دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
بنال ای بلبل دستان ازیرا نالهٔ مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
بنه سر گر نمیگنجی که اندر چشمهٔ سوزن
اگر رشته نمیگنجد از آن باشد که سر دارد
چراغ است این دل بیدار به زیر دامنش میدار
از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد
چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمهای گشتی
حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد
چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی
که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به طور کلی به مفهوم جستجوی حقیقت و آگاهی اشاره دارد. شاعر توصیه میکند که باید در کنار کسانی بنشینیم که دلسوز و آگاهند و از دل خبر دارند. او به این نکته اشاره میکند که نباید به ظواهر و ظاهر چیزها تکیه کرد، چرا که در پشت هر چیز ممکن است واقعیتهای دیگری نهفته باشد. به عبارتی، باید از انتخابهای نادرست و گمراه کننده پرهیز کنیم و به دنبال چیزهایی باشیم که حقیقت و زیبایی را در خود دارند. همچنین، ارتباط عمیق با دل و درک عواطف و احساسات انسانها به عنوان عاملی برای دستیابی به آگاهی واقعی مطرح شده است. در نهایت، شاعر با زبان شاعرانهای به ما یادآوری میکند که زندگی عمیقتر از آن چیزی است که به چشم میآید و باید به درون خود و دیگران نگاهی عمیقتر داشته باشیم.
هوش مصنوعی: ای دل، نزد کسی برو که از حال و احساس تو آگاه است و زیر درختی برو که گلهای تازه و شاداب دارد.
هوش مصنوعی: در این بازار عطاران، نباید به هر سمتی بروی و مثل بیکاران اینجا و آنجا بنشینی. به دکان کسی برو که دارای شکر است و میتواند چیزهای شیرین و خوشمزهای به تو بدهد.
هوش مصنوعی: اگر ترازویی برای سنجش نداری، دیگران میتوانند تو را فریب دهند. هرکسی میتواند تظاهر کند که قلبی طلا دارد، و تو ممکن است گمان کنی که او واقعاً صاحب طلاست.
هوش مصنوعی: او تو را در آستانه در نشاند تا منتظر کسی باشی که میآید، اما تو نباید درنگ کنی و منتظر بمانی، زیرا آن خانه دو در دارد و ممکن است از در دیگری کسی وارد شود.
هوش مصنوعی: به هر جایی که در آن نشاط و شور و هیجان وجود دارد، نباید بیدلیل وارد شد، زیرا هر نشاطی معمولاً دلیل خاص خود را دارد و ممکن است درون آن چیزی متفاوت وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: همه چیز مثل هم نیست و هر چیزی ارزشهای خاص خود را دارد. برخی از ظاهرها ممکن است فریبنده باشند، اما لزوماً به معنای درون ارزشمند نیستند. هر فردی نمیتواند نکتهای مثبت داشته باشد و هر چیز بزرگی نمیتواند به شکلی زیبا و ارزشمند باشد.
هوش مصنوعی: ای بلبل، از درد دل خود بگو، زیرا نغمههای عاشقانه در میان سنگها و خاک نیز تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که اگر چیزی در جایی جا نمیشود، به این معنی نیست که آن مکان کوچک است، بلکه ممکن است به خاطر ماهیت و ویژگی خود آن چیز باشد. به عبارتی، گاهی اوقات محدودیتها به خود شیء برمیگردد و نه به فضا یا محیط اطرافش.
هوش مصنوعی: این دل بیدار مانند چراغی است که باید مراقبش باشی و از تاثیرات منفی اطراف دورش کنی؛ زیرا این محیطی که در آن هستیم میتواند آشفته کننده و پر از دغدغه باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که تو از میان بادها عبور کردی، در کنار چشمهای ساکن شدی و همدم کسی شدی که آبی برای تسکین دل دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که آب بر روی جگر و وجود انسان جاری باشد، مانند درختی سرسبز و بارور به نظر میآید که همیشه میوههای تازه میدهد و در دلش سفر و حرکت وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خوشا باد سحرگاهی، که بر گلشن گذر دارد
که هر فصلی و هر وقتی یکی حال دگر دارد
گهی بر عارض هامون ز برگ لاله گل پوشد
گهی بر ساحت صحرا ز نقش گل صور دارد
دم عیسیست، پنداری، که مرده زنده گرداند
[...]
مَلِک سنجر جهانداری به میراث از پدر دارد
پدر شادست در فردوس تا چون او پسر دارد
ز فرّ و رسم و آیینش بیاراید همیگیتی
که فَرّ عمّ و رسم جدّ و آیین پدر دارد
بدو نازد همی دولت که با دولت خرد دارد
[...]
مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد
که خاص و عام و نیک و بد بدین هر دو گذر دارد
دو در دارد: حیات و مرگ کاندر اوّل و آخر
یکی قفل از قضا دارد، یکی بند از قَدَر دارد
چو هنگام بقا باشد، قضا این قفل بگشاید
[...]
مرا گویند مولانا ترازوییست کز عدلش
نه میل این یکی دارد نه قصد آن دگر دارد
درین شک نیست کو همچون ترازوییست زین معنی
که میلش سوی آن باشد که او زر بیشتر دارد
هوا ز انسان خنک شد کز جنان حورا همی گوید
خنک آنکو درین سرما مقام اندر سقر دارد
ز مرغی کو خورد آتش حسدها میبرد مرغی
که طوبی آشیانست وز کوثر آبخور دارد
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.