گنجور

 
مولانا

این طبیبان بدن دانش‌ورند

بر سقام تو ز تو واقف‌ترند

تا ز قاروره همی‌بینند حال

که ندانی تو از آن رو اعتلال

هم ز نبض و هم ز رنگ و هم ز دم

بو برند از تو بهر گونه سقم

پس طبیبان الهی در جهان

چون ندانند از تو بی‌گفت دهان

هم ز نبضت هم ز چشمت هم ز رنگ

صد سقم بینند در تو بی‌درنگ

این طبیبان نوآموزند خود

که بدین آیاتشان حاجت بود

کاملان از دور نامت بشنوند

تا به قعر باد و بودت در دوند

بلک پیش از زادن تو سالها

دیده باشندت ترا با حالها