دیشب به سیلِ اشک رَهِ خواب میزدم
نقشی به یادِ خَطِّ تو بر آب میزدم
ابرویِ یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یادِ گوشهٔ محراب میزدم
هر مرغِ فکر کز سرِ شاخِ سخن بِجَست
بازش ز طُرِّهٔ تو به مِضراب میزدم
رویِ نگار در نظرم جلوه مینمود
وز دور بوسه بر رخِ مهتاب میزدم
چشمم به رویِ ساقی و گوشم به قولِ چنگ
فالی به چشم و گوش در این باب میزدم
نقشِ خیالِ رویِ تو تا وقتِ صبحدم
بر کارگاهِ دیدهٔ بیخواب میزدم
ساقی به صوتِ این غزلم کاسه میگرفت
میگفتم این سرود و مِیِ ناب میزدم
خوش بود وقتِ حافظ و فالِ مراد و کام
بر نامِ عمر و دولتِ احباب میزدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به تصویر کشیدن یک شب پر از اندیشه و احساسات عمیق مربوط به عشق و یاد معشوق است. شاعر از اشکها و خوابهایش میگوید و به یاد معشوقش نقاشیهایی بر آب میزند. او به زیبایی ابروی یار اشاره میکند و از بوسه بر ماه یاد میکند. شاعر دنیای خیال را به تصویر میکشد و در حال نوشیدن میگوید که از عشق و یاد معشوقش شعر میسراید. در نهایت، او به یاد لحظات خوشی در کنار دوستان و فال زدن اشاره میکند و از عمر و خوشبختی میگوید.
هوش مصنوعی: دیشب با اشکهای زیاد خواب را میشکافتم و تصویری از خط تو را بر روی آب به یاد میآوردم.
هوش مصنوعی: ابروی محبوب در چشم من و لباس خراب و سوزان، جامی را به یاد گوشهٔ محراب مینوشیدم.
هوش مصنوعی: هر فکری که از سرِ گفتار و سخن به پرواز درآمد، من آن را با آوای تو جلا میدادم و به آن شکل میدادم.
هوش مصنوعی: در ذهنم چهره زیبای محبوب به تصویر آمد و از دور به صورت ماه که به مانند او بود بوسه میزدم.
هوش مصنوعی: چشمانم به سمت ساقی است و گوشم به صدای چنگ، در این باره با چشم و گوشم در حال تماشا و گوش دادن هستم.
هوش مصنوعی: تا هنگام صبح، طرح و تصویر چهرهات را بیوقفه در ذهنم ترسیم میکردم و چشمهایم که خواب نمیبرد، به این کار مشغول بود.
هوش مصنوعی: ساقی در حین خواندن این غزل، جام را به دست میگرفت و من میگفتم که این شعر و شراب خوشطعم را رو میکنم.
هوش مصنوعی: زمانی خوش بود که حافظ را میخواندم و آرزوهایم را میدیدم، و به یاد عمر و ثروت دوستانم شادی میکردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۴
رویِ نگار در نظرم جلوه مینمود
وز دور بوسه بر رخِ مهتاب میزدم
کامی نبردهایم از آن سیمتن رهی
از دور بوسه بر رخ مهتاب دادهایم
امشب به آه سرد ره خواب میزدم
در کوی یار، سیر چو مهتاب میزدم
در جام دیده پاره دل میگداختم
جولانگه خیال ترا آب میزدم
مژگان به هم رساندنم از بیغمی نبود
[...]
با یاد نرگست، چو می ناب میزدم
پیمانه را به گوشهٔ محراب میزدم
آن کبک مستم از می مشرب که عمرها
در چنگل عقاب، شکر خواب میزدم
آن بلبلم که از اثر رنگ و بوی عشق
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۲۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.