سید جعفر صامت در ۲ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
با سلام و درود
این غزل در بحر رمل مثمن محذوف است (فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن)مانند غزل بعدی اما اینجا
اشتباها بحر هزج ثبت شده است.
a P در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۷:
روانش شادباد
a P در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۷:
اوج امانت داری حکیم توس در این بیت نهفته هست
a P در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۷:
گر از داستان یک سخن کم بدی
روان مرا جای ماتم بدی
اکبر احمدی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۴۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۲:
با عرض سلام
ساده شده این حکایت برگرفته از کتاب «حکایت هایی شیرین در باره سکوت» تقدیم می گردد:
روزی بازرگانی در یکی از معامله هایش مبلغ زیادی ضرر کرد. بازرگان بیچاره که سرمایه اش را از دست داده بود رو به پسرش که در گوشه ای با ناراحتی نشسته بود کرد و با پختگی تمام گفت: پسرجان! در بارۀ این موضوع خاموش باش و سکوت کن و آن را از گوش و چشم دیگران پنهان بدار و مبادا که این ماجرا را برای دیگر بازرگانان و رقیبان تعریف کنی.
پسر بازرگان که فرزند مطیع و حرف شنوی بود خطاب به پدرش گفت: هرچه شما بفرمائید، پدرجان! از فرمان شما اطاعت می کنم و این موضوع را با هیچکس در میان نمی گذارم. اما چون اطمینان دارم که در این فرمان شما درس و نکته ای نهفته است می خواهم بدانم که فایدۀ این پنهانکاری در چیست؟
بازرگان با مهربانی جواب داد: پسرجان! فایده اش در این است که مصیبت و گرفتاری ما در این ضرر دو چندان و بیش از این که هست نمی شود. ما الان فقط درد ضرر دیدن در این معامله را داریم ولی اگر دیگران از این موضوع آگاه شوند زبان به سرزنش ما می گشایند و مثلا می گویند: از شما انتظار نداشتیم چنین کار پر خطر و بی ملاحظه ای بکنید و اینطور سرمایه تان را به باد بدهید، چرا چنین کردید و چرا چنان نکردید و از این قبیل سخنان سرزنش آمیز. و خلاصه اینکه ما پس از آن باید هم درد ضرر را تحمل کنیم و هم درد نیش سرزنش این و آن را. پس بهتر است که زبانمان در دهان آرام بگیرد و سکوت پیشه کنیم که گفته اند:
مگوی اندوه خویش با دیگران **که لاحول گویند شادی کنان
بازرگان سپس با پند و اندرز ادامه داد: آری پسرجان! غم و اندوه خود را با دیگران در میان مگذار زیرا آنان چه بسا به ظاهر و از روی دلسوزی بگویند: عجب! عجب! لاحول و لا قوه الا با... ولی در واقع از شنیدن غم و اندوه تو در دلشان شادی می کنند و خوشحال هستند. کلیپ صوتی در: پیوند به وبگاه بیرونی اطلاعات بیشتر در: پیوند به وبگاه بیرونی
اکبر احمدی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۵۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱:
با عرض سلام
ساده شده این حکایت برگرفته از کتاب «حکایت هایی شیرین در باره سکوت» تقدیم می گردد:
استاد سخن سعدی در یکی از سال های عمر گرانبهایش سکوت و خاموشی را پیشۀ خود کرده بود. روزی دوست همدلی که از نزدیکان او به حساب می آمد به دیدنش رفت و از او احوالپرسی نمود و سپس با نارضایتی پرسید: ای رفیق عزیز! چرا مدتی است که مطابق با ایام گذشته با دیگران سخن نمی گویی و سکوت کرده ای؟ سعدی با گلایه مندی جواب داد: ای دوست عزیز! من به این علت خاموشی برگزیده ام و در گوشه ای ساکت نشسته ام که اغلب اوقات در هنگام سخن گفتن کلمات و سخنان زیبا و زشت یا نیک و بد هر دو بر زبان می آید ولی چون دشمنان بد اندیش فقط زشتی ها را می بینند و آنها را بر عَلَم می کنند و مایۀ رسوایی قرار می دهند پس بهتر است به جای سخن گفتن در گوشه ای بنشینم و خاموش باشم.
