گنجور

حاشیه‌ها

ستارک s.khoshnevis@yahoo.com در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:

دوستان گرامی کدام خوانش درست هست؟ 

... تو «چراغِ خود» برافروز...

یا

... تو چراغ، خود، برافروز... 

سپاس

محسن در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:

این غزل را استاد مهدی نوریان خوب شرح کرده‌اند:

پیوند به وبگاه بیرونی

محسن در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴:

این غزل را استاد مهدی نوریان خوب شرح کرده‌اند:

پیوند به وبگاه بیرونی

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۰۳ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴:

وه...

چه فیلمی بود ... من هم چندی ‌‌‌پیش دیدم ... اشک امانم نداد ...خیلی زیبا بود 🥺

Teddy در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۵۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

در بیت پنج‌، اشاره به زنی شده که امیر ری هست. حدس من این هست که منظور او در اینجا سیده ملک خاتون دختر اسپهبد رستم طبری معروف به ام الملوک هست که مادر پادشاهان ری و همدان بوده و چون دو پسرش سن کمی داشتن در یک دوره چند ساله حاکم این دو منطقه بوده و ماجرای نامه‌ای که به سلطان محمود نوشته هم معروف هست.

اما از لحاظ تاریخی عمر خاقانی و ملک خاتون به همدیگه نمیخوره و خاقانی حدودا صد سال پس از ملک خاتون زندگی کرده.

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۱۹ در پاسخ به حسن دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

درود ...

جدا از زیبایی ، مفهوم اش با شعر مولانا گویی تغییر کرد ...

نمیدانم چرا مولانا جدا و این که شما گفتدید جدا ولی هر دو به دلم نشستند ؛ ولی نمیدانم چرا برای شما یک چیز دیگری ست ...

⁦:-)⁩

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۱۴ در پاسخ به مجید ابراهیمیان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۳:

چگونه ترا خورم ؟

اولی باید که تو را خورم ...

#تا سر زلف عروسان سخن#

×محمود دولت آبادی×

درود دوست گرامی ...

بی دلیل بی وقفه پس از خواندن حاشیه گرامی تان یاد این چند خط از این کتاب افتادم و نگاشتم...

درود و سپاس ...

ابو سعید در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:

فیض کاشانی رحمت الله علیه خوش میفرماید:

جان بی لقای مهدی ذوقی چنان ندارد

وانکس که این ندارد حقا که آن ندارد

ابو سعید در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۲۶ در پاسخ به بیژن دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:

بیژن عزیز به شدت با شما موافقم خدا حفظت کنه

ابو سعید در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵:

به نظر میرسه این غزل به گونه ای هست که حافظ به صورت خودخواسته مبهم تر از همیشه صحبت کرده تا به قول خود هرکسی برحسب فکر گمانی کند، شاید در زمان سرودن این غزل از افرادی که او را به مسائلی خلاف واقع متهم میکردند دلخور شده(مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش/کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد) و به قولی خواسته تا به صورت معکوس و با اصرار کنایه آمیز به آنچه که او را به آن متهم میکردند با مدعی ها مبارزه کنه؛ واضح تر بگم فرض کنید کسی فعلی خلاف واقع به شما نسبت بدهد مثلا به شما بگه در کارت کم فروش هستی! در حالی که شما اینطور نیستید و او تهمت زده، شروع به صحبت و بحث باهاش میکنید تا ثابت کنید دروغ گفته، نهایتا وقتی به تصور مغرضانه و غلط خود اصرار میکنه شما با بی حوصلگی تمام میگید: باشه تو راست میگی. به نظرم ابیات اول این غزل در ظاهر حالت جامعی از همین نتیجه‌ی باشه تو راست میگی هست، انگار که حافظ سعی کرده تا کاملا حافظانه به مدعی ها بگه که: باشه شما راست میگید! و با این حال در بطن ابهام صحبتش منظور صحیح خود رو هم ذکر کرده.

مجید ابراهیمیان در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۳:

مولانا زمانی ‌که ظروف زرین و طعام رنگین را بر سر سفره معین‌الدین پروانه، وزیر سلجوقی، می‌بیند، لب به طعام نمی‌زند و می‌گوید: طعام مکروه را در ظرف مکروه نهاده، در پیشِ مردان آوردن از دینِ مصلحت دور است و از مذهبِ مروت بیرون؛ ولله الحمد که ما را از این کاسه‌ها و کیسه‌ها فراغت کلی بخشیده‌اند و سیر و سیراب گردانیده؛ همانا که به سماع برخاسته، این غزل را فرمود:

 

به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین

نه بدان کیسه پر زر نه بدین کاسه زرین

افسانه چراغی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰:

بوی پیراهن یوسف که کند روشن ...

پُرغم کنعان: حضرت یعقوب که در فراق فرزندش یوسف، بسیار غمگین و غصه‌دار بود. 

ارس آرامی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷۳:

یکی از لذیذترین بیت ها و توصیفات صائب در بیت پنجم است

"بیاض گردن | بلور گردن" و "بوسه های گلوسوز"

اردشیر در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱:

عجب روحیه‌ی شاداب و دل زنده‌ای داشته یار حکیم فردوسی.  از نظر روانشناسی کاملا بدور از افسردگی و مشکلات عمده ای بوده که ما در جوانان امروز ایران با اونها روبرو هستیم.  واقعا جای تحسین داره . در اون تاریکی شب و فضای دلگیر نه تنها خودش افسرده نیست بلکه براحتی به تغییر روحیه‌ی یارش هم کمک میکنه و با نقل داستان باستانی خودش دلگیری شب رو از بین میبره. 

حسن در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

سلام روز همگی بخیر اگر اجازه بفرمایید جوابی داشتم خدمت حضرت مولانا که با کسب اجازه از دوستان اینجا درج کنم

انکه بی باده کند جان مرا مست منم

ان هوایی که کشم از دل و جان دست کجاست

افسانه چراغی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹:

این غزل در بین اشعار رابعه بلخی (شاعر هم‌عصر رودکی) هم وجود دارد.

امیر سپهری در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

با عرض سلام و درود به همه ادب دوستان و عزیزانی که خاصه حاشیه نوشتند. بنده تقریبا همه حاشیه ها رو خوندم و انصافا چیزهای خوبی هم یاد گرفتم. با این حال و ضمن احترام به همه دوستان معتقدم در معنا و شرح این اشعار اول باید معنای ظاهری با عنایت به وقایع تاریخی دوران حیات شاعر در نظر گرفته بشه که همون ناراحتی شاعر و اظهار تسلیم در برابر قسمت و جبره. بعد البته تفاسیری که دوستان ارائه کردند خصوصا تفاسیر عرفانی با توجه به شخصیت شاعر مورد توجه قرار بگیره. به هر حال فقط خواستم از دوستانی که نظر داده و حاشیه نوشتند تشکر کنم؛ با این امید که این تبادل نظر به آگاهی بیشتر همه ما منجر بشه. ضمنا از عزیزانی که این غزل و اشعار دیگه رو خونده و خوانشها رو میگذارند تشکر میکنم. خصوصا خوانش آقای فریدون فرح اندوز و خانم فاطمه زندی از این شعر از بقیه بهتر و زیباتر هستند.

خان بابا در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق:

به به بشیار لذت بردم

ساده بیان و نیک گفتارند هم.

افسانه چراغی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳:

سیوم در همه ابیات به این شکل نادرست است. یا "سوم" نوشته شود یا "سِیُم"

حنّان در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰:

حافظ انسانی است مؤمن، درویش مسلک و عاشق پیشه و البته نیک میداند که انسان به طور کلی گناهکار نیز هست. او خود را پاک و معصوم نمی‌داند و گاهی دل در گرو می و معشوقی زمینی دارد. با این حال مدار زندگی خودش را بر شعاع دایره‌ای می‌بیند که مرکز آن عشق به آفریدگار است و از این رو امیدوار به رحمت او:

قدم دریغ مدار از جنازه حافظ

که گرچه غرق گناه است می‌رود به بهشت

شاید بتوان این را توضیحی بسیار ساده و کوتاه بر مفهوم رندی حافظ دانست. 

حافظ انسانی عمیق و باطن بین است و عالم خلقت را دارای شعوری می‌بیند که به انسان روی خوش نشان نمی‌دهد و نمی‌گذارد که آدمی به خرسندی مدام برسد:

زمانه هیچ نداد که باز نستاند...

حافظ البته راهی را برای کسب خرسندی در این جهان یافته است و در این غزل به آن اشاره می‌کند و آن قناعت و پیمودن راه خداست.

۱
۱۳۰۷
۱۳۰۸
۱۳۰۹
۱۳۱۰
۱۳۱۱
۵۴۶۳