گنجور

حاشیه‌ها

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۱۲ دربارهٔ رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۵۲ - شور وطن:

درود

چرا ترانه ها رهی را قرار نداده‌اید ؟

ترانه‌های ناب و زیبای بسیاری دارد :-)

معین در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

یا هو

فکر کنم در حاشیه شعر کمتری از غزلیات مولانا در گنجور این‌ چنان بحث و جدل انجام شده باشد در حدود یک دهه!! 

آنهم همانجایی که حضرت تأکید دارند که «هیچ مگو».

دوستان، عزیزان این غزل یکی از شاهکارهای نوشتاری در تاریخ خداشناسی است، آدرس خانه‌ی خدا و نوع سخن با او بیان شده است به نحوی بی‌همتا. با اندکی تامل موی بر اندام شما سیخ می‌شود. اما عزیزان برای قریب به ۱۰ سال است که درگیر «سخن» یا «سخی» و یا «شمع» و «شمس» و غیره هستند. بگذرید و هیچ مگویید، هر کدام از این حالات اگر درست باشند باز هم شما را به یک جا هدایت می‌کنند. مگر غیر از آن است که حضرت در ابتدای کتاب دیگرشان به وضوح فرمودند «هر کسی از ظن خود شد یار من» ؟  

سکوت خود من هم اینجا به نابجا شکست اما شاید باعث شود کسی عمیق‌تر به این گُلِ دیوان بنگرد و شهدِ معنارا از آن بمکد. 

یا حق

امیر سپهری در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶:

سلام.

گویا در بیت اول اعدا را درست هست. چون وزن و قافیه و حتی معنا این رو صحیحتر نشون میده. یعنی دوستانی برگزیدم تا به وسیله ایشان اعدا یا دشمنان رو گوشمالی داده یا تنبیه کنم.

لطفا تصحیح شود.

سعید در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

صبح هر روز بلند می‌شوم و با آنکه هر دردی و شادی باز برای من رقمی نو بر برگ است اما عادت زندگی ست پیوسته در شادی و درد بودن ؛

و باز. در گوش من نجوایی ست از قافله اسرار عشق اما چه کنم که آن لحظه که چشم باز میکنم جز پیوستگی چیزی نمیابم ...

در صدای گریه های شبانه مفقود بودم و حال در صدای تار و سه تار برآمده از این گوشی محو گشته ام ...

 

پیوسته حرف میرانم ولی آن یک حرف همچنان باقی ست ... 

؛

به راستی و حق رمزی در این شعر هست که امروز و دیروز مرا محو خود کرده است ...

یکی آغاز صبح و یکی آغاز شب ...

یکی با صدای خسرو آواز یکی با پیوسته خواندنش از پشت این صفحه گوشی یا برگهای کهنه و معطر دیوان حافظ ...

 

 

نمیدانم چرا احساس میدارم چیزی از دست داده ام لیک چیزی را نمی‌بینم و نمیتوانم ببینم که درک کنم از دست داده ام یا نه ...

این غزل به نوعی ست مخصوصا با صدای استاد شجریان که گویی عزیزی را از دست داده و در تنهایی غوطه ور گشته ای ... 

مگر میشود تنها نبود و دلت نلرزد با این غزل ؟.

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۵۷ در پاسخ به امیرحسین دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:

درود ...

البته اینجا در این غزل به آن معنایی که در وحله اول شاید به ذهن همگان رسد ، نیست طبیعتاً؛

قابل ذکر است که معنای واژگان در گذار زمان تغییر می‌کند شاید همین واژه در آن زمان معنای عام اش با امروز فرق داشته که به حق فرق هم داشته است ؛

 

ahad.r در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۳ - سبب نظم کتاب:

همانا که در پارس انشای من

چو مُشک است کم‌قیمت اندر خُتن

خُتَن، شهری در ترکستان چین که مشک آن شهرت داشته؛ در مصراع دوم بیت، به فراوانی و ارزانی مشک در آنجا اشاره شده‌است و کم‌رونقی شعر فارسی در فارس که منبع ذوق و شعر بوده است.

بیت یادآور مَثَلِ عربی است:

اَزهَدُالناسِ فِی‌ العالِم جیرانه ( بی‌اعتناترین مردم نسبت به عالِم، همسایگانِ اویند.)

مقتبس از بوستان سعدی به تصحیح غلامحسین یوسفی)

امیرحسین در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۰۶ در پاسخ به طبا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:

عزیز من، حتی اگر گفته شمارو درباره واژه گوز در این شعر قبول کنیم، که به نظر من این کار یک جور فرار از عدم پذیرش واقعیت هست؛ باز هم نمی‌تونیم از اشتباهی که در خوانش «گوز» به معنای «گردو» پیش میاد بگذریم. «گوز» با مصوت «او» و تلفظ (gooz یا gouz) با گوز با مصوت اُ و تلفظ (gows) خیلی متفاوت هست. 
سعدی استاد سخن که نمیاد همچین اشتباهی در شعر انجام بده و گوز (gows) به معنای گردو رو هم قافیه روز قرار بده که.
اگر یک نگاه به قافیه‌ها بندازیم مصوت «او» در تمام قافیه‌ها تکرار میشه. مانند: روز، سوز، بدآموز و... . حال اینکه خوانش «گوز» به معنای «گردو» به صورت: گوز (گُز = gowz) هست. یعنی با مصوت اُ.
حتی در گویش خراسانی که هنوز هم در خیلی از مناطق مانند کاشمر، تربت حیدریه، نیشابور و ... برای گفتن گردو از واژه جوز استفاده میشه و به این حالت گفته میشه: جوز (جُز = jows) با مصوت اُ. 
بنابراین لطفا نخوایم که همه چیز رو مقدس و شسته رفته و بدون تاثیر پذیرفتن از جامعه در نظر بگیریم. اون هم بخصوص در آثار کسی همچون جناب سعدی شوخ.

کوروش در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۷:

یعنی چی از گریه مادر است و قبض پدر است ؟

کیومرث محمدی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

استاد شجریان،چند بیت از این شعر را در آلبوم"کیمیای مهر" با تصنیف گلعذار،به زیبایی اجرا کرده اند

Mahmood Shams در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:

حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار / تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور یکی از دلایل ماندگاری حضرت حافظ و این اندازه اعتبار و علاقه از طرف مردم به این ابر مرد تاریخ ادبیات اعتقاد ‌و باور و دوستی و انس ایشان به کتاب آسمانی قرآن و خداوند بزرگ است که در بارها فرموده است : هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ / از یمن دعای شب ‌و ورد سحری بود و یا در غزلی دیگر صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافط / هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم گر به دیوان غزل صدر نشینم چه عجب / سال ها بندگی صاحب دیوان کردم و یا زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد / دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند یا در جایی دیگر عشق ات رسید به فریاد، ار خود به سان حافظ / قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت و یا در این غزل که حسن ختام است می فرماید ندیدم خوش تر از شعر تو حافظ / به قرآنی که اندر سینه داری

Eli Nzp در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » قاصد:

انگار به بچه مدرسه ای گفتن سرود بخونه

افسانه چراغی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

سلام و سپاس از علاقه‌مندان به ادبیات فارسی و دقت و توجهی که به آن دارید. فقط پیشنهاد می‌کنم ابتدا همه نظرات را مطالعه بفرمایید بعد اگر ناگفته‌ای باقی مانده بود، بفرمایید. به این ترتیب هم از نظرات تکراری پرهیز می‌شود و هم در وقت خوانندگان صرفه‌جویی می‌شود‌. متشکرم.

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱۵:

فکر کنم برای شمس هست ...چون اگر عشق خدای باشد از همان بیت اول و بیت آخر باید معلوم شود ولی همینکه بیت اول اینگونه گفته ناشن از شمس میدارد از نظرم ... 

 

 

 

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۴:

هماهنگی و پیوند و گره ای که بین اشعار مولانا هست ناگسستنی ست ...ریسمانی که هر بندش تایید میکند دیگری را ...

ناگهان چشمم به این غزل افتاد و به یاد غزل دیگر افتادم ...

 

امیر سپهری در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:

با سلام به خدمت ادب دوستان و تشکر از حاشیه های آموزنده و زیبای دوستان. در تأیید حاشیه هایی که قدیمیتر هست باید بگم به نظر من هم ماه حسن در بیت اول از جهت معنا و کلا سیاق شعر حافظ درستتر به نظر میاد. ضمنا استاد موسوی گرمارودی هم در اجرای زیبایی که از غزلیات حافظ دارند نسخه ای رو به کار بردند که همین گونه بیت اول اومده.

ضمنا از خوانش زیبای جناب فرح اندوز و خانم فاطمه زندی از این غزل تشکر میکنم. ضمن احترام و تشکر از همه خوانشها میشه این دو اجرا رو از بهترینها به شمار آورد. ضمنا پیوندی که دوست گرامی در حاشیه قبلی گذاشتند هم اجرای خیلی زیبا هست. با سپاس

بلبل صبور در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰:

سلام گرامیان

علاقه مندان حافظ معمولا در برخی امور از فال حافظ استفاده می کنند و با جور درآمدن برخی ابیات غزل با نیت متقاضی شگفت زده شده اند. در حداقل  سه بیت زیر از این غزل زیبا راز فال حافظ آشکار می شود و آن چنان است که  لسان الغبب جواب فال متقاضی را از ساقی ( مقام ولایت)  در قالب غزل اخذ میکند و به دوستانش عرضه می کند.

چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ

فالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم 

ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفت

می‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم

خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام

بر نام عمر و دولت احباب می‌زدم

 

 

دکتر صحافیان در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳:

بنفشه دیشب راز گفت و چه خوب نشانی یار را بازگو کرد که زیبایی گیسوانم از خرمن موهای اوست( ایهام تاب: درد عشق)
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
دلم خزانه( خانلری: خزینه) اسرار دیگری بود( ایهام در گوینده: بنفشه یا حافظ) ولی سرنوشت درش را بست و کلید آن را به معشوق داد(معشوق، تجلی صفات زیبای خداوند -اسرار خزانه- است)
۳-( پس از درک کامل بودنت)با حالی شکسته و تهی از خودخواهی به حضور آمدم و طبیب جانها، نشانی مومیایی(داروی شکستگی) مهربانی ات را داد.
۴- تنش در سلامت کامل،دلش شاد و جانش آسوده( خانلری: شاد باد از دولت)، که فرصت و توان  رازگشایی یافت و یاری ام کرد.
۵- و تو که در زبان اظهار خیرخواهی می کتی، درمان خود کن که شراب و شاهد شیرین( بیخود کننده- تضاد تلخی شراب و شیرینی شاهد) چه زیانی دارد؟!( خانلری: معالجت)
۶-از من عبور کرد و به نگهبانان و طرفدارانش گفت: وای! حافظ بیچاره در عشق من چطور جان داده است!
دکتر مهدی صحافیان
 آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

محمدحسین مسعودی گاوگانی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۴:

اگر بالا روم ، پستی گریزد
اگر پستی روم ، بالا گریزد

مولانا می گوید: غم و انسان ، اجتماع نقیضین است اگر غم باشد انسانیت و عشق ، کم می شود و هرچه انسانیت و عشق ، بیشتر می شود پستی و غم ، کم می شود.
اگرچه در مورد غم سروده شده اما در همه جا صدق می کند حتی در مورد شخصیت آدمی یعنی
مراتب انسانیت ، رابطه معکوس با میزان غم دارد.

افسانه چراغی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۴ - حکایت:

فشاندن به معنی ریختن

۱
۱۳۰۵
۱۳۰۶
۱۳۰۷
۱۳۰۸
۱۳۰۹
۵۴۶۳