دوست سعدی خردمندانه به او گفت: ای رفیق شفیق و ای مرد بزرگوار! در درستی آنچه تو می گویی تردیدی نیست ولی چرا تو خاموش باشی و سکوت کنی؟ ای کاش دشمنان بد اندیش تو به یکباره کور و کر می شدند تا دیگر قادر به دیدن و شنیدن چیزی نباشند زیرا چنین افرادی نیکی های تو را نیز به گونه ای زشت و بد به مردم نشان می دهند که گفته اند:
نور گیتی فروز چشمۀ هور***زشت باشد به چشم موشک کور
او سپس خیرخواهانه در ادامه گفت: ای نکته پرداز شیرین سخن! تو این را بدان که در چشم دشمنان بداندیش هنرها و خوبی هایت بزرگترین عیب تو است و گل زیبای روی تو را آنان به سان خار می بینند که گفته اند:
هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است***گل است سعدی و در چشم دشمنان خار است
پس بیا و خاموشی و سکوت را کنار بِگُذار و بُگذار که آنان در دنیای تنگ خود از دیدن هنرهای تو بسوزند و از بدگویی در بارۀ تو آتش درون شان زبانه بکشد. پیوند به وبگاه بیرونی
رضا حسینی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:
ظاهرا باید جنان درست باشد
یعنی بهشت
شاهر وطندوست در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:
قلاووز همان قلاویز در فارسی میباشد که معنای آن پیشرو و رهبر است و در اینجا منظور رهبر نوازندگان (رهبر ارکستر) میباشد ، قلاویز ابزاریست که داخل سوراخی را که با مته ایجاد شده رزوه میزند تا پیچ بسته شود در واقع کار پیشرو و راه باز کن انجام میدهد. ضرب المثل ترکی با قلاووز (قلوز،ghèlõz) : قلوزو قارقا اولانین بورنو آشغالدان چیخماز (کسیکه راهنمایش کلاغ باشد دماغش از آشغال بیرون نمیاد) (کنایه از انتخاب راهنمای نامناسب)
نوید احمدپور در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۱۵ در پاسخ به باربد دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:
البته بزرگوارانه فرمودید ولی استاد ناظری تصنیف خوانده اند و نه آواز فرق است بین این دو نوع موسیقی ولی استاد فقید شجریان آواز با تبحر خاص خودشان خواننده اند
میلاد قهرمانی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:
باسلام. من از سه بیت ابتدایی این شعر برداشت متفاوتی دارم ، احساس میکنم یک معشوقه بعد پشیمانی از رفتار خود با عاشق ، مجدد با افسوس و پشیمانی به سراغ عاشق دیرینه ی خود آمده است....
در واقع یک لابه و پشیمانی اینبار از سوی شخصی که عاشق خود را دلآزار کرده است.
همیرضا در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٠۵:
با تفاوت اندکی در واژگان در قطعات سعدی هم آمده است.
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۶
سفید در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۱:
پر کنم شکر آسمان و زمین
چون زمین بودم آسمانم کرد...
سفید در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:
همه شاهدان به صورت، تو به صورت و معانی...
سفید در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳:
بسیار زیبا...
چون میان من و او دست دهد جمعیت
که به دست آمدنش می برد از دست مرا...
فرخ فرخ در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۲۹ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۵ - حکایت:
در مصرع دوم در بیت پنجم انتقال اشتباه است و صحیح ان اشتعال میباشد
رند تشنه لب در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:
با خوندن نظر بعضی از کاربران سرم رو از شرمندگی پایین میندارم. برخلاف خیلی نظرهای دیگر که نکات خوبی مطرح می کنند و واقعا به من می آموزند.
رفقا اینکه میاید این شعر و اثر ادبی رو سعی می کنید بکشید و بدوزیدش به چیزی که می خواهید، اول از همه یعنی برای خود اثر ارزشی قائل نیستید. البته اشعار حافظ طوریه که همه می تونن در عالم خود ما به ازایی برای منظور حضرت پیدا کنن ولی آیا دلیل میشه که هرکس بیاد هر تعبیری که خواست از شعر انجام بده و ادعا کنه که منظور فلان بوده یا فلان؟!
روی صحبتم خاصه با کسانیه که با وصله کردن مذهب به شعر، آگاهانه یا ناآگاه به آن توهین می کنند. دوست عزیز اگر منظور جناب حافظ حضرت عباس بود، چطوره که حافظ فقط همین یک شعر رو در مدح ایشون سروده و در هیچ شعر دیگه ای اشاره ی دیگه ای نکرده به ایشون؟ این چه معنی ای میده؟!
(البته اگه به شماها باشه که سعی دارین با خودخواهیتون همه اشعار رو جوری که می خواید تفسیر کنید)
حافظ چو آب لطف ز نظم تو می چکد / حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
امیریا در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۵:۰۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:
و چه زیبا گفته است، هاتف اصفهانی:
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الا هو
هیچ در ۲ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶١۴:
اسب تازی شده مجروح به زیرِ پالان
طوق زرّین همه در گردنِ خر میبینم...🥀
م سهرابی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » داستانِ زن دیبا فروش و کفشگر:
درود دوباره.
یادم آمد که من این داستان را سالها پیش در وبلاکگام آوردهام. از رویِ چاپِ استاد روشن.
مقایسهیِ دو متن نشان خواهد داد که متنِ مرجعِ شما مشکلات جدّی دارد.
برگ بی برگی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۵:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰: