گنجور

حاشیه‌ها

به در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » قطعات » شمارهٔ ۱:

اشعار منجیک هم بیفزایید

Delkhaste در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۴ در پاسخ به nabavar دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » آهو:

جسارتاً خیر، «شان» در اینجا ضمیر تکراری است و کلاً نمی‌تواند قافیه باشد.

در بیت حافظ هم «ان» در هر دو طرف پسوند جمع است پس حرف الحاقی محسوب می‌شود و قافیه قرار نمی‌گیرد، فعل «ـَم» نیز همین‌طور است.نتیجةً قافیهٔ بیت غلط می‌باشد و شاعران قدیم زیاد به این مسائل اهمیت نمی‌دادند.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۲۸ در پاسخ به سلحشور دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷:

هر نکته‌ای که گفتم در وصفِ آن شَمایل

هر کو شنید گفتا «لِلّهِ دَرُّ قائل»

«لِلّهِ دَرُّ قائل» که البته صحیح آن «لِلّهِ دَرُّهُ قائلاً» می باشد از اسلوب‌های تعجب زبان عربی است به این معنی که: چه سخنوری هستی!!

چه برای پرسش نیست بلکه برای بیان تعجب است مثلا می گوییم وای چه درخت بزرگی!

 

HRezaa در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۹ در پاسخ به شهرام شریف‌زاده دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصب:

درود بر شما همزبان گرامی

 

سپاس از تفسیرتان

 

از نظر این کمترین، تحلیل و تفسیر شما درست بوده، ولی شما موضوع خشم و شهوت (امیال) رو تقلیل داده‌اید به محدوده‌ی قضاوت

در حالیکه خشم و میل در لحظه‌لحظه‌ی زندگی یک انسان نابیدار ممکن است رخ دهد، و چنین رخدادی نیازی به فضای قضاوت و یا حتی فضای انتخاب ندارد... مگر بتوانید همه لحظات زندگی رو به نوعی به محکمه قضاوت و انتخاب بکشانید، که بسی دشوار است

بنظر این کمترین، خشم نوعی واکنش (درونی یا بیرونی) همراه با ناراحتی در برابر رخدادهایی که مطلوب ما نیست

و شهوت احتمالا تمایل به برآوردن بیش از حد (یا بی‌حد و مرز) امیال غریزی باشد. یا به نوعی، خوشحالی و خوشوقتی انسان منوط به برآورده شدن امیال غریزی باشد.

 

و رفع این دو مورد، کمک بزرگی در مسیر کمال خواهد بود

 

که البته رفع آنها، به روش سرکوب کردن این امیال، یا حتی نادیده گرفتن آنها امکانپذیر نیست

 

فکر نمیکنم اینجا مجال این صحبت باشه، ولی بطور خلاصه در حد دانسته‌ ناچیز خودم عرض میکنم، بروز حس‌هایی همچون خشم، شهوت، ناراحتی، نامیدی و... به نوعی زنگ هشدار و اعلام خطر هست، که ای انسان، برو ببین چه چیزی باعث خشم یا غم یا یاس در وجود تو شده، برو وابستگی‌ها و تعلقات و .... رو شناسایی کن و از بین ببر.... و اینجا جاییست که خرد به کمک دل می‌آید...

و به تدریج خشم و یاس و غم و .... کمتر و کمتر شده تا از بین بروند

 

در مورد شهوت، (براوردن زیاده از حد امیال غریزی) بنظر این کمترین، موضوع پیچیده‌تر و سختتره، و نیاز به شناخت واقعی از وجود حقیقی انسان و به نوعی خودشناسی داره. و به این درک برسه که شهوت با کمال در تضاد کامل هست

 

بابت جسارتم پوزش میطلبم

سالم و سربلند باشید

برمک در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱:

   نیز چنین خوانده اند

1- ēn paydāg kū ādurbād rāy frazand tanīg-zād nē būd ud az ān pas abēstān ō yazdān kard, dagr nē mad kū ādurbād rāy frazand-e būd, ēg drust-xēmīh ī zardušt ī spitāmān rāy zardušt nām nihād, ud guft kū āxēz pus ī man tā frahang abar hammōzēm (Jamasp-Asana, 1913, p.58)

این پیدا است که آذرباد را فرزند تنی‌زاد نبود و از آن پس (= پس از آن، پس، در نتیجه) اعتماد به یزدان کرد (= به ایزدان پناه برد). دیر نیامد (= دیری نپایید) که آذرباد را فرزندی بود، برای درست خیمی زرتشت سپیتمان، [او را] زرتشت نام نهاد و گفت که خیز پسر من تا فرهنگ برآموزم.


