گنجور

 
حافظ

دیشب به سیلِ اشک رَهِ خواب می‌زدم

نقشی به یادِ خَطِّ تو بر آب می‌زدم

ابرویِ یار در نظر و خرقه سوخته

جامی به یادِ گوشهٔ محراب می‌زدم

هر مرغِ فکر کز سرِ شاخِ سخن بِجَست

بازش ز طُرِّهٔ تو به مِضراب می‌زدم

رویِ نگار در نظرم جلوه می‌نمود

وز دور بوسه بر رخِ مهتاب می‌زدم

چشمم به رویِ ساقی و گوشم به قولِ چنگ

فالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم

نقشِ خیالِ رویِ تو تا وقتِ صبحدم

بر کارگاهِ دیدهٔ بی‌خواب می‌زدم

ساقی به صوتِ این غزلم کاسه می‌گرفت

می‌گفتم این سرود و مِیِ ناب می‌زدم

خوش بود وقتِ حافظ و فالِ مراد و کام

بر نامِ عمر و دولتِ احباب می‌زدم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۳۲۰ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۲۰ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۲۰ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۳۲۰ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
حافظ

همین شعر » بیت ۴

رویِ نگار در نظرم جلوه می‌نمود

وز دور بوسه بر رخِ مهتاب می‌زدم

رهی معیری

کامی نبرده‌ایم از آن سیم‌تن رهی

از دور بوسه بر رخ مهتاب داده‌ایم

صائب تبریزی

امشب به آه سرد ره خواب می‌زدم

در کوی یار، سیر چو مهتاب می‌زدم

در جام دیده پاره دل می‌گداختم

جولانگه خیال ترا آب می‌زدم

مژگان به هم رساندنم از بی‌غمی نبود

[...]

حزین لاهیجی

با یاد نرگست، چو می ناب می‌زدم

پیمانه را به گوشهٔ محراب می‌زدم

آن کبک مستم از می مشرب که عمرها

در چنگل عقاب، شکر خواب می‌زدم

آن بلبلم که از اثر رنگ و بوی عشق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه