سر چه باشد که نثار قدم یار کنند
یا دل و دین به چه ارزد که در این کار کنند
قبله جان نبود جز رخ جانان زان رو
عاشقان قبله خود ابروی دلدار کنند
کی تواند شدن از سر انا الحق واقف
هر که او را غم آن است که بردار کنند
شرطش آن است که بر دار ببیند خود را
هر که از فضل تواش واقف اسرار کنند
آن گروهی که در انکار منند از عشقت،
گر ببینند رخت را همه اقرار کنند
اهل تحصیل ندارند ز معنی خبری
سبق عشق تو در مدرسه تکرار کنند
دردمندان تو هر لحظه دلی می طلبند
تا به درد و غم عشق تو گرفتار کنند
خبر از جنت روی تو ندارند آنان
کآرزوی چمن و رغبت گلزار کنند
پیش روی تو بود سجده ارباب یقین
گرچه کوته نظران روی به دیوار کنند
گر شوند از می اسرار تو واقف زهاد
سالها خادمی خانه خمار کنند
ساکنان سر کویت چو نسیمی شب و روز
به طواف حرم کعبه شدن عار کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند
شکوه خود چه ضرورست که اظهار کنند؟
بوی پیراهن گلزار ازان شوخترست
که نظربند ز خار سر دیوار کنند
کی تواند شدن از سرّ اناالحق واقف
هرکه او را غم آنست که بردار کنند
دردمندان ز تو هر لحظه دلی میطلبند
تا به درد و غم عشق تو گرفتار کنند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.