   abestān به معنی توکل و اعتماد و پناه است 

حمزه علیدادی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲ - دعوی طاوسی کردن آن شغال کی در خم صباغ افتاده بود:

تو چنان جلوه کنی گفتا که نی

بادیه نارفته چون کوبم منی

 

در کتاب مثنوی رینولد الین نیکلسون با مقدمه دکتر قدمعلی سرامی به جای کوبم نوشته گویم و با توجه به معنی که تارنماهای مختلف براش نوشتن به نظر من گویم درست‌تره.

 

تو چنان جلوه کنی گفتا که نی

بادیه نارفته چون گویم منی

HRezaa در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۸ در پاسخ به روفیا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹ - فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر:

درود بر شما همزبان گرامی

 

سپاسگزارم از شما بابت نقل قول کلام زیبای استادتان، و درود بر استادتان

داراب لایقی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۷ - دریافتن طبیبان الهی امراض دین و دل را در سیمای مرید و بیگانه و لحن گفتار او و رنگ چشم او و بی این همه نیز از راه دل کی انهم جواسیس القلوب فجالسوهم بالصدق:

اصل ماجرا از دیدگاه حضرت مولانا این است که  یا طبیب الهی هستی یا بیمار . بنگر کدامی

احمد رحمت‌بر در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۳۰:

به دل درد غمت باقی هنوزم

«هنوز درد غمت در دلم باقی است»

کسی واقف نبو از درد و سوزم

«کسی از درد و سوزم آگاه نیست»

نبو یک بلبل سوته به گلشن

به سوز مو، نبو کافر به روزم

«حتی یک بلبل سوخته در گلشن به سوز من نباشد، هیچ کافری دچار روزگار من نباشد»

مهدی م در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰:

این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌ست

در بند سر زلف نگاری بوده‌ست

رباعیات خیام با زبانی ساده و عمیق، به موضوعات فلسفی مانند گذر زمان، مرگ و معنای زندگی می‌پردازند. شعرهای او با تصاویر بدیع و تأمل‌برانگیز، خواننده را به تفکر درباره هستی وا می‌دارند. سبک او ترکیبی از احساسات عاشقانه و حکمت عمیق است

بهار رضوی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰:

عمر خیام، شاعر، ریاضیدان و فیلسوف پارسی‌گوی قرن یازدهم، با رباعیات عمیقش شهره است. او در ریاضیات و نجوم نیز دستاوردهای بزرگی داشت و تقویم جلالی را اصلاح کرد.

زهرا سلیمی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰:

چقدر زیبا بود این شعر 

 

رهرو در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۶ - تزییف سخن هامان علیه اللعنة:

نردبان این جهان ما و منی است

عاقبت این نردبان افتادنی است

 

سلام و عرض ادب

دوستان تفسیری به بنظرم رسیده که خدمتتون عرض میکنم:

بنظرم کلمه ما در مصرع اول به معنی آب است و تشبیه نردبان به آب و منی یا بعبارت دقیق تر آب منی (مثل درد و دل که شکل دقیق آن درد دل است)، آرایه تناقض یا پارادکس دارد؛ نردبان نماد ارتفاع گرفتن است و منی نماد پستی انسان. بطوریکه هر جای قرآن کریم خداوند خواسته است تکبر و غرور انسان رو تقبیح کنه به نحوه بوجود آمدن او از نطفه پست یا آب پست اشاره کرده است. با این تشبیه میتوان پی برد منظور شاعر از تقابل نردبان و منی اشاره به "ارتفاع پست" دارد و انسان اگر قصد ارتفاع گرفتن در صرفا ورطه دنیایی را داشته باشد در هنگامه مرگ که نردبان عمر او چپه میشود از ارتفاع بالاتری می افتد و با شدت بیشتری استخوان او شکسته میشود.

و اما شاهکار شاعر به اینجا ختم نمیشود و معنای عمیقتری هم میشود از آن برداشت کرد که البته صرفا با علم روز قابل اثبات است و با علم منطقی آن زمان تطابق ندارد منتها عرفا با عبور از زمان توانسته اند به حقایقی از این عالم دست پیدا کنند که در هر عصری درست است. و اما معنای عمیق تر:

همانطور که میدانید شکل DNA انسان بعنوان بن مایه وجود جسمانی، شبیه نردبان است و بن مایه دی ان ای هم از همان آب منی نشات گرفته است. بنابراین تشبیه نردبان به منی کمی فراتر از تشبیه بوده و در اصل همان است. 

