گنجور

حاشیه‌ها

تماشاگه راز در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

شرح غزل شماره ۴۲۶: از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه

 
معانی لغات غزل (426)

انی: همانا که من، به درستی که من.

رایت: دیدم.

دهراً: دنیا را، روزگار را.

مِنْ: از.

هجرکَ: دوری تو، فراق تو.

القیامه: قیامت، روز دور و دراز رستاخیز.

علامت: نشانه.

لیست: نیست (فعل ماضی مفرد غایبه) و در اینجا با حذف حمزه استفهام در اول کلمه (الیست) به معنای آیا نیست؟

دموع: (جمع دمع) اشکها.

عینی: چشم من.

هذا: این.

لنا: برای ما.

العلامه: علامت، نشان.

من: کسی که.

جرَّبَ: تجربه کرد، آزمود.

المجربْ: (اسم مفعول) آزموده.

حلت: (فعل ماضی) حلول کرد، نزول کرد، نازل شد.

به: به او.

الندامه: پشیمانی، ندامت.

فی: در.

بعدها: دوری آن.

عذاب: درد و رنج.

قربها: نزدیکی آن، جوار آن.

السلامه: سلامت.

ملامت: سرزنش، نکوهش.

والله: به خدا، به خدا سوگند.

ما: (نفی) نه.

راینا: دیدیم.

ما راینا: ندیدیم.

حبا: دوستی را.

بلا ملامه: بدون سرزنش و شماتت.

طالب: خواستار.

به جان شیرین: در برابر جان شیرین، در ازای جان شیرین.

حتی: تا، تااینکه.

یذوق: بچشد.

منه: از آن.

کاسا: کاسه، جام.

من: از.

الکرامه: کرامت، بخشش، بزرگواری.

معانی ابیات غزل (426)

(1) نامه یی با خون دلم برای دوست نوشتم (و نوشتم): من دنیا و روزگار را در دوری تو (از دوری و درازی) به مانند قیامت دیدم.

(2) (الف) تنها این اشکهای چشمم برای ما علامت نیستند. از دوری او نشانه های زیادی در چشم دارم.

(ب) از دوری او نشانه های زیادی در چشم دارم. آیا این اشک های چشمم برای ما علامت نیستند؟

(3) هر چه تجربه کردم از جانب او فایده یی به من نرسید. کسی که آزموده را بیازماید پشیمانی عایدش می شود.

(4) از طبیبی احوال دوست را پرسیدم گفت در دوری او رنج و عذاب و در نزدیکی اش سلامت است.

(5) گفتم اگر (زیاد) به دوست مشغول شوم مورد سرزنش واقع می شوم. (گفت) به خدا سوگند که ما عاشقی را بدون سرزنش ندیدیم.

(6) حافظ در ازاء دادن جان شیرین خواستار جامی شده است تا از آن جام، شرابی از کرامت عشق بچشد.

شرح ابیات غزل (426)

وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن

بحر غزل: مضارع مثمن اخرب

٭

سنایی: دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه قالَتْ رَأی فؤادی مِنْ هِجْرِکَ القیامه

گفتم وفا نداری گفتا که آزمودی؟ من جَرَبَّ المُجَرَّبْ حَلَّتْ بِهِ النِدامَهَ

گفتم که عشق و دل را باشد علامتی هم؟ قالت دُموعُ عَینی لَمْ یَکْفَ بِالْعلامه؟

٭

بدون شک حافظ این غزل خود را تحت تاثیر مطالعه غزل سنایی سروده و انگیزه سرودن او هم مفاد بیت مطلع غزل سنایی است که به مذاق حافظ چندان خوش نیامده و بدین سبب در غزل خود، شخصاً برای دوست نامه می نویسد تا سوز و گداز عاشقانه از زبان عاشق بازگو شده باشد نه از زبان معشوق.

مفاد و ساختمان بیت دوم غزل حافظ و سنایی بازگو کننده یک مضمون اند و بیان سنایی فصیح تر است و این بدان سبب است که نخست این مضمون را بکار گرفته و برای حافظ راه دیگری باقی نمی مانده جز اینکه برخلاف سنایی به صد علامت اشاره کند که در او مشهود است و این در واقع پاسخی به سنایی است منتها مصراع دوم ملمع حافظ را بایستی با همزه استفهام خواند (الیست).

مصراع دوم بیت سوم حافظ همان است که سنایی در بیت دوم خود آورده و این یک ضرب المثل عرب است که هر دو به آن استناد جسته اند.

عبارت عربی مصراع دوم بیت چهارم حافظ را سودی و قریب، به این صورت آورده اند:

فی قربها عذابٌ فی بُعدها السلامه لیکن از آنجا که حافظ بلافاصله در بیت پنجم چنین اظهار می کند: گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم. و این بدان معنا ست که حافظ در پاسخ طبیب می گوید اگر زیاد با دوست معاشرت کنم مورد ملامت مردم واقع می شوم و مصراع دوم بیت پنجم از قول طبیب است که در پاسخ حافظ می فرماید به خدا سوگند هیچ عشقی را بدون ملامت ندیدم. به همین سبب فی بعدها عذابٌ صحیح است و این نا توان در معنای بیت پنجم کلمه (گفت) را در پرانتز به منظور افاده معنی اضافه نموده است.

بیت مقطع این غزل نیز مورد اختلاف حافظ شناسان است زیرا برای بعضی بدین گونه بلیغ نیست و به همین سبب مرحوم رشید یاسمی چنین اصلاح کرده اند:

حافظ چو طالب آمد ساقی بیار جامی

و به نظر این ناتوان اگر قرار باشد چنین اصلاحی صورت گیرد بایستی آن را بدینگونه بخوانیم:

حافظ چو طالب آمد جامی، بیار ساقی

و عقیده ام بر این است که حافظ جامی به جان شیرین طالب آمده یعنی در ازاء دادن جان شیرین، طالب جامی از باده عشق است و این صورت کلام اصلی رسا و بلیغ است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 

این بشر (فرشید ربانی) در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۲۷ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸:

بسیار زیبا بود 👌👌👌👌👌👌

فاطمه زندی در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲:

درود 

خدا قوت خدمت دست اندرکاران بزرگوار 

حاشا ز سواری که بود عاشق این راه 

که بانگ سگ کوی دلش را بتپاند

کسی که عاشق راه حق و حقیقت است ..مگر میشود بانگ سگان کوی او ،بترساندش ..بنابراین انسان عاشق ثابت قدم است..و بیدی نیست که از این بادها بلرزد..

حق یارتان 

افشین در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲۴:

به نظر میاد از زبان خداوند سخن می گوید.

حمید رضا۴ در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۵۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:

در این رباعی «جام» نسلِ انسان است و «عقل» نمادِ انسانِ عاقل.

می گوید انسانِ عاقل، نسلِ انسان را تحسین می کند و با آن با مهر و عشق برخورد می کند.

اما آفریننده این انسانِ لطیف را خلق می کند و باز نابودش می کند.

خیام در چندین رباعی نشان داده که واهمه ای به ابراز احساساتش و یا ابراز خشم به آفریننده برای ساختن جهانی پر از درد نداشته. 

اما خیامِ «عاقل» عاشقِ نسلِ انسان بود و بر خلاف دیگر سرایندگان، حتی با مخالفینش با نرمی برخورد می کرد.

کوروش در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۴۲ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲۱ - حکایت دختر حاتم در روزگار پیغمبر (ص):

این حرف شما مثل اینه که کلیله و دمنه رو بخونید بعد بگید نمیدونستم

گرگ و روباه و شتر هم حرف میزنن ! لابد نویسنده مشکل روانی داشته !

آدم عاقل از داستان نتیجه میگیره دنبال این حواشی نباشید

کوروش در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۲۷ در پاسخ به امیر دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

بشکیبد درسته

یعنی اسب چوبی دردش نمیاد و تحمل میکنه تازیانه رو

کوروش در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۲۶ در پاسخ به علی رمضانی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

ز آب رو باید زاب بخونید تا وزنش درست شه

کوروش در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۲۵ در پاسخ به merce دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

چرا رو مرسده بودن خیلی تاکید دارید ؟

همایون سلیمانی در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

درود،

استاد ناظری در آلبوم گل صد برگ، مصراع اول بیت دوم و مصراع دوم بیت چهارم را به ترتیب، به صورت زیر می خواند:

سر به بازار قلندر بر نهم    ...

...    توبهٔ تزویر می‌باید شکست

 

فکر می کنم استاد ناظری اشتباه می خوانند و درست مصراع اول بیت دوم هم به همین صورت است؛ یعنی «در نهم»، و در اینجا «در» متمم فعل «نهادن» است. اگر «بر» متمم بود، کمی معنی عوض می شد.

 

یعنی فکر می کنم که «سر بر نهادن» به معنی گذاشتن دهد و «سر در نهادن» معنی رفتن. و در اینجا چون خواسته، رفتن است؛ پس «در نهم» درست است.

 

امیدوارم که اشتباه نکرده باشم، اگر اشتباه بود، خوشحال می شوم تصحیح فرمایید. با سپاس فراوان

kadirdemir در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۴۲ در پاسخ به رامین کبیری دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

اگر به طور ''نیکی به جای آر و فرصت ...'' باشد اون وقت در وزن شعر مشکل ایجاد می شود.

لیلا حاتمی در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

آقا رضا صمیمانه از زحمات و دانش شما سپاسگذارم

محمدعلی در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - هنگام حبس در عزلت و قناعت و تخلص به مدح خاتم انبیاء:

غم بختی‌ای است توسن و من «بار» کاروان

از خان «به پشت» بختی توسن درآورم

sunset در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ رهی معیری » منظومه‌ها » خلقت زن:

با سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی

اما سرکار خانم ملیکا رضایی؛ مطابق آنچه فرمودید: 

«اگر حجاب کامل نبود دیگر پاک هم نیست...»

حال که زنان ما این را می دادند؛ جای سوال دارد که چرا همین یک کار را انجام نمی دهند تا پوششی باشد بر تمام بدی ها و زشتی های اخلاقی و انسانی؟ چرا زنان روزگار ما (که به ظن شما، اکثراً پاک هستند) حاضر هستند تمام این پاکی ها را با یک بی حجابی معاوضه کنند؟ و دیگران صرفا با همین بی حجابی، حکم به ناپاکی آنها بدهند؟

صیاد معنی در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۲۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۶ - حکایت:

به بدبختی و نیکبختی قلم         بگردید و ما همچنان در شکم

این بیت اشاره به این حدیث بحث برانگیز دارد:

السَّعیدُ مَن سَعِدَ فی بَطنِ امِّهِ، و الشَّقِی مَن شَقِی فی بَطنِ امِّهِ

 خوشبخت از همان شکم مادر خود خوشبخت است و بدبخت از همان شکم مادر خود، بدبخت است.

 

آیا به راستی سرنوشت انسان از ابتدا نوشته شده است و انسان هیچ اختیاری در سعادت خویش ندارد؟

Polestar در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۴:

بیت پنجم به اشتباه تکرار شده!

Polestar در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۸:

 

بیت دومش عالیه

فاطمه زندی در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مرگ ققنس:

درود خدمت شما بزرگواران 
بیت نهم مصراع دوم 
اشتباه تایپ شده است
هیزم آرد گِردِ خود ده حُزمَه بیش 
شاد و سربلند باشید

مهدی در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ نظامی عروضی » چهارمقاله » مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر » بخش ۲ - در ناگزیری بقای اسم پادشاه از شاعران نیکو:

درفیروز فخری لطفاً اصلاح فرمایید

۱
۱۳۸۱
۱۳۸۲
۱۳۸۳
۱۳۸۴
۱۳۸۵
۵۴۵۸