحه ارائه شده است نیز واژه "که" در مصراع اول بیت درج شده است.

ابن فردوس در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۳۱ دربارهٔ قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۵ - در منقبت امیرالمؤمنین علی و یازده فرزند معصوم او علیهم السلام و مدح نقیب النقباء ری شرف الدین مرتضی رحمة الله علیه گوید:

دربارۀ بیت 10 (شده زاهد وقت...) مصحح در پاورقی نوشته اند که: محتمل است بیت و تالی اش از قسمت مدح شرف الدین باشد و در اینجا اشتباهاً ذکر شده است.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۹۵ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات:

بیت شماره 53 به شکل کنونی آشفته و نامفهوم است. به استناد نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379، شکل درست آن عبارت است از:

دشمن اندر خانه مپسندد کسی/خانه را ویرانه مپسندد کسی

دکتر حافظ رهنورد در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:

جان بی‌جمال جانان میل جهان ندارد

هر کس که این (میل جهان را) ندارد حقا(به‌دلیل این است) که آن(همنشینی جانان را) ندارد.

جان در ادبیات ایرانی آن‌چیزی‌ست که به جسم حیات و زندگانی می‌بخشد و جسم به‌واسطه‌ی آن ارزشمند است. برخی گفته‌اند جان همان روح است؛ و بل بیش از این...

گفت: به‌نام خداوند جان و خرد

میل جهان ندارد همان معکوس دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد است.

ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز. او ریا می‌کند. تو ادب از بی‌ادب بیاموز و ریا نکن. روراست باش. ای دل زرِ درون تو همانا محبت و عشق است. بخیل نباش دریغ مکن. از احوال قارون عبرت گیر که گنجش در اعماق زمین گم شد (باز هم غیرمستقیم ادب از بی‌ادب بیاموز) عشق بورز. عاشق شو و‌محبت کن

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید

vafa در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۶ در پاسخ به حبیب حسین تبار دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

جناب، شما که خودتون می‌دونید "انگ تحجر" بهتون می‌خوره، پس چرا اندکی در این باره از زاویه‌های دیگه فکر نمی‌کنید؟ 

یک بانوی توانمند، چه در خانه و چه در بیرون، نخست با نام‌ش در برابر خودش و باقی مردم شناخته میشه! و جالب اینجاست که نام یک خانم نه باعث تحریک کسی میشه نه آسیبی می‌رسونه و از لحاظ منطقی هیچی دلیلی وجود نداره که این کار رو توجیه کنه:)

علی اکبر ایزدی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۵:

درود و مهر خدا بر شما...

به عقیده من در بیت چهارم اینگونه بوده که:

گر،که قافی،من تو را چون آسیا

آرم اندر چرخ و ویرانت کنم...

سپاس

nabavar در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹:


 رازسربه ُمُهر

 گاهی دو دست بر سر خود می‌زنم ز عشق  
درمان ولی حواله به تقدیر می‌شود 
این عاشقی به درد دوایی نمی دهد
    گویی که  چاره اش نه به تدبیر می شود 
با خود به آشکار و نهان  گفته ام که عشق
وَهم است و آرزوست که تفسیر می شود
عاقل چو پای در گِلِ دلدادگی نهاد
هر تارِ زلفِ یار  چو زنجیر می شود
در حسرتی مدام فرو رفته در خیال
بُرنا قدی چو سرو چمان، پیر می شود
هجر است و اشک و ناله ی شب در فِراق یار
  گویی که آهِ سَرد، چو  شمشیر می شود
گفتم: که عشق خود سبب رنج و ماتم است
گفتا : وصالِ  یار چو  اِکسیر می شود
گفتم : ” نیا “ چو راز  دِلَت بر مَلا کنی
آن راز سر به مهر جهانگیر می شود   

مهرناز در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۶۱ - بیرون آمدن اسکندر از ظلمات:

شنیدم که خضر آمد از دور و گفت

که این سنگ را خاک سازید جفت

کفی خاک با او چو کردند یار

به هم سنگیش راست آمد عیار

شه آگاه شد زان نمودار نغز

که خاکست و خاکش کند سیر مغز

میشه معنی این دو بیت رو توضیح بدین

شهرام آراسته در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۳ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » فال قهوه:

ای خنده زده لعل تو بر حقه ی یاقوت

یاقوت لب لعل تو مرجان مرا قوت

یاقوت لب لعل تو مر جان روانست

یاقوت نهم نام لب لعل تو یا قوت

تا روت گر از دیده ی تاروت بدیدی

صد ساحری آموختی از فتنه ی جادوت

قربان وفا تم به وفاتم نظری کن

تا بوت مگر بشنوم از رخنه ی تابوت

صد دل چو دل ریش جفا کیش سنائی

قربان کششهای کمانخانه ی ابروت

امین آب آذرسا در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

شماره ابیات فراموش شده اند.

امیرحسین صباغی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۳۶ - حُرمتِ ربا:

اینکه این شعر از ایرج میرزا نیست و از همون سناییه خیلی واضحه. چرا اصلا توی دیوانش هست؟

فرهود در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۰۴ در پاسخ به بنفشه رضایی دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۶:

ندهم صحبت جانان به همه مُلک جهان

ناسپاس است که جانی به جهانی بدهد

ابن‌یمین

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۳:

1-مصرع نخست بیت نخست به شکل کنونی کاملا نامفهوم است (البته با توجه به هزل بودن شعر و نیز رباعی بعدی).

2-مصرع دوم به پیروی از ایراد مصرع نخست، مشکل دارد.

3-با توجه به معنی مرکزی واژۀ «لوک» («کج»)، عبارت «حم و لوک» درست نیست (به احتمال بسیار زیاد، یک اشتباه چاپی است).

4-در مصرع دوم بیت دوم، «گل شوک» درست است. «شوک» به معنی خار است. با این ویرایش، نفرین در این مصرع به روشنی نشان کامل می‌شود.

5-با توجه به این نکات و، به استناد دو نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 62922 و 80739، شکل درست این رباعی چنین است:

ای همچو مِهین مار برآویز و خشوک/بر زهر چو ماری و چو ماهی همه سوک

شست از طلب ترا شکستم خم و لوک/جای تو در آب تیره باد و گلِ شوک

 

*این حاشیه پس از ویرایش، حذف نخواهد شد تا به عنوان سندی برای پژوهشگران باقی بماند.

۱
۱۸۶
۱۸۷
۱۸۸
۱۸۹
۱۹۰
۵۶۳۰