همایون
تاریخ پیوستن: ۲۶م دی ۱۴۰۰
آمار مشارکتها: | |
---|---|
حاشیهها: |
۷۲۷ |
همایون در ۲۱ روز قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۸:
سیمرغ و خلیل و یوسف و مصطفی
ابر قافیه ساز باریدن گرفت باز
مرغ و عنکبوت و شیر پی آهوی ما
میل ردیف سوی بوییدن گرفت باز
همایون در ۲۶ روز قبل، جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:
فردوسی شبانه داستان زیبای بیژن و منیژه را در شبی تاریک از همسر خود میشنود و می نویسد، شب یلدا
شبی چون شبه روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
دگرگونه آرایشی کرد ماه
بسیچ گذر کرد بر پیشگاه
شده تیره اندر سرای درنگ
میان کرده باریک و دل کرده تنگ
ز تاجش سه بهره شده لاژورد
سپرده هوا را به زنگار و گرد
سپاه شب تیره بر دشت و راغ
یکی فرش گسترده از پرّ زاغ
نموده ز هر سو به چشم اهرمن
چو مار سیه باز کرده دهن
چو پولاد زنگار خورده سپهر
تو گفتی به قیر اندر اندود چهر
هرآنگه که برزد یکی باد سرد
چو زنگی برانگیخت ز انگشت گرد
چنان گشت باغ و لب جویبار
کجا موج خیزد ز دریای قار
فرو ماند گردون گردان به جای
شده سست خورشید را دست و پای
سپهر اندر آن چادر قیرگون
تو گفتی شدستی به خواب اندرون
جهان از دل خویشتن پر هراس
جرس برکشیده نگهبان پاس
نه آوای مرغ و نه هُرّای دد
زمانه زبان بسته از نیک و بد
نبد هیچ پیدا نشیب از فراز
دلم تنگ شد زان شب دیریاز
بدان تنگی اندر بجستم ز جای
یکی مهربان بودم اندر سرای
خروشیدم و خواستم زو چراغ
برفت آن بت مهربانم ز باغ
مرا گفت شمعت چه باید همی
شب تیره خوابت بباید همی
بدو گفتم ای بت نیم مرد خواب
یکی شمع پیش آر چون آفتاب
بنه پیشم و بزم را ساز کن
به چنگ آر چنگ و می آغاز کن
بیاورد شمع و بیامد به باغ
برافروخت رخشنده شمع و چراغ
می آورد و نار و ترنج و بهی
زدوده یکی جام شاهنشهی
مرا گفت برخیز و دل شاددار
روان را ز درد و غم آزاد دار
نگر تا که دل را نداری تباه
ز اندیشه و داد فریاد خواه
جهان چون گذاری همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
گهی می گسارید و گه چنگ ساخت
تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت
دلم بر همه کام پیروز کرد
که بر من شب تیره نوروز کرد
بدان سرو بن گفتم ای ماهروی
یکی داستان امشبم بازگوی
که دل گیرد از مهر او فر و مهر
بدو اندرون خیره ماند سپهر
مرا مهربان یار بشنو چه گفت
ازان پس که با کام گشتیم جفت
بپیمای می تا یکی داستان
بگویَمْت از گفتهٔ باستان
پر از چاره و مهر و نیرنگ و جنگ
همان از در مرد فرهنگ و سنگ
بگفتم بیار ای بت خوب چهر
بخوان داستان و بیفزای مهر
ز نیک و بد چرخ ناسازگار
که آرد به مردم ز هرگونه کار
نگر تا نداری دل خویش تنگ
بتابی ازو چند جویی درنگ
نداند کسی راه و سامان اوی
نه پیدا بود درد و درمان اوی
پس آنگه بگفت ار ز من بشنوی
به شعر آری از دفتر پهلوی
همت گویم و هم پذیرم سپاس
کنون بشنو ای جفت نیکیشناس
همایون در ۲ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۵:
غزل بی مایه از نویی و آفرینندگی، بسیار قالبی و ادعایی و ناجور خدا را هستی زیبد و مرا مستی و من به اندازه هستی مستی میکنم، پس خوش به حالم
پیمانه من دریا ها را در خود جای میدهد ادعایی سبک و پوچ
همایون در ۲ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:
غزلی میانه نه چنان خوب که با دیدار شمس میشود
او همواره در اندیشیدن بوده و در کار خودسازی بسر میبردهاست ولی گویا مشغول کارهای دیگری هم که جانشینی مسند پدر و همراهی سلاطین سلجوق از آن جمله بودهاست
همایون در ۲ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۳:
غزل ضعیف و تمرینی و سست و بازیچه ای