امیدوارم به دل تان نشسته باشد...

علی حقانی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰:

پیوند به وبگاه بیرونی 

...صالحی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:

این  غزل حضرت  حافظ، تصویر دقیقِ یک عاشق درمانده‌ست،...!

اما واقعا این حضرات   معشوق چی‌شونه؟ چرا انقدر سنگدلن؟
جواب: چون معشوق در نگاه عارف، آینه‌ی خداست
و خداوند، هم عاشقه و هم پنهان. هم نزدیکه و هم گریزپا.
هرچه عاشق نزدیک‌تر شه، معشوق دورتر می‌شه
تا جایی که عاشق، خودخواهیِ وصال  رو رها کنه
تنها عاشق بودنش، عبادت بشه..!
معشوق، چه زمینی چه آسمانی،
اگر زود پاسخ بده، رشد نمی‌کنی
ولی اگه تو رو در آتش بگذاره و نگریزی
اون وقته که قلبت طلایی می‌شه
حضرت حافظ داره می‌گه:
گاهی نباید دنبال انصاف و ثمر بود  در  این عشق.

فقط باید سر فرد آورد و تسلیم شد...
حتی اگه روزگار باهات بجنگه.
ما اینجا داریم درباره‌ی معشوقِ کامل حرف می‌زنیم
اونایی که از جنس نورن، نه ناز...‌
از جنس بی‌نیازی‌ان، نه بی‌رحمی..‌‌
و این دقیقا  بزرگ‌ترین شکافیه که آدمی رو می‌سوزونه...!
چون دل می‌دهی به کسی که نیازت نداره.
و درد دقیقاً همین‌جاست
اون می‌فهمه که تو در تمنایی ولی
خودش رو پنهان می‌کنه.
تا تو بسوزی
در   آتش،خودخواهی، توقع، نیاز، غرور، حتی فهم معمولی‌ات از عشق،...!
همه خاکستر شه.
چون اون نمی‌خواد فقط  دوستت بداره
اون میخاد خودت بشی دوست‌داشتن.
خودت بشی عشق
و عشق شدن یعنی چی ؟
یعنی وقتی عاشقی، هنوز فاصله‌ای هست بین تو  و او...
تو تویی، و  او اوست...

اما عشق‌شدن، یعنی این فاصله‌ برداشته شود
یعنی اون‌قدر ظریف، اون‌قدر رها، اون‌قدر بی‌ادعا عاشق بشی
که تو دیگه نباشی...
بلکه خودت تبدیل بشی به حضور او...!

افسانه چراغی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۶ - پاسخ خسرو شیرین را:

فسونی چند با خواهش بر آمود ...

برآمودن: آمیختن

بابِل: شهر باستانی که شیطان سحر و جادو و افسون را در آن رواج داد.

HRezaa در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۷ در پاسخ به فرهود دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۰ - یاد کردن بعضی از گذشتگان خویش:

در پردهٔ این ترانه تنگ خارج بود ار ندانی آهنگ

درود بر شما همزبان گرامی

 

بله درست میفرمایید، سپاس از راهنمایی‌تان

 

الان یادم اومد که اواخر کتاب خسرو و شیرین هم مشابه همین مظمون رو وزیر دانای خسرو به خسرو گوشزد کرده..‌..

 

سپاسگزارم

افسانه چراغی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۳ - پاسخ دادن شیرین به خسرو:

درِ ناسفته را گر سفت باید سخن در گوش دریا گفت باید

منظور از این بیت این است که اگر خواستار دوشیزه‌ای هستید، باید طبق آداب و رسوم با خانواده او صحبت کنید.

یار در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

سلام، در مصراع دوم بیت ششم، علامت سوال جای درستی قرار ندارد

گفتا که فلانی چه کنم ؟ عمر همین بود !

البته که گمان می‌کنم شما این ضبط را بر اساس نسخه‌‌ی چاپی اینگونه آورده‌اید، در نسخه چاپی بنده هم جای علامت سوال ، با شما یکی است، ولی این دلیل بر درستی نمی‌شود چرا که گویا مصحح گرامی اینجا اشتباه عمل کرده است.

۱
۱۱۸
۱۱۹
۱۲۰
۱۲۱
۱۲۲
۵۶۲۵