گنجور

حاشیه‌ها

برگ بی برگی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:

خسروا گوی فلک در خمِ چوگان تو باد 

ساحتِ کون و مکان عرصه جولانِ تو باد

خسرو در اینجا استعاره ایست از عارفانی که دلهاشان به نورِ عشق زنده و تاجِ پادشاهیِ خود را در همین جهان بدست آورند یا درواقع بازپس گیرند که‌ در این صورت کُلِ هستی همچون گویِ چوگان در راستایِ اهدافِ آنان به گردش درمی آید، در روزگارانِ قدیم پادشاه با وزرا و اطرافیان خود به بازی چوگان می پرداختند، بازیکنان وانمود می کردند بازی می کنند اما درواقع اجازه می‌دادند پادشاه هرگونه که می خواهد گوی را به گردش درآورده و در نهایت هم پیروزِ میدان باشد ، حافظ می‌فرماید همه اتفاقات به گونه ای رقم خواهند خورد تا چنین انسانهای عاشقی به منظور اصلیِ خود در این جهان که وصلِ کامل یا یکی شدن با خداوند است دست یابند، در مصراع دوم کون و مکان یعنی جهانِ معنا و جهانِ ماده، حافظ تأکید می‌کند این همکاری و کمک در رقم خوردنِ شرایط این جهان به نفعِ خواست و طلبِ سالکِ طریقِ عشق مرتبط با جهانِ معناست، پس عالمِ کون و عالمِ مکان دست بدست یکدیگر می دهند تا در خدمتِ منظورِ اصلی انسان در این جهان باشند که همانا آشکار نمودنِ گنجِ پنهانِ خداوند در عالمِ امکان و فرم است، بزرگانی همچون مولانا، عطار  و حافظ یکه تازانِ این عرصه هستند .

چراغِ چرخِ گردونم چو اجری خوارِ خورشیدم 

امیرِ گوی و چوگانم  چو دل میدانِ من باشد   (مولانا)

زلفِ خاتونِ ظفر شیفته‌ی پرچمِ توست

دیده فتحِ ابد عاشقِ جولانِ تو باد 

حافظ می‌فرماید چنین انسانی که هر دو عالم عرصه تاخت و تازِ او و کلِ هستی همچون گوی در خمِ چوگانِ او هستند،‌ آنچنان در راستای اهداف مادی و معنوی خود پیروز می شود و پرچمِ فتح و ظفرِ خود را بر قله های گوناگون زندگی برافراشته می کند که زلفِ خاتونِ(فرشته) ظفر شیفتهٔ پرچمِ او خواهد شد، این بادِ کن فکانِ خداوند است که زلفِ ظفر و پیروزمندی را نوازش کرده و برای هر کس که بخواهد با نظم بدستِ این باد می سپارد تا به راحتی در کارهای خود موفق شود و یا برای برخی با مصلحتِ خود آنچنان این زلف را آشفته و پریشان می کند بگونه ای که دست به هرکاری بزنند ناکامی و شکست به بار میآورد، در مصرع دوم دیده فتحِ ابد یعنی نگاهِ بینهایت وسیع و بازِ خداوند که تا ابدیت ادامه دارد، پس دیدگان و چشمِ جان بینِ انسان های عاشقِ زنده شدنِ به اصلِ خود نیز آنچنان وسعتی خواهند یافت که نگرش و چشمِ خداوند عاشقِ اینچنین جهان بینیِ خداگونه ای می گردد. وسعتِ دید و جهان بینی بزرگان از آثار ارزشمندی که در جهتِ اعتلای دید و بازپس گیریِ تاجِ پادشاهی انسانها ست کاملأ قابلِ مشاهده هستند .

ای که انشاء عطارد صفتِ شوکت توست

عقلِ کل چاکرِ طُغراکشِ دیوانِ تو باد 

عطارد یا تیرِ نمادِ آفرینش و تدبیرِ خداوند در آفرینش است ، آفرینندگی مظهرِ شوکت و جلالِ اوست و همین صفت در موردِ عارف و انسانِ کامل نیز صدق می کند،‌ یعنی عارف و عاشقی که با خدا و یا زندگی به وحدت رسیده است نیز قدرتِ آفرینش و خلاقیت دارد بگونه ای که عقلِ کلی که کائنات را اداره می کند امضاء کننده صفت دیوان و مُدبریِ اوست، چاکرِ طغرا کش است یعنی عقلِ کُل که لحظه ای از اداره کائنات باز نمی ماند در کمالِ شگفتی کاری جز خدمتگزاری در امضاء و تاییدِ خلاقیت و قدرتِ آفرینندگیِ چنین انسانی ندارد، قدرتِ آفرینشِ چنین غزلهای نابی توسطِ حافظ و یا حماسه های بزرگ فردوسی، مثنوی مولانا، منطق الطیرِ عطار ، خمسه نظامی، همچنین آثارِ میکلانژ، داوینچی، شکسپیر و بسیاری از دیگر خلاقانِ جهان، همگی از جمله آفرینش های امضاء شده توسطِ عقل کل هستند .

طِیره جلوه طوبی قد چون سروِ تو شد

غیرتِ خُلدِ برین ساحتِ بستانِ تو باد 

طیره به معنی شرمساری آمده است ، طوبی درختی ست قامت کشیده در بهشت که نمادِ سرسبزی و زندگی ست، پس‌ حافظ می‌فرماید درخت طوبی در بهشت بر قامتِ بلندِ عاشقی که به مراتبِ ذکر شده بالا رسیده و تعالی یافته باشد می‌نگرد و شرمنده می‌شود ،‌ یعنی آن خسرو را در مقایسه با خود بسیار بلند بالاتر و سبزتر می بیند، خُلد برین یعنی بهشت که غیرتش اجازه راهیابی و ورود اغیار را نمی دهد، اما آن خسرو یا انسانی که دلش به عشق زنده و خود بُستانی آبادان شده است آن خُلد برین که نیکبختی و آرامش ابدی ست ساحت و خلوتگاهِ او خواهد بود.

نه به تنها حَیَوانات و نباتات و جماد

هرچه در عالمِ امر است به فرمانِ تو باد 

"عالمِ امر" در اینجا به معنی حُکم و کنایه از قانونِ کُن فکانِ الهی ست و در این بیت نیز همکاری و گوش بفرمان بودنِ کائنات و باشندگان عالم مورد نظر است پس حافظ می‌فرماید در راستای رساندنِ پیغامهای زندگی به دیگران، همه موجودات و هرچه در عالمِ امر است به فرمانِ بزرگانی چون مولانا،  عطار، فردوسی و حافظ هستند، سرایشِ چنین اشعار و غزل‌هایی توسط آن بزرگان مُبینِ همین امر می‌باشد، کن فکان و "عالمِ امر" یعنی به محضِ اینکه بگویند " باش" به بهترین شکلِ ممکن موجود می شود و ضرورتی ندارد مانند شاعرانِ معمولی روزها و هفته ها با واژه ها کلنجار رفته تا سرانجام بیت و غزلی را آن هم بصورتِ ناقص بسرایند .

در ابیاتِ دیگری می فرماید؛

رویِ خوب است و کمالِ هنر و دامنِ پاک 

                  لاجرم همتِ پاکانِ دو عالم با اوست 

بادت بدست باشد اگر دل نهی به هیچ 

                 در معرضی که تختِ سلیمان رود به باد 

 

 

 

امین در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۱۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۷:

چقدر این رباعی زیباست.

 

سخن گفتن به که ختم است می‌دانی و می‌پرسی؟

فلک را بین که می‌گوید به خاقانی به خاقانی

امیر ختایی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:

البته طبق تحقیقات مرحوم پدرم بیشتر این رباعیات منسوب به خیام هستند و ایشان رباعیات محدودی دارد. او یک منجم و ریاضیدان بود و چند رباعی که افکار فلسفی او را بیان میکند (کمتر از ۲۰ رباعی). متاسفانه ما بعد اصلی خیام که علم و اعتقاد هست به گوشه‌ای پرت کردیم و برای جستن بهانه تنبلی روانپریشی خود به رباعیات خیام چنگ می‌زنیم.

سو سو در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۱۹ در پاسخ به منصور بنانی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:

خیلی عالی ممنون

پدرام در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۲۷ در پاسخ به سهیل قاسمی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

درود

معنی دوم درست است که اگر مراد معنی اول بود حافظ می‌گفت :کنون «به»حلقه ی زلفت به در نمی آید.:

 

همیرضا در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۵۵ در پاسخ به قطره بقایی دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۴:

خوب! تقطیع می‌بایست بر اساس نحوهٔ قرائت درست کلمات انجام شود. تأمل هیچگاه تامل خوانده نمی‌شده و نمی‌شود. حالا از این گذشته، دلیل اصرارتان روی این «به» چیست؟ بر اساس کدام مستند می‌خواهید  آن را به ابتدای این مصرع اضافه کنید؟ از لحاظ معنایی چه نیازی به آن وجود دارد؟ در حال حاضر چه مشکلی دارد که فکر می‌کنید باید به ابتدای آن «به» افزوده شود؟ آهنگ شعر مشکلی ندارد و نمی‌بایست مشکلتان وزن شعر باشد.

قطره بقایی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۴۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۴:

اگر چنین تقطیع کنیم یک هجا کم میشود:

ت/ملّ/لِ/عا/ر/فان

م/فا/ع/لا/ت..

یعنی حرف (ر)عارفان آغاز (مفاعلاتن)دوم است.

ولی اینطور چنین تقطیع میشود:

به /تا/م/لِ/عا/ر/فان.... میشه مفاعلاتن و حرف(ر) میماند به آغاز (مفاعلاتن)دوم.

سپاس از توجه شما

قطره بقایی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۰۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:

بحر و وزن بیت چنین است

بحر: رمل مسدس مخبون اصلم

وزن:فاعلاتن فعلاتن فع لن

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - در مدح جلال‌الدین احمد:

کس دانم از اکابر گردنکشان نظم
 کو را صریح  خون دو دیوان به گردن است

یوسف شیردلپور در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

 

این غزل حافظ واجرای حسام‌الدین سراج باغ ارغوان اجرایی خصوصی ازخسرو آواز شجریان، 

والبته اجرایی زیبا در گلهای رنگارنگ 562 ب 

واجرای بانو عهدیه بانوی خوش صدا که حق بسزایی در تکمیل ومکمل فیلم‌ها داشتند ودارند 

Javad +++ در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۰۵ در پاسخ به کوروش شفیعی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:

در نسخه خطی که من در اختیار دارم این غزل سه بیت اضافه تر دارد 

Javad +++ در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:

نسخه خطی ۱۳۱۷ ه ج 

سه بیت کم شده

بر عمل تکیه مکن خواجه که در روز ازل

تو چه دانی قلم صنع بنام که نوشت

گر نهادت همه این است زهی پاک نهاد

ور سرشتت همه این است زهی پاک سرشت

باغ فردوس لطیفست ولیکن زنهار 

تو غنیمت شمر این سایه بید و لب کشت

حسین محمودی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:

با سلام و عرض ادب

چنانچه منصفانه به قضیه نگاه کنیم مشخص است که ابیات مورد بحث الحاقی هستند و استدلال دکتر خالقی مطلق صحیح است 

دوستان محترم که اطهار عقیده فرمودند که بحث در خصوص مذهب فردوسی بی فایده است باید گفت بحث مذهب در اینجا مطرح نیست بحث اصالت سخن فردوسی مطمح نظر هست و لازم است شاهنامه از ابیات الحاقی پاک شود نمی شود هر بیتی را متعلق به فردوسی دانست صرف نظر از اینکه در وصف چه کسی باشد حتی اگر در وصف ایران و ایرانی باشد بنابراین بحث شناسایی بیتهای الحاقی بسیار درست.نهایتا اینکه جدای از استدلال دکتر خالقی مطلق و اساتید دیگر ، با اندک آشنایی با سبک فردوسی و با اندک شناخت از سخن آن بزرگوار ،الحاقی بودن این ابیات مسجل است حال دلیل الحاق عمدی یا سهوی بود الله اعلم

مهدی ادیب در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

احسان دوست داشتنی و گرامی

خوش به حالتان که این قدر سرشار احساسات پاک و روشن هستید.

یونس در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۲۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - قمرالملوک:

"شکست دست قمر"؛ به گفته‌ی دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، در مقدمه‌ی بی مقدمه که بر دیوان حسین‌پژمان نوشته‌اند، شعر مشترکی بوده که ملک‌الشعراء بهار و حسین‌پژمان بختیاری باهم سروده‌اند.

محمود علیصوفیان در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:

شرحی بر غزل ۱۵۵ حضرت حافظ 

گویا حافظ در این چند بیت غزل به مخاطب چنین عرضه میدارد از عشقی پاک که بدنبال ان باید سختی و ملالت ها ورنج هایی را تحمل کند گویا در این راه عشق راستین فتنه و جنجالی در راه هست که اگر عاشق هم نتواند برود وبنشیند شاید کینه ونفرت معشوق درپی خواهد داشت که شاعر بدان در همان بیت اول اشلرت نموده و...

Javad +++ در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

نسخه خطی دیوان حافظ مطلق به ۱۳۱۷ هجری قمری

این غزل به این شکل آمده است:

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سراید

گفتم که ماه من شوگفتا اگر براید

گفتم ز مهر ورزان رسم وفا بیاموز

گفتا ز ماه رویان این کار کمتر اید

گقتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد

گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

گفتم که نوش لعلت مارا به ارزو کشت

گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور اید

گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد

گفتا بکش جفارا تا وقت آن سراید

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم

گفتا که شب رو است این از راه دیگر اید

گفتم خوش ان هوایی شکز باغ خلد خیزد

گقتا خنک نسیمی کز کوی دلبر اید

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سرامد

گفتا خموش حافظ این قصه هم سراید

 

 

Gashtyar Mohammed در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:

پیش تو بسی از همه کس خوارترم ...

ای جان چقدر زیبا و مدرن ..

 

مازیار کاوه در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۴۳ در پاسخ به همیرضا دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۲:

آنچه از گنجور سراغ دارم این است که در مواردی که کاربران پیشنهادی به نظر منطقی در مورد ویرایش می‌دهند، به درستی ارجاع به همین نسخ می‌شود و یا اگر درست به خاطر داشته باشم بعضاً در مورد منبع ایراد از ایشان سوال می‌شود.

اکنون که اولاً "هست" به نظر اینجا صحیح نیست و ثانیا" اکثر قریب به اتفاق نسخ آن را جور دیگری آورده‌اند به نظرم اولی است که جور دیگری نوشته شود. 

 

عرض کردم نسخ خطی. ولی آن یک مورد را درست می‌فرمایید. البته آن نسخه را هم دیدم ولی زوم نکردم و چون علامت زیر ه هم نداشت همان "ست" خواندم. 

مهدی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۳ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ باباطاهر » غزل:

تشکر سی نهادن این شعر قشنگ، 

در منطقه ما هنیمه از خیلی از کلمه های این شعر استفاده ایکنن، مثل :وربریجه

۱
۹۴۵
۹۴۶
۹۴۷
۹۴۸
۹۴۹
۵۴۵۴