بالا منبری و بی سر و ته با ردیف بی ربط نترسد برای غزلی که برای ترس سروده شدهاست
همایون در ۲ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۷:
به به هزاران آفرین دارد این غزل! بسیار زیبا و شیوا
بسیار رسا و جانانه شعر ناب مهرانه پیش کشی جادوانه به شمس جاودانه
جلالدین نام شمس را که می آورد به گونهای هم میخواهد که شعر را از شعرهای گذشتهاش جدا سازد
همایون در ۲ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۰:
غزل بد ترکیب ضدحال پر آشوب و پر خرافه بیانگر روان پریشی جلالدین پیش از رویارویی با شمس
این رویارویی دوقلندر اندیشه کار هر دو را ساخت و شمس تخم پهلوانی را در او کاشت ورفت
همایون در ۲ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۹:
غزل ضدحال، نمونه بسیار روشن از بدحالی و کژاندیشی جلالدین پیش از دیدار شمس و اینکه او به خوبی غزل گفتن را میدانسته و همواره شاعرپیشه بودهاست و پس از آشنایی با شمس تبریز است که زبانی تازه و بی باک و روانی گسترده و رها پیدا میکند
همایون در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۲:
غزل بیمار
عاشق یار در بیماری هم کاری جز غزل ندارد
گویی عشق و غزل سرایی پیوندی ناگسستنی است
با غزل عشق افزون و با عشق غزل افسون میگردد
همایون در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴:
درود بابک جان، ازاینکه نوشتهام خشم تورا برانگیخت تا پاسخی برآن بنویسی و هشداری، سپاسگزار و شادمانم، از نگاه من خدا چیزی یا جایگاهی یا مقامی نیست که بتوان آنرا شناخت و برایش به هرگونه داوری و یاوری برخاست. از نگاه جلالدین و عارفان ناب، خدا که همه هستی و کردگاری و آفریدگاری است به گونه روشنایی در آدم پدیدار میشود و اگر خدا جایگاهی داشته باشد بیگمان در هستی آدمی است نه جایی دیگر، هرگونه رنجشی در این باره نشان رنگی از باورهای دینی و خشک اندیشی است هرچند اینکه هیچکس و هیچ چیزی برتر از خدا نیست هم درست است اما بیرون از هستی و اندیشه ماست
آدمی هنگامی عارف و رازآشنا میشود که خدا را در خود ببیند نه بیرون و شمسدین یار جانی جلالدین است و اوست که شمس را یافته است، ما تنها نوشته های بی ارزشی در باره شمس شنیدهایم
دیگر آنکه غزل شیوهای بسیار ویژه از سخن گفتن است که با بیت نخستین پدید می آید و به اوج پرواز میرود و سپس فرود می آید چون پرواز آدمی هیچ مرزی ندارد این غزل هم فرودی ندارد و بالا و بالاتر میرود تا آنکه در بیت پایان هستی را برای شمس به سجده و فرود در میآورد بسیار غزل جانانهایست بویژه آنکه اوج آن را نگاه کنیم که پر در پر و پرده در پرده پوشیده و آشکار میشود. زنده باشی و در پرواز
همایون در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵:
غزل عرفان کلاسیک که مستی را برای توصیف حق آنگونه که خودشان می پسندند و خلاف باور زاهدانه است بکار میبرند تنها بهانه و ادبیاتی است که در ستیز با باورهای دینی بهشت و دوزخ و مذهب تقلید است و از آن فراتر نمیرود از غزل های پیش از شمس
همایون در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۵ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۹:
داستان شیر و گرگ و روباه پیش از جلالدین و هم در زمان او بسیار گفته میشده و همگانی بوده است و هرگز برای غزل مناسب نیست. از اینرو در مثنوی ماهنامه جلالدین این قصه را به منظور بررسی شیوه نادرست اندیشیدن بکار میگیرد مانند پادشاهی که شیدای کنیزک است و طوطی که اسیر بقال است و گرگی که برای شکار همراه شیر میشود و برای بخش کردن شکار به دانش اندک خود روی میآورد. اما نکته زیبا تر در آن است که از روباه چون پس از گرگ پرسیده میشود او با دیدن و یادگیری از سرنوشت گرگ گامی بالاتر میرود و برای نجات جان خود از خیر همه شکار میگذرد و نوکری خود را بجا می آورد. در آوردن این قصه ها جلالدین هدف هایی دارد که در دنباله مثنوی به آن میرسد با هر قصه به تنهایی نباید کل حکمت را به چنگ آورد آهسته و گام به گام میتوان بالا و بالاتر رفت
به گفته فردوسی ارجمند:
ستون بزرگی است آهستگی
خردمندی و داد و شایستگی
همایون در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۳ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۹:
با درود و سپاس، نکته با ارزش در زمان شاعری نیست چون کسی نمیداند که یک نفر کی شاعر میشود و استعداد هایش کی میدرخشد مانند دیگر هنر ها بلکه نکته در این ذهنیت نهفته است که کسی را کامل و بدون نقص بدانیم چون میخواهیم او امام و پیشوا باشد و ما از وجود او برخوردار شویم بدون آنکه زحمتی بخود بدهیم و اگر هم زحمتی میکشیم بابت آن فخری و یا برتری بر دیگران و خاموش کردن آنان و بدتر آنکه درآمدی هم به چنگ آوریم و شهرتی بهم برسانیم و خود را از کاشفان درگاه به حساب بیاوریم، این نگرش است که فرهنگ پهلوانی ایران را به فرهنگ چاپلوسی و لاتیآخوندی و داش آکلی کشانده است
جلالدین گرامی خود با این نگرش در مثنوی ماهنامه خود میستیزد و همه جا میگوید که والایی و برتر شدن مکان ماست و کار ماست
ما ز بالاییم بالا میرویم
همایون در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۹:
سایت گنجور در کشاندن پای هوش مصنوعی در اینجا که بر مصنوعی بودنش گمانی نیست ولی بجای هوش، خرگوش بگوییم شیرین تر است، دچار لغزشی شده است نابخشودنی! هرچند گردانندگان از نگاه خود شاهکاری بخرج داده اند ولی فرهنگ و هنر پدیدهای مردمی و رهایی بخش است و پادشاهی انسان اینجا بی انباز، و باید گفت ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست خرگوش مصنوعی!!
همایون در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۳:
از هوش مصنوعی پرهیز کنید چون مثل موجود کاملن بی هوشی است که به همان خری می ماند که بار کتاب دارد
نه بازخوانی میداند و نه روشی دارد نه فلسفه و نه منطق
از روش و فلسفه هرمنوتیک و پدیدارشناسی که از دیرباز در ایران به نام دانش زندآگاهی بکار می رفته است در این پیشه مصنوعی خبری نیست
همایون در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۴:
غزل ناجور و ناهمخوان با فرهنگ جلالدین و شاید از غزل های اولیه او باشد
افسوس که سایت گنجور آلوده آشغال های هوش مصنوعی شده بسیار جای غبطه وتاسف است
که یک سایت وزین فریب بازی ها و شگرد تکنولوژی را بخورد و ژست روشنفکری و پیش رفتگی درآورد
همایون در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۶:
کاش سایت گنجور خود را از شیفتگی به هوش مصنوعی نجات دهد هرچه زودتر و این سایت را درگیر بانک اطلاعات سودجویان ضد فرهنگ نسازد
فرهنگ و هنر باید راه خود را بدور از سلطه تکنولوژی پیش ببرد هرچند همه بعد های زندگی را در خود فرو برده است بکوشیم که پای آنرا از فرهنگ و هنر کوتاه سازیم
همایون در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۴:
غزل تکراری تقلیدی از کارهای اولیه بی نوآوری جلالی
کاش سایت گنجور فریب بازی ایآی را نخورد و هرچه زودتر ترهات هوشمصنوعی را از این سایت پاک کند
همایون در ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۳:
در آتش خود بپز تو ما را زیرا که خمیریم و فتیریم
مفعول و فعول و فاعلیم ما در فعل تو فعلن چو اسیریم
تبریز کمند رستمت کو بفکن که امیریم و خبیریم
همایون در ۱۷ روز قبل، یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۹: