وحشتی داده ز اوضاع جهان دست مرا
که به زنجیر دو زلفش نتوان بست مرا
بس که آشفته ز سودای توام، می گردد
صفحه مشق جنون، آینه در دست مرا
دارم از پاس وفا سلسله بر پا، ورنه
من نه آنم که به زنجیر توان بست مرا
گرچه چون آبله بر هر کف پا بوسه زدم
رهروی نیست درین راه که نشکست مرا
دام را شوخی چشم تو ز هم می گسلد
ورنه آهو نتواند ز نظر جست مرا
دو جهان رشته شیرازه ز من می طلبید
بود روزی که سر زلف تو در دست مرا
تیغ من جوهر خود کرد ز غیرت ظاهر
چرخ هر چند که برداشت به یک دست مرا
خامشی داردم از مردم کج بحث ایمن
نیست چون ماهی لب بسته غم شست مرا
آیم از خاک به محشر چو سبو دست به دوش
گر چنین گردش چشم تو کند مست مرا
چون میان من و او دست دهد جمعیت؟
که به دست آمدنش می برد از دست مرا
خاک در کاسه دشمن کند افتادگیم
نقش بندد به زمین هر که کند پست مرا
سرو آزاده من وحشت از آب و گل داشت
کرد حیرانی رفتار تو پابست مرا
طرفی نیست جز آیینه مرا چون طوطی
هم منم صائب اگر همسخنی هست مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت تحت تأثیر عشق و احساساتش قرار دارد. او از وحشتی که از اوضاع جهان به خاطر عشقش حس میکند، صحبت میکند و میگوید که نمیتواند در زنجیرهای عشق گرفتار شود. وضعیت ذهنی او به شدت آشفته است و احساس میکند در مشق جنون به سر میبرد. او وفا و تعهدش را میستاید و بیان میکند که هرچند امکان ندارد او را وادار به تسلیم کنند، اما عشقش به او آسیبهای زیادی وارد میکند. زیبایی و قدرت چشم معشوقش او را از تمام خطرات دور میکند. شاعر به نوعی در تلاش است که با ابزارهای مختلف، از جمله خیال و عشق، دنیا را تحمل کند، اما در عین حال حس میکند که تحت فشار احساساتش به زودی ناپدید خواهد شد. او همچنین به انزوای خود در میان مردم و عدم درک دیگران از دردهایش اشاره میکند. در نهایت، تمام این احساسات او را به جایی میبرد که در عشقش غرق میشود و نمیتواند از آن بگریزد.
هوش مصنوعی: احساس ترس و نگرانی از وضعیت دنیا و شرایط زندگی، به من دست داده است؛ به گونهای که حتی نمیتوانم خودم را به زنجیر دو زلف آن محبوب ببندم.
هوش مصنوعی: من به اندازهی زیادی از خیال تو آشفتهام که برگهی مشق جنون من به هم ریخته است و آینهای که در دست دارم نیز تحت تأثیر این وضعیت قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: من به خاطر وفا و پایبندیام، در حال برقراری رابطهای محکم هستم، اما در واقع من آن کسی نیستم که بتوان مرا به زنجیر کشید.
هوش مصنوعی: هرچند که همچون آبله بر هر کف پا بوسه زدهام، اما در این مسیر هیچ کسی نیست که مرا بشکند و متوقف کند.
هوش مصنوعی: چشمان تو به قدری جذاب و فریبنده است که دامها را به راحتی از هم میگسلد. اگر این نگاه تو نبود، هیچ آهویی نمیتوانست مرا از نظر پنهان کند.
هوش مصنوعی: در دو جهان، همهچیز به من وابسته بود و به همین دلیل بود که روزی سر زلف تو در دستان من قرار داشت.
هوش مصنوعی: تیغ من با غیرت خود را نشان داد، هرچند که با یک دست توانست مرا به زمین بزند.
هوش مصنوعی: من از صحبت کردن با مردم فراریام، زیرا نمیتوان به آنها اعتماد کرد. مانند ماهی که دهانش بسته است و غم و اندوه مرا در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که از خاک برمیخیزم و به قیامت میروم، همانند آبی که در سبو است، دستم را بر دوش میگذارم. اگر چشمان تو اینگونه بر من بچرخند، من را مست و شیدا خواهند کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که همه چیز بین من و او شلوغ و پرجمعیت میشود، چگونه میتوانم او را در آغوش بگیرم؟ چون وجود او باعث میشود که من خودم را از دست بدهم.
هوش مصنوعی: خاک در کاسه دشمن میافتد و هر که به من بیاحترامی کند، در نهایت به ذلت و سقوط میرسد.
هوش مصنوعی: سرو آزاده من که از قید و بند دنیا ترسی نداشت، به خاطر رفتار تو دچار حیرت و سردرگمی شد.
هوش مصنوعی: جایی دیگر جز آیینه نمیبینم که نشاندهنده من باشد. حتی اگر طوطیوار هم صحبت کنم، فقط من هستم که خود را میگویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گر چه وصلت نفسی می ندهد دست مرا
جز بیادت نزنم تا نفسی هست مرا
من چو وصل تو کسی را ندهم آسان دست
چون بدست آوری آسان مده از دست مرا
چون تو هشیار بدم، نرگس مخمورت کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.