ای خدا ای ناامیدان را امید
ای ز تو شام سیه صبح سفید
ای ز آغازت ازل آگاه نی
وی به انجامت ابد را راه نی
ای چراغ زندگی روشن ز تو
سبز و خرم شاخسار تن ز تو
ای تو روزی بخش هرجا زنده ای
ای تو عذر آموز هر شرمنده ای
ای تسلی بخش هر غمگین دلی
ای ز تو آسان ز هرجا مشکلی
ای بهشت روضه ی رضوان من
ای تو جانان من هم جان من
ای ز شوقت گردش این نه سپهر
پرتوی از عکس رویت ماه و مهر
ای به نامت جنبش هر زنده ای
ای به یادت زنده هر جنبنده ای
از تو گلها در گلستان سرخ رو
نافها در ناف آهو مشکبو
گل ز چهرت چهره گلگون ساخته
نرد با مهر تو بلبل باخته
چارجو از چشمه ی جودت نمی
هفت یم از بیم فیضت شبنمی
هرچه هستی پرتوی از هست تو
نیستی و هستیش در دست تو
چشم نرگس از تو مست و در خمار
از تو سرو آزاد و لاله داغدار
سرو قد در خدمتت افراخته
قمری اندر راه تو جان باخته
ای خلاصی بخش در زندان اسیر
ای ز پا افتادگان را دستگیر
ای دوای درد بیدرمان ز تو
ای شفای سینه ی سوزان ز تو
بیزبانان را عطایت ترجمان
هم تو دانی هر سخن را بی زبان
ای شبان تیره روزان را ز تو
مشعل خورشید مه پایان ز تو
حق ذات پاک بیهمتای تو
حرمت آن مظهر اسمای تو
حرمت آن کس به نام این نامه شد
از وجودش گرم این هنگامه شد
آنکه شورم در سر سودای اوست
هستیم از نشأه صهبای اوست
دوره ی آخر زمان را ساقی است
عالم از فیض بقایش باقی است
نوری از وی هفت وشش نور آشکار
افتخار دودمان هفت و چار
کاین غریب دربدر را یاد کن
فارغش از محنت بیداد کن
رحم بر این ناله و فریاد او
بنگر این بیداد و بستان داد او
غرقه را سودای ساحل راه بخش
سرنگونی را نجات از چاه بخش
یک اسیری را ز بند آزاد کن
خاطر ناشاد او را شاد کن
بی پناهی را درآور در پناه
گمرهی را سوی خود بنمای راه
آتشی از خرمنی خاموش کن
بنده ای را حلقه ای در گوش کن
مؤمنی از دست کافر باز خر
بر ز هر درمانده ای بگشای در
رشته بگشا از شکار بسته ای
رحم کن بر دل فکار خسته ای
پرگشا از بسته مرغی یکنفس
چون گشادی باز کن در از قفس
قوت پرواز او را باز ده
چونکه دادی رخصت پرواز ده
در برو بگشای از بستان دمی
تا پر افشاند دمی با همدمی
لحظه ای بر شاخساری پر زند
یک گلی از گلبنی بر سر زند
ور نمی خواهی پرافشانی کند
یا که بر شاخی نواخوانی کند
رخصتش ده تا به دیوار چمن
سرکشد در زیر بال خویشتن
گه گاهی دیده بر گل افکند
شورها بر جان بلبل افکند
گاه بیند روی هم پروازها
گوش بر آواز آن آوازها
گر زند سوی هم آوازی صفیر
گویدش احوال جان غم پذیر
ای خدا ای لطفت از اندازه بیش
دست لطفت مرهم دلهای ریش
آن غریب گمره غافل منم
این غریق بحر بی ساحل منم
این منم مسکین خرمن سوخته
آتش اندر خانمان افروخته
این منم یا رب ز هر در رانده ای
مؤمنی در دست کافر مانده ای
ای خدایا آن شکار بسته من
ای خدا آن مرغ پر بشکسته من
بی کسم ای بیکسان را دستگیر
بینوایم ای نوای هر فقیر
من غلط کردم در اول بیشمار
اهرمن را داده ام ره در حصار
راه من زد هم هوا هم اهرمن
دامن تو این زمان در دست من
دل حصار توست مگذارش خراب
طایر قدس است مپسندش کباب
ای خدا این خانه را خود ساختی
خود در و دیوار آن پرداختی
این کجا باشد روا ای ذوالمنن
خانه ی یزدان مقام اهرمن
یک نظر در کار این ویرانه کن
دشمن خود را برون زین خانه کن
دشمن اندر خانه مپسند و کسی
خانه را ویرانه بینند و کسی
خاصه صاحبخانه ای چون تو جلیل
هر جلیلی با جلیل تو ذلیل
خانه ی هرکس ز تو آباد شد
خانه ی خود را ببین برباد شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر با نگاهی عمیق و جذاب به خداوند از او یاری میطلبد و امید و نوری را که او به زندگیها عطا میکند، ستایش میکند. او به گمکردگان، ناامیدان و کسانی که در سختی هستند، یادآوری میکند که خداوند نجاتدهنده و تسلیدهنده است. شاعر به زیباییهای طبیعی اشاره میکند و بیان میکند که همه چیز در جهان از نور و وجود خداوند نشأت گرفته است. او از خدا میخواهد که در مشکلات یاریاش کند، بخصوص در زمانی که در بند بلاها و مصائب است. همچنین، او بر احترامی که به خدا دارد و نقش او در هستی تأکید میکند، و میخواهد که خداوند حال زار و بیپناهان را ببیند و به آنان لطف کند. در نهایت، او با صدای ناله و استغاثهای پرشور از خداوند درخواست امداد دارد.
هوش مصنوعی: ای خدا، تو امید ناامیدان هستی و از توست که تاریکی شب به روشنی صبح تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: ای کسی که از شروع و آغاز کارها و از آغاز زمان باخبر هستی، و همچنین از پایان و عاقبت آن نیز شناختی نداری.
هوش مصنوعی: ای روشنیبخش زندگی، به خاطر تو شاخسار وجودم سرسبز و شاداب است.
هوش مصنوعی: ای کسی که روزی دهنده در هر جا هستی، ای کسی که به خطاکاران عذر و بخشش آموزش میدهی.
هوش مصنوعی: ای آرامشدهنده هر دل غمگینی، تو از تو میتوان هر دشواری را به راحتی پشت سر گذاشت.
هوش مصنوعی: ای بهشت زیبا و دلپسند من، تو محبوب من هستی و جان من نیز به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر عشق تو، این دنیا و آسمان به دور تو میچرخند، نور و روشنیای که از چهرهات ساطع میشود، مانند روشنی ماه و خورشید است.
هوش مصنوعی: ای کسی که نامت سبب حیات هر موجود زندهای است و به یاد تو، هر جانداری زنده میماند.
هوش مصنوعی: از تو گلها در باغ سرخ شدهاند و نافهای آهوها عطر خوشی دارند.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و گلی تو باعث شده که چهرهام رنگ و بوی گل بگیرد و پرندهی عاشق، خود را به خاطر مهر و محبت تو تسلیم کرده است.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که من از چشمه ی بخشش و سخاوت تو آب نمینوشم، زیرا از ترس اینکه نتوانم از برکات و نعمتهایت بهرهمند شوم و آنها را به درستی بهرهبرداری کنم، خودداری میکنم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که هستی، تنها نمایی از وجود توست. تو در واقع وجود نداری و آنچه از وجودت باقیمانده در اختیار توست.
هوش مصنوعی: چشم نرگس به خاطر تو در حالت نشئه است و در حال دلتنگی به سر میبرد، در حالی که سرو آزاد و لاله نیز از غم و اندوه رنج میبرند.
هوش مصنوعی: سرو بلند با وقار در خدمت تو ایستاده و قمری در مسیر تو جان خود را فدای عشق تو کرده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که ما را از بند رهایی میبخشی، ای یاور کسانی که ز پا افتاده و ناتوانند.
هوش مصنوعی: ای تو درمان دردهای بیدرمان، ای تو شفای دلهای آتشین و پر درد.
هوش مصنوعی: تو خود بهترین مترجم برای بیزبانان هستی و میدانی که هر کلامی را بدون نیاز به زبان میتوان رساند.
هوش مصنوعی: ای شبان، تو چراغ و روشنی تاریکی روزها هستی و پایان شبهای تار را تنها از تو میتوان یافت.
هوش مصنوعی: حقایق بینظیر خداوند به قدری بزرگ و باارزش است که باید به تکتک جلوههایش که نشاندهنده اسماء او هستند، احترام بگذاریم.
هوش مصنوعی: مقام و ارزش آن شخص به خاطر این نامه افزایش یافت و وجود او باعث پدید آمدن این شور و هیجان گردید.
هوش مصنوعی: کسی که در دل و جانم طغیانی به خاطر او وجود دارد، ما از حالت مستی و نشئه عشق او به وجود آمدهایم.
هوش مصنوعی: در آخرین دوران، نگهبان و مولای عالم همچنان از نعمت و برکات خود بهرهمند است و این فیض بهطور مداوم ادامه دارد.
هوش مصنوعی: یک نوری از او ظاهر شده است که برتر از هفت و شش نور میباشد و به عنوان افتخاری برای نسل چهارم و هفتم محسوب میشود.
هوش مصنوعی: این شخص غریب و بیکس را به یاد بیاور و برایش از رنج و زحماتی که کشیده، بگذر.
هوش مصنوعی: به این ناله و فریاد او رحم کن و ببین چه ظلمی بر او رفته است و حقش را از او گرفتهاند.
هوش مصنوعی: کسی که در آب غرق شده، آرزوی نجات از دریا و رسیدن به ساحل را دارد. او امیدوار است که این نجات، منجر به رهاییاش از وضعیت خطرناک و اضطرابزا شود.
هوش مصنوعی: یک آدمی را که در بند و اسیری است رها کن و دل غمگین و ناراحت او را شادمان کن.
هوش مصنوعی: ناامیدی و بیپناهی را به کسانی که در گمراهی هستند، تبدیل کن و به آنها نشان بده که چگونه میتوانند راه درست را پیدا کنند.
هوش مصنوعی: آتش را از میان کاه و خاشاک خاموش کن و برای بندهای، حلقهای در گوش بگذار.
هوش مصنوعی: مؤمن باید به کمک کسانی که در تنگنا هستند بیاید و در را به روی آنها بگشاید، حتی اگر این افراد کافر باشند.
هوش مصنوعی: رشتهای که به خاطر شکار بستهای را باز کن و بر دل فردی که خسته و نگران است، رحم کن.
هوش مصنوعی: گشایش پر از قفس، همانند گشایش در، نیازمند یک لحظه جرات و شهامت است. وقتی که در قفس باز میشود، آزادی و پرواز آغاز میشود.
هوش مصنوعی: توان پرواز او را آزاد کن، چونکه اجازه پرواز را به او دادی.
هوش مصنوعی: لحظهای به باغ برو و درهای آن را باز کن تا با دوستت لحظاتی را بگذرانید و شادی را به اشتراک بگذارید.
هوش مصنوعی: لحظهای پرندهای بر شاخهای نشسته است و گلی از باغ را بر سر خود دارد.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی آنچه را که در دل داری فاش کنی، یا بر روی درختی آواز بخوانی، پس بهتر است سکوت کنی.
هوش مصنوعی: اجازه بده تا در زیر سایه خود، به دیوار چمن نزدیک شوم و از زیبایی آن بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: گاه و بیگاه، گل را مینگرم و شور و شوقی بر جان بلبل میافزایم.
هوش مصنوعی: گاهی انسان با نگاه کردن به چهرههای دیگران، به پرواز خیال و احساس خود میپردازد و به صداهای زیبای آنها گوش میدهد.
هوش مصنوعی: اگر به سمت همصدایی برود، صدایش مانند نوای یک زنگ خواهد شد و حال و روز روحش را که پر از غم است، روایت میکند.
هوش مصنوعی: ای خدا، ای مهربانی که لطف تو از حد و اندازه فراتره، دست نوازش تو آرامبخش دلهای زخمخورده است.
هوش مصنوعی: من فردی گمشده و ناآگاه هستم، مانند شناگری در دریایی بیکرانه و بدون ساحل.
هوش مصنوعی: من یک انسان ضعیف و بیچارهام که خانهام در آتش سوخته و تمام هستیام نابود شده است.
هوش مصنوعی: این من هستم، پروردگارا، که از هر در طرد شدهام و مؤمنی که در دست کافر باقی ماندهام.
هوش مصنوعی: ای خدای من، تو شکار من را در قفس نگه داشتهای و ای خدا، آن پرندهای که در دل دارم، بالهایش شکسته است.
هوش مصنوعی: ای یاری که بیکسان را یاری میدهی، به فریاد من بینوای عاجز برس، ای صدای امید هر فقیر.
هوش مصنوعی: من اشتباه کردم که در ابتدا راه را به اهرمن (نماد شر) دادم و او را به درون این حصار راه دادم.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که در مسیر زندگی، هم نیروهای مثبت (هوا) و هم نیروهای منفی (اهریمن) در کنار هم قرار دارند. در این لحظه، کنترلی بر اوضاع دارم که به من امکان میدهد بر رفتار و انتخابهایم تأثیر بگذارم.
هوش مصنوعی: دل تو مانند یک قلعه است، آن را ویران نکن. روح تو همچون پرندهای از عالم قدس است، پس آن را به آتش نکش.
هوش مصنوعی: ای خدا، این خانه را خودت ساختی و خودت به آن دیوار و در دادهای.
هوش مصنوعی: این کجا میتواند جایی مناسب باشد، ای بخشندهی بزرگ، در حالی که خانهی خدا مقام و مکانی برای شیطان است؟
هوش مصنوعی: به این ویرانه نگاه کن و ببین که چه بر سرش آمده است، و دشمن خود را از این مکان دور کن.
هوش مصنوعی: در خانه خود با دشمنان نپرداز و نگذار که دیگران خانهات را ویران ببینند.
هوش مصنوعی: به ویژه اینکه صاحبخانهای مثل تو که با عظمت است، هر عظیمی که با تو مواجه شود، کوچک و ذلیل به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر خانهی دیگران به دست تو ساخته و آباد شده است، حال خودت را ببین که چقدر به ویرانی رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.