گنجور

 
رهی معیری سعدی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها رهی معیری مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. رهی معیری » غزلها - جلد دوم » خاک شیراز :: سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در ستایش شمس‌الدین حسین علکانی

    رهی معیری (بیت ۸): سرخوش از ناله مستانه سعدی است رهی - همه گویند ولی گفته سعدی دگر است

    سعدی (بیت ۱۹): همه گویند و سخن گفتن سعدی دگرست - همه دانند مزامیر نه همچون داود



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. رهی معیری » غزلها - جلد اول » خیال‌انگیز:خیال‌انگیز و جان‌پرور چو بوی گل سراپایی - نداری غیر از این عیبی که می‌دانی که زیبایی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی - دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴:چه روی است آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی - گواهی می‌دهد صورت بر اخلاقش به زیبایی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰:نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی - که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی


  2. رهی معیری » غزلها - جلد دوم » باران صبحگاهی:اشک سحر زداید از لوح دل سیاهی - خرم کند چمن را باران صبحگاهی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:نشنیده‌ام که ماهی، بر سر نَهَد کُلاهی - یا سرو با جوانان، هرگز رَوَد به راهی


  3. رهی معیری » غزلها - جلد دوم » خاک شیراز:چون شفق گرچه مرا باده ز خون جگر است - دل آزاده‌ام از صبح طربناک‌تر است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:هر کسی را نتوان گفت که صاحب‌نظر است - عشقبازی دگر و نفس‌پرستی دگر است


  4. رهی معیری » غزلها - جلد سوم » رشتهٔ هوس:سیاهکاری ما کم نشد ز موی سپید - به ترک خواب نگفتیم و صبحدم خندید

    رهی معیری » ابیات پراکنده » اندام او:به مهر و ماه چه نسبت فرشته روی مرا؟ - سخن مگو که مرا نیست تاب گفت و شنید


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ظاهرا در مدح صاحب دیوان است:به سمع خواجه رسانید اگر مجال بود - که ای خزانهٔ ارزاق را کف تو کلید


  5. رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » خشکسال ادب:دگر ز جان من ای سیم‌بر چه می‌خواهی؟ - ربوده‌ای دل زارم دگر چه می‌خواهی؟


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۷:ندانم از من خسته‌جگر چه می‌خواهی - دلم به غمزه ربودی، دگر چه می‌خواهی؟


  6. رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » جلوه نخستین:رخم چو لاله ز خوناب دیده رنگین است - نشان قافله‌سالار عاشقان این است


    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:اگر تجارت بحر و سفینه می‌خواهی - سفینه‌ای که در او بحرها بود این است


  7. رهی معیری » چند تغزل » سایهٔ گیسو:ای مشک سوده گیسوی آن سیمگون‌تنی؟ - یا خرمن عبیری یا پار سوسنی؟

    رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۴ - پاس ادب:پاس ادب، به حد کفایت نگاه دار - خواهی اگر ز بی‌ادبان یابی ایمنی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:آسوده خاطرم که تو در خاطر منی - گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:پاکیزه روی را که بود پاکدامنی - تاریکی از وجود بشوید به روشنی


  8. رهی معیری » چند تغزل » باده‌فروش:بنگر آن ماه‌روی باده‌فروش - غیرت آفتاب و غارت هوش


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۳:ای که دانش به مردم آموزی - آن‌چه گویی به خَلق، خود بِنْیوش

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۴:دوش مرغی به صبح می‌نالید - عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۶:دوش مرغی به صبح می‌نالید - عقل و صبرم ببُرد و طاقت و هوش


  9. رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲ - نابینا و ستمگر:فقیر کوری با گیتی‌آفرین می‌گفت - که ای ز وصف تو الکن زبان تحسینم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم - کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۸:سگی شکایت ایام با کسی می‌کرد - نبینی‌ام که چه برگشته حال و مسکینم


  10. رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۰ - همت مردانه:در دام حادثات ز کس یاوری مجوی - بگشا گره به همت مشکل‌گشای خویش


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش - با شیر پنجه کردی و دیدی سزای خویش


  11. رهی معیری » رباعیها » بی‌خبری:مستان خرابات ز خود بی‌خبرند - جمعند و ز بوی گل پراکنده‌ترند


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:درویش و غنی بندهٔ این خاک درند - و آنان که غنی‌ترند محتاج‌ترند


  12. رهی معیری » ابیات پراکنده » چشم نیلی:نیلگون‌چشم فریب‌انگیز رنگ‌آمیز تو - چون سپهر نیلگون دارد سر افسونگری


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:آن نه من باشم که روزِ جنگ بینی پشت من - آن منم گر در میانِ خاک و خون بینی سری


  13. رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۹ - مطایبه (طبیب و بیطار):عمری از جور چرخ مینارنگ - رنجه بودم، ز رنج بیماری


    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۵:هر شبی با دلی و صد زاری - منم و آب چشم و بیداری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۵:ای پسندیده حیف بر درویش - تا دل پادشه به دست آری

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:ای که شخصِ مَنَت حقیر نمود - تا درشتی هنر نپنداری

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۵:چون نداری کمال ِ فضل آن به - که زبان در دهان نگه داری


  14. رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۲ - فتنه آذربایجان:فغان که آتش کین آشیان ما را سوخت - به غیر ناله نخیزد نوایی از دهنی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳:اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی - من از تو روی نپیچم که مستحب منی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۵:قضا دگر نشود ور هزار ناله و آه - به کفر یا به شکایت برآید از دهنی


  15. رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۵۳ - جمال‌پرست:نه من پرستش روی نکو نمایم و بس - کسی که روی نکو را نمی‌پرستد کیست؟


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳۵:در سرای به هم کرده از پس پرده - مباش غره که هیچ آفریده واقف